خانه » همه » مذهبی » راهي سوگ در روايت شکوه

راهي سوگ در روايت شکوه

راهي سوگ در روايت شکوه

وضع شيعيان و دوستان ايشان چندان خوب نيست آقا هميشه براي ميهمانان خود بهترين غذاها را تدارک مي بينند و به عنوان هديه مقداري لباس و پول به آنها مي بخشند . گاهي تا پانصد هزار درهم هديه مي دهند. من که خدمتکار ايشانم گاهي به ايشان مي گويم »آقا !خرج خانواده ي خود شما سنگين است و از نظر در آمد وضع متوسطي داريد بهتر نيست که در پذيرايي از ميهمانان ودوستان با احتياط بيش تري رفتار کنيد ؟

547174a3 68d3 416c 9623 7c32895d6050 - راهي سوگ در روايت شکوه
12865 - راهي سوگ در روايت شکوه
راهي سوگ در روايت شکوه

 

نويسنده:سيده فاطمه موسوي

 

وضع شيعيان و دوستان ايشان چندان خوب نيست آقا هميشه براي ميهمانان خود بهترين غذاها را تدارک مي بينند و به عنوان هديه مقداري لباس و پول به آنها مي بخشند . گاهي تا پانصد هزار درهم هديه مي دهند. من که خدمتکار ايشانم گاهي به ايشان مي گويم »آقا !خرج خانواده ي خود شما سنگين است و از نظر در آمد وضع متوسطي داريد بهتر نيست که در پذيرايي از ميهمانان ودوستان با احتياط بيش تري رفتار کنيد ؟
مي فرمايند :اي سلمي !نيکي دنيا ،رسيدگي به برادران و دوستان و آشنايان است.
تهي دست شده ام و اميدي به دوستانم ندارم به ناچار نزد امام مي روم و او را از حال خود آگاه مي کنم. ايشان مي فرمايند :بد برادري است آن برادري که به هنگام ثروت و توانمندي حالت را بپرسد و تو را در نظر داشته باشد ولي زماني که تهي دست و نيازمند شدي از تو بِبُرد وسراغت نيايد.
سپس ايشان به خدمتکارشان دستور مي دهند تا هفتصد درهم براي من بياورد. مي فرمايند :اين مقدار را خرج کن و هر گاه تمام شد و نياز داشتي با مرا از حال خود باخبر ساز
ايشان هميشه به شاگردانشان مي فرمايند :اگر همه ي مردم به شما بگويند تو آدم بدي هستي بايد بکوشي سخن آنها تو را غمگين نسازد واگر گفتند تو آدم صالحي هستي باز هم سخن آنها تو را شادمان نسازد .
مرد نصراني با تمسخر مي گويد :تو بقر هستي ؟
بدون اين که ذره اي عصباني شود با آرامش خاصي مي گويد :من باقرم .
مي گويم :تو فرزند زني آشپز هستي ؟
…اين حرفه او بوده است و ننگ و عاري براي او نخواهدبود.
مي گويد :توفرزند زني سياه چرده و زنگي و..هستي با نرمي جواب مي دهد :اگر تو راست مي گويي و مادرم آن گونه که تو توصيف مي کني بوده است پس از خدا مي خواهم او را بيامرزد و اگر ادعاهاي تودروغ و بي اساس است از خداوند مي خواهم تو را بيامرزد .
نصراني از حلم و بردباري عجيب او به شگفت مي آيد و اسلام مي آورد .
در سفر همراه ايشان شده ام .هميشه اول من سوار بر مرکب خود مي شوم و سپس ايشان بر مرکب خويش سوار مي شوند و اين نهايت احترام و رعايت حرمت است. زماني که برمرکب مي نشينم و در کنار يکديگر قرار مي گيريم آن چنان با من گرم مي گيرند واز حالم جويا مي شوند که گويي لحظاتي قبل در کنار هم نبوده ايم و دوستي را پس از روزگاري دوري جسته است .
مي گويم :شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفيقان به گونه اي رفتار مي کنيد که از ديگران سراع ندارم و به راستي اگر ديگران دست کم در اولين برخورد چنين رفتاري با دوستانشان داشته باشند ارزنده و قابل تقدير خواهد بود .
امام مي فرمايند :آيا نمي داني که مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان ومؤمنان )چه ارزشي دارد؟مؤمنان هر گاه با يکديگر مصافحه کنند ودست دوستي بفشارند گناهانشان همانند برگ هاي درخت فرو مي ريزد و در غرق لطف خدايند تا از يکديگر جداشوند
پس از نماز بر جنازه مراسم تدفين ادامه مي يابد صاحب عزا از امام سپاسگذاري مي کند و مي گويد :شما توان راه رفتن زيادي نداريد به همين اندازه که لطف کرده و در تشييع جنازه شرکت کرده ايد متشکريم .
به امام مي گويم :بهتر است بازگرديم زيرا من سؤالي دارم که مي خواهم از محضرتان استفاده کنم .
ايشان مي فرمايند :[اي زراره ]به کار خود ادامه بده ما با اجازه ي صاحب عزا نيامده ايم تا با اجازه او بازگرديم تشييع جنازه يک مؤمن فضل و پاداشي دارد که ما به خاطر آن آمده ايم . به هر مقدار که انسان به تشييع ادامه دهد و به مؤمن حرمت نهد از خداوند پاداش مي گيرد .
بيمار که شدند به من فرمودند «عده اي از مردم مدينه را خبر کن تا نزد من آيند و شاهد وصيت من باشند .»هنگامي که آمدند ايشان اين گونه وصيت نمود :«فرزندم جعفر ….هنگامي که من رحلت کردم مرا غسل داده و کفن مي نمايي آن گاه براي من قبر آماده مي سازي و و اگر ديدي رسول الله لحد براي من آماده ساخته است تصديق مي کنيد قبر مرا به مقدار چهار انگشت از سطح زمين بالا مي آوري و بر روي قبر آب مي پاشي ».
ايشان که رفتند گفتم :اين دستورها رابه من مي فرمودي انجام مي دادم نيازي به حضور شاهدان نبود پدرم فرمودند:براي اين آنها را شاهد گرفتم که بدانند تو وصي من هستي و در باب امامت نزاع و اختلاف پديد نيايد .
منابع :
1ـ امام باقر عليه السلام الگوي زندگي حبيب الله احمدي قم فاطيما1383
2ـ امام باقر عليه السلام جلوه امامت در افق دانش احمد ترابي مشهد آستان قدس رضوي 1373
3ـ در مکتب فجر دانش ها حضرت امام باقر عليه السلام دکتر علي قائمي اميد 1376
منبع : ماهنامه فرهنگي اجتماعي ديدار شماره 110

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد