براي پاسخ به سؤالتان بهتر است آن را در چند بخش مورد بررسي قرار دهيم:
الف) عصبانيت کودک :
عصبانيت کودک عللي دارد که برخي از آنها عبارتند از:
1- يادگيري از والدين و يا اطرافيان
2- دردهاي شديد، خستگي، بيخوابي زياد، گرسنگي و يا تشنگي شديد (نيازهاي فيزيولوژيکي)
3- توهين و اذيت به کودک
4- مقاومت در برابر خواسته هاي او
5- سلب آزادي و محدوديت هاي بي جا و تحميلات شديد
6- احساس بي عدالتي و تبعيض
7- احساس عدم محبوبيت
8- ضربه زدن به استقلال طلبي کودک
9- احساس ناتواني و عدم موفقيت و ناکامي در حل يک مسأله و مشکل
10- دستورها و فرمان هاي دشوار و طاقت فرسا و پي در پي
11- تهديدهاي سخت[1]12- تنبيه بدني (تنبيه بدني والدين خود آموزش شرارت هنگام خشم است)
13- بي توجهي[2]14- تمسخر کودک
روان شناسان معتقدند خشم و غضب کودک به طور کلي زادة ناراحتي و عدم رضايت است و با تکرار اين علل و بروز خشم ها کودک تدريجاً به صورت موجودي پرخاشگر و غضبناک در مي آيد.
ب) رفتار مادر در قبال اين عصبانيت ها
درواقع والدين با توجه به موارد بالا بايد کاري کنند که کار او به عصبانيت کشيده نشود اما در مورد حالات فعلي او با توضيحي که درباره علل داديم بايد گفت :
1. اولين اقدام شما بايد شناسايي علت باشد. وقتي علت معين شد، با تمرکز خود براي حل آن مشکل سريع به نتيجه مي رسيد. پس بايد با توجه به گستره علل فوق به بررسي آن بپردازيد و در ضمن، در همه موارد بايد دقت داشته باشيد که هيچ کدام از روي شرارت و بدجنسي نيست. اگر شما به اين امر آگاه باشيد، تحمل آن تا حدود زيادي راحت است.
2. بايد مراقب نيازهاي فيزيولوژيکي فرزندتان (آب، غذا، خواب و …) باشيد. کودک در قبال اين مسائل کم طاقت است به عنوان مثال وقتي کودک گرسنه است اسيد معده اش او را اذيت مي کند و او تحمل ندارد.[3]3. بايد به نيازهاي روان شناختي کودک نيز توجه داشت. نيازهايي از قبيل توجه طلبي، استقلال طلبي و … اگر اين نيازها ارضاء نشود ممکن است او نسبت به اين امر حساسيت به خرج دهد و عصبانيت خود را بروز دهد.
4. برخي از کودکان ياد گرفته اند که با خشم و پرخاشگري جلب توجه کنند و از ديگران باج بگيرند و چون قبلاً اين کار را آزموده اند و مي دانند جواب مي دهد، مرتب تکرار مي کنند. پدر و مادر بايد براي او وقت بيشتري بگذارند و نيازهاي او را برطرف سازند و با تقويت صفات خوب او، اين صفت بد را در او ضعيف و خاموش کنند يعني والدين بايد رفتارهاي آرام او را تحسين کنند و به او بگويند چقدر خوشحاليم که تو آرام خواسته هايت را با ما در ميان مي گذاري و با ما حرف مي زني و … .
5. والدين و اطرافيان بايد مراقب رفتارهاي خود باشند. کودک آئينه وار رفتار ما را تقليد مي کند مثلاً کودکي که هرروز مي بيند که پدرش با داد و فرياد به خواسته اش مي رسد او نيز سعي مي کند همان گونه خواسته هايش را طلب کند و رفتار پدرش در واقع مجوز کارهاي پرخاشگرانه اش مي شود.
6. اطرافيان کودک مخصوصاً والدين بايد به کودک مهارت هاي فرو بردن خشم و کنترل آن را آموزش دهند. (البته خود نيز لازم است به اين سلاح مجهز باشند.) مثلاً بگويند تو هم هرگاه عصباني شدي وضو بگير يا از محل و مکان خارج شو و در فضاي باز حيات قدمي بزن و يا پاهايت را زير آب نسبتاً سرد بشوي و به او ياد دهند که در معارف ما فرو بردن خشم مخصوصاً مقابل پدر و مادر داراي اجر و ثواب است و … .
7. برخي از فعاليت ها به تقويت سيستم اعصاب مرکزي ما کمک مي کند و از زود رنجي جلوگيري مي کند. والدين مي توانند خود و کودکشان را به اين سلاح ها مجهز کنند تا اعصاب آنها تقويت گردد. برخي از اين کارها از اين قرار است: ورزش، قدم زدن، دوش با آب سرد و يا شستن پاها، انس با طبيعت، همنشيني با افراد صبور، شوخ طبعي، ياد گرفتن شيوه هاي حل مسأله بجاي غرق شدن در آن و گفتن ذکر هايي مثل صلوات و لااله الااللّه ولا حول ولا قوة الّا باللّه العلي العظيم (ر.ک: حاشيه مفاتيح الجنان).
8. والدين بايد به قدري فضاي صميمي ايجاد کنند و دوستانه با کودکشان رفتار کنند که او نيازهايش را به راحتي با آنها در ميان گذارد و آنها را بهترين دوست خود بداند.
ج) جاي خالي پدر
بي ترديد برخي از افراد لازم است که براي امرار معاش و خدمت به مردم از خانواده خود براي مدتي دور شوند. اين جاست که والدين لازم است براي اين امر انديشه اي کنند هرچند که وظيفه و مسئوليت مادر سنگين تر مي شود امّا اين طور نيست که پدر نتواند نقش خود را به هيچ شکل ايفا کند. در ذيل به برخي از راهکارها براي پُر کردن اين خلأ اشاره مي کنيم :
1. اگرچه پدر حضور فيزيکي در منزل ندارد، اما مي تواند حضور رواني و روحي خود را حفظ کند. حضور رواني از حضور فيزيکي اهميت بيشتري دارد به گونه اي که ممکن است پدري در خانه باشد امّا بود و نبودنش فرق چنداني نداشته باشد به برخي از راه هاي پر رنگ شدن اين حضور اشاره مي کنيم:
1-1. زماني که در منزل است حضوري پر رنگ و فعال داشته باشد با بچه ها و خانواده اش صميمي باشد باهم به تفريح بروند در برنامه خود ديد و بازديد داشته باشند و به کودکان خود احساس وظيفه و کار و اعتماد به نفس ياد دهد.
1-2. مادر بايد با اعتماد به نفس کامل برخورد کند تا کودک نيز به توانايي هاي خودش و او تکيه کند و سعي کند مسائل را با تلاش خود و همکاري مادر حل کند. نبايد احساس کند با غياب پدرش برخي از نيازهايش بي جواب مي ماند البته نياز عاطفي و حمايتي پدر با فعال بودنش تا حدودي جبران مي شود مثلاً در غيابش به آنها تلفن کند، هديه بفرستد و به کودک خود نامه بنويسد و يا نوارکاستي از گفتگو و محبت و خواسته هايش براي او ارسال کند و از صفات مثبت کودک تمجيد کند و حس اعتماد به نفس را در او تقويت کند و خلاء عدم حضورش را پُر کند.
2. مادر مي تواند از اقوام نزديک کمک بگيرد تا برخي از کارهاي پدر را جبران کند مثلاً به دايي کودک بگويد جمعه باهم به استخر برويد و يا به مدرسه او سري بزند و … .
3. مادر و پدر لازم است در آموزش کودک خود دقيق باشند طوري نباشد که فرزند وابسته به مادر شود. پدر بايد تا آنجا که مي تواند برخي از وظايف خودش را به کودک و نوجوان بسپارد و از مادر بخواهد که او را جهت دهي و هدايت کند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نسيم مهر (پرسش و پاسخ)، حسين دهنوي، نشر خادم الرضا(ع)، 1383.
2. چگونه مشکلات تربيتي را حل کنيم، دکتر محمدرضا شرفي، نشر جهاد دانشگاهي.
3. چرا تنبيه، دکتر عبداللّه مجوزي، نشر انجمن اولياء و مربيان.
پي نوشت ها:
[1]- اميني، ابراهيم، آئين تربيت، نشر اسلامي، چاپ شانزدهم، 1376، ص 286.
[2]- مجوزي، عبداللّه، چرا تنبيه؟، نشر انجمن اولياء و مربيان، چاپ هشتم، 1383.
[3]- دهنوي، حسين، نسيم مهر، نشر خادم الرضا(ع)، چاپ ششم، 1383، ص 54.