توضيح:
درذهن خود فرض كنيد كسي به شما رجوع كند و بگويد مي خواهم ساختماني ايده آل و مطلوب بنا كنم، يك چيزي به من بگوييد كه كليدي ترين عنصر باشد تا بتوانم با آن ساختمان مورد نظر خود را بنام كنم، ـ و فقط به دنبال اساسي ترين عنصر باشد ـ شما در جواب چه خواهيد گفت؟ آيا مي توان به ذكر يك ماده و عنصر اساسي اكتفا كرد كه با آن بتوان ساختمان مورد نظر را ساخت يا چنين چيزي عملاً امكان ندارد؟ اگر اساسي ترين عنصر را فنداسيون و پي بدانيم آيا مي توان فقط با آن به هدف مطلوب رسيد يا خير؟ همانقدر كه پي كليدي و ضروري است سقف، آجر و سيمان و… نيز ضروري است و عملاً هر كدام از اين ها بدون ديگري كارايي خود را از دست خواهند داد و نبود هر يك ما را در رسيدن به هدف معطل مي كند. بهتر است با مثال ديگري مطلب را توضيح دهيم، شما بهترين ماشين سواري را دراختيار داريد، اگر بخواهيد روي اجزاء ماشين به طور جداگانه قيمت گذاري كنيد بدون شك ارزش بعضي قطعات صدها برابر قطعات ديگر است، اما آيا اين به معناي غير ضرور بودن قطعات كم ارزش است. فرض كنيد با بالاترين سرعت در حال حركت هستيد و برف در حال باريدن، آيا ماشين شما بدون برف پاكن در چنين شرايطي مي تواند شما را به مقصد برساند؟ برف پاكني كه در حالت عادي ارزش چنداني ندارد در چنين حالتي حياتي ترين وسيله براي سالم و سريع تر به مقصد رسيدن شما مي باشد و نبودن آن خطر آفرين و هلاك بار خواهد بود. با اين دو مثال مي توان گفت: از يك نگاه به دنبال شاه كليد موفقيت رفتن شايد چندان كار مطلوب نباشد؛ چرا كه ممكن است ما را از توجه به ديگر ابعاد و موفقيت غافل كند و همين غفلت ها در لحظات حساس خطر آفرين باشد. البته منكر آن هم نيستيم كه در كل برخي از مؤلفه ها از ديگر مؤلفه هاي موفقيت با اهميت ترند.
توفيق در ابعاد زندگي مادي و معنوي در گرو توجه به همه مسائل مادي و معنوي مي باشد و ناديده گرفتن بعضي امور مي تواند خسارت بار باشد. اينكه بعضي از علماء راه رسيدن به مقصد را توكل، توسل، تقوا و يا… مي دانند و هركسي چيزي را بيان مي كند از چند زاويه قابل بحث است.
اول اينكه نبود هر يك از اين موارد درجايگاه خود مي تواند انسان را از رسيدن به هدف باز دارد و چنانكه در شكست هاي معنوي افراد اين قضيه به خوبي قابل درك است. خداوند از سقوط بلعم باعورا خبر مي دهد،كسي كه به درجه اي رسيده بود كه قرآن مي فرمايد: «و اتل عليهم بنا الّذي إتيناه إياتنا فانسلخ منها فأتبعهُ الشيطان فكان من الغاوين[1]»؛ و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براي آنان بخوان كه از آن عاري گشت، آن گاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد.
با اينكه او به مقام بلندي رسيده بود كه خداوند بعضي از آيات خود را به او داده بود ولي در موقعي حساس، هوي پرستي او باعث سقوط او گرديد. او كه در مقامي عا لي بوده است خيلي از شرايط موفقيت را داشته است ولي نداشتن برخي از عوامل براي سقوط او كافي بود.
مطلب ديگري كه در اين زمينه قابل بحث است اين است كه اگر كسي توكل را شاه كليد موفقيت مي داند به معناي ناديده گرفتن ديگر امور نيست بلكه آنها را مفروض دانسته است والاصرف توكلِ بدون تقوا، توسل و… معني نخواهد داشت و يا اگر كسي تقوا را شرط رسيدن به موفقيت مي داند در كنار آن توسل، توكل، نظم، انگيزه، هدف و… را ضروري مي داند و اينها را به تعبير ذوقي نمك موفقيت مي دانسته است. علاوه بر مطالب فوق گاهي شخصي موردي را به عنوان راه موفقيت ذكر مي كند كه يا آن عامل، باعث موفقيت خود او در زندگي اش شده است و از آن بيشترين بهره را برده و يا اينكه آن عامل را در جواب پرسشگر، مناسب ترين حالت با روحيه او تشخيص داده و براي او تجويز مي كند و علم و آگاهي دارد كه پرسشگر اگر ديگر ابعاد زندگيش را در سايه آن عنصر پرورش دهد توفيق روز افزون مي يابد. يا ممكن است كسي كه از آن عالم سؤال كرده ابعاد ديگر را رعايت مي كرده و آن فرد موفق منظورش اين بوده كه در كنار آن ابعاد جاي توسل و توكل و يا… خالي است.
به نظر مي رسد نبايد روي يك عامل خاص براي موفقيت تمركز و زوم كنيم چرا كه عوامل موفقيت متنوع هستند و ناديده گرفتن يكي از آنها مي تواند ما را از رسيدن به هدف بازدارد ولي به هر حال مي توان چند عامل مهم و اساسي را ذكر كرد كه اين عوامل مي توانند به ديگر عوامل و موارد ساماندهي كنند تا ما را در رسيدن به هدف كمك كنند.البته اساسي ترين عامل براي موفقيت شناخت خود واگاهي ا زتواناييها وضعفها و ديگرعوامل انساني است.
÷
1. كسب يك طرح فكري منسجم و صحيح[2]:
انسان در زندگي ناچار از تصميم گيري هاي متعدد در مورد مسايل كلي و جزئي، بزرگ و كوچك است همواره در سر راه او دو راهي هايي پديد مي آيد كه بايد يكي را برگزيند، تصميمات و رفتارهاي ناشي از آن، از فكر انسان و طرز نگرش او نشئت مي گيرد، اگر انسان داراي يك چهار چوبة فكري منسجم و صحيح نباشد در تصيم گيري ها دچار تشتت و بلاتكليفي و يا اشتباهات مكرر شده و همين ها كافي است تا اعتدال رواني و حركت او به سمت موفقيت را دچار خطر و اختلال سازد. شخصيت كسي كه داراي يك بينش و طرح جامع و درست فكري نباشد، مثل لشكري است كه داراي فرماندهان متعدد با طرز فكر و سليقه هاي مختلف بوده در نتيجه شكست مي خورد.
2. افزايش قدرت تفكر و برنامه ريزي:
وقتي انسان هدف كلي زندگي و اهداف معين و جزئي را تعيين كرد براي رسيدن به آنها به برنامه ريزي احتياج دارد. اين برنامه ريزي به دو چيز مهم نياز دارد. الف) جمع آوري اطلاعات ب) تفكر و تعمق بر روي اطلاعات به دست آمده با توجه به اهداف.
براي افزايش قدرت تفكر و برنامه ريزي اين موارد رعايت شود:
ـ افزايش اطلاعات و آگاهي هاي خود.
ـ بدون دليل مطلبي را رد يا قبول نكنيم.
ـ در تفكر بر روي اطلاعات، با آرامش و بدون عجله عمل كنيد.
ـ پرهيز از تخيّلات غير واقعي و رؤيا پردازي.
3. توكل به خدا و توسل به ائمه ـ عليهم السّلام ـ .
4. الگو گيري (الگو بايد ذوابعاد باشد).
5. تلاش.
6. مشاوره با متخصص آن امر و….
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اخلاق موفقيت در زندگي، داريوش عرفاني فر، نشر خرّم، چاپ اول، 1378.
2. رمز موفقيت، ديل كارنگي، جيمز آلن، الاوايلر، نشر پارسا، 1373.
3. زندگي موفق، رازهاي خوب زيستن، عباس رحيمي، نشر جمال، چاپ سوم، 1383.
4. جوان و نيروي چهارم زندگي، محمد رضا شرفي، انتشارات سروش، تهران، 1381.
5. رمز موفقيت شهيد مطهري، حميد نگارش، موسسه انتشارات امام عصر عجل الله.
پي نوشت ها:
[1] . اعراف/175.
[2] . عرفاني فر، داريوش، اخلاق موفقيت در زندگي، نشر خرم، چاپ اول 1378، اقتباس از فصل دوم و سوم.