خانه » همه » مذهبی » رد حدیث در صورت ناهماهنگی با واقعیات تاریخی

رد حدیث در صورت ناهماهنگی با واقعیات تاریخی

رد حدیث در صورت ناهماهنگی با واقعیات تاریخی

اگر در ضمن حدیث، مطلبی برخلاف واقعیتهای مسلم تاریخی، نقل شود، شاهدی بر نادرستی آن حدیث خواهد بود. تاریخ قطعی می تواند یکی از راههای شناسایی آسیبها و از معیارهای نقد حدیث باشد.

0042504 - رد حدیث در صورت ناهماهنگی با واقعیات تاریخی
0042504 - رد حدیث در صورت ناهماهنگی با واقعیات تاریخی

 

نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری

 

 

اگر در ضمن حدیث، مطلبی برخلاف واقعیتهای مسلم تاریخی، نقل شود، شاهدی بر نادرستی آن حدیث خواهد بود. تاریخ قطعی می تواند یکی از راههای شناسایی آسیبها و از معیارهای نقد حدیث باشد.
علامه ی طباطبایی نمونه هایی از روایات را به دلیل تعارض با تاریخ مسلّم کنار نهاده است. (1) علامه شوشتری نیز در الاخبار الدخیله مخالفت با تاریخ را یکی از معیارها دانسته و بر آن اساس، برخی روایات را نقد کرده است. (2)
برخی روایات، به گواهی تاریخ قطعی، مجعول، محرّف و ساخته و پرداخته اشخاص و جریانهای زورمدار و برای تأمین اهداف آنان بوده است. گاهی برخی قراین و شواهد تاریخی، نشان می دهد دو راوی نمی توانند از نظر زمانی از یکدیگر نقل حدیث کنند، یا راوی به هیچ وجه محل وقوع حادثه یا صدور سخن را درک نکرده است و… مثلاً راویِ روایات غرانیق ابن عباس است که در زمان وقوعِ حادثه سه سال بیش نداشته است؛ زیرا وی متولد سال سوم قبل از هجرت است و نمی تواند ناقل این حادثه باشد. (3)

نمونه ی حدیثی

1. در عیون اخبار الرضا علیه السلام (4) ضمن خبر بلندی مربوط به جریان ولادت حسنین علیهماالسلام، اسماء بنت عمیس، حاضر در صحنه تصویر شده است (5) که با شواهد تاریخی منافات دارد. در تاریخ ثبت است که او با همسرش جعفر در حبشه بود و عبدالله بن جعفر را همان جا بزاد و جعفر در سال فتح خیبر (سال هفتم هجری) از حبشه بازگشت در حالی که ولادت حسنین علیهماالسلام را به اختلاف در سال دوم و سوم و یا سوم و چهارم ذکر کرده اند. (6) همین گونه است خبر حضور اسماء بنت عمیس در عروسی حضرت زهرا علیهاالسلام و دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای او، در حالی که در سال عروسی حضرت (سال دوم)، به گواه تاریخ وی در حبشه بود. چه بسا این اشتباه، به این دلیل باشد که شخص دیگری به نام اسماء در عروسی حاضر بوده که او را اسماء بنت عمیس انگاشته اند یا فقط در عبارت، بنت عمیس آمده که منظور سلمی خواهر اسماء باشد که محدثان به خاطر شهرت اسماء او را به بنت عمیس اضافه کرده اند. (7)
2. مؤلف کتاب معرفة الحدیث، در مورد روایت حماد بن عیسی در باب آداب نماز می گوید: «این حدیث که مورد عمل فقیهان بوده و در کتب حدیث با سند صحیح نقل شده و روات آن تعدیل شده اند، (8) جعلی است». وی بر این ادعا سه قرینه آورده که یکی از آنها این است: حماد در سال 209 ق. از دنیا رفته و در آن هنگام به شهادت مشایخ رجال، هفتاد و چند سال داشته است که در نتیجه ولادت او در سالهای حدود 135 هجری رخ داده است. شهادت امام صادق علیه السلام سال 148 هجری بوده که در آن زمان سنّ حماد نزدیک به سیزده سال می شود. (9) با این حال در این روایت خطاب به حماد چنین آمده است: «ما أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْکُمْ یَأَتِی عَلَیْهِ سِتُّونَ سَنَةً أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً فَلا یُقیِمُ صَلاةً واحِدَةً بِحَدُودِها تامَّة؛ (10) چقدر زشت است فردی شصت یا هفتاد سال بر او بگذرد و نتواند یک نماز با شرایط کامل به جا آورد». (11)
3. نوشته ای که یهودیان ادعا کردند از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و به خط حضرت علی علیه السلام است که دلالت بر ساقط شدن جزیه از اهل خیبر می کرد. خطیب بغدادی در نگاه نخست، بدون اینکه بحث سندی کند، آن را باطل خواند. وقتی از او علت را پرسیدند، گفت: در این نوشته، از شهادت سعد بن معاذ سخن رفته است، در حالی که وی در سال پنجم بعثت پس از غزوه ی خندق فوت کرد و غزوه خیبر سال هفتم اتفاق افتاد. دوم اینکه در این نوشته معاویه بن ابی سفیان وجود دارد در حالی که وی روز فتح مکه (سال هشتم هجری) اسلام آورد، پس نمی تواند در خیبر با پیامبر باشد. (12) همچنین بر اساس تاریخ اسلام حکم جزیه بعد از تبوک مطرح شده است. (13)
4. روایتی که در آن از قول پیامبر آمده: «یا ابابکرٍ انَّ اللهَ اَمَرَنِی اَن اُصاهِرُکَ؛ ای ابوبکر! خداوند گفته که من داماد تو شوم»، و در ادامه ی آن آمده که ابوبکر سه دختر داشت و هر سه را به پیامبر پیشنهاد داد. پیامبر فرمود: «انَّ اللهَ اَمَرَنِی اَن اَتَزّوَّجَ بهذه الجاریةِ و هی عائشةُ» حال آنکه در زمان تزویج عایشه ابوبکر تنها دو دختر داشت و دختر سوم او بعد از مرگش به دنیا آمد.
5. روایاتی که در فضیلت بصره به پیامبر نسبت می دهند در حالی که بصره در زمان خلفا به وجود آمده است. (14) همین گونه است روایاتی نبوی که حاوی واژگان و اصطلاحاتی است که در زمان بعدی به وجود آمده است، مانندِ حدیث مشتمل بر واژگان مرجئه، قدریه، خوارج، روافض، اهل سنّت و جماعت، خلق قرآن؛ حمام و نام شهرها مثل بصره و کوفه.
6. سیوطی از عبدالله بن زبیر روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «انما سَمَّی اللهُ البیتَ العتیقَ لانَّ اللهَ أعَتَقَهُ مِن الجبابرةِ فَلَم یَظهَر علیه جبارٌ قطُّ؛ (15) خداوند خانه ی خود را بیت العتیق نامید؛ زیرا آن را از تسلط جباران رها ساخته است و پس از این، هیچ ظالمی بر آن دست نمی یابد».
علامه طباطبایی می گوید: این روایت با واقعیتهای تاریخی سازگار نیست؛ چرا افرادی مانند عبدالله بن زبیر، حصین بن نمیر، حجاج و قرامطه آن را ویران کردند. (16)
7. روایتی در کافی، شأن نزول آیه ی «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ… (17)) را درباره مرگ تمیم داری و اولیای او دانسته (18) در حالی که تمیم داری در سال 40 از دنیا رفته است. (19)
8. مسلم روایت کرده که چون ابوسفیان اسلام آورد، سه خواهش از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمود: ازدواج آن حضرت با دخترش ام حبیبه؛ قرار دادن پسرش معاویه را جزو نویسندگان خود؛ فرماندهی لشکر به او. حضرت نیز با سه تقاضای وی موافقت کردد.
حال آنکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ام حبیبه را هنگامی که در حبشه بود، تزویج نمود و ابوسفیان در عام الفتح اسلام آورد و بین این دو واقعه چندین سال فاصله است. دیگر اینکه در تواریخ فرماندهی ابوسفیان در غزوه ای ثبت نشده است. (20)
9. نمونه دیگر مربوط به روایت حضور شهر بن حوشب و حجاج در عصر امام صادق علیه السلام است. شهر بن حوشب می گوید: قالَ لِیَ الحَجّاجُ وَسَأَلَنِی عَنْ خُرُوجِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی مَشاهِدِهِ فَقُلْتُ شَهِدَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم بَدْراً فِی ثَلاثِمِائَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ وَ شَهِدَ أُحُداً فِی سِتِّمِائَةٍ وَ شَهِدَ الخَنْدَقَ فِی تِسْعِمِائَهٍ؟ فَقالَ: عَمَّنْ؟ قُلْتُ: عَنْ جَعفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام فَقالَ ضَلَّ والله مَنْ سَلَکَ غَیْرَ سَبِیِلِه؛ (21) حجاج از خروج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به میدانهای نبرد از من پرسید. گفتم: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با سیصد و سیزده نفر در جنگ بدر شرکت کرد و با ششصد نفر در جنگ احد و با نهصد نفر در جنگ خندق حضور یافت. حجاج گفت: این را از چه کسی نقل می کنی؟ گفتم: از جعفر بن محمد. حجاج گفت: به خدا سوگند! هر کس به غیر راه او رود، گمراه شده است».

دقت در متن روایت و سنجیدن آن با تاریخ نشان از آن دارد که این روایت یا تحریف شده یا ساختگی است. علامه محمدتقی شوشتری رحمه الله در نقد این حدیث می نویسد: اشکال تاریخی این روایت آن است که شهر بن حوشب و حجاج زمان امامت امام صادق علیه السلام را درک نکرده اند؛ زیرا سال امامت امام علیه السلام حدود 114 بوده، در حالی که حجاج سال 95 از دنیا رفته و شهر بن حوشب نیز سال 97 و به قولی سال 112 از دنیا رفته است. به هر حال، هیچ یک در زمان امامت امام صادق علیه السلام در قید حیات نبوده اند. ایراد دیگر این است که در این روایت، تعداد اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ احد ششصد نفر برشمرده شده در حالی که طبق نقل مورخان شیعه و اهل سنت، آنها هفتصد نفر بوده اند. (22)

همچنین مصحح کتاب الکافی، در پانوشت ذیل این روایت می نویسد: در این روایت از نظر تاریخی اشکال است؛ زیرا آنچه در تاریخ مشهور است، آن است که حجاج – لعنه الله – در سال 95 هجری مرده است که در این سال امام سجاد – صلوات الله علیه – وفات نموده اند. همچنین اگر سال ولادت امام صادق علیه السلام را سال 83 هجری و سال شروع امامتش را سال 114 هجری بدانیم، در این صورت مرگ شهر بن حوشب پیش از امامت امام صادق علیه السلام بوده است، چون او سال صد هجری یا یک سال پیش از آن مرده است. نیز احتمال دارد که وی در دوران کودکی اش از امام صادق علیه السلام در زمان جدش امام سجاد علیه السلام آن را شنیده باشد. ظاهر این است که آن که شهر بن حوشب از او شنیده، جدّ امام صادق علیه السلام (یعنی امام سجاد علیه السلام) یا پدر امام صادق علیه السلام (یعنی امام باقر علیه السلام) باشد و امر بر راویان مشتبه شده است. (23)
10. استاد غفاری رحمه الله می گوید: «شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا علیه السلام، خبری را از امام صادق علیه السلام نقل می کند که وقتی امام باقر علیه السلام از دنیا می رفت، زید (برادر آن حضرت) نزد ایشان نشسته بود. زید گفت: حسن بن علی، بعد از خود، برادرش را برای امامت تعیین کرد. تو چرا مرا برای این امر تعیین نمی کنی؟ من برادر تو هستم و سنم هم از جعفر بیشتر است. چرا ولایت را به او می سپاری؟ چرا بعد از خودت، مرا جانشین قرار نمی دهی؟ امام باقر علیه السلام فرمود: این، در لوح محفوظ است و در اختیار من نیست…. بعد، امام صادق علیه السلام را می فرستد تا جابر بن عبدالله را بیاورد و (به اصطلاح) آن لوح محفوظ را می آورد و آن را می خواند. زید هم ساکت می شود. (24) شایان ذکر است که امام باقر علیه السلام در سال 114 شهید شده اند و مؤرخان به اتفاق نوشته اند که جابر در سال 78 از دنیا رفته است و امام صادق علیه السلام در سال 84 به دنیا آمده است. چگونه امام باقر، حضرت صادق علیهماالسلام را فرستاده که جابر را بیاورد. البته سند روایت صحیح اعلاست و در کتب رجال، همه ی رجال این سند، از بزرگان به حساب آمده اند، اما با محکمات تاریخی نمی سازد». (25)
11. «وَ مِنْ کِتابِ زُهْدِ امیرالمؤمنین علیه السلام عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِمْرانَ قالَ خَرَجَ الحُسَیْنُ بُنُ عَلِیٍّ علیه السلام وَ عَلِیٌّ فِی الرَّحْبَةِ وَ عَلَیْهِ قَمِیصُ خَزٍّ وَطَوْقٌ مِنْ ذَهَبٍ فَقالَ ابْنِی هَذا فَقالُوا نَعَمْ فَدَعا فَشَقَّهُ عَلَیْهِ وَ أَخَذَ الطَّوْقَ فَقَطَعَهُ قِطَعاً؛ (26) و از کتاب زهد امیرالمؤمنین علیه السلام است که حسین بن علی با علی علیه السلام در رحبه آمدند و بر تن حسین علیه السلام پیراهنی از خز و طوقی از طلا بود و علی علیه السلام فرمود: این پسر من است، گفتند: آری و او را پیش خواست و آن پیراهن را پاره کرد و آن طوق را گرفت و قطعه قطعه کرد».
علامه ی مجلسی می گوید: این خبر یا از مجعولات است یا مقصود از حسین فرد دیگری است و یکی از فرزندان خردسال آن حضرت یا از کودکان حسین علیه السلام بوده است؛ زیرا امام حسین هنگام نزول امیرالمؤمنین به کوفه در حدود 40 سال داشته و دانای به علوم اولین و آخرین بوده و چگونه طلا به تن می کرده با اینکه در این سن مرد طوق طلا به گردن نمی کند. اگر منظور از رحبه، آستانه ی مسجد مدینه باشد باز هم درست نیست؛ زیرا امامان پیش از سن بلوغ هم معصوم بودند مگر این اتفاق پیش از صدور حکمِ حرمت پوشیدن و زیور طلا برای مردان باشد. (27)

پی نوشت ها :

1. ر. ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 379؛ ج 15، ص 369؛ ج 20، صص 70 و 83.
2. محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیله، ج 1، صص 158-162 و 179-195 و ص 233؛ مهدی مهریزی، درآمدی بر شیوه های ارزیابی اسناد حدیث، مجله علوم حدیث، ش 1، ص 99.
3. محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 61.
4. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 195.
5. اسماء بنت عمیس (م 40 ق) را ابوبکر بعد از کشته شدن جعفر در جنگ موته، تزویج نمود. بعد از وفات ابوبکر، اسماء به نکاح علی بن ابی طالب علیه السلام درآمد. اسماء از هر سه شوهر فرزندانی یافت. غلام حسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج 1، ص 145.
6. محمد تقی شوشتری، الاخبار الدخلیه، ج 1، صص 13-14؛ عبدالمهدی جلالی، سیری در کتاب «الاخبار الدخلیه» (2)، مجله علوم حدیث، ش 5، ص 166.
7. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 43، ص 113، ح 117.
8. عَلیُّ بْنُ إِبْراهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِیسَی قالَ قال لِی أَبو عَبْدِالله علیه السلام یَوْماً یا حَمّادُ تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّی؟ قالَ فَقُلْتُ یا سَیِّدی… محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 3، ص 311؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 300؛ محمد بن حسن طوسی،‌ تهذیب الاحکام، ج 2، ص 81، ب 8.
9. در رجال نجاشی (چاپ جامعه مدرسین) عمر حماد در هنگام وفات نود و چندی ذکر شده است. «و مات حماد بن عیسی غریقا بوادی قناة و هو واد یسیل من الشجرة إلی المدینة و هو غریق الجحفة فی سنة تسع و مائتین و قیل: سنة ثمان و مائتین و له نیف و تسعون سنة رحمه الله». احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص 143، ش 370. گویا مؤلف معرفة الحدیث بر اساس نسخه تصحیف شده «تسعون» به «سبعون» چنین برداشت نموده اند که با توجه به این مطلب، اشکال تاریخی ایشان پذیرفتنی نیست.
10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 3، ص 311؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 300؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج 2، ص 81، ب 8.
11. محمدباقر بهبودی، معرفة الحدیث، صص 3-4؛ مهدی مهریزی، درآمدی بر شیوه های ارزیابی اسناد حدیث، علوم حدیث، ش 1، ص 86.
12. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4 ص 18.
13. حسن حاج حسن، نقد الحدیث فی علم الدرایه و الروایه، ج 2، ص 38.
14. صلاح الدین ادلبی، منهج نقد المتن، صص 333 و 334.
15. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 4، ص 357؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 54، ص 209.
16. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 379.
17. مائده 5: 106: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلاَةِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَ لاَ نَکْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ‌).
18. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 7، ص 5.
19. «مات تمیم الداری فی سنة اربعین». محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 448.
20. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیه، ص 262؛ کاظم مدیر شانه چی، درایة الحدیث، ص 50.
21. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 46، ح 3.
22. محمدتقی شوشتری،‌ الاخبار الدخیله، ج 1، ص 110.
23. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج 5، ص 46، پانوشت 1.
24. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 47، ح 1.
25. البته این نسخه الکافی به اندازه ی نصف صفحه در اینجا افتادگی دارد؛ یعنی قسمتی از جواب، افتاده است. حتی ممکن است افتادگی، مربوط به نسخه مورد استفاده کلینی باشد و چنین اشکالی در اصل حدیث نباشد: عباسعلی مردی، مردی از تبار نور، مجله آینه پژوهش، ص 128، ش 88، مهر و آبان 1383.
26. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 63، ص 541.
27. همان؛ نیز ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 463، ح 2؛ و ج 8، ص 234، ح 313؛ محمد صالح مازندرانی، شرح أصول الکافی، ج 12، ص 320؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 46، ص 138؛ حسین نوری، خاتمة المستدرک، ج 5، ص 198: «هذا و اتفق اهل السیر و التواریخ علی خلافه»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 465، ح 8؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج 5، ص 368؛ محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیله، ج 1، ص 246.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد