خانه » همه » مذهبی » راه کارهای فقر زدایی در بیان روایات (5)

راه کارهای فقر زدایی در بیان روایات (5)

راه کارهای فقر زدایی در بیان روایات (5)

بي شك چيزي به نام غناء بخودي خود مورد مذمت واقع نشده چرا كه دنيا از ديدگاه ما محل تجارت و مزرعه آخرت است پس اگر كسي از اين وسيله براي رسيدن به اجر و ثواب اخروي بهره گيرد ،مطمئناً در ره رستگاري گام نهاده است. ولي آنچه كه در اينجا از مذمت اغنياء آمده است بيشتر متوجه به آن دسته است كه :

fa56c06d 58dc 4706 bf59 3c49eb29e26f - راه کارهای فقر زدایی در بیان روایات (5)
0009406 - راه کارهای فقر زدایی در بیان روایات (5)
راه کارهای فقر زدایی در بیان روایات (5)

 

منبع : راسخون

 
 

00094021 - راه کارهای فقر زدایی در بیان روایات (5)

نویسنده : محمد بیرانوند

فصل یازدهم

مذمت غنی بی خیر

بي شك چيزي به نام غناء بخودي خود مورد مذمت واقع نشده چرا كه دنيا از ديدگاه ما محل تجارت و مزرعه آخرت است پس اگر كسي از اين وسيله براي رسيدن به اجر و ثواب اخروي بهره گيرد ،مطمئناً در ره رستگاري گام نهاده است. ولي آنچه كه در اينجا از مذمت اغنياء آمده است بيشتر متوجه به آن دسته است كه :
اولاً، اين دارايي را از راه نا مشروع و تضييع حقوق ديگران بدست آورده اند .
ثانياً ، امانتي را كه در نزدشان بوده با شريك ننمودن مستمندان در آن خيانت كرده اند.
ثالثاً، اين مذمتها سنگيني بار وظايف و مسئوليتهاي ايشان را مي رساند كه احتمال آن مي رود شخص از اين آزمايشات دشوار نا موفق گردد.
رابعاً، توجه دادن به محوريت نداشتن مال و دارائي بعنوان شاخصه برتري بر ديگران بلكه : « اِنَ اَكرَمَكُمْ عِندَ اللّه اَتقاكُم »
‹‹ رسول خدا صلي الله عليه وآله مي فرمايد: ثروت در نزد مردم زينت و در پيشگاه خدا عيب و زشتي مي باشد ››(164)
اگر تلاشهاي ما ، در مسير ملاك و معيارهاي الهي جهت گيرد ثمر بخش خواهد بود ،مهم پيدا كردن معيارهاي الهي است نه آنچه كه مردم ارزش مي پندارند. خداوند متعال در قرآن كريم به اين مطلب چنان اشاره مي فرمايد :‹‹چه بسا چيزهائي را شما خير بپنداريد در حالي كه براي شما شر مي باشند و چه بسا كه چيزهائي را شما شر بدانيد در حالي كه همانا خير شما مي باشند.››(165)
با اين معيار خداي تعالي شخص غني ظالم را دشمن مي دارد چنانكه ‹‹امام صادق عليه السلام مي فرمايد: همانا خداوند ثروتمند ستمگر را دشمن مي دارد .››(166)
و چون زمينه نافرماني ،تكبر و تفاخر نيز در اين قشر بيشتر است .‹‹رسول خدا صلوات الله عليه وآله مي فرمايد: از همنشيني با توانگران بپرهيز .››(167)
و در جاي ديگر اين بزرگوار از توانگران تعبير به مردگان نموده اند ‹‹از همنشيني با مردگان خودداري كنيد . عرض شد يا رسول الله (ص)مردگان كيانند؟ فرمود: توانگران .››(168)
براستي آنانكه درد جامعه را احساس ننمايند و از درد برادران ديني خود رنج نبرند بايست انصاف داد كه مردگانند زنده بودن به نمو ورشد است و در معناي كلمه حيات گفته اند يعني كمك . كه اين كمك كردن تك تك اجزاست كه منجر به نمود حيات مي شود . كسي كه در مسير بي دردي و بي احساسي و بي مسئوليتي گام مي نهد، چرا كه مرده نام نگيرد ! و هركس كه خواستار حيات است بايد از آنان دوري گزيند. ‹‹‌امير اامؤمنين عليه السلام فرمودند خداي تعالي در شب معراج به رسول خود صلوات الله عليه وآله فرمود: يا احمد(ص) توانگران را از خود دور بدار و ازمجلس آنها نيز دوري كن. ››(169)
از همچنان كساني كه طعم سختي را نكشيده و اصلاًدر فضا و حال و هواي فقرا نيستند و مسائل و مشكلات ايشان برايشان قابل درك نيست ،تا چه رسد به اينكه احساس همدردي نسبت به ايشان كنند،مرفعين هستند كه رسول خدا صلوات الله عليه وآله در مورد ايشان مي فرمايد: ‹‹بدترين امت من كساني هستند كه در نعمت و رفاه به سر برند و گوشت بدنشان با رفاه روئيده باشد.››(170)
اگر ما به فلسفه بعضي از احكام نگاه كنيم خواهيم ديد كه به ما دستور داده شده براي مدت كوتاهي هم كه شده همچون ماه مبارك رمضان در فضاي آنها قرار گيريم ،كه تمكن مالي براي رفع معاش ندارند تا كه سختي و مشكل آنها براي ما نيز ملموس گردد. ‹‹هنگامي كه از پيامبر صلوات الله عليه وآله پرسيدند كه بدترين امت تو كيست؟به تعبيري ديگر مي فرمايد: توانگران . و فرمود : پس از شما مردمي خواهند آمد كه چيزهاي پاكيزه و رتگارنگ دنيا را مي خورند و با زيبا ترين زنان ازدواج مي كنند و جامه هاي نرم و گوناگون مي پوشند و بر اسبان تيزرو و رنگارنگ سوار مي شوند و صاحب شكمهائي هستند كه از اندك سير نشود و قناعت به بسيار نكنند.›› (171)
داشتن اين اوصاف به خودي خود و از راه حلال مانعي ندارد ولي آنچه كه اينان را بدترين امت مي نمايد ،همان روحيه زياده خواهي و توجه نداشتن و بي اهميتي به هم كيشان خود است . و نبود روحيه مساوات و مواسات در ميان ايشان . و بايست توجه داشت كه بصرف داشتن ، شخص نمي تواند نعمت خود را بطور وفور اظهار نمايد بلكه بايد در آن حال نيز به شرايط جامعه توجه نمايد و در حد معروف از آنها استفاده نمايد. تا كه به روح قشر مستمند نيز آسيبي نرسد.پس با وجود اين اوصاف در ميان اين صنف رسول خدا صلوات الله عليه وآله چنين مي فرمايد: ‹‹بارالها مرا در زمره مسكينان محشور فرما و در جمع اغنياء و ثروتمندان مرا محشور مگردان زيرا بدبخت ترين تبهكاران كسي است كه تنگدستي دنيا و عذاب آخرت را جمع كند.››(172)
كه در حين مذمت اغنياء تذكر به فقرا نيز هست ، كه مواظب باشند ميان تنگدستي دنيا و عذاب آخرت هر دو را جمع ننمايند ،بلكه با صبر و راضي بودن از درگاه حق زمينه راحتي عقبي را فراهم آوريد. اگر به حديث بعد توجه كنيم ،فلسفه كلام پيشين رسولخدا صلوات الله عليه وآله برايمان آشكار خواهد شد.
‹‹ابن عباس گويد رسولخدا فرمود:دو مؤمن بردر بهشت يكديگر را ديدار كردند ،مؤمن ثروتمند و مؤمن فقير كه در دنيا بدين گونه بودند، مؤمن فقير وارد بهشت مي گردد .و مؤمن ثروتمند تاآنجا كه خدا بخواهد در حبس مي ماند ،سپس وارد بهشت مي شود ، مؤمن فقير به وي گفت :اي برادر چه چيز تو را به حبس درافكند، بخدا قسم تو به حبس رفتي و من بر تو ترسيدم، مؤمن ثروتمند گويد: اي برادر پس از تو به حبس دردناك زشتي گرفتار شدم كه به تو نرسيدم آنقدر در حبس ماندم و آن اندازه عرق از من ريخت كه اگر هزار شتر گياه شور خورده از آن بنوشد سيراب مي گرديدند.›› (173)
‹‹امام صادق عليه السلام نيز در بيان وقوف و ايستادن ثروتمندي كه اهل بهشت است در موقف حساب مي فرمايد: آنقدر مي ايستد كه عرق آنچنان بريزد ،اگر چهل شتر ازآن بنوشند كافي خواهد بود ،سپس وارد بهشت مي شود.برخلاف تنگدست كه وقوف و معطلي ندارد.›› (174)
پس ائمه و انبياء عظام چنين مطالبي برايشان روشن است كه، اينگونه سفارشاتي مي نمايند. خداي تبارك وتعالي به حضرت موسي عليه السلام مي فرمايد: ‹‹اي موسي :وقتي ديدي ثروت بسويت روي آورده بگو گناهي است كه كيفرش بزودي به من ميرسد، و چون ديدي فقر وتنگدستي بسويت روي آورده بگو شعار شايستگان خوش آمد.›› (175)
و يا كه حضرت عيسي عليه السلام در تمثيلي زيبا مي فرمايد:‹‹حقيقت به شما ميگويم ،همانا اطراف آسمان ، خالي و تهي ازثروتمندان است وداخل شدن شتردرسوراخ سوزن آسانترازداخل شدن ثروتمند دربهشت است.›› (176)
اميد كه بنورانيت كلامهاي انبياء و ائمه عظام عليهم السلام توفيق عمل پيدا كنيم و به دشواري وظيفه خويش واقف گرديم.

