در مورد ارتباط بين اسلام و پست مدرنيسم، آنچه روشن مي باشد، اين است که در اسلام نيز برخي از مفاهيم از جايگاه بسيار قطعي و مسلم و مقدسي برخوردارند، به نحوي که هيچ گونه ترديدي در مورد پذيرش اصول آموزه هاي آن نيست. در حالي که، همچنان که پيش تر بيان شد، يکي از اصول اساسي جريان پست مدرنيسم، انکار هرگونه مفهوم قطعي و مقدس و مسلم است. پست مدرنيسم بر انکار هرگونه جريان کلي و ايدئولوژيک در قالب فراروايت ها تأکيد ميورزد، و اسلام نيز (دست کم از نگاه پست مدرنيسم) مجموعه اي از روايت هاي اساسي و فراروايت هاي قطعي و غيرقابل ترديد است که پست مدرنيسم در سايه اصل انکار هرگونه قطعيت و فراروايت، هرگز آن را برنمي تابد.[1]با توجه به کلي بودن اين اصل و تأکيد فراواني که نظريه پردازان پست مدرنيسم بر آن مي نهند، نمي توان به همه آموزه هاي پست مدرنيسم به ديده نيک نگريست. به راستي چگونه مي توان اصول و قواعد مشخص و مبتني بر وحي را که در بسياري از موارد تغييرناپذير هستند، با آموزه هاي پست مدرنيسم که همه علائم و نشانه هاي برجاي مانده از گذشته را به دور افکنده و به کثرت، پراکندگي، چندگانگي، تضاد، اختلاف و تجربه افتخار مي کند، جمع کرد؟!
البته شکي نيست که مسلمانان ممکن است از برخي از ابزار نظري بنيانگذاران انديشه پست مدرنيسم نظير «ليوتارد»، «دريدا» و «فوکو» در تحليل هاي خود سود جويند؛ اما اين امر بيانگر قبول آموزه هاي پست مدرنيسم نيست.[2] پروفسور «اکبر احمد» در کتاب خود «پست مدرنيسم و اسلام»[3] به دو نوع پست مدرنيسم اسلامي و پست مدرنيسم غربي اشاره کرده، ميان اين دو تمايزي اساسي قائل مي شود. اما با توجه به آنچه که گفتيم، نبايد در به کارگيري اين اصطلاح در قالب مفاهيم اسلامي بي مهابا عمل کرد. در واقع، اگر بناست که چيزي با عنوان «پست مدرنيسم اسلامي» داشته باشيم، بايد يک سري وحدت نظر و وجوه اشتراک و اتفاق نظر درباره برخي از نکات بنيادين وجود داشته باشد؛ اما نکته اصلي در همين امر نهفته است که در انديشه اسلامي، برخي از مفاهيم از جايگاه ويژه قطعيت و ترديدناپذيري برخوردار هستند، ولي پست مدرنيسم چنين امري را هرگز برنمي تابد. بنابراين، بهتر است از شتابزدگي در برخورد با اين چالش جديد پرهيز کرد.
اگر ناگزير از ارائه منظر و موضعي هستيم، عاقلانه ترين کار اين است که به تک تک اصول و آموزه هاي پست مدرنيسم جداگانه بنگريم. در اين کار، معيار سنجش، احکام تخطي ناپذير عقلي و آموزه هاي وحياني اسلام خواهد بود و چنانچه آموزه اي از آموزه هاي پست مدرنيسم مطابق با اين معيار باشد، بدون تعصب پذيرفته خواهد شد. پيش تر به ويژگي هاي عام پست مدرنيسم اشاره کرديم؛ هر چند بررسي تفصيلي و جداگانه هر يک از آنها از حوصله اين مختصر، خارج است، اما ناسازگاري برخي از اصول پست مدرنيسم نظير نفي فراروايت ها و اصول قطعي با انديشه اسلامي روشن است. از سوي ديگر، برخي از تأکيدات پست مدرنيسم نظير توجه به حقوق سياه پوستان، زنان، اقليت ها و کودکان، که در سايه اصل «توجه به ديگران» (غيريّت ها) انجام مي پذيرد، از نظر انديشه اسلامي ستوده و بجاست؛ اما چند و چون اين امر و بررسي تفصيلي همه ابعاد آن، مجال ديگري مي طلبد.
همان طور که گفته شد، روش شناسي پست مدرنيسم، دست يافتن به حقيقت را نه مطلوب مي داند و نه ممکن. از منظر پست مدرنيست ها، واقعيت ثابت، واحد و پايدار بي معني است و به تعبير ديگر، معياري براي درستي يا نادرستي انديشه ها وجود ندارد. از اين منظر، همه آنچه که در جهان پيرامون ما وجود دارد، نسبي، اعتباري و قراردادي است. به تبع اين ويژگي، طرفداران پست مدرنيسم هرگونه جهان بيني کلي يا فراروايت را انکار مي کنند.
ويژگي چهارمي که براي پست مدرنيسم برشمرديم، عبارت بود از نيست انگاري و انکار هرگونه هنجار ارزشمند و معتبر و واقعيت خارجي که هدايت بخش اعمال انسان باشد. اين ويژگي، باعث شد که برخي از پست مدرنيست ها را «سوفسطائيان عصر نوين» بنامند. ديگر ويژگي مهم پست مدرنيسم، حاکم بودن روح پلوراليسم بر اين انديشه است.
با اندکي تأمل در اين ويژگي ها، آنها را مغاير با تعاليم اسلام و همه اديان توحيدي و الهي مي يابيم. همه اديان درصدد تبيين حقايق جهان و حقيقت غايي آن و راهنمايي بشر به سوي آن هستند، و براي اين منظور، به تبيين اصول و تعاليمي مي پردازند که ثابت و غيرقابل ترديد مي باشد. از نظر انديشه ديني، به ويژه دين مبين اسلام، نمي توان همه امور را نسبي و قراردادي پنداشت. اديان مختلف و دين اسلام، همواره به تبيين جهان بيني الهي براي آدمي مي پردازند، بنابراين ويژگي نفي فراروايت ها را برنمي تابند. نيست انگاري و انکار هنجارهاي ارزشمند نيز مسأله اي است که هرگز مورد پذيرش دين اسلام و ساير اديان نيست. همچنين پلوراليسم و روح کثرت گرايي شديدي که بر پست مدرنيسم حاکم است، مورد نقد و بررسي اديان توحيدي و دين مبين اسلام است. بررسي تفصيلي اين بحث و نقد و بررسي جداگانه هر يک از اين ويژگي ها و بيان دلايل و مصاديق بحث، فرصت ديگري مي طلبد.
پي نوشت ها:
[1]. نوذري، حسينعلي، صورتبندي مدرنيته و پست مدرنيته، ص413.
[2]. همان.
[3]. Akbar,s. Ahmad؛ Postmodernism and Islam.