قبل از پرداختن به جواب لازم است به تعريف بدگمان و خوشگمان بپردازيم و مراد از بدبيني و بدگماني را توضيح دهيم، سپس به ريشههاي بدبيني ميپردازيم و از اقسام بدبيني سخن ميگوييم. و در آخر راهكارهايي براي تقويت خوشبيني و حذف بدبيني ارائه ميدهيم و از بحث خود نتيجهگيري مي كنيم.
تعريف بدبين: كسي كه در امري يا در همه امور با نظر بد و گمان بد بنگرد و چشم به عيوب ديگران ميدوزد و فقط بديها را ميبيند. در اصطلاح فلسفه به فردي بدبين گفته ميشود كه آفرينش را پر از يأس، حرمان و بدبختي بداند[1] و به حالتي كه فرد بدبين دارد بدبيني گويند.
تعريف خوشبين: آن كه هميشه به همه كارها با نظر خوب بنگرد و جهت خوب امور و مردم را مورد توجه قرار دهد[2] و به قول معروف هميشه به جاي تمركز به نيمه خالي ليوان (بديها) به نيمه پر ليوان (خوبيها) توجه داشته باشد، حالتي كه نتيجه اين صفت است را خوش بيني گويند.
در كل، در روايات و آيات ما، مستقيم و غيرمستقيم به اين دو صفت اشاره شده و مضرات بدگماني و آثار بد فردي و اجتماعي آن گوشزد شده است و نسبت به خوش گماني ترغيب و تشويق شده و آثار خوب فردي و اجتماعي آن شمرده شده است.
مراد از بدگماني: گمان بد اگر تنها در دل خطور كند، گناه نيست. چون كه يك امر غيرارادي است و انسان نسبت به چنين امور غيرارادي تكليفي ندارد ولي اگر فرد به آن ترتيب اثر دهد و در دل ميل به تغيير محبت به دشمني و نفرت پيدا كند و در رفتار و معاشرت با ديگران برخلاف گذشته عمل كند، گناه و حرام است.[3]سؤال: آيا بدگماني هميشه ناپسند و حرام است؟
در حديثي از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميخوانيم اگر خير و صلاح در جامعهاي غالب بود و كسي به ديگري كه بدي از او آشكار نشده بدگمان شود، ستم كرده است، امّا اگر فساد و نادرستي بر روزگار و اهل آن چيره شود، پس با گمان نيكو به هرکسي به احتمال زياد خود را در معرض هلاكت انداخته است. به خاطر فساد، جرم، تقلب، جعل و خيانتهاي زياد، انسان ميتواند در كارهاي خود محكم كاري كند. يعني بدبين نباشد ولي خوشبين هم نباشد و براي اينكه مشكلي پيش نيايد، براي وسايل خود مدرك تهيه كند. سند داشته باشد، بر پولي كه ميدهد گواه بگيرد و…[4] گاهي همين احتمالها (نگرش بد) باعث ميشود كه كسي نتواند سوء استفاده كند، مثلاً مأموري كه وسوسه ميشود تا خلافي كند، خود را مقابل چشم بيدار و نقّاد جامعه (نظارت عمومي) ميبيند، البته كسي حق ندارد تا چيزي مشخص نشده، برچسب به كسي بزند، امّا گاهي اوقات در جامعه به خاطر مصالح و منافع عموم مردم لازم است كه پليس دقيق باشد و افرادي را كه در موضع تهمت قرار گرفتهاند، تفتيش كند كه اين براي امنيت اكثر لازم ميباشد.
گاهي بدبيني، ريشه در عدم شناخت و درك صحيح دارد، مثلاً به خاطر اينكه صفات خدا، حكمت، علم و قدرت خدا را نميشناسد به خالق هستي بدگمان ميشود و دنيا، آخرت و اعمال عبادي را بيهوده ميشمارد گاهي بدبيني به خاطر هوس و شهوات است كه شيطان هم از فرصت استفاده ميكند و به تزئين گناهان ميپردازد و انسان به خاطر ضعف نفس مطيع هوي و هوس و شيطان ميشود و زماني هم بدگماني از ترس و جبن سرچشمه ميگيرد. در روايات به برخي ريشههاي اين صفت بد و خبيث اشاره شده مثل سوء تفاهم، در محل تهمت بودن فرد[5]، غلبه تباهي و فساد در جامعه ، سرشت بد فرد و مجالست با بدان و… از طرف ديگر روايات با بيان ريشههاي خوشبيني، ما را تشويق ميكنند تا به آن صفات خوب آراسته شويم مثل اينكه گفتهاند خوشبيني ريشه در خوف و خشيت خدا، عبادت خوب و خالص، و تحمل نيكي و احسان به مردم دارد و از همه مهمتر اينكه خوشبين به خاطر قوت نفسي كه دارد، دروسوسه را بر شيطان و هوس بسته است و به هر احتمالي جواب نميدهد.
اقسام بدگماني و خوشگماني: فردبهفرد، فردبهجامعه، جامعهبهفرد و جامعهبهجامعه.
و يا در تقسيم ديگر ميتوانيم چنين بگوئيم؛ خوش گماني و بدگماني فرد يا جامعه نسبت به خالق هستي و يا خود هستي (بيهدف بودن) به عنوان مثال: بدگماني جامعه به جامعه مثل بدگماني برخي از اهل تسنّن به شيعه كه بدون تحقيق نسبت ناروا ميدهند و ميگويند آنها (شيعه) با ساختن حرم براي اهل بيّت يا بوسيدن ضريح، يا سجده بر مهر براي خدا شريك قائلند. اين بدگماني منشأ فساد، تفرقه، تجاوز و دشمني است.
درمان بدگماني به خدا:[6] 1. تفكر در صفات و افعال خدا (نه در ذات خدا)؛ 2. كمك گرفتن از اساتيدعقائد و رشتهكلام؛ 3. تدبر در جهان آفرينش و قرآن؛ 4. خود را بنده بداند، يعني حق اعتراضي ندارد، خدا عالم و عادل و حكيم است و بر همه چيز احاطه دارد؛ 5. خود را غرق در انعام خدا ببيند و توجه به آن نعمتها بكند؛ 6. متوجه باشد كه خدا به مصالح او احاطه دارد و خلاف عدل و حكمت كاري نميكند (تأخير استجابت دعا به صلاح ماست، بلاها لازمه جهان مادي است)؛ 7. آرزوهاي خيالي را كوتاه كنيم؛ 8. خدا را صادق بدانيم و اينكه به وعدهها و وعيدهايش عمل ميكند (عقاب و پاداش)؛ 9. يأس نسبت به رحمت خدا كه بزرگترين گناه است را كنار بگذارد و بداندكه او توبهپذير است و…
راههاي عملي تقويت خوشبيني و ترك بدبيني
الف. توجه به رواياتي كه بدگماني را مذمت كرده و خوش گماني را تشويق كرده است و تمركز فكري و عملي پيدا كردن روي ريشههاي خوش بيني (خوف و خشيت از خدا، عبوديت خالص، احسان و تكريم مردم، تحمل و…).
ب. توجه به فوائد خوش بيني[7] كه در روايات به آن اشاره شده و علم پزشكي و روان شناسي روز هم مؤيد آن است، برخي از فوايد خوشبيني عبارتند از:
1. سلامت و نشاط بدني و روحي (افراد خوشبين به خلق، خدا و هستي از طول عمر بيشتري برخوردارند).
2. جلب لطف خدا.
3. خدا طبق ظن بنده خود با او عمل ميكند. خوش بين به خالق باشد، براي او خيرمقدر ميكند.
4. استجابت دعا و دفع شر.
5. جلب محبت و دوستي (خوشبيني مردم)
6. كاهش غم و اندوه (افراد خوش بين در هر سختي و بحراني، يك موقعيت مطلوب ميبينند و آن را اقبال براي خود ميدانند).
ج. توجه به گناهاني كه در بستر بدبيني ميرويد مثل حسد، غيبت، كينه، و گناهان ديگر.[8]د. از جملات مثبت تأكيدي زيادي استفاده كنيد، من خوشبين هستم، مردم دوست داشتنياند. زندگاني زيباست، گاز بايد زد با پوست.
