رابطه ی غدیر با نظام سیاسی اسلام
مقدمه:
واقعه ای که در سال یازدهم هجری در منطقه ای به نام «غدیرخم» اتفاق افتاد، یک رخداد تاریخی صرف نبود. غدیرخم و جریانات آن روزگار تأثیری شگرف بر وقایعی که پس از آن در اسلام اتفاق افتاد، گذاشت. در منظومه ای تفکّر اسلامی، صرف نظر از تشکیکاتی که در اصل واقعه شده، برداشت ها از محتوا و پیام غدیر بسیار پر دامنه و البته متناقض است. چرا که غدیر از یک سو به عنوان قطب اندیشه ای قرار گرفته است که سیستم سیاسی اسلام پس از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» را عیناً همانند نظام و حکومتی که پیامبر تأسیس نموده می داند. اما از سوی دیگر عده ای این قرائت را برنمی تابند و با نفی اصل و یا محتوای حدیث غدیر، نظام سیاسی پس از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» را با زمان آن حضرت متفاوت می دانند.
هم اکنون پس از چهارده قرن این بحث میان پیروان تشیّع و تسنّن معرکه آراست و اندیشمندان طرفین نتوانسته اند، دیگری را به پذیرش دیدگاهشان مجاب کنند. البته مبحث غدیر ریشه و منشأ تمام این ماجرا نیست، بلکه یکی از محوری ترین مبحث در اختلاف قرائت شیعیان و اهل تسنن است؛ بنابراین طرح این موضوع، کماکان اهمیّت و ضرورت دارد، چرا که یکی از اساسی ترین مباحث تاریخی و اعتقادی میان پیروان دو مذهب، لاینحل باقی مانده و همین مسئله زمینه ها و بسترهای تفرقه و بعضاً تنش را به وجود آورده است.
غدیر منشأ تفکیک نظام سیاسی اسلام
واقعه ی غدیر همان قطب اصلی و اوج تضارب آرایی است که براساس آن مسلمانان به دو دسته شیعه و سنّی تقسیم شدند. در واقع ریشه ی تمام افتراقات عقیدتی و پس از آن عملکردی،
به مسئله ی جانشینی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» بازمی گردد. شیعیان بر این عقیده اند و استدلال می کنند که پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» بارها و بارها در فرصت ها و شرایط مختلفی، بحث جانشینی حضرت علی «علیه السلام» را بیان نموده است که عالی ترین و مستندترین آن، واقعه ی غدیرخم است. اما در مقابل، اندیشمندان اهل سنّت مدعی هستند که هیچگاه پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» ـ و از جمله در غدیرخم ــ صراحتاً حضرت علی «علیه السلام» را به عنوان جانشین خود برنگزیده، بلکه این مسئله را به مسلمانان واگذار کرده است؛ بنابراین همانگونه که شهید مطهری می گوید:
«اساس فکر شیعه در مسئله ی امامت با فکر اهل تسنن مختلف است و این دو فکر از ریشه با یکدیگر اختلاف دارند. لهذا به این صورت درباره ی این مسئله بحث کردند که ما قائل به امامتیم، آنها هم قائل به امامت، ولی شرایط امامت از نظر ما و آنها متفاوت است، چون آن چیزی که شیعه به نام امامت معتقد است، غیر از آن چیزی است که آنها به نام امامت معتقدند… زیرا آنچه شیعه در باب امامت می گوید، نص است به غیر از آن چیزی است که اهل تسنن می گویند و می گویند به شور است» (1)
اهل سنت بر این عقیده اند که مقصود پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» از کلمه ی «مولی» در عبارت مذکور، دوستی و محبت علی «علیه السلام» بوده؛ لذا کلام پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» را این گونه معنا می کنند که «هرکه مرا دوست خود می داند، پس باید علی را نیز دوست خود بداند.» اما شیعه بر این عقیده است که مقصود پیامبر از «مولی» حاکمیّت و سرپرستی است؛ لذا کلام پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» را بدین گونه تعبیر می کنند: «هر کس من مولای اویم، پس علی «علیه السلام» مولی و سرپرست اوست» (2) بر این اساس هر یک از طرفین برای ادعایشان، متمسّک به لغویّون و شواهد ادبی شده اند، ضمن آنکه شیعیان مستندات تاریخی قبل و بعد از حادثه ی غدیر و همین طور قراین حالیه و مقالیّه ای را، ارائه کرده اند تا ثابت کنند که منظور از کلمه «مولی» جانشینی و سرپرستی است، نه صرف دوستی و محبّت. البته اهل سنت این را هم افزوده اند که بر فرض این که مولی به معنای سرپرستی باشد، باز هم این به معنای وجوب پذیرش ولایت و حکومت علی «علیه السلام» نیست، بلکه امری ارشادی برای هدایت اسلامی است، نه امر مولوی که شرعاً الزام آور باشد.
مناقشات میان دو طیف از مسلمانان در رابطه با برخی مباحث تاریخی و اعتقادی که واقعه ی غدیر نمونه ی بیان آن است، منجر به اندیشه های متفاوتی در هر دو جانب نسبت به مسئله حکومت و قدرت شد که ره آورد این اندیشه ها «نظام سیاسی خلافت» در نزد اهل سنّت و «نظام سیاسی امامت» در نزد شیعیان است، که هر کدام با مبانی، ویژگی ها و مختصات خاصی شناخته می شوند. از آنجایی که نظام خلاف با مبحث غدیر پیوستگی ندارد، فقط نظام سیاسی امامت را مورد بررسی قرار می دهیم.
نظام سیاسی امامت و ولایت
1ـ ماهیت و محتوای نظریه امامت
همان گونه که گفتیم، نگاه شیعه به مسئله ی جانشینی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» براساس شواهد و روایات تاریخی، با آنچه اهل سنت به آن معتقدند متفاوت است. در اندیشه ی شیعه «امامت» نمونه ی عالی نظام اسلامی است. شیعیان امامت را از ارکان اعتقادی ــ و نه فروع فقهی ــ اسلام می دانند و عقیده دارند که خداوند اهل بیت و امام معصوم «علیهم السلام» را برای اداره نظام سیاسی و هدایت جامعه ی اسلامی بعد از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» برگزیده است. به اعتقاد شیعیان پیامبر با نصّ خاص (اعم از جلی یا خفی) امام علی «علیه السلام» را به جانشینی تعیین نموده است. همان گونه که جاحظ از علمای اهل سنت می گوید: «نصب شیعه در صدر اسلام، جز به پیروان علی «علیه السلام» اطلاق نمی شده است.» (3)
در نظام و اندیشه ی سیاسی شیعه همان گونه که امام صادق «علیه السلام» امامت را تعریف کرده است، «أئمّةٌ بمنزلة رسول الله إلا إنّهم لیسوا بأنبیاء…» (4) این تعریف دقیقاً همان توصیفی است که پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» بارها در خصوص حضرت علی «علیه السلام» و از جمله در غدیرخم ایراد نمودند: «انت
بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی» (5) در اندیشه ی سیاسی شیعی، نصوص و روایات معتبر و متواتر از جمله حدیث غدیر، حاکی از آن است که پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» به امر خداوند، رهبران سیاسی پس از خویش را معرفی کرده و «نظام امامت» را بنا نهاده است. از این رو ولایت و حق حاکمیت امام معصوم «علیه السلام» نیز مانند ولایت و حق حاکمیت پیامبر از ناحیه ی خداوند است و منشاء الهی دارد و پذیرش و بیعت مردم تنها زمینه ساز تحقق عینی آن است.(6)
بنابراین این برداشت از امامت از آنچه که اهل سنت امامت را می شناسند، متفاوت است. این نوع امامت (امامت خاص) همان امامت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و ائمه معصومین است که شیعه بدان اعتقاد دارد و با دو مشخصه «نصب و نص» از جانب خداوند و یا معصوم پیشین و «عصمت از گناه»، از برداشت اهل سنت متمایز می شود.(7)
در منظومه ی تفکر سیاسی شیعه، امامت در امتداد نبوت قرار داشته و امام جز به وحی، همه ی شئون و وظایف پیامبر را داراست، یعنی علاوه بر تبیین و تفسیر دین و بیان احکام، مجری احکام خداوند و رهبر سیاسی جامعه می باشد. به همین لحاظ امامت در شیعه فراتر از صرف رهبری و پیشوایی در سیاست و حکومت تلقی شده و بدون آنکه با شورا و انتخاب قابل دسترسی باشد، ناگزیر باید از جانب خداوند و به زبان پیامبرش یا امام قبل از خود «نصب» شود. بنابراین شیعه امامت را اصلی از اصول دین می داند که ایمان مؤمنان جز با اعتقاد صادق به امامت امامان کامل نمی شود.(8)