علت مذمت اغنياء

اما غنا و تمول چرا بدين حد مذمت گشته ، علت اين است كه براي ايشان زمينه انحراف از طريق حق فراهم تر است . حضرت امير عليه السلام مي فرمايد: ‹‹كسي كه به نوائي رسيد تجاوز كار شد.›› (177)
و امام صادق عليه السلام بيان مي دارند ‹‹مردم فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نشدند مگر به سبب گناه ثروتمندان.›› (178)
كه توضيح اين مطلب روشن است و گذشت . وقتي امام علي عليه السلام مي فرمايد: ‹‹ثروت ريشه شهوتهاست .›› (179)
يا كه ماده همه شهوات ثروت است،بيانگر اين است كه طغيان و سركشي شهوات ،با بهره گيري از ثروت سهل تر انجام گيرد. و اين همان ثروت است كه زمينه بروز شهوات را فراهم مي نمايد و محدوديتهاي برسرراه شهوات را برطرف مي كند و شهوات را در مسيري هموار سير مي دهد ، و باعث مستي صاحب خويش مي گردد.
‹‹چنانكه مولا علي عليه السلام مي فرمايد: از مستي توانگري بخدا پناه بريد كه اين مستي دير پا مي باشد وبه هوش آمدن از آن طولاني خواهد بود.›› (180)
به هر حال همانطور كه امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: ‹‹ثروت و مال دنيا راحتي نيست ولي شيطان به آدميزاد وسوسه مي كند كه آسايش او در مال دنيائي مي باشد. و او را وادار مي كند كه در دنيا گرفتار رنج و در آخرت دچار حساب شود.››(181)
پس بايست از شر وسوسه هاي شيطاني به خدا پناه برد و ارزش مال را باآن اندازه بدانيم كه در خدمت خلق خداست و ديگر ارزشي ندارد بجز رنج دنيا و حساب سخت آخرت . اميد كه اغنياء امت رسول الله (ص) پيروان راستين اهل بيت باشند و با بهره گيري از كلمات نورافزاي ايشان ، بواسطه مكنت خويش در انجام وظايف در طريق نجات گام نهند.

فصل دوازدهم

مدح فقیر با ایمان

فقر همان طور كه در فصل اول گذشت بخودي خود مدح نگشته است ، بلكه از آن جهت كه آزمايشي است الهي ، و مانعي است كه با برخورد صحيح با آن زمينهء پرش به سوي كمالات را فراهم مي نمايد مدح شده است . يعني در صورتيكه شخص فقير صفاتي را دارا باشد كه به فقرش ارزش بخشد ، باعث رشد خواهد بود . پس آنچه كه مدح شده فقر نيست بلكه فقيري است كه آراسته به ايمان و صبر و در عين حال راضي از درگاه حق و عامل به وظايف خويش باشد. و اين در سايهء توجه نمودن و پذيرش فقر بعنوان هديه الهي پديد خواهد آمد كه باعث صدور اخلاقي الهي نيز خواهد شد. ودر غير اينصورت چيزي جز رنج وتعب در دنيا و عذاب و گرفتاري در عقبي را نخواهد داشت . و اينكه رسولخدا صلوات الله عليه وآله فرمودند:«« اَلفَقرْفَخري»» افتخار من اينست كه رسولي هستم كه در سطح عادّي اقشار جامعه مي باشم و پيامبران پيشين از چنين امتيازي برخوردار نبودند. اين كلام نيز در مدح فقر نيست . چرا كه اگر در مدح فقر باشد بايست كلمه ««فخر»» مرفوع مي بود يعني اَلفقر‏ُفَخٌر ، ولي ايشان فرمودند : « اَلفَقُر فَخري » افتخارم اينست كه در سطح عامة مردم كه عموماً مستمند هستند ، زندگي مي كنم و اين امتيازي است بر پيامبران پيشين ، كه عموماً اينچنين نبوده اند. و حتي بعضي ازبزرگان فرموده اند كه منظور از فقر دركلام رسول خدا (ص) فقر معنوي بوده نه فقر مادي ، چرا كه هركس فقر معنويش بيشتر باشد مقام ولايت تكويني اش نيز بيشتر است .

مدح فقر ايمان ساز

«« رسول گرامي اسلام صلوات الله عليه وآله فرمودند: همانا فقراء پادشاهان بهشتيان مي باشند. همه مردم اشتياق به بهشت دارند و بهشت مشتاق فقيران است.»» (182)
چه مدحي بالاتر از اينكه بهشت با آن همه حشمت و عظمت در اشتياق پذيرش شخص فقير باشد.
««رسول خدا صلوات الله عليه وآله در بياني ديگر مي فرمايد : درهاي بهشت بر فقيران گشوده و رحمت بر رحمدلان و مهربانان فرود آيدو خدا از مردم با سخاوت خشنود است .»» (183)
كه اين گشودگي درهاي بهشت نشان از غرق بودن فقير در رحمت الهي مي باشد.««حضرت امير المؤمنين عليه السلام مي فرمايد:تنگدستي براي مؤمنين از نشان افسار اسب زينت بخش تر است.»» (184)
يعني چنانكه افسار، اسب را از توسني و سركشي باز مي دارد و باعث زينت وي هم هست ،فقر نيز علاوه بر زينت بودن اخروي ،باعث حفظ شخص از طغيانهاي تكاثر طلبانه خواهد شد. در عظمت شأن فقيران با ايمان ، امام كاظم عليه السلام به روايت از پدران بزرگوارشان فرمود: رسول خدا (ص) فرمودند: ««شيعيان فقير علي و شيعيان تهيدست عترت او را پس از او خوار و ذليل بشمار نياوريد، زيرا يك مرد از آنان قدرت شفاعت جمعيتي همانند قبيله ربيعه و مضَر را دارد.»» (185)
فضيلتهائي كه براي شخص فقير در نظر گرفته شده :
««رسول خدا صلوات الله عليه وآله فرمودند: فقر و تنگدستي موجب آسايش و راحت است .»» (186)
آنگاه كه شخص غني را براي ذره ،ذره از اموالش ،تا بدان حد مورد محاسبه قرار مي دهند ،پس براستي كه شخص فقير آسوده خواهد بود چنانكه از اين كلام پيامبر اكرم صلوات الله عليه وآله روشن است كه مي فرمايد: ««مؤمنين فقير يك روز كه مقدارش هزار سال است پيش از ثروتمندان مؤمن به بهشت مي روند.»» (187)
و همين مطلب با تعابير ديگر نيز بيان شده كه رسول گرامي اسلام كه دورود خدا بر او وخاندانش باد فرمود: ««فقراء مسلمان چهل خريف زودتر از ثروتمندان وارد بهشت مي شوند.»» و امام صادق عليه السلام در فضل ايشان مي فرمايند««مصيبت ها عطايا و بخشش هاي الهي مي باشند و فضيلت فقر در پيشگاه حضرت حق همانند فضيلت شهادت است و خداوند آنرا جز به كسي كه دوستش بدارد عطا نمي فرمايد .»» (188)
و عنايت خداوندي به ايشان تا بدانجاست كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد: ««بندهء مؤمن فقير چون گويد خدايا به من روزي بده تا فلان كار را كه از انواع اعمال خير است انجام بدهم ، وقتي خداوند نيت او را بداند برايش همان اجري را مي نويسد كه اگر انجام مي داد مي نوشت ،زيرا خداي تعالي وسعت دهنده اي كريم است.»» (189)
شرايطي كه فقير را مستوجب مدح مي كند:
در اينجا اشاره اي مي شود به اين مطلب كه فقير بودن به تنهائي مستوجب فضل و عنايت نخواهد بود بلكه شرايطي را بايست فراهم آورد كه بواسطه اين شرايط فقر ارزش يابد ،از جمله ايمان كه به آن در كلام حضرت علي عليه السلام اشاره شده است.««تنگدستي زينت وآرايهء ايمان است»» (190)
يعني اگر شخص تهيدست گردد و ايمانش را در آن حال حفظ كند ، هنر نموده . پس آنچه كه مهم و صاحب اصالت است ايمان و آنچه كه زينت گشته فقريست كه ايمان را زايل ننموده است و شخص در همان حال راضي به درگاه پروردگار است. چنانكه رسولخدا صلي الله عليه وآله مي فرمايد: ««اي جمعيّت فقرا با قلب خود از خدا راضي باشيد تا به ثواب فقر دست يابيد ،اگر با جان و دل از خدا راضي نباشيد ثواب فقر را بدست نمي آوريد.»» (191)
««مولاي متقيان علي عليه السلام فرمودند: فقيران راضي (از تقدير خود) پادشاهان دنيا و آخرت هستند.»» (192)
كه در اينجا فقير با وصف رضايت از تقدير الهي معرفي شده است . و در كلامي ديگر با صفتي ديگر فقيران نيكو اقبال را مورد مدح قرار داده اند وآن صفت تلاش است ،تلاش .
««رسول خدا صلوات الله عليه وآله فرمودند: بهترين مردم فقير مؤمني است كه در تلاش باشد.»» (193)
پس اين تلاش و كوشش و تحمل سختيها و مبارزه باآنهاست كه فقير را جزء بهترين مردم قرار مي دهد،بر خلاف آن دسته از تهيدستان كه بمحض مواجه با اين پديده كارشان هم و غم خوردن مي شودوبا تكيه بر اين غصه ها است كه حوصله تكاپو و تلاش از آنها گرفته مي شود. رسولخدا صلوات الله عليه وآله همچنين مي فرمايد: ««اي اصحاب صفه1 به شمامژده بادهر كس از امتم بر آن صفتي كه شما داريد باقي و راضي باشد در روز قيامت از رفقاي من خواهد بود.»»( 194)
و چه فضيلتي خوشتر از اين كه در فرداي قيامت كسي در زمره رفقاي رسولخدا (ص) محسوب گرددوبه اين مقام نرسد،مگر با راضي بودن از حق كه اگر ما راضيه شديم انشاءالله مرضيه نيز خواهيم گشت و خداي تعالي نيز از ما راضي و خشنود خواهد شد.««مرحوم محدث فاضل صاحب كتاب « لئالي الاخبار » احاديثي در فضيلت و ستايش فقر آورده و سپس گفته است فقر مورد ستايش مشروط به شرطهاي بسياري است كه ذكر آنها خواهد آمد وگرنه جز روسياهي در دودنيا و ناكامي در دوسرا نخواهد بود بلكه نزديك به آن است كه به كفر بينجامد،چنانكه از امام صادق عليه السلام روايت شده است. سپس براي فقيري كه فقر نسبت به او ستوده و داراي فضيلت است بيست شرط برشمرده وبه تفضيل درباره اين شروط خصوصيت هريك سخن گفته است كه در اينجا به تعدادي از اين شروط اشاره مي شود.
ـ انساني عفيف و پارسا باشد.
ـ با گفتار و كردار، خود را در ميان مردم بي نياز نشان دهد.
ـ از فقر و نياز خود شكايت نكند،يعني چيزي جز به ضرورتي آن را به كسي اظهار ندارد.
ـ به حلالي كه خدا نصيب او كرده است قانع باشد.
ـ در سختيها و بلاها بردباري كند،تا خدا فرجي در دنيا يا عوضي در آخرت به او بدهد.
ـ با وجود فقر و فشار هاي آن ،از خداي خويش راضي باشد.
ـ در هر حال سپاسگذار باشد.
ـ از حرام اجتناب ورزد.
ـ مطلقاً به خدا اعتراض نكند.
ـ واجبات و مستحبات را باندازه توانائي خود انجام دهد.
ـ محرمات و مكروهات را ترك كند.
ـ به سبب فقر در عبادت و طاعت او سستي راه نيابد و از صدقه دادن باندازه اي كه مي تواند خودداري نكند
ـ بيش از كفاف و بسنده ،گرد نياورد.
ـ از فقر نترسد.
ـ از هيچ كس جز خدا چيزي نخواهد.
ـ به ثروتمندان براي دارائيشان تواضع نكند.
ـ از آنچه در دست مردمان است ،چندان طمع بِبًرد كه آنان را با هرچه دارند نيست و نابود انگارد وبداندكه ياري جستن ازهرانسان ديگري همچون ياري خواستن يك زنداني اززنداني ديگر است بلكه منشاء آن شرك خفي است.
ـ در همه كارها برخدا توكل كند بدانگونه كه از هر چه جز اوست پيوند خود را بطور كامل بِبًرد….. و يقين كند كه مؤثري در عالم وجود ،جز خدا نيست .»» (195)
به اميد اينكه همگي مستمندان متخلق به اين آداب باشند.حسن ختام اين بحث سخني ازرسو لخدا صلي الله عليه وآله باشدكه فرمود: ««به فقيران بخشش نمائيدوبا آنان دوستي كنيدزيرا آنان درروز قيامت دولتي بزرگ دارند.»» (196)
و اين همه مدح و فضيلت براي آن دسته از مستمندان بود كه: صبر را پيشه خود و رضايت از درگاه حق را ايدة خود و تلاش در راه انجام وظيفه را سيره عملي خود قرار داده اند.

فصل سیزدهم

عزت نفس

آنچه از بسياري از احكام ودستورات برداشت مي شود و بعنوان هدف مياني بدان توجه شده اين است كه انسان را متوجه خويشتن نمايد ،كه هركس خود را شناخت ، خداي خود را نيز خواهد شناخت. حال اگر اين شناخت منبع آن وحي و ديدگاه الهي باشد يك سري ايده و انديشه توليد مي كند و اگر از منظر مادي و تجربي حاصل شود ، ديدگاه ديگري را پديد مي آورد. آنچه كه در اين رابطه بايد مورد مداقه و توجه قرار گيرد اين است كه از نظرگاه وحي و كلامات معصومين عليهم السلام ««انسان»» بهترين مخلوق خداست و صاحب عقل و انديشه و معرفت است . اوست كه مي تواند از فرشته بالاتر رود ومسير كمال براي او هموار است و ؛
رسد آدمي به جائي كه بجز خدا نبيند
بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت
اين انسان بفرموده مولايمان علي عليه السلام :گزيدهء مجموعه جهان هستي است، در آنجا كه مي فرمايد:‹‹ شما نپنداريد كه او جسمي كوچك است ،بلكه براستي در او عالمي بزرگ است.››1/0
و از هر جهت كه به مقام و منزلت آدمي بنگريم ، تحسين و تكريم به زبان جاري مي شود.
وقتي كه آفريد آن صورت آفرين
بر آفرينش خويش گفت آفرين
و اين است معناي ‹‹ فتبارَكَ اللهُ اَحسَنَ الخالقين››
هر گاه كه خداوند احسن الخالقين باشد،به الزام مخلوقش انسان نيز احسن المخلوقين مي گردد. و اين همه تحسين و ثناء ازبراي اين است كه ما نيزملتفت آن شخصيت والاي الهي كه درنهادما دميده اند بشويم،باشدكه در مسير صعود الي الله گامي فراتر بنهيم. و هيچگاه خود را دون و پست نشماريم كه ابتدا خلق ما در عالم بالا و والا بوده و مرغ باغ ملكوتي هستيم كه الان نيز در حال پرواز بسوي آن ديار مي باشيم.پس اگر ما خود را وجودي احسن و پاك با طينتي الهي بدانيم ،بايست چيزي غير ازاخلاق الهي از ما صادر نگردد. وتن به هيچگونه دنائت وپستي نداده وعزت نفس خويش را براي حفظ حيات دنيوي واخروي همواره نگه بداريم. عزت نفسي كه از بزرگترين سرمايه ها براي جذب كمالات است . زيرا هر جذب و همبستگي زير ساز و پيش نيازش سنخيت مي باشد، و از آنجا كه عزت نفس از سنخ كمالات است ،پس آنكه اين سرمايه را داراست ،زمينه جذب كمالات در او بيشتر خواهد بود و تنها جذب كننده كمالات است و لاغير. پس روشن است كه اين همه سفارش به حفظ عزت نفس و اهميت اسلام به تكريم شخصيت انساني و حفظ حريم و حرمت آن،بدان لحاظ است كه اگر اين شخصيت انساني خورد شود ،از آن ديگر كاري بر نيايد. آنكه عزت نفس ندارد و ذليل گشته ،زمينه اين را دارد كه به هرخفتي تن در دهدو بر انجام هيچ كار ننگي ابائي نداشته باشد. پس اگر خواستار نسلي صالح و سالم هستيم بايست زمينه عزت ايشان را فراهم كنيم و به آن اهتمام جدي بورزيم . اميد كه با داشتن جامعه اي عزيز و عزت دار مقدمه رسيدن به مدينه فاضله را فراهم آوريم.
كمتر از ذره نه اي پست مشو، مهر بورز
تا به خلوتگه خورشيد رسي چرخ زنان
توجه به عزت نفس و شخصيت والاي انساني :
يكي از اموري كه باعث خورد شدن شخصيت و تنزل آن مي شود ،باب مسئلت و درخواست از ديگران است كه براي حفظ حرمت آن سفارش شده ،هر كه خواستار عزت است از درخواست بپرهيزد. ‹‹امام جواد عليه السلام مي فرمايد: عزت مؤمن در بي نيازي از مردم است.›› (197)
وحضرت علي در وصيتي به امام حسين عليهما السلام فرمودند:««اي پسر جانم ،عزت مؤمن بي نيازي او از مردم است و قناعت مالي است كه تمام نمي شودو هر كس كه بسيار ياد مرگ كند، به اندك خشنود مي گردد.»» (198)
و در احاديث مي بينيم كه امير المؤمنين از فرزند برومندش امام حسين عليهما السلام پرسيد:««بي نيازي چيست؟ فرمود: آرزوي كم داشتن و خشنود بودن بهمان مقدار كه ترا كفايت مي كند.»» (199)
و براستي غني و بي نيازي آن است كه با دل كندن از آرزوها ي بلند زمينه بي نيازي رادرخود بوجود آوردوآنكس كه به آنچه در دست دارد خشنود مي باشد آيا او همان بي نياز واقعي نمي باشد؟
وارزش اين بي نيازي تا بدانجاست كه معصوم عليه السلام مي فرمايد:««سخاوت نفس[چشم نداشتن نفس] از آنچه مردم دارند بيشتر از سخاوت بذل و بخشش است.»» (200)
و به هر طريق ممكن بايست اين بي نيازي را ابراز و اين عزت را اظهار نمود،چنانكه رسولخدا صلوات الله عليه وآله فرمودند: «« جامه ولباس ، بي نيازي را آشكار مي سازد و نيكي كردن به خدمتگذار دشمن را هلاك گرداند.»» (201)
وسفارش به آراستن ظاهر بعنوان نمادي از بي نيازي در احاديث كاملاً مشهود مي باشد،بطوري كه به هر عنوان و مناسبتي چون اعياد و مراسمات سفارش به پوشيدن لباس نو ونظيف و همچنين آراستن و مرتب بودنمي نمودند.در احوالات رسول گرامي اسلام مي خوانيم كه نيمي ازمؤونه زندگيشان را صرف آراستن خويش مي نمود.و يا ائمه اي كه در شرائط اقتصادي ناگوراي بسر مي بردندهمچون زمان حضرت علي عليه السلام با اينكه پوشيدن البسه نوبرايشان دشوار بود ولي دراحوالات اين بزرگواران مي خوانيم كه مرتب و نظيف مي پوشيدند، و توجه به اين امر شايد گوياي اين باشدكه هركس با حفظ كردن ظاهر خويش كسوت خويش را نگه دارد وبدين طريق بي نيازيش راازخلق اظهار نمايد.وتأكيدو سفارش به بي نيازي ازمردم چنان است كه رسول گرامي اسلام صلوات الله عليه وآله فرمودند:«« از مردم بي نياز باشيد ،اگر چه به چوب مسواك باشد.»» (202)
و هركه را خواستار شرافت و عزت است ، بايدگوش جان بسپارد به كلام جبرئيل عليه السلام آنهنگام كه بر نبي اكرم (ص) نازل شدوعرضه داشت ««يا محمد (ص) بدانكه شرافت مرد در نماز شب وعزتش در بي نيازي از مردم است.»» (203)
ازاينرو امام صادق عليه السلام فرمود: « ازخدا ، بي نيازي درزندگي دنيا و عافيت را بطلبيد ، و در آخرت آمرزش و بهشت را.» (204)
و دقت شود كه تضمين بهشت را به چه بهائي ارزاني داده اند. ««ابو بصير گويد،امام صادق عليه السلام فرمود: گروهي از انصار نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله آمدندو بر او سلام كردند،ايشان هم پاسخ فرمود،پس گفتند:اي رسولخدا (ص) ما به تو نيازي داريم . فرمود:نيازتان چيست؟ گفتند:آيا نزد خدا ضامن بهشت براي ما مي شويد؟ رسولخدا صلي الله عليه وآله سرش را پائين انداخت و [با انگشتش] در زمين خطي كشيدو سپس سرش را بالا آورد و فرمود: براي شما بهشت را ضمانت مي كنم به شرط اينكه: از كسي چيزي نخواهيد.پس مردي از آنان در سفر بود ،كه تازيانه اش افتاد و كراهت داشت كه به انساني بگويد : تازيانه را بمن بده به جهت فرار از خواهش و سؤال، لذا خودش پياده مي شد وآن را بر مي داشت و اگر بر سفره اي نشسته بودو ديگران به آب نزديكتر بودند نمي گفت بمن آب بدهيد و خودش بر مي خاست تا بنوشد.»»(205)
ثمرات بي نيازي
رسولخدا صلوات الله عليه وآله مي فرمايد:««تنگدستي امانتي است كه هر كس آنرا كتمان كند ،براي او عبادت بشمار مي آيد.»» (206)
اولين ثمر بي نيازي اينكه عبادت محسوب مي گرددو مستوجب رحمت الهي مي باشد. حضرت علي عليه السلام فرمود:««هر كس بوسيله خدا طلب بي نيازي كند مردم به او محتاج و نيازمند خواهند شد.»» (207)
و براستي آنكس كه بوسيله خدا طلب بي نيازي كند و خدا بي نيازش فرمايد، بايست ملجاء و پناه نيازمندان قرار گيرد. در حديث است كه ««هركس با حالت بي نياز ماندن از مردم و مهرباني با همسايگان طالب دنيا باشد ،خداي تعالي را ملاقات كند در حالي كه چهره اش همچون ماه شب چهارده درخشان باشد.»» (208)
و امام كاظم عليه السلام در رابطه با ثمرات عزت نفس مي فرمايد:««يأس و نوميدي از آنچه در دست مردم است،عزت مؤمن در دين وجوانمردي وي در نفسش و شرافت او در دنيا و بزرگي او در چشم مردم و جلالتش در ميان وابستگانش و هيبت وي در نزد عائله اش مي باشد و اوبي نيازترين خلق در نزد خودش و در نزد همه مردم است.»»(209)
از جمله ثمرات عزت نفس كه در چهار حديث فوق الذكر بدان اشاره شده عبارتند از :
. عبادت محسوب شدن
.ملجأ نيازمندان شدن
. لقاء پروردگار،در حالي كه چهرهء شخص چون ماه شب چهارده درخشان باشد.
. سبب عزت مؤمن در دين شود.
باعث روحيه جوانمردي گردد.
. سبب شرافت در دنيا شود.
. سبب بزرگي شخص در چشم مردم شود.
. جلالت شخص را در ميان وابستگان زياد نمايد.
. دليل هيبت وي در نزد عائله اش خواهد شد.
. وخلاصه آنكه چنين شخصي بي نيازترين خلق در نزد خودش و در نزد همه مردم است.
آنكه عزت خويش را نگه ندارد.
رسول اكرم صلي الله عليه وآله فرمودند:««هركس با فقر خود را بيارايد ،يعني با اين صفت نمايان شود ، عبد برادران مسلمان خود گشته است .»» (210)
و از حكمتهاي منسوب به امير المؤمنين عليه السلام كه مي فرمايد:««تحمل تنگدستي بهتر از تحمل خواري است زيرا صبر كردن بر تنگدستي قناعت و صبر كردن برخواري فرومايگي است .»» (211)
و همين صفت باعث مي شود كه شخص به هر خفتي تن دهد و هيچ كار زشتي براي او ،قبحي نداشته باشد.در جائي ديگر حضرتش در مذمت درخواست از ديگران مي فرمايد:««بر هركس خواهي بخشش كن تا امير و فرمانروايش گردي ، و از هر كه خواهي بي نياز باش تا همانند او شوي و به هر كس خواهي محتاج شو ، تا اسيرش باشي.»» (212)
و امام رضا عليه آلاف التحيه والثناء از مسئلت و درخواست تعبيري مي نمايد كه توجه به آن ما را وا مي دارد هميشه مراقب باشيم كه عزت نفس خويش را نگهداريم . ايشان مي فر مايند :««انس گيري هيبت را مي برد و مسئلت و درخواست [از ديگران] كليد بيچارگي است.»» (213)
كه از جمله بيچارگيها سرافكندگي جلوي ديگران است كه امام علي عليه السلام بدان اشاره نموده اند ««گرسنگي بهتر از ذلت و سرافكندگي است.»» (214)
و امام صادق عليه السلام در اين مورد توصيفي جامع نموده اند و آن اينكه :««از سؤال و تقاضاي از مردم اجتناب كنيد ،كه در دنيا موجب ذلت و خواري و تعجيل و شتاب گيري به تنگدستي و سبب حساب طولاني در روز قيامت مي گردد.»» (215)
««معمر بن خلاد از حضرت امام رضا عليه السلام از پدرانش روايت كرد كه فرمود: خالدبن زيد به محضر رسولخدا صلي الله عليه وآله وارد شد و عرض كرد يا رسول الله (ص) به من سفارشي بكن كوتاه باشد ، كه من آن را حفظ كنم. فرمود:…. سفارش مي كنم به نوميدي از آنچه در دست مردم مي باشد كه خود آن بي نيازي است و بر تو باد پرهيز كردن از طمع كه خود آن نياز مندي حاضر است و…. »»(216)
و از ديگر مضرات دنائت نفس اينكه ، امام علي عليه السلام مي فرمايد:««هر كس گرفتاري خود را به مردم بگويد خويشتن را رسوا كرده است و بهترين بي نيازي ، درخواست نكردن از ديگران ، وبدترين فقر آن است كه شخص وادار به خضوع در مقابل ديگران شود.»» (217)
و اين خضوع و تواضع گاهي باعث از بين بردن ايمان شخص نيز مي شود. چنانكه امير المؤمنين عليه السلام ميفرمايد:«« هركه نزدثروتمندي رودوبخاطرثروتش به وي تواضع كندخداونددو سوم دينش رااز بين مي برد.»» (218)