توجه به آثار بد سوء ظن و بدگماني[9] كه مورد تأييد علم روز و روايات است و برخي از آنها عبارتند از:
1. آفت دين (بدگمان شدن به مهربانترين موجود يعني خالق هستي).
2. تشويق به بديها (حسد، غيبت، كينه).
3. بيماري روحي و جسمي (صفات بد اخلاقي باعث فرسايش و مسموميت جسم ميشوند).
4. سلب اعتماد و زوال امنيت مردم.
5. هلاكت، (مثلاً كسي كه به خدا بدگمان باشد و جهان را بيهدف بداند ميتواند دست به هر جنايتي بزند).
6. ترس، بخل، حرص.
و. ريشهكن كردن علل بدبيني. عدم آگاهي و شناخت (با تفكر و مشورت) واقع شدن در محلي كه در معرض تهمت هستيم، ترك امر به معروف و نهي از منكر، ترك مجالست با علما و خوبان و همنشيني با بدان و بدگمانها.
ز. گراميداشتن و اطمينان به طرفي كه به او بدگمان شدهايم (بيشتر از پيش). دعا كردن به او و مأيوس كردن شيطان از وسوسه (چون قوة خيال پذيراي هر احتمال است و شيطان دقيقاً از همين كانال وارد ميشود و به احتمالات رنگ بد و وسوسه شيطاني ميزند و با تكرار آن در ذهن سبب عملي شدن افكار بد ميشود[10] و با تكرار به شكل عادت در ميآيد.
ح. تقويت نفس و اراده با انجام دستورات الهي و ترك محرمات تا حسنظن به تدريج ملكة او شود و بدگماني كه عادت شده ريشهاش از بين برود.
ط. بايد زماني به جنگ بدبيني و گماني برويم كه هنوز فكر است، چون اگر به مرحله عمل درآيد و ريشه دواند سخت ميشود، با آن مبارزه كرد چون روان شناسان اعتقاد دارند كه هر فكر و انديشهاي تمايل دارد كه به عمل تبديل شود (هر چه از راه ذهن وارد شود از راه عضله خارج ميشود).
هـ . بدبين هميشه تنهاست،و چون او مردم را خيانتكار و ناپايدار در دوستي ميپندارد. امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرمودند: بدگماني به هر كسي چيره شود صلح و صفائي كه بين او و دوستانش بود به هم ميزند، ديگر اينكه او از ترس اينكه شرّ ديگران به او ميرسد خود را از بركات ارتباط با مسلمانان محروم ميكند.[11]س. به بدبيني ديگران كمك نكنيم و به بندگان خداوند رحم كنيم[12]، مثلاً در روايت داريم كه از موضع تهمت دوري كنيد تا زمينه بدبيني را براي مردم فراهم نكنيد و آنها را با بدبيني در گناه نيندازيد و ديگر اينكه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند هر كه خود را در معرض تهمت( و بدبيني) قرار دهد كسي را جز خود ملامت نكند به همين جهت بود كه وقتي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با همسرش صفيه از محلي عبور ميكردند مردي از كنار آنها گذشت، حضرت به او گفتند: اين زن؛ صفيه، همسرم است. مرد گفت: نيازي نبود بگوئيد من به شما بدگمان نيستم، حضرت فرمودند: شيطان در رگ و خون بنيآدم جا دارد، ترسيدم بر شما نفوذ كند و باعث هلاكت شما شود[13]. اگر اين امر در جامعهاي شيوع پيدا كند و مردم به هم دلسوز شوند، در صد بدگماني خيلي پايين ميآيد.
ح. برخي از بدبيني ها و گمانيها ريشه در بيماريهاي شديد رواني (مانند پارانوئيد)دارند كه نياز است به مشاورههاي روان شناسي و روان پزشكي رجوع شود.
گاهي انسان متوجه اين صفت زشت خود (بدبيني) شده و درصدد رفع آن است. در زير برخي از راههاي علاج را ذكر ميكنيم:
1. ممکن است انسان به بدبيني شرطي شده باشد و به خاطر تكرار زياد، به آن عادت كرده مثلاً وقتي كه بدبينيِ خودش را به ديگران گفته آنها با حرفهاي خود، لبخند و تأييد، فرد بدبين را تقويت و تشويق ميكنند و او بر اين كار گرمتر و مصّرتر شده است به گونهاي كه از اين كار لذت ميبرد. اين فرد ميتواند با چندين راه از اين صفت بد فاصله بگيرد. يك: بيشتر با افرادي بنشيند كه او را تشويق به اين كار نكنند. دو: براي كار زشت خود جريمه در نظر بگيرد، مثلاً ميتواند به فردي كه نسبت به او بدبيني كرده، رجوع كند و از او معذرت خواهي كند، چون عذرخواهي براي فرد سخت است، سعي كند بار ديگر مرتكب نشود، يا اينكه ميتواند يك چيز با ارزشي از خودش را در نظر بگيرد و عهد و يا نذر كند كه اگر مثلاً چهار بار به او بدگمان و بدبين شدم و آن افکاررا با افکار مثبت جايگزيين نکردم، اين شيء با ارزشم را به طرف مقابل ميدهم (چون دل كندن از آن برايش سخت است سعي ميكند از بدبيني فاصله بگيرد.) از جملات مثبت زياد استفاده كند. من ديگران را دوست دارم، من خوشبين هستم.
ي. بدبيني و بدگماني را مخالفت با امر خدا بدانيم، در قرآن آياتي وجود دارد كه به ما دستور داده از گمانهاي بد پرهيز كنيم چون باعث گناه ميشوند. بدبيني گناه است و گناه زماني انجام ميگردد كه انسان مؤمن غافل است، پس با ذكر خدا، دعا و قرآن حالت مراقبت را از نفس خود تقويت كنيم تا در مرداب گناه نيفتيم. توجه داشته باشيم كه مؤمن نزد خدا عزيز و محترم است و حفظ آبروي او از طرف خدا بسيار سفارش شده است. حتي عزت او از كعبه زيادتر بيان شده، پس با حفظ آبروي مؤمن خداوند را خشنود كنيم و شيطان را مأيوس، و بدانيم كه اگر بدبيني ما خلاف واقع درآيد، جبران آن (برگرداندن آبروي رفته) مشكل است.
نكته پاياني، با توجه به مطالب ذكر شده بايد گفت كه براي اينكه انسان به صفت خوبي آراسته شود، و صفت بدِاخلاقياي را از خانة دلش بيرون كند، لازم است هميشه در حال مراقبه (ياد خدا) باشد و ديگر اينكه بر غفلت خود سختگيري كند، (مثلاً عذرخواهي از طرفي كه به او بدگمان شدهايم) نكته ديگر اينكه در بحث فعلي، ما بايد دو كار كنيم، با فرشته خوشگماني (به خدا و به مردم) ديو بدگماني را از كشور دلمان بيرون برانيم و ديگر اينكه با توجه به كلية راهبردهاي گفته شده تمرين كنيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خلاصه معراج السعاده، شيخ عباس قمي، موسسه در راه حق.
2. بيماريهاي رواني، شهيد ثاني، ترجمه سيد ابراهيم سيد علوي، ناشر رسالت قلم.
پي نوشت ها:
[1] . فرهنگ دهخدا، ر.ك: بدبين.
[2] . همان، ر.ك: خوش بين.
[3] . نراقي، مولا مهدي، علم اخلاق اسلامي(ترجمه جامع السعادات) مترجم سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، ص 343، با كمي تغيير.
[4] . دستغيب شيرازي، سيد عبدالحسين، قلب سليم، دار الكتب الاسلاميه، ص 607، با كمي تغيير.
[5] . در روايات گفته شده كه در موضع و محل تهمت واقع نشويد تا ديگران به شما بدگمان نشوند و اگر اين كار را مرتكب شديد خودتان را ملامت كنيد نه بدگمان را.
[6] . همان، ص 574.
[7] . سيد محمد، پرورش روح، مركز انتشارات دفتر تبليغات، 1370، ج اول، ص 159، خلاصه.
[8] . قلب سليم، ص 568.
[9] . پرورش روح، ص 174.
[10] . علم اخلاق اسلامي، ص 344.
[11] . قلب سليم، ص 599.
[12] . همان، ص 605.
[13] . نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، چاپخانه هما، ص 175، اقتباس.