2ـ ویژگی های نظام سیاسی امامت
با توجه به کار ویژه های وسیعی که تحت عنوان ولایت برای امام «علیه السلام» ثابت شده است، نظام سیاسی امامت شکل می گیرد که دارای خصایص ویژه ای است. در این نظام سیاسی با توجه به ادله ای که ارایه می شود، می توان استنباط کرد که «وحدت دین و سیاست»، مبنای فکری شیعه را تشکیل می دهد، در حالی که سیستم خلافت بر تفکیک سیاست از دین و جداسازی رهبری دینی از رهبری سیاسی استوار است. شیعه اصل امامت را انتخاب می کند که سیاست در آن عین دیانت است. بنابراین مسأله ی خلافت و امامت در نظریه ی شیعه یک موضوع صرف تاریخی نیست، بلکه به عنوان یک اصل اساسی در آینده ی امت اسلامی و آینده ی اسلام نقش مهمی دارد.(9)
مهم ترین ویژگی اساسی نظام سیاسی امامت، عبارت از نظریه ی نصب و نص است. همان گونه که علامه شمس الدین معتقد است:
«امام معصوم با نص جلی و با اسم و رسم از طرف رسول خدا (همانند حدیث شریف غدیر) و پس از وی از طریق امام سابق و کسی که ولایت امامت او با نص جلی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» به اثبات رسیده باشد، تعیین می شود. در نظریه ی شیعه امامت از مصالح عامه نیست که به نظر امت واگذار شود بلکه این منصب از اصول دین است و روا نیست که پیامبر از آن غافل بماند و یا به امت تفویض شود.(10) البته «بیعت عمومی» پس از مرحله ی «انتخاب الهی» و «ابلاغ پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم»» از مراحل تحقق امامت امام «علیه السلام»، همانگونه که در واقعه ی غدیر پس از اعلام جلی رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» بیعت مردم با حضرت «علیه السلام» تا فردای غدیر ادامه داشته است.» (11)
ویژگی مهم دیگر نظام سیاسی امامت در اعتقاد شیعه، زعامت و ریاست دینی و استمرار
نبوت در راستای حفظ و تبلیغ شریعت اسلام، نگاهداری و حراست آن از نقص، تحریف، زیادت و شرح مبانی رسالت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» است، که با تشریح احکامِ متناسب با رشد امامت و تحولات جامعه برای نسل های بعد از عصر پیامبر ادامه می یابد، همان گونه که آیت الله کاشف الغطا می گوید:
«شیعه نظام امامت را همانند نبوت منصب الهی می داند. پس هم چنان که خداوند سبحان کسی را از میان بندگان خود به نبوت و رسالت برمی گزیند و او را با معجزه ای که همانند نص از جانب خداوند است، تأیید می نماید، هم چنین برای امامت نیز آن را که می خواهد برمی گزیند و به پیامبرش دستور می دهد امامت او را با نص خاص تصریح نماید و او را برای انجام وظایف رهبری مردم منصوب نماید.» (12)
همین طور نظام سیاسی امامت و شخص امام «علیه السلام» در نزد پیروان مکتب تشیّع، دارای جایگاه رفیع الهی است، تا جایی که اعتقاد به آن جزء ارکان و اصول دیانت آنان محسوب می شود؛ بنابراین اطاعت در تمام عرصه ها و زمینه های زندگی دینی و دنیوی، همانند اطاعت از مقام نبوت است.
شهید مطهری در این خصوص تأکید می کند:
«اگر مسئله در همین حد بود، یعنی سخن فقط در رهبری مسلمین بعد از پیغمبر بود، انصافاً ما هم که شیعه هستیم، امامت را جزء فروع دین قرار می دادیم نه اصول دین. می گفتیم این یک مسئله ی فرعی است مثل نماز. اما شیعه که قایل به امامت است به این حد اکتفا نمی کند» (13)
3ـ غدیرخم و نظام سیاسی امامت
براساس ادله ی چند گانه ای که شیعه ارائه می دهد، واقعه ی غدیر یکی از مستندترین وقایعی است که در تاریخ اسلام اتفاق افتاد و حدیث ولایت «من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه»، (14) یکی از
مهم ترین کلماتی است که از رسول خدا، صادر شد و از نظر معنا و مفهوم هیچگونه ابهام و اجمالی ندارد، چنانکه هر کس بویی از ادبیات عرب استشمام کرده و با موازین عرفی ــ عقلایی آشنایی داشته و با دیده ی انصاف و بدون غرض ورزی و پیش داوری این حدیث را مورد توجه قرار دهد، اعتراف می کند که این حدیث بر امامت، رهبری و اولویّت امیرالمؤمنین «علیه السلام» دلالت می کند.(15) همان گونه که بسیاری از بزرگان اهل سنت در برداشت از کلمه ای «مولا» در حدیث غدیر، با برداشت شیعیان هم داستان هستند. امام محمد غزالی و تفتازانی نمونه ای از فقها و اندیشمندان اهل سنت هستند که پس از کش و قوسهای فراوان، در نهایت بر دلالت حدیث غدیر بر ولایت به معانی «اولویت و سرپرستی» صحه گذاشته اند.(16)
اینک وقت آن است که صحّت واقعه ی غدیر و خطبه ای که پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» در آن، بر ولایت حضرت علی «علیه السلام» تصریح کردند، را با استدلال های سیاسی که صورت گرفته است، طرح کنیم ولی در همین حد می توان اشاره کرد، که حدیث غدیر در میان جریان ها و وقایع صدر اسلام از مشهورترین و مستندترین وقایع است و همین طور جملاتی که از سوی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» در آن ایراد شده است. صرف نظر از قراین حالیه و مقالیه و استناداتی که قبل از غدیر و بعد از آن از زبان پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم»، امام علی «علیه السلام» و دیگر معصومین «علیهم السلام» و همین طور بزرگان تاریخ اسلام، در خصوص صحّت و حجیّت حدیث غدیر وجود دارد، دو آیه ی شریفه ای (17) که به اذعان بسیاری از مفسّرین قبل و بعد از غدیر بر پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» نازل شده، در حقانیّت آن کفایت می کند.
به طور کلی اندیشمندان شیعه در حدیث مراحل سه گانه ای را می بینند که همدیگر را تکمیل نموده و زنجیره ی فکر و نظام شیعه را تشکیل می دهند.
الف)دعوت مردم به ولایت علی «علیه السلام» توسط پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم»: به نظر شیعه دو نکته در این مرحله و آیه ی تبلیغ نهفته است، یکی وجود مخالفت هایی نسبت به ولایت علی «علیه السلام» و دیگر نگرانی دو جانبه ی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» از جهت لزوم ابلاغ ولایت علی «علیه السلام» از جهت اختلافات
احتمالی متعاقب اعلان صریح، که ممکن بود کیان جامعه ی اسلامی و دین را تهدید کند.
ب)طرح اندیشه ی اکمال دین با ابلاغ ولایت علی «علیه السلام» و اتمام نعمت برای مسلمانان و اعلام رضایت خداوند از اسلام که بعد از آن آیه ی اکمال نازل شد.
ج)رابطه و پیوند رد ولایت علی «علیه السلام» یا انکار آن با خشم و غضب خداوند است. که به نقل ثعلبی در تفسیر آیه: «سَأَلَ سَائِل بِعَذَابٍ وَاقِعٍ، لِلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ…» (18) را نازل نمود.(19)
امام خمینی «ره» در رابطه با نظام سیاسی امامت و ولایت برخواسته از غدیر می فرمایند:
«غدیر روزی است که پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» وظیفه حکومت را معین فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود و حکومت اسلامی نمونه اش عبارت است از یک هم چو شخصیتی که در همه ی جهات مذهب، بر همه ی جهات معجزه است و البته پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» این را می دانستند که به تمام معنا کسی مثل حضرت امیر «علیه السلام» نمی تواند باشد، لکن نمونه را که باید نزدیک به یک هم چو وضعی باشد از حکومتها تا آخر تعیین فرمود.» (20)
پی نوشت ها :
1.مرتضی مطهری، امامت و رهبری، صدرا، قم، بیتا، ص 117.
2.محمدرضا مرندی، مبانی مشروعیت نظام سیاسی در اسلام، مؤسسه عطا، 1376 ش، چ اول، ص 81.
3.ابومحمد حسن نوبختی، فرق الشیعه. ترجمه و تعلیق محمد جواد مشکور، انتشارات علمی ــ فرهنگی، تهران، 1361 ش، ص 33 پاورقی.
4.محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، اسوه تهران، چ دوم، 72 ش، ص 270.
5.محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 37، مؤسسه وفاء، بیروت، چ دوم، 1403 ق، ص 201.
6.محمود فتحعلی، جمعی از نویسندگان، نظام ارزشی و سیاسی اسلامی، مؤسسه آموزشی ــ پژوهشی امام خمینی، قم، 1384 ش، چ اول، ص 123.
7.محمدرضا مرندی، مبانی مشروعیت نظام سیاسی در اسلام. مؤسسه عطا، تهران، 1376 ش، چ اول، ص 37.
8.داود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، سمت. تهران، 1386 ش، چ پنجم، ص 41.
9.جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، مؤسسه علمی ــ فرهنگی سیدالشهدا، قم، 1370 ش، بی تا، ص 5.
10.محمدمهدی شمس الدین، نظام حکومت و مدیریت در اسلام، ترجمه مرتضی آیت الله شیرازی، دانشگاه تهران، تهران 1375 ش، چ اول، ص 191.
11.محمد دشتی، جایگاه غدیر، مؤسسه فرهنگی ــ تحقیقاتی امیرالمؤمنین، قم، 1381، چ دوم، ص 123ــ 125.
12.محمد حسین کاشف الغطا، اصل الشیعه و اصولها، بیروت. مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1413 ق، ص 61.
13.مرتضی مطهری، همان، ص 50.
14.عبدالحسین احمد امینی نجفی، ج 1، دارالکتب الاسلامیه. 1366 ش، ص 329.
15.محمدرضا جباران، غدیر از دیدگاه اهل سنت، انصاریان، قم، 1381، چ اول، ص 54.
16.به نقل از: علی اصغر رضوانی، غدیرشناسی، جمکران، قم، 1384 ش، چ اول، صص 127 و 130.
17.آیه ی تبلیغ: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (مائده، 67/5) و آیه ی اکمال: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً (مائده، 3/5)
18.معارج، 2/70ـ1.
19.به نقل از: حسن عباس حسن، الصیاغة المنطقیه للفکر السیاسی الاسلامی، دارالعالمیه للطباعه و النشر، بیروت، 1992 م، ص 293.
20.امام خمینی، صحیفه نور، ج 3، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1362 ش، ص 197.
منبع :حسینی مقدم، سید اسماعیل؛ (1387)، گلواژه غدیر، نشر وابسته به اداره کل اوقاف و امور خیریه استان کرمانشاه، چاپ اول 1387.