در آيات قرآن از مساله معاد زياد سخن به ميان آمده است. اين به خاطر آن است كه براى اصلاح انسان نخستين گام اين است كه بداند حساب و كتابى در كار است. دادگاهى وجود دارد كه چيزى بر دادرسان آن مخفى نمى ماند. محكمه اى كه نه ظلم و جور در آن راه دارد و نه خطا و اشتباه. نه توصيه و رشوه در آن كارساز است و نه امكان دروغ و انكار و بالاخره هيچ راهى براى فرار از چنگال مجازات در آنجا نيست، تنها راه ترك گناه در اينجاست. ايمان به وجود چنين محكمه و دادگاهى انسان را تكان مى دهد، و ارواح خفته را بيدار مى كند، روح تقوى و تعهد و احساس مسؤوليت را زنده مى كند، و او را به وظيفه شناسى دعوت مى نمايد.
اصولا در هر محيطى فساد رخنه كند عامل آن يكى از دو چيز است : ضعف نيروى مراقبت، يا ضعف تشكيلات قضايى. اگر مراقبين تيزبين اعمال انسانها را زير نظر بگيرند، و دادگاه ها دقيقا به جرائم متخلفان برسند، و هيچ «جرمى» بدون «جريمه» نماند، در چنين محيطى مسلما فساد و گناه و تجاوز و تعدى و طغيان به حداقل خواهد رسيد. جايى كه زندگى مادى در پرتو مراقبين و دادگاه هاى آن چنين باشد، تكليف زندگى معنوى و الهى انسان روشن است.
ايمان به وجود مبدئى كه همه جا با او است: «لا يعزب عنه مثقال ذرة» : ((به اندازه سنگينى ذره اى چيزى از علم او مخفى نمى گردد)) (سبا – 3) و ايمان به وجود معادى كه به مصداق «فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره» (زلزال – 7 و 8) ذره اى كار خوب و بد به دست فراموشى سپرده نمى شود، و در آنجا در برابر او قرار مى گيرد، چنين ايمانى ، چنان تقوايى در انسان ايجاد مى كند كه در تمام زندگى مى تواند راهنماى او در مسير خير باشد.
منبع:
تفسير نمونه ج26 ص12و13