پس از آنچه كه گذشت ، مضرات دنائت نفس و نداشتن روحيه عزت نفس را مي شود چنين برشمرد:
بنده ديگران شدن ـ اسير ديگران گشتن .
ايجاد روحيه خواري و فرومايگي .
كليد بيچارگي.
. سبب ذلت و سرافكندگي گردد.
سبب تعجيل در تنگدستي شود.
. باعث طولاني شدن حساب در قيامت شود.
سبب رسوائي در دنيا شود.
. سؤال و مسئلت بد ترين فقرهاست.
باعث از بين رفتن دو سوم دين گردد.
. سبب خرد شدن شخصيت و كسوت انساني شود.
بي نيازي و اتكا به خداوند
جابر از رسول خدا صلي الله عليه وآله روايت كرد كه آنحضرت فرمودند: ««آنكه را شهري است به بياباني نفروشد. مردم را رها كنيد ،خداست كه بعضي را از بعضي روزي مي رساند.»» (219)
آنچه مسلم است ،در قبال اين همه نعمت كه خداوند به ما ارزاني فرموده ،وظيفه ماست كه شكر گزار درگاهش باشيم . جالب اينكه يكي از مصاديق شكر را اظهارالغني گفته اند يعني بطوري وانمود كردن كه فقير نيستيم و نيازمند و محتاج نمي باشيم . امام علي عليه السلام مي فرمايد:««اظهار توانگري از مصاديق شكر و سپاس است.»» (220)
يعني يكي از شكرهاي عملي اين است كه ما علاوه بر اينكه فقر خويش را ابراز نكنيم بلكه اظهار نمائيم كه الحمدلله نيازي به آنچه در دست ديگران است نيز نداريم . از اينرو رسولخدا صلي الله عليه وآله فرمودند:««همانا خداي تعالي شخص فقير باايمان و عفيف را دوست مي دارد.»» (221)
يعني فقيري كه عفتش اجازه تن دادن به دنائت و پستي را به وي نمي دهد و اتكائش به خداوند است و در اين رابطه امام علي عليه السلام فرمودند: ««چه نيكو است فروتني توانگران برابر مستمندان براي بدست آوردن پاداش الهي و نيكو تر از آن خويشتنداري مستمندان برابر توانگران براي توكل به خداوند است.»» (222)
كه اين زيبائي بخاطر داشتن كمال ايشان است كه در چنين حالي از خداوند شرم دارند كه ديگري حاجتشان را روا سازد و براي او تواضع كنند.
راهبران دين ،ائمه اطهار عليهم السلام كه رفتار ايشان سراسر تربيتگر شيعيان است در هنگام برخورد ايشان با مستمندان علاوه بر رفع نيازآنها ،نيازهاي اخلاقيشان را نيز اغناء مي كردند و متذكر مي شدند كه ما نيز وسيله برآوردن حاجات شمائيم و رازق و كريم خداي تبارك وتعالي است.
««امام عليه السلام در مني [نشسته] بود و انگور ميل مي نمود،در اين حال سائلي آمد ،حضرت فرمود: خوشه اي به وي بدهند ، سائل گفت من نيازي به آن ندارم ،اگر پول باشد قبول مي كنم . حضرت فرمود: خدا برايت وسعت دهدو چيزي به او نداد. سائل ديگري آمد و حضرت سه حبه انگور برداشت و به او داد ،او گفت ،سپاس از آن خدائي است كه مرا روزي داد ،حضرت فرمود: بايست ، ودو دستش را پر از انگور كرد و به او داد ،سائل دوباره گفت : اَلحَمدُلِلهِ رَبِ العالَمين. حضرت فرمود : بايست و سپس [به غلامي كه همراهش بود] فرمود اي غلام چه قدر پول همراه داري؟ راوي گويد،حدود بيست درهم داشتند ،حضرت آنها را به سائل داد ، سائل گرفت و باز گفت اَلَحمدُللِه رَبِ العالَمين ، خدايا اين روزي از توست ، خدايا، يگانه اي و بي شريكي، حضرت فرمود بايست ، آنگاه پيراهني را از تن درآورد و فرمود،اين را بپوش وگفت :‹‹ اَلحَمدُ للهِ الذي كَساني وَ سَتَرَني ›› خدا تو را جزاي خير بهد و جز اين به حضرت دعا نكرد و سپس راه افتاد . راوي گويد گمان كرديم كه اگر سائل آن حضرت را دعا نمي كرد همچنان به او مي بخشيد ، زيرا هر بار اَلَحمدُللِه گفت حضرت عطائي به او بخشيد.»»(223)
امام مي خواست آن شخص را چنين تربيت كند كه تنها بايست توكل به خدا نمود و از او تشكر كرد و اعطاها نيز بايد براي رضاي حق باشد نه تحسين كردن شخص معطي.
كمك از ديگران اشكال ندارد
در خاتمه اين بحث خوب است به اين نكته نيز توجه كنيم كه آنچه مورد مذمت واقع شد، دنائت و پستي نفس بود ، يعني داشتن روحيه ضعيفي كه ما را وادار به خواهش نمودن و درخواست و مسئلت نمايدو هيچگونه قبحي براي آن قائل نباشد . ولي آنچه كه مسلم است ،كمك از ديگران با توجه به نداشتن اين روحيه اشكالي نخواهد داشت، چرا كه بطور مثال ،در جامعه كنوني نيز نمي توان كسي را يافت كه هيچگونه نيازي به ديگران نداشته باشد. يعني نه محتاج به ياري دكتر شودو نه احتياجي به نانوا داشته باشد و نه محتاج به ياري همسايه گرددو نه محتاج به…
و با دقت در حكايت كوتاه زير جان مطلب بنورانيت كلام امام سجاد عليه السلام روشن خواهد شد.
««روزي مردي در محضر امام سجاد عليه السلام گفت: بار الها مرا از خلق خود بي نياز گردان. امام فرمودند:اينچنين نيست ، همانا مردم به يكديگر وابسته و نيازمندند. ولي بگو بار الها مرا از خلق بد خود بي نياز فرما.»» (224)
پس كمك و ياري از ديگران مورد مذمت نيست ،بلكه داشتن روحيه اي كه درخواست كردن براي او هيچگونه تكلفي نداشته باشد ، مذمت شده است ، گرچه اين ياري و كمك خواستنها نيز بعضي از آن مضرات را دارا است.
و با ذكر حديثي از امام صادق عليه السلام فرمودند: «« بايددر دلت احتياج به مردم و بي نيازي از آنان ، جمع گرددو بايد اظهار نيازمندي و احتياجت به آنها در قالب سخن آرام و گشاده روئي و بي نيازيت از ايشان در پاكي آبرو و پايداري عزت باشد.»» (225)
اميد كه به بركت سخنان اهل بيت عليهم السلام در هر حال عزت نفس خويش را حفظ نمائيم و از اين سرمايه و هديه الهي براي طي طريق در صراط مستقيم بهره جوئيم. عزت زياد.
ادامه دارد …

پی نوشت ها :

164-.آثارالصادقين ج 16 ص56 حديث14- مدينه البلاغه ج 2 ص 524
165- قرآن كريم سوره بقره آيه 216
166-آثار الصادقين ج 16 ص54 حديث3- تحف العقول ص 433
167-.آثار الصادقين ج 16 ص70 حديث12-احياءالعلوم ج 2 ص 1013
168-.آثار الصادقين ج 16 ص 70 حديث13-احياءالعلوم ج 2 ص 1013
169-.آثار الصادقين ج 16 ص 71 حديث18
170-.آثار الصادقين ج 16 ص 73 حديث2- مجموعه ورام
171آثار الصادقين ج 16 ص 67 حديث2
172-.آثار الصادقين ج 16 ص 499 حديث 79- سنن بيهقي ج 7 ص11
173-آثار الصادقين ج 16 ص 503 حديث1- كنزالعمال ج6 ص480
174-آثار الصادقين ج 16 ص57 حديث16- سفينه ج2 ص 326
175-آثار الصادقين ج 16 ص56 حديث12-بحار ج 74 ص 38
176-آثار الصادقين ج 16 ص58 حديث25- الحيات ج 2 ص 113
177-نهج البلاغه ص 674 حكمت 216
178-آثار الصادقين ج 16 ص69 حديث7
179-نهج البلاغه ص636 حكمت 58
180-آثار الصادقين ج 16 ص75 حديث7 –غررالحكم ج 2 ص 262
181-آثار الصادقين ج 16 ص61 حديث37 – بحار ج70 ص 92
182-آثار الصادقين ج16 ص 517 حديث 9 – بحار ج 69 ص 49
183- آثار الصادقين ج16 ص 517 حديث11 – بحار ج 69 ص 46
184- آثار الصادقين ج16 ص493 حديث58 – بحار ج 69 ص 28
185- آثار الصادقين ج16 ص519 حديث 15 – سفينه ج2 ص378
186- آثارالصادقين ج16ص 505حديث4 – مدينه البلاغه ج2 ص525
187-آثار الصادقين ج16 ص 504 حديث 3 – كنزالأعمال ج6ص477
188- آثار الصادقين ج16 ص485حديث17- بحار ج69ص50
189- دررالاخبار ص490 حديث1ـ بحار ج69 ص51
190-آثار الصادقين ج16 ص491حديث45ـ غررالحكم ج1ص13
191- الحقائق ص113
192-. آثار الصادقين ج16 ص519 حديث17
193-آثار الصادقين ج16 ص58حديث1ـكنزالعمال ج6ص469
194- آثار الصادقين ج16 ص487حديث23ـكنزالعمال ج6ص467
195-الحيات ج4ص631ـ لئالي الاخبارباب چهارم ص155-138 چاپ سنگي ‹1320 ق›
196- آثار الصادقين ج16 ص517حديث2ـ نهج الفصاحه ص6
197-آثار الصادقين ج 16 ص 53 حديث14 ـ بحار ج72ص109
198-آثار الصادقين ج 16 ص52 حديث12 ـ تحف العقول ص 91
199-آثار الصادقين ج 16 ص65 حديث12 ـ بحار ج69ص194
200-آثار الصادقين ج 16 ص65 حديث11 ـ سفينه ج 2 ص 327
201- آثار الصادقين ج 16 ص55 حديث5 ـ بحار ج74ص151
202- آثار الصادقين ج 16 ص52 حديث11 ـ مدينةالبلاغه ص468
203- آثار الصادقين ج 16 ص49 حديث2 ـ بحار ج72ص106
204- آثار الصادقين ج 16 ص55 حديث6 ـ فروع الكافي ج5 ص71
205-.درر الاخبار ص 186 حديث 7ـ بحار ج 22 ص 129
206- آثار الصادقين ج 16 ص486 حديث21 ـ نهج الفصاحه ص 426
207- آثار الصادقين ج 16 ص51 حديث8 ـ بحار ج75ص161
208- آثار الصادقين ج 16 ص50 حديث7 ـبحار ج100ص8
209- آثار الصادقين ج 16 ص63 حديث1 ـبحار ج72ص108
210- آثار الصادقين ج16ص487 حديث26 ـكنز العمال ج6ص 471
211- آثار الصادقين ج 16 ص488 حديث32 ـشرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج20ص294
212- آثار الصادقين ج 16 ص52 حديث15 ـشرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج2ص255
213- آثار الصادقين ج 16 ص489 حديث37 ـ بحار ج75ص356
214-ششصد حديث برگزيده ص184 حديث 65
215-آثار الصادقين ج 16 ص490 حديث41 ـ محجه البيضاء ج7ص338
216- درر الاخبار ص 584 حديث 8ـ بحار ج 81 ص 237
217- آثار الصادقين ج 16 ص500 حديث81 ـ اعلام الدين للديلمي ص159
218-.آثار الصادقين ج 16 ص69 حديث9 ـ بحار ج72ص374ـ علي امام المتقين شرقاوي ج1 ص79
219-درر الاخبار ص 710 حديث 16ـ بحار ج 100 ص 93
220-آثار الصادقين ج 16 ص78 حديث8ـ غررالحكم ج1 ص297
221- آثار الصادقين ج 16 ص505 حديث2 ـ كنز العمال ج6 ص486
222-.نهج البلاغه ص 726 حكمت 406
223- درر الاخبار ص 664 حديث 5ـ بحار ج 93 ص 135
224-آثار الصادقين ج 16 ص57 حديث15 ـ تحف العقول ص318
225- آثار الصادقين ج 16 ص49

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد