خانه » همه » مذهبی » راهنماى مطالعات فرقه شناسى اسلامى (3)

راهنماى مطالعات فرقه شناسى اسلامى (3)

راهنماى مطالعات فرقه شناسى اسلامى (3)

در اين بخش، از ميان كتب بخش قبل تنها به معرّفى متونى از اين علم مى پردازيم كه اوّلا قبل از كتاب الملل والنحل شهرستانى نگاشته شده اند; زيرا چنان كه گفته شد، بيشتر كتبى كه بعد از او نگاشته شده اند، از او اقتباس كرده اند، و اگر هم چنين نباشد، كم تر موردتوجه ملل و نحل نويسان قرار گرفته اند. ثانياً هم اكنون در دسترس و مورد

1f4d531d 0a9f 4302 94a4 ec73bfa14db9 - راهنماى مطالعات فرقه شناسى اسلامى (3)

0013796 - راهنماى مطالعات فرقه شناسى اسلامى (3)
راهنماى مطالعات فرقه شناسى اسلامى (3)

 

نويسنده:نعمت اللّه صفرى

 

متون اصلى علم ملل و نحل
 

در اين بخش، از ميان كتب بخش قبل تنها به معرّفى متونى از اين علم مى پردازيم كه اوّلا قبل از كتاب الملل والنحل شهرستانى نگاشته شده اند; زيرا چنان كه گفته شد، بيشتر كتبى كه بعد از او نگاشته شده اند، از او اقتباس كرده اند، و اگر هم چنين نباشد، كم تر موردتوجه ملل و نحل نويسان قرار گرفته اند. ثانياً هم اكنون در دسترس و مورد استفاده محققان و پژوهشگران اين علم باشند. بنابراين، كتبى كه تنها نام آنها در كتاب شناسى ها آمده و محتويات آنها به صورت پراكنده در كتب ديگر آمده است معرّفى نمى شود. ثالثاً ملل و نحل نويسان از آنها زياد استفاده كرده باشند.
كتبى كه اين سه شرط را دارا باشند، متون اصلى اين علم مى ناميم، هرچند ممكن است در ميان آنها بعضى از بعض ديگر اقتباس كرده باشند. كتاب هاى زير داراى اين سه ويژگى اند:
1. فرق الشيعة; 2. المقالات والفرق; 3. مقالات الاسلاميين; 4. التنبيه والرد على اهل الاهواء والبدع; 5. الفرق بين الفرق; 6. الفصل; 7. التبصير فى الدين; 8. بيان الاديان; 9. الفرق المفترقة 10. الملل والنحل شهرستانى.
1. فرق الشيعه: در ميان چهل و چهار كتابى كه در كتب رجال و فهرست به ابومحمد حسن بن موسى نوبختى (م 300 تا 310ق) منتسب است، فقط همين اثر به جاى مانده است. مؤلف از دانشمندان بزرگ شيعه اماميه است كه رجاليون شيعه او را توثيق كرده اند. وى بر علوم مختلف همانند كلام، فلسفه، فقه، حديث، نجوم و ملل و نحل مسلط بوده و در بيشتر آنها آثارى تأليف كرده است. از آثار مرتبط با بحث ما مى توانيم از كتاب هايى همچون الآراء والديانات، الرد على الغلاة، الرد على فرق الشيعة ما خلا الاماميّة، الرد على اصحاب التناسخ نام ببريم. در كتب رديّه او نيز عقايد بسيارى از فرقه ها وجود داشته است.[78] مؤلف در اين كتاب روش تاريخى را در پيش گرفته و پس از بيان اختلافات مسلمانان پس از وفات پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و به وجود آمدن گروه هاى مختلف، به بيان انشعابات شيعه تا پس از وفات امام حسن عسكرى عليه السلام پرداخته است. در اين ميان، از بعضى از گروه هاى غيرشيعه همانند معتزله، خوارج و مرجئه نيز ياد مى كند و در بعضى از موارد، فرقه هاى مختلف آنان را برمى شمارد. به نظر مى رسد اين كتاب يكى از منابع اصلى ملل و نحل نويسان قرون بعد درباره فرقه هاى مختلف شيعه بوده است.
مؤلّف در موارد فراوانى از صاحبان افكار سياسى و عقيدتى مختلف ياد كرده است، بدون اين كه ايشان را فرقه بخواند; اما همين ها در كتب ملل و نحل بعدى كه اهل سنّت نگاشته اند، عنوان فرقه گرفته اند، و اين امر تداعى كننده وجود گروهى بزرگ با افرادى بى شمار بوده، و از اين امر، با بزرگ كردن اختلافات آنان، بر ضد شيعه بهره گرفته شده است.
مؤلف گرايش هاى كلامى خود را در اين كتاب دخالت نمى دهد و عقايد فرق مختلف را بى طرفانه بيان مى كند.
2. المقالات والفرق: نويسنده اين اثر سعد بن عبداللّه بن ابى خلف اشعرى قمى (م299 يا 301ق) از بزرگان محدثان شيعه اماميه و از شيوخ روايى محمد بن جعفر بن قولويه، مؤلف كتاب كامل الزيارات، است. از ميان كتاب هاى او كه با اين علم ارتباط دارند مى توان از آثارى همچون الضياء فى الرد على المحمديّة والجعفريه، الرد على الغلاة، كتاب الردّ على المجّرة ياد كرد.
از اين كتاب، در كتب مختلف رجالى با عنوان هايى همچون فرق الشيعة، مقالات امامية، مقالات الامامية، و الفرق واسماؤها وصنوفها نيز ياد شده است.[81] 3. مقالات الاسلاميين واختلاف المصلّين: نويسنده اين كتاب ابوالحسن على بن اسماعيل اشعرى (م 324 ق) از متكلّمان بزرگ اهل سنّت و بنيان گزار مكتب كلامى اشاعره است. با اين كه تأليفات او را متجاوز از نود دانسته اند، فقط پنج كتاب از او باقى است: كتاب فوق و نيز كتاب هاى الابانة عن اصول الديانة، رسالة استحسان الخوض فى الكلام، اللمع فى الردّ على اهل الزيغ والبدع، و رسالة كتبها الى اهل الثغر و باب الابواب.
از ويژگى هاى كتاب مقالات الاسلاميين نقل بدون واسطه عقايد كلامى بسيارى از فرقه ها به خصوص فرقه بزرگ معتزله است، به ويژه با توجّه به آن كه اشعرى خودش تا چهل سالگى عقايد معتزلى داشته و سپس از آن جدا شده است.
با آن كه اين كتاب يكى از قديم ترين و جامع ترين منابع فرقه شناسى اسلامى است، اما به عللى همچون تكرار فراوان، عدم بلاغت در كلام، و ترتيبِ غيرمتعارف، كه در يك بخش معرّفى گروه ها و عقايدشان را مبنا قرار مى دهد و در بخشى ديگر اصل را بر عقايد كلامى مى گذارد، ملل و نحل نويسان از آن استفاده نكرده اند و به جاى آن به كتبى همچون الفرق بين الفرق بغدادى و ملل ونحل شهرستانى مراجعه كرده اند، با آن كه به احتمال فراوان، آن كتاب يكى از منابع اصلى دو كتاب بعدى بوده است.
از ويژگى هاى ديگر اين كتاب نقل عقايد گروه هاى مختلف به دور از نقادى و لحاظ قرار دادن عقايد كلامى مؤلف است. و نيز برخلاف بعضى از ملل و نحل نويسان، از حدود نزاكت و ادب خارج نشده است،[82] گرچه درباره برخى از گروه ها، همانند شيعه، اتهاماتى را به عنوان عقايد آنان ذكر مى كند.
مؤلف در اين كتاب ابتدا شمه اى از تاريخ حدوث اختلافات در ميان امت اسلامى را بيان كرده و سپس به تقسيم بندى گروه هاى مختلف اسلامى پرداخته و آنها را در ده گروه زير جاى داده است: 1. شيعه، 2. خوارج، 3. مرجئه، 4. معتزله، 5. جهميّه، 6. حسينيه، 7. بكريّه، 8. عامّه، 9. اصحاب الحديث، 10. كلابيه. از ظاهر اين تقسيم برمى آيد كه فرقه هاى بزرگ اسلام، كه فرقه هاى ديگر تحت عنوان آنها قرار مى گيرند، همين ده گروه اند، در حالى كه فرقه هايى همچون بكريه، حسينيه و كلابيه را نمى توان هم عرض فرقه هاى بزرگى همچون شيعه، خوارج و معتزله قرار داد، چنان كه از حجمى كه دراين كتاب به اين فرقه ها اختصاص يافته، مى توان اين مطلب را به خوبى اثبات كرد.
چنان كه گفته شد، مؤلف در كتاب خود از نظم خاصى پيروى نمى كند، اما مى توان كتاب او را به دو بخش تقسيم كرد. بخش اوّل مربوط به فرقه هاست و در بعضى از موارد پس از ذكر فرقه ها و شمه اى از عقايد آنان بحث گسترده اى با عنوان اختلافات مطرح مى كند و به ذكر اختلاف درون گروهى و برون گروهى آنان در عقايد مختلف مى پردازد، چنان كه درباره شيعه چنين كرده است. گاهى نيز عكس اين كار انجام مى دهد، يعنى ابتدا مقالات فرقه و شمه اى از اختلافات درون گروهى و برون گروهى آنان را مطرح مى كند و سپس به ذكر نام فرقه هاى آن گروه مى پردازد، چنان كه در مورد معتزله چنين كرده است. به واسطه همراهى فراوان نويسنده با معتزله و افكار وعقايد و شخصيّت هاى آنان، بخش عظيمى از اين كتاب به اين فرقه اختصاص يافته است و از لابه لاى كتاب برمى آيد كه نويسنده عقايد گروه عامه را مى پسنديده است.
در بخش دوم، اختلافات كلّى متكلّمان در مسائل اصول دين و غير آن، مانند مسائل مربوط به جسم، عرض، جوهر، حركت، مطرح و عقايد گروه هاى مختلف بيان شده است.
به نظر مى رسد اگر اين كتاب بازنويسى و با ترتيب و نظم منطقى عرضه شود، بتواند از جهت غناى خود گوى سبقت را از بسيارى از ديگر كتب ملل و نحل بربايد.
4. التنبيه والردّ على اهل الاهواء والبدع، نوشته ابوالحسين محمد بن احمد بن عبدالرحمن ملطى شافعى (م 377ق). كتاب موجود، كه در سال 1343ق در كتابخانه ظاهريه دمشق كشف شده است، تنها بخشى از كتاب اصلى مؤلّف، يعنى شامل بخش سوم و چهارم آن است. جزء اول و دوم آن درباره فرقه هاى يهود و نصارا بوده است.[83] كتاب داراى دو بخش است. بخش اوّل به ذكر فرقه هاى مختلف و بيان مختصرى از عقايد آنان و ردّ آن عقايد مى پردازد. براى اين منظور، فرقه هاى رافضه (شيعه) با پانزده زيرفرقه، جهميه با هشت زيرفرقه، قدريه (معتزله) با هفت زيرفرقه، مرجئه با دوازده زيرفرقه، خوارج با 25 زيرفرقه و زنادقه با پنج زيرفرقه را مطرح مى كند; مجموع اين فرقه ها به عدد هفتاد و دو مى رسد و هفتاد و سومين فرقه را كه در نظر او اهل نجات است، اهل جماعت است.
در اين بخش، مؤلف تحت تأثير كتاب الاستقامه خشيش بن اصرم (م 254ق) است و از كتاب او فراوان نقل مى كند. از نكات قابل توجّه اين بخش، ذكر زنادقه در ميان فرقه هاى اسلامى، ذكر فرقه اى از اماميه با عنوان اهل قم كه آنان را معتقد به تشبيه و جبر مى داند، و ذكر فرقه معتزله بغداد به عنوان زيرفرقه اى از زيديه است.
مؤلف در بخش دوم با عنوان باب ذكر متشابه القرآن، به ذكر آيات متشابه قرآن و كيفيت استفاده نابجاى اهل اهواء از آنها مى پردازد. اين بخش تحت تأثير مقاتل بن سليمان بوده است و آرايى همچون آراى تشبيهى او را پذيرفته است.
از ويژگى هاى اين كتاب تأثير فراوان عقايد كلامى مؤلّف آن در نقل عقايد فرقه هاى مختلف و سعى در اثبات حقانيت فرقه اى خاص و نيز خروج از حدّ نزاكت در بسيارى از موارد است; براى مثال، هنگام ذكر فرقه شيعه چنين مى نگارد: «ان اهل الضلال الرافضة»;[86] گفتنى است كه در كتاب وى از فرقه هاى مختلف دوبار ياد شده است: يك بار در اول كتاب و بار ديگر در بخش پايانى آن، بدون آن كه تفاوتى بين آن دو وجود داشته باشد.
5. الفَرق بين الفِرَق وبيان الفرقة الناجية منهم، نوشته ابومنصور عبدالقاهر بن طاهر بغدادى (م 429 ق). مؤلف يكى از متكلمان اهل سنّت است كه حدود سى كتاب به او نسبت داده اند، اما هم اكنون كم تر از ده كتاب از او باقى است. اين كتاب عهده دار بيان فرقه هاى مسلمان است. مؤلف در آغاز كتاب حديث تفرقه را با اسناد مختلف ذكر كرده و هفتاد و دو فرقه هالكه را در ضمن فرق ذيل دانسته است: شيعه (روافض)، خوارج، قدريه معتزله، مرجئه، نجاريه، بكريه، كراميه، ضراريه و جهميه. وى گروه هفتاد و سوم يعنى گروه ناجيه را گروه اهل سنّت و جماعت مى داند كه از نظر فقهى شامل اصحاب رأى و حديث است.
چنان كه مشاهده مى شود، مؤلف براى رساندن فرقه ها به عدد هفتاد و سه خود را به زحمت انداخته است. وى سپس طى هشت فصل به بيان و ردّ عقايد گروه هاى ذكرشده كه آنان را از مسلمانان مى داند مى پردازد.
مؤلف در بخش بعد، به ذكر فرقه هايى مى پردازد كه به عقيده او از مسلمانان نيستند و خود را به اسلام بسته اند، كه در اين ميان تعدادى از فرقه هاى غلات و بعضى از فرقه هاى خوارج و معتزله را نام مى برد كه اين فرقه ها طبعاً در تقسيم فرق به هفتاد و سه لحاظ نشده اند. دربخش پايانى به ذكر عقايد واصول اهل سنّت وجماعت واثبات آنها مى پردازد.
برخى از ويژگى هاى اين كتاب چنين است: بى طرف و منصف نبودن مؤلف، خروج از حدّ نزاكت، و وارد آوردن اتهامات فراوان به گروه هاى مخالف; به عنوان مثال، وى فرقه هايى با عنوان هاى هشاميه، زراريه، يونسيه و شيطانيه به نام اصحاب ائمه(ع) ساخته و عقايد ناروايى را به آنان نسبت داده است. فخرالدين رازى (543ـ606 ق) درباره بى انصافى مؤلف اين كتاب مى نويسد: «وهذا الاستاذ ابومنصور بغدادى كان شديد التعصّب على المخالفين ولايكاد ينقل مذهبهم على الوجه».[87] 6. الفصل فى الملل والاهواء والنحل، نوشته ابومحمد على بن احمد معروف به ابن حزم ظاهرى (384ـ456 ق). نويسنده يكى از بزرگ ترين دانشمندان مذهب ظاهرى است و در حقيقت مى توان او را زنده كننده اين مذهب، كه بر ظاهر قرآن و حديث و ابطال قياس و رأى و استحسان تكيه دارد، ناميد. مذهب او در كتاب الفصل نيز بروز كرده و براى مثال، در هنگام ذكر تأويلات مسيحيان از كتاب مقدّس آن را خلاف ظاهر برشمرده است. به وى بيش از صد و سى كتاب در موضوعات مختلف فقهى، اصولى، كلامى، تاريخى، رجالى، منطقى و ملل و نحل منسوب است، كه چهل و شش اثر از اين مجموعه هم اكنون موجود است.
كتاب الفصل، كه بين سال هاى 418 تا 440 ق نگاشته شده است[88] و يكى از بزرگ ترين كتب ملل و نحل به حساب مى آيد، در حقيقت به كتاب كلامى شبيه تر است تا به كتابى در ملل و نحل; زيرا بيشتر به طرح مباحث كلامى پرداخته، و بخش مربوط به نقل اقوال اديان و فرق، بسيار كم تر از مجموع كتاب است و نيز با ردّ عقايد ديگران و اثبات عقيده خود وى همراه است.
بخش مربوط به علم ملل و نحل در دو فصل سامان يافته است. فصل اوّل كه متعرّض بيان عقايد اديان ديگر شده است، شايد يكى از قديم ترين مباحث مفصل اسلامى در اين زمينه محسوب شود، كه البته بررسى اين بخش از موضوع اين مقاله خارج است. بخش دوم در بيان عقايد فرق اسلامى است; نويسنده فرقه هاى مقرّ به اسلام را به پنج فرقه اصلى اهل سنّت، معتزله، مرجئه، شيعه و خوارج تقسيم مى كند و براى هر يك زيرفرقه هايى را برمى شمرد.[89] ابن حزم در اين كتاب، فرقه اهل سنّت را، كه همان اصحاب حديث متمسّك به ظاهر هستند، برحق مى داند و در هنگام نقل اقوال بقيّه فرق، آنها را طبق مذهب خود ردّ مى كند. از نكات جالب اين كه مذهب فقهى ابوحنفيه را نيز از مرجئه دانسته و نيز در بخشى ديگر كيسانيه را زيرفرقه زيديه شمرده است.[90] در بخش عمده اى از كتاب كه مى توان آن را در موضوع فرقه شناسى اسلامى داخل دانست، مؤلف به خيال خود به جمع آورى اقوال كفرآميز يا محال گروه هاى چهارگانه يعنى معتزله، خوارج، شيعه و مرجئه و به عبارت ديگر، گروه هاى مخالف با اهل سنّت و حديث، پرداخته است. وى اين مبحث را با عنوان ذكر العظائم المخرجة الى الكفر او الى المحال من اقوال اهل البدع المعتزلة والخوارج والمرجئة والشيعة مطرح كرده است.[92] 7. التبصير فى الدين وتمييز الفرقة الناجية عن الفرق الهالكين، نوشته ابومظفر اسفرائينى (م471ق). نويسنده داراى تفكّر اشعرى است و كتاب خود را نيز بر اين مبنا نگاشته است و در آن از كتاب الفرق بين الفرق، بغدادى تأثير فراوانى گرفته است، اما موارد اختلاف فراوانى نيز با آن كتاب دارد; از جمله در بيان فرقه هاى هفتاد و دوگانه، مرجئه را برخلاف بغدادى به هفت فرقه تقسيم مى كند و فرقه هاى بكريه و نجاريه را يك فرقه و فرقه هاى جهميه و كراميه را نيز يك فرقه به حساب مى آورد و مانند بغدادى، فرقه ناجيه را اهل سنّت و جماعت كه شامل هر دو دسته اصحاب حديث و رأى مى شود، مى داند.
اين كتاب پانزده باب دارد; در باب اوّل و دوم تاريخچه اختلاف و حديث تفرقه و ذكر فرقه هاى مختلف به اجمال بيان شده است. از باب سوم تا باب دوازدهم عقايد فرقه هاى مختلف به تفصيل مطرح شده و مؤلف در بسيارى از موارد با بى ادبى و وارد كردن اتهام آنها را ردّ كرده است; به عنوان مثال، در ردّ روافض (شيعيان) حديث جعلى «الروافض يهود هذه الامة» را از قول پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل مى كند، و محققِ كتاب در زيرنويس اين نكته را متذكر مى شود كه آن را در كتب حديثى نيافته است.
در باب سيزدهم به ذكر فرقه هايى كه از اسلام خارج اند، پرداخته و بسيارى از فرقه هاى غلات و نيز بعضى از فرقه هاى خوارج را تحت اين عنوان ذكر كرده است.
باب چهاردهم اختصاص به ذكر عقايد و اديان قبل از اسلام همانند بت پرستان، سوفسطايى ها، مجوس، يهود و نصارا اختصاص يافته است. اين باب يكى از جهات اختلاف اين كتاب با الفرق بين الفرق بغدادى است كه اختصاص به ذكر فرقه هاى اسلامى دارد. باب پانزدهم در بيان اثبات عقايد اهل سنّت و جماعت است.
8. بيان الاديان در شرح اديان و مذاهب جاهلى و اسلامى، نوشته ابوالمعالى محمد حسينى علوى. نويسنده كتاب خود را به احتمال قوى در سال 485 ق[94] به ذكر گروه هاى مدّعى نبوت و الوهيّت و قيام هايى كه با اين مدعاها صورت گرفته پرداخته است; در اين جا، علاوه بر مسيلمه و اسود عنسى كه در صدر اسلام ادّعاى نبوت كردند، بعضى از افراد همانند مختار و نيز بعضى از گروه هاى غلات را ذكر مى كند. به نظر مى رسد درباره مختار از حد بى طرفى خارج شده و به گفته هاى متعصبان اهل سنّت تكيه كرده است.
9. الفرق المفترقَهَ بين اهل الزيغ والزندقَهَ، نوشته ابومحمد عثمان بن عبداللّه بن حسن عراقى حنفى (م حـ 500 ق).[95] مؤلف در آغاز شمّه اى از تاريخ اختلاف بين مسلمانان را بيان مى كند و آغاز آن را هنگام قتل عثمان مى داند. سپس به بيان حديث تفرقه مى پردازد و براى رسيدن به عدد هفتاد و سه تقسيم بندى بديعى ارائه مى كند، بدين ترتيب كه فرقه هاى اسلامى را به شش فرقه اصلى ناصبيّه، رافضه، جبريه، قدريه، مشبّهه و معطّله تقسيم مى كند و براى هر فرقه اصلى دوازده زيرفرقه ذكر مى كند، و بدين ترتيب عدد هفتاد و دو به دست مى آيد، و فرقه هفتاد و سوم را كه اهل نجات اند، همان فرقه اهل سنّت و جماعت مى داند. سپس به بيان برخى از عقايد گروه هاى هفتاد و دوگانه مى پردازد و هر عقيده را برطبق مبانى خود ردّ مى كند.
نكته قابل توجه در اين كتاب اين است كه ضمن شمردن فرقه هاى دوازده گانه روافض (شيعيان) ده فرقه از آنها را از غلات ذكر مى كند و دوفرقه ديگر را زيديه واماميه مى داند.[96] 10. الملل والنحل، نوشته ابوالفتح عبدالكريم بن ابى بكر احمد شهرستانى (479ـ548). چنان كه گفته شد، اين كتاب به طور جامع و مفصّل به فرقه هاى اسلامى و اديان پرداخته است و نيز نظم و ترتيب بديعى دارد. از اين رو، به اين كتاب توجه كرده اند و آن را مشهورترين و اصلى ترين كتاب ملل و نحل دانسته اند. در بعضى از نوشته ها، نويسنده فيلسوف و متكلّم معرفى شده و لقب «افضل» گرفته است. نوشته هاى او را در زمينه هاى فلسفه و تاريخ آن، كلام، تفسر و ملل و نحل دانسته اند. يكى از مخالفان فلسفه مى گويد كه اگر دفاع او از فيلسوفان نبود، مى توانست به عنوان امام مطرح باشد.[97] نويسنده، پس از بيان مقدماتى، كتاب خود را در دو بخش سامان مى دهد. بخش اوّل اختصاص به ديانات و ملل دارد و بخش دوم به بحث و بررسى در پيرامون اهواء و نحل مى پردازد. مقدمه ملل و نحل شامل تقسيم اجمالى همه مردم دنيا، تعيين قانون و ضابطه براى تقسيم بندى فرقه هاى اسلامى، تاريخ ايجاد شبهه در ميان عموم مردم و به ويژه فرقه هاى اسلامى است و در مقدمه پايانى درباره برگزيدن روش خاصّ خود در ترتيب بندى كتاب بحث مى كند. وى هنگام بيان ضابطه براى تقسيم بندى فرقه هاى اسلامى، همه اختلافات مسلمانان را در چهار قاعده منحصر مى كند:
قاعده اوّل: صفات خداوند و اختلاف بر سر وحدت يا تعدد صفات، كه آن را شامل مسائلى همچون صفات ازلى، صفات ذاتى، و صفات فعل و اختلافات بر سر آنها مى داند.
قاعده دوم: قَدَر و مسئله عدل كه آن را شامل مسائل قضا و قدر، جبر و كسب، اراده خير و شرّ، مقدور و معلوم مى داند و اختلافات گروه هاى مختلف اسلامى را بر سر اين مسائل بيان مى كند.
قاعده سوم: وعد و وعيد، اسما و احكام، كه آن را شامل مسائلى همچون ايمان، توبه، وعيد، ارجا، تكفير و تضليل مى داند.
قاعده چهارم: سمع و عقل، رسالت و امامت، كه آن را شامل مسائلى همچون تحسين و تقبيح، صلاح و اصلح، لطف و عصمت در نبوت و شرايط امامت مى داند.
آن گاه مى گويد اگر يكى از پيشوايان امت به يكى از مقالات فوق قائل شد، مقاله او را مذهب و جماعت او را فرقه به حساب مى آوريم. به عبارت ديگر، شرط در تشكيل فرقه از نظر او دو چيز است: اوّل آن كه به يكى از مقالات فوق قايل باشد، و دوم آن كه قائل از پيشوايان امّت باشد كه بتوان براى او پيروانى جستوجو كرد تا عنوان فرقه بر جماعت آنان صدق كند. وى سپس با توجه به اختلاف نظر در مقالات فوق، فرقه هاى اسلامى را به چهار گروه بزرگ قدريه، صفاتيه، خوارج و شيعه تقسيم مى كند و تداخل گروه هاى كوچك را باعث به وجود آمدن عدد هفتاد و سه مى داند.
مؤلف در بخش اوّل درباره ديانات و ملل بحث مى كند. وى مى گويد ملاك افتراق ديانات و ملل از اهواء و نحل اين است كه صاحبان ديانات و ملل اعتقادات خود را مستند به غير خود، كه پيامبر باشد، مى كنند، اما اهل اهواء و نحل، رأى و اعتقادى را بدون استناد به پيامبر اخذ مى كنند كه درباره گروه اوّل لغت «مستفيد» و درباره گروه دوم لغت «مستبد» را به كار مى برد. اين بخش خود به دو فصل مسلمانان و غيرمسلمانان تقسيم مى شود و اختلاف مسلمانان را نيز در دو قسمت اصول و فروع بيان مى كند; در بخش اصول و مسائل كلامى به ذكر فرقه هاى مختلف اسلامى و اقوال آنها درباره چهار قاعده مذكور مى پردازد.
فخرالدين رازى (م 606 ق) معتقد است كه شهرستانى اين بخش را از كتاب الفرق بين الفرق بغدادى كه فردى متعصّب بوده گرفته است، لذا آن را بى اعتبار مى داند.[98] اما با مقايسه اين دو كتاب، گرچه موارد مشابه فراوان دارند، نمى توانيم نظر فخرالدين رازى را به طور كلّى تأييد كنيم; براى نمونه يكى از موارد اختلاف بين آن دو اين است كه شهرستانى بدون اظهارنظر خود به ذكر معتقدات فرقه ها مى پردازد; علاوه بر آن كه در موارد بسيارى در عنوان فرقه ها و عقايد آنها با هم اختلاف دارند.
مؤلّف در بخش اديان غيراسلامى، به ذكر آراء و معتقدات يهوديان، مسيحيان، مجوسان، پيروان صحف ابراهيم كه معتقد به كتابى آسمانى اند، مى پردازد و فرقه هاى مختلف آنان را ذكر مى كند.
در بخش دوم كتاب كه به بيان اهل اهواء و نحل اختصاص دارد، مؤلّف به ذكر گروه هاى مختلفى همچون فيلسوفان، اعراب جاهليت، بت پرستان، صابئين، حرنانيين مى پردازد.

پی نوشت :
 

[78]. رك: مقدمه محمدجواد مشكور بر فرق الشيعه نوبختى.
[79]. با استفاده از مقدمه محمدجواد مشكور بر اين كتاب (چاپ سوم، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1361).
[80]. عباس اقبال آشتيانى، خاندان نوبختى (چاپ سوم، كتابخانه طهورى، تهران، 1357)، ص140 و بعد از آن.
[81]. ترجمه فرق الشيعه، ص27ـ31 و مقدمه المقالات والفرق.
[82]. رك: ابوالحسن اشعرى، مقالات الاسلاميين واختلاف المصلّين، تصحيح هلموت ريتر (چاپ سوم، دارالنشر فرانز شتاينر، قيسبادان، 1400 ق)، بخش مقدمة الناشر; مقدّمه مقالات الاسلاميين، ترجمه محسن مؤيدى (چاپ اوّل، چاپخانه سپهر، تهران، 1362).
[83]. التنبيه والرد، تحقيق محمد زاهد بن حسن كوثرى.
[84]. التنبيه والرد، ص18.
[85]. همان، ص33.
[86]. همان، ص23.
[87]. مناظرات جرت فى بلاد ماوراء النهر فى الحكمة والخلاف وغيرهما بين الامام فخرالدين رازى و غيره (چاپ اوّل، مجلس دائرة المعارف العثمانية، حيدرآباد، هند، 1355ق)، ص25.
[88]. براى اطلاع بيشتر از كتاب الفصل و شرح حال ابن حزم مراجعه شود به: دكتر محمود على حماية، ابن حزم و منهجه فى دراسة الاديان (چاپ اوّل، دارالمعارف، قاهره، 1983م); و مقدمه كتاب الفصل.
[89]. الفصل، ج2، ص265ـ275.
[90]. همان، ج5، ص35.
[91]. همان، ص33.
[92]. همان، ص35ـ50.
[93]. بيان الاديان، تحقيق عباس اقبال، ص44.
[94]. عباس اقبال كه در سال 1312 به تصحيح اين كتاب پرداخته، به اين باب دسترسى نداشته است، اما اخيراً چاپى جديد از اين كتاب به كوشش دكتر سيدمحمد دبيرسياقى در سال 1376 ش توسط انتشارات روز به بازار عرضه شده كه محتوى چهار باب قبلى به تصحيح عباس اقبال و باب پنجم به تصحيح محمدتقى دانش پژوه است.
[95]. اين كتاب با تحقيق و تحشييه دكتر بشار قوتكوآى به چاپ رسيده است.
[96]. الفرق المفترقة، ص31.
[97]. براى اطلاع بيشتر رك: خيرالدين زركلى، الاعلام (چاپ نهم، دارالعلم للملائين، بيروت، 1990م)، ج6، ص215.
[98]. مناظرات جرت فى بلاد ماوراءالنهر فى الحكمة والخلاف وغيرها بين الامام فخرالدين رازى و غيره، ص25.
 

منبع: پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد