خانه » همه » مذهبی » روايات فضيلت اهل بيت در سوره انسان

روايات فضيلت اهل بيت در سوره انسان

روايات فضيلت اهل بيت در سوره انسان

شأن نزول نويسي از زمان هاي دور مرسوم بوده و در آن، اسباب نزول آيات قرآن از معصومان(ع) و صحابه نقل مي شده است كه در فهم آيات تأثير زيادي داشتند. از جمله مطالبي كه در كتاب هاي اسباب النزول و تفاسير در شأن نزول سوره انسان نوشته اند، اين است كه آيات ابتدايي اين سوره، پس از انفاق علي(ع) فاطمه(س) و فضه نازل

136ff795 ccab 44ee a978 559da0707c1b - روايات فضيلت اهل بيت در سوره انسان

zz50 - روايات فضيلت اهل بيت در سوره انسان
روايات فضيلت اهل بيت در سوره انسان

 

نويسنده:دكتر صمد عبدالهي عابد(1)

 

چكيده
 

شأن نزول نويسي از زمان هاي دور مرسوم بوده و در آن، اسباب نزول آيات قرآن از معصومان(ع) و صحابه نقل مي شده است كه در فهم آيات تأثير زيادي داشتند. از جمله مطالبي كه در كتاب هاي اسباب النزول و تفاسير در شأن نزول سوره انسان نوشته اند، اين است كه آيات ابتدايي اين سوره، پس از انفاق علي(ع) فاطمه(س) و فضه نازل شده است.
اهل سنت و شيعه در اصل مطلب تقريباً اتفاق نظر دارند و تنها برخي ادعا كرده اند كه اين سوره مكي است تا آن را در مورد اهل بيت(ع) ندانند؛ حال آن كه وجود اسير در مكه براي مسلمانان ممكن نبوده است.
اختلاف اساسي در جزئيات داستان انفاق است كه برخي روايات، آن را پس از نذر اهل بيت و شفا يافتن حسنين(ع) ، در سه شب متواني مي دانند كه اهل بيت تمام غذاي خود را به مسكين، يتيم و اسير بخشيدند و خود بدون غذا خوابيدند و تنها با آب افطار كردند و در پاداش آن، مائده آسماني فرود آمد. اين دسته از روايات، سند متصلي ندارند و در دلالت نيز ضعيف اند، ولي آنچه علي بن ابراهيم در تفسير بيان داشته، امري ممكن، داراي سندي موثق و صحيح بوده و به صورت مرسل نقل شده است. اين روايت اشاره به نذر اهل بيت(ع) و روزه و انفاق در يك شب و آن هم ازحلواي مخصوصي مي كند و گوياي بيش از آن نيست. اعتقاد ما بر اين است كه بيش از اين، محصول نقل قصه گويان و روات غالي بوده كه خواسته اند با بال و پردادن به داستان، آن را عجيب جلوه دهند و به خيال خود بر فضيلت اهل بيت(ع) بيفزايند.
كليد واژه ها: شأن نزول، سوره انسان، اهل بيت(ع) ، اتفاق، مائده آسماني.

در آمد
 

آگاهي از اسباب نزول آيات و همچنين اسباب ورود احاديث در فهم آيات و روايات دخالت مستقيم دارد. و بدين جهت است كه از ديرباز علما بدين امر همت گماشتند و كتابهاي مستقلي در اسباب نزول به رشته تحرير در آورده اند كه از جمله آنهاست، اسباب النزول واحدي و اسباب النزول سيوطي، تفاسير نقلي و غير نقلي نيز به بحث از اسباب نزول پرداخته اند و از آن در تبيين پيام آيات بهره برده اند كه از جمله اين تفاسير نيز مي توان به الكشاف زمخشري و مجمع البيان طبرسي اشاره كرد.
برخي از اسباب نزول با فضيلت شخص و يا اشخاصي از اصحاب مرتبط است؛ كه از جمله آنها آياتي است كه در فضيلت اهل بيت(ع) نازل شده است و نيز از جلمه آنهاست: آيات ولايت، نجوي و اطعام. در اين نوشتار به بررسي روايات مرتبط با شأن نزول سوره انسان خواهيم پرداخت كه عامه و خاصه نقل كرده اند و تقريباً به حد اجماع رسيده است و اختلاف در شاخ و برگ هايي است كه در برخي روايات به اصل قضيه افزوده شده است.
مدني بودن اين سوره نيز ازطريق بررسي كتبي كه به زمان نزول سوره ها پرداخته اند، به دست مي آيد و مكي دانستن آن، تنها براي نشان دادن تعصب و دشمني افراد با اهل بيت(ع) است.
پس از اثبات مدني بودن سوره، به بحث در اصل داستان خواهيم پرداخت كه به صورت كلي در كتب تفسيري و اسباب نزول بيان شده اند:
1. برخي تنها به اين مطلب پرداخته اند كه اين سوره در شأن اهل بيت(ع) نازل شد كه مسكين، يتيم و اسير را برخود مقدم داشتند و افطارشان را به آنها دادند.
2. دسته دوم روايات به اين مطلب پرداخته اند كه اهل بيت(ع) حلوايي كه براي افطار خود مهيا كرده بودند، در يك شب، به مسكين، يتيم و اسير بخشيدند.
3. دسته سوم نيز علاوه بر ذكر مطالب فوق، مطالبي را نيز اضافه كرده اند كه آنها را به نقد خواهيم كشيد؛ مطالبي مانند: قرض گرفتن علي(ع) از يهودي، نذر حسنين و روزه گرفتنشان (با اين كه بيش از چهار يا پنج سال نداشته اند) وقوع انفاق در سه شب، با آب افطار كردن و…
موارد فوق را به دو نقد سندي و متني بررسي خواهيم كرد تا آنچه اتفاق افتاده است، به درستي نمايان گردد و چهره اهل بيت(ع) از زياده گويي هاي غاليان و دشمني هاي معاندان پاك گردد.

سوره انسان، مكي يا مدني؟!
 

برخي تمام سوره انسان را مكي دانسته اند و گروهي مدني و بعضي جز آيه «فاصبر لحكم ربك و لاتطع منهم آثما او كفورا»(2)همه را مدني دانسته اند. برخي ديگر هم از ابتداي سوره تا آيه 23 را مدني و بقيه را مكي دانسته اند، ولي ما تمامي آن را مدني مي دانيم. برخي از دلايل مدني بودن سوره عبارتند از:
1. طبرسي روايات زيادي از طريق اهل سنت و اهل بيت(ع) گردآورده و تقريباً آنها را مورد اتفاق اهل تفسير دانسته است. آن گاه، براي اثبات مدني بودن تمام سوره، روايات ترتيب نزول را – كه سوره دهر جزء سوره هاي مدني به شمار رفته با سندهاي معتبر آوده است؛(3) ولي كساني مانند عبدالله بن زبير كه مايل نبودند اين فضيلت به اهل بيت(ع) اختصاص يابد اصرار داشتند كه اين سوره را كاملاً مكي معرفي كنند؛(4) غافل از آن كه در مكه اسيري وجود نداشت. مجاهد و قتاده، از تابعان، تصريح كرده اند كه تمام سوره دهر، مدني است، ولي ديگران به تفصيل قايل شده اند.(5)
حافظ حسكاني مي گويد:
برخي از نواصب، ادعا كرده اند كه اين سوره، به اتفاق همه مفسران، مكي است.
و در پاسخ آنها گفته است:
چگونه در اين مطلب دعوي اجماع دارند، در حالي كه بيشتر مفسران عقيده دارند كه اين سوره در مدينه نازل شده است.
وي سپس نصوص وارده از ائمه را – كه درباره ترتيب نزول سوره هاست- نقل مي كند كه در تمام آنها تصريح شده كه اين سوره در مدينه، پس از سوره الرحمان و قبل از سوره طلاق نازل شده است.(6)
نتيجه تحقيق طبرسي در مجمع البيان و ديگر مفسران محقق نيز به همين نحو است. مهم آن است كه تمام روايات مربوط به ترتيب نزول قرآن، اين سوره را مدني دانسته اند وحتي يك روايت هم بر خلاف اين تصريح، نظر نداده است.(7)
سيد شبر نيز گفته كه مكي دانستن اين سوره، در واقع، تكذيب نقل صحيح است.(8)
سيوطي نيز از بيهقي در كتاب دلائل النبوة، با سندش از عكرمه و حسين بن ابي الحسن، روايت كرده كه سور مكي و مدني را معرفي نموده است وسوره انسان در ميان سور مدني و بعد از سوره رحمن و قبل از سوره طلاق قرار دارد.(9) وي همين مطلب را از ابن ضريس در كتاب فضائل القرآن، با سندش از ابن عباس نيز نقل كرده است.(10)
صاحب الميزان نيز از الدرالمنثور از ابن ضريس و ابن مردويه و بيهقي از ابن عباس روايت كرده است كه سوره انسان در مدينه نازل شده وابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه آيه(11) در شان علي(ع) و فاطمه دختر رسول الله(ص) نازل شده است . علامه طباطبايي اضافه كرده است كه با توجه به سياق آيات قبل و بعد، همه سوره مدني است.(12)
2. سياق آيات سوره دهر، بويژه «يوفون بالنذر» و آيه «يطعمون الطعام» سياق يك داستان واقعي است كه درخارج اتفاق افتاده است و ذكر اسير در ميانه كساني كه به دست آن ابرار، اطعام شده اند بهترين شاهد است بر اين آيات درمدينه نازل شده است، چون مسلمانان در مكه، قدرتي نداشتند تا اسير داشته باشند.(13)

روايات شأن نزول
 

منقولات روايي در خصوص اين سوره به صورت هاي مختلفي ذكر شده اند. خاصه و عامه روايت كرده اند كه اين آيات در خصوص علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) نازل شده و آنها مسكين، يتيم و اسير را بر خود در افطارشان مقدم داشتند و با هيچ طعامي افطار نكردند. و خداوند، با اين آيات، به نيكي از آنان ياد كرد و اين سوره را در مورد آنان نازل كرد. اين، دليل بر آن است كه اين سوره مدني است.(14)

روايات بخشش اهل بيت(ع) در يك روز
 

درباره كيفيت بخش و جنس افطار بخشيده شده، روايات متفاوتي نقل شده است.

نقل يكم
 

برخي از روايات حاكي از آن اند كه علي(ع) و فاطمه(ع) حلواي خود را به مسكين، يتيم و اسير بخشيدند، ولي اشاره به سه روز پي در پي نمي كنند.
از جمله اين روايات، نقلي است كه علي ابن ابراهيم قمي، از پدرش، از عبدالله بن ميمون قداح، از ابي عبدالله (ع) آورده است كه فرمود:
پيش حضرت زهرا(س) مقداري جو بود كه از آن «عصيده» (نوعي حلوا و شيريني سفره كه در فارسي به آن كاچي مي گويند) درست كرد وقتي مهيا شد، آن را در سفره افطار نهاد كه در آن لحظه مسكيني آمد و گفت: خدا شمارا رحمت كند! از آنچه خدا به شما روزي داده است، به ما اطعام كنيد. علي عليه السلام برخاست و يك سوم آن را به او بخشيد. مدتي نگذشت كه يتيمي آمد و گفت خدا شما را رحمت كند! از آنچه خدا به شما روزي داده است، به ما اطعام كنيد. علي(ع) برخاست و يك سوم ديگر آن را به او بخشيد. لحظه اي نگذشت كه اسيري آمد و گفت: خدا شما را رحمت كند! ما را از آنچه خدا روزيتان كرده است، اطعام كنيد علي(ع) برخاست و يك سوم باقي مانده را به اسير داد و چيزي از آن عصيده (حلوا) نچشيدند. سپس خداوند در مورد ايشان اين آيه را تا «وكان سعيكم مشكورا» درباره اميرالمومنين(ع) نازل كرد و آن در مورد هرمؤمني كه مثل آن را انجام دهد، جاري است.(15)

نقد و بررسي روايت
 

قدم اول در بررسي صحت يا سقم هر روايتي، بررسي سندي آن است. در روايت مذكور، هر سه راوي توثيق شده اند. علي بن ابراهيم را نجاشي توثيق كرده(16) و شيخ طوسي او را از اصحاب امام هادي (ع)بر شمرده است.(17) نيز پدرش ابراهيم بن هاشم را نجاشي و شيخ از شاگردان يونس بن عبدالرحمن و از اصحاب امام رضا (ع)برشمرده اند.(18) علامه حلي نيز درباره وي مي گويد:
من به قول كسي از اصحابمان در قدح و يا تعديل او دست نيافتم و روايات ايشان زياد است و ارجح، قبول رواياتش است.(19)
دلايلي بر توثيق ايشان ذكر شده كه عبارت از:
1. پسرش علي بن ابراهيم در تفسير خود از او نقل كرده و در اول كتابش ملتزم شده كه آنچه مي آورد، از طريق ثقات به او رسيده است.(20)
2. سيد بن طاووس او را در ميان رواتي كه از آنها نقل مي كند، قرار داده و گفته كه همه روات اين حديث ثقه اند.(21)
3. او اولين كسي است كه حديث كوفيان را در قم منتشر ساخت و قميان به رواياتش اعتماد كردند؛ در حالي كه در ميانشان افرادي بودند كه در پذيرش حديث سخت گير بودند. لذا اگر در او شائبه اي از ضعف بود، از او اخذ روايت نمي كردند و روايتش را نمي پذيرفتند.(22)
4. ابراهيم بن هاشم در اسناد كامل الزيارت قرار دارد و ابن قولويه شهادت داده است كه همه كساني كه در سندش تا به امام قرار گرفته اند، موثق اند.(23)
نفر بعدي در سند علي بن ابراهيم، عبدالله بن ميمون قداح مكي است كه شيخ طوسي او را از اصحاب امام صادق(ع)دانسته (24) و نجاشي توثيقش كرده است.(25) پس همه افراد اين روايت ثقه اند.
از لحاظ متن نيز بايد با چند مطلب اشاره شود:
1. نزد حضرت زهرا(ع) مقداري جو بود، نه اين كه علي(ع) از همسايه يهودي خود قرض كند و…؛
2. اين روايت دلالت بر نذر و روزه حسنين نمي كند؛
3. حضرت زهرا(ع) از آن نوعي حلوا درست كرد، نه اين كه نان پخت؛ يعني ممكن است اهل بيت(ع) حلوا را كه بهترين غذايشان بوده در سه نوبت، ولي در يك روز به مسكين و يتيم و اسير اطعام كرده باشند و خود، نان خالي بخورند. لذا در ادامه روايت آمده است كه «چيزي از آن حلوا نچشيدند» و دليلي بر اين نيست كه هيچ چيز نخورده باشند.
4. اصل شأن نزول آيه در مورد انفاق اهل بيت(ع) بود، ولي آن درباره هر مومني كه مثل آن را انجام دهد، جاري است.

نقل دوم
 

فرات كوفي از محمد بن احمد بن علي همداني، از جعفر بن محمد علوي، از محمد بن محمد بن عبدالله بن عبدالله، از كلبي از ابي صالح، از ابن عباس نقل مي كند كه :آيه «و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا»(26) در باره علي(ع) و فاطمه(ع) نازل شد كه سه قرص نان داشتند و آنها را به مسكين، يتيم و اسير اطعام كردند و خود گرسنه خوابيدند.(27)

نقد و بررسي روايت
 

از لحاظ سندي، همداني و محمد بن محمد مجهول اند و علوي نيز از جانب شيخ طوسي، قليل الروايه معرفي شده كه تلعكبري از او نقل مي كند.(28) بقيه راويان از عامه انه. و اما خود فرات از مشايخ علي بن بابويه است و صدوق زياد از او روايت كرده است. علامه مامقاني مي گويد:
ظاهر روايت شيخ در وسائل الشيعة و فاضل مجلسي در بحار الانوار و صدوق و ديگران از ايشان دليل بر اعتمادشان بر فرات كوفي است و مجلسي در بحار الانوار گفته است كه هرچند اصحاب، متعرض مدح و قدحي نسبت به ايشان نشده اند، لكن براي موافقت احاديثش با آنچه از احاديث معتبر به ما رسيده است و همچنين به دليل حسن ضبط ايشان در نقل روايات، ممكن است نسبت به ايشان توثيق و حسن ظن حاصل گردد.
علامه مامقامي در ادامه مي گويد:
كمترين چيزي كه مي توان از موقعيت ايشان استفاده كرد، اين است كه او درجات عالي حسن قراردارد؛ زيرا:1. مشايخ علي بن بابوبه است؛ 2. صدوق، شيخ حر و مجلسي از ايشان روايت كرده اند.(29)
از اين روايت نيز مطالب زير به دست مي آيد:
1. در اين روايت نيز به قرض و… اشاره نشده است.
2. اشاره ايي به انفاق در سه روز نشده است.
3. سه قرص نان به جاي حلوا عنوان شده است؛ ولي به جهت قوت سند روايت علي بن ابراهيم، انفاق حلوا ترجيح مي يابد.
4. اين روايت؛ برخلاف روايت علي بن ابراهيم، اشاره دارد كه گرسنه خوابيدند، ولي باز به جهت ضعف سند اين روايت، گرسنه خوابيدنشان ثابت نمي شود. تنها چيزي كه ثابت مي شود، نخوردن از آن طعام انفاقي است كه بنا بر روايت علي بن ابراهيم، حلوا بود.
5. اين روايت نيز اشاره اي به نذر و روزه حسنين ندارد.

نقل سوم
 

سمرقندي نيز مي گويد كه اين آيه در شأن علي بن ابي طالب (ع) و فاطمه(س) نازل شده كه روزه بودند و سائلي پيش آمد و در حالي كه تنها غذاي آن روزشان را داشتند، مقداري از آن را به سائل دادند و سپس يتيمي آمد و مقداري از غذا را نيز به او دادند و سپس اسيري آمد و باقي غذا را نيز به او بخشيدند و خداوند مدحشان كرد و اين آيه را فرستاد.
سمرقندي، نازل شدن اين آيه را درمورد مردي از انصار به قول ضعيف نسبت داده است.(30)

نقد و بررسي روايت
 

اين روايت، به صورت مرسل نقل شده است؛ ولي با توجه به اين كه منافاتي با روايت مسند و صحيح علي بن ابراهيم ندارد، مقبول واقع مي شود.
فرات كوفي، در جايي ديگر، از جعفر بن محمد فزاري، به صورت معنعن، از ابن عباس نقل مي كند كه در باره آيه «ويطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيراً» گفت:
اين آيه در باره علي بن ابي طالب (ع)و همسرش فاطمه(س) و كنيزشان نازل شد؛ بدين گونه كه آنها پيامبر(ص) را ملاقات كردند و حضرت به هر كدام از آنها صاعي از طعام عطا كرد. وقتي به منزل رسيدند، سائلي آمد و درخواست كمك كرد و علي(ع) غذاي خود را به او بخشيد. سپس يتيمي از همسايگان پيش ايشان آمد و فاطمه(س) دختر محمد(ع) غذاي خو را به او بخشيد. و علي(ع) به او گفت: پيامبر(ع) مي گويد كه خداوند فرموده است:« قسم به عزت و جلالم! كسي مانع گريه يتيم در اين دنيا نمي شود؛ جز اين كه خداوند او را در بهشت در جايي كه بخواهد مسكن دهد». سپس اسيري آمد و طعام طلبيد و علي(ع) به سودا خادمشان دستور داد و او نيز غذاي خود را بخشيد و اين آيه «ويطمعون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيراً * انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء و لاشكوراً» نازل شد.(31)

نقد و بررسي روايت
 

نجاشي، فزاري را ضعيف در حديث دانسته است.(32) شيخ طوسي نيز، با اين كه توثيقش كرده، ولي متذكر شده كه برخي او را تضعيف كرده اند و در مولد قائم(عج) چيزهاي عجيبي نقل كرده است.(33)
همچنين، اين روايت از لحاظ متن از روايت سابق است ودر اين روايت، پيامبر(ص) به هر كدام از ايشان صاعي داده است. دوم، اين كه در اين روايت، علي(ع) سهم خود را به سائل بخشيدند و فاطمه(س)به يكي از يتيمان همسايه بخشيد. سپس وقتي اسيري آمد، علي(ع) دستور داد كه خادمشان، سهم خود را به اسير ببخشد. بعيد به نظر مي رسد كه علي(ع) دستور دهد كه خادمشان سهم خودش را ببخشد.

نقل چهارم
 

واحدي نيز از عطا، از ابن عباس نقل مي كند كه علي(ع) خودش را اجير كرد تا يك شب نخلستاني را در مقابل مقداري جو آبياري كند. صبح جو را گرفت و از آن چيزي به نام «حريره» (غذايي كه با آرد، شير و روغن تهيه مي شود) درست كردند تا بخورند. پس از پختن، مسكيني آمد و غذا را به او دادند و سپس يك سوم ديگر را مهيا كردند و وقتي پخته شد، يتيمي آمد و درخواست غذا كرد و آن را نيز به او اطعام كردند. سپس با يك سوم ديگر غذا تهيه كرد. اين بار، اسير از مشركان آمد و درخواست غذا كرد و آن را نيز به او اطعام كردند و خود، روزشان را با گرسنگي سپري كردند،(34) اربلي، همين مطلب را از واحدي نقل كرده و در ادامه مي گويد:
خداوند، قصد نيك و نيات راستين آنها را دانست و در مورد ايشان آياتي نازل كرد… و در عوض بخششان، باغ ها و حور قرار داد و فرمود:« ويطعمون الطعام علي حبه مسكينا ويتيما و اسيراً»(35)

نقد و بررسي روايت
 

اين روايت نيز، هرچند مرسل است، ولي با آنچه علي بن ابراهيم به صورت صحيح و مسند نقل كرده بود، تطبيق مي كند.
نتيجه، اين كه اين دسته روايات، گوياي اطعام در يك روز هستند و اصل مطلب را علي بن ابراهيم مسنداً گفته كه مورد قبول ماست ولي آنچه برخي به صورت مرسل و يا از طريق ضعيف و مجهول نقل كرده اند كه از همسايه يهودي قرض گرفت و… و، يا حسنين نيز نذر كردند و روزه گرفتند و اعطاء كردند مورد قبول ما نيستند؛ چرا كه قرض از يهودي براي شخصي مثل علي(ع) شايسته نيست و وجود يهوديان در داخل مدينه ثابت نيست، دوم اين كه حسنين در آن ايام بچه 5-6 ساله بودند و لذا نذر و روزه و سپس گرسنه گذاشتن ايشان جايز نيست. سوم اين كه اهل بيت(ع) از حلواي مخصوص نچشيدند؛ نه اين كه اصلاً چيزي نخوردند.
روايات بخشش اهل بيت(ع) در سه روز
در برخي روايات آمده است كه بخشش در سه روز بوده است.

نقل يكم
 

روايت صدوق، از محمد بن ابراهيم، بن اسحاق، از ابواحمد عبدالعزيز بن يحيي جلودي، از محمد بن زكريا، از شعيب بن واقد، از قاسم بن بهرام، از ليث، از مجاهد، از ابن عباس و همچنين محمد بن ابراهيم بن اسحاق، از ابواحمد عبدالعزيز بن يحيي جلودي، از حسن بن مهران، از مسلمه بن خالد، از صادق(ع) ، از پدرش در تفسير آيه «يوفون بالنذر» كه فرمود:
حسن و حسين(ع)- كه كودك بودند- بيمار شدند. رسول خدا(ص) با دو مرد به عيادت آنها آمد. يكي از آنها گفت: اي ابوالحسن، اگر براي دو فرزندت نذر مي كردي، خدا آنها را شفا مي داد. فرمود: سه روز روزه مي دارم و فاطمه(س) هم چنين نذري كرد. خدا جامه عافيت به آنها نمود. صبح، نيت روزه داشتند و طعامي نداشتند علي(ع) نزد همسايه يهودي خود شمعون كه شغل پشم ريسي داشت رفت و فرمود: مي تواني مقداري پشم به من بدهي تا دختر محمد(ص) برايت بريسد و سه صاع جو در عوض آن بدهي؟ گفت: آري. مقداري پشم با جو به آن حضرت داد و او به فاطمه(س)خبر داد و قبول كرد و اطاعت نمود و يك سوم پشم را رَشت و يك صاع جو را آسيا كرد و خمير نمود و پنج قرص نان از آن پخت براي هر تن، قرصي.
علي(ع) نماز مغرب را با پيامبر(ص) خواند و به منزل آمد و سفره گستردند و نشستند تا افطار كنند. نخستين لقمه را كه علي(ع) برداشت، مسكيني بر درخانه ايستاد و گفت: درود بر شما اي اهل بيت محمد(ص) … مرا از آنچه مي خوريد، اطعام كنيد. خدا از طعام بهشت به شما بخوراند! علي(ع) لقمه را از دست نهاد.
و هر چه در سفره بود، برداشت و به مسكين داد وگرسنه خوابيدند و جز آب نچشيدند وسپس ثلث دوم پشم را برداشت و رَشت و صاعي از جو برگرفت و آسيا كرد و خمير نمود و پخت و پنج قرص نان فراهم كرد و براي هر سري قرصي وعلي(ع) نماز مغرب را با پيامبر(ص)خواند و به منزل آمد و چون سفره گستردند و پنج تن نشستند و علي(ع) اول لقمه را بر گرفت، يتيم مسلماني بر در خانه ايستاد و گفت: درود بر شما خانواده محمد(ص)! من يتيم مسلمانم. از آنچه مي خوريد، به من بدهيد! خدا به شما خوراك از بهشت عطا كند! علي(ع) لقمه از دست نهاد.
سپس هر چه در سفره بود به آن يتيم داد. قسمت سوم پشم را رشت و آخرين صاع را آسياب كرد و خمير نمود و پنج قرص ديگر براي هر سري قرصي از آن پخت. علي(ع) نماز مغرب را با پيامبر(ص) خواند و به منزل آمد و سفره گستردند و اولين لقمه را كه علي(ع) بر گرفت، اسيري از مشكران بر در خانه صدا زد: اي خاندان محمد ! ما را اسير كنيد و در بند نماييد و خوراك ندهيد!؟ علي(ع) لقمه را از دست بر زمين نهاد.
و هرچه را در سفره بود، به اسير دادند و همه گرسنه خوابيدند وصبح را روزه نبودند و چيزي خوردني هم نداشتند. شعيب در حديث خود گويد: علي(ع) ، حسن و حسين را نزد رسول خدا(ص) آورد و چون جوجه از گرسنگي مي لرزيدند. چون پيامبر(ص) آنها را به اين حال ديد ، فرمود: اي ابوالحسن، به سختي مرا بد آيد، آنچه بر شما به نظر آيد. همه نزد فاطمه(س)آمدند و او در محراب بود و از گرسنگي شكمش به پشتش چسبيده بود و چشمانش به گودي رفته بود. چون رسول خدا(س) او را ديد، در آغوشش كشيد و گفت: به خدا استغاثه كنم كه شما سه روز به اين حال هستيد.
جبرييل آمد و گفت: اي محمد، بگير آنچه را خدا براي خاندانت آماده كرده است. فرمود: چه چيزي را بگيرم؟ گفت: «هل اتي علي الانسان حين من الدهر… ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكوراً…».
حسن بن مهران در حديث خود گفته است: پيامبر(ص) از جا جست و به منزل فاطمه(س) رفت و فكاري آنها را ديد و آنها را جمع كرد و گريست و فرمود: شما از سه روز در اين وضع بوديد و من متوجه نبودم. جبرييل اين آيات (هل اتي…) را آورد. راستي خوش كرداران از جامي نوشند كه ممزوج از كافور است؛ از چشمه هايي كه بندگان خدا از آن نوشند و به خوبي آن را به جوش آرند، فرمود: اين چشمه اي است در خانه پيامبر(ص) كه روان شود تا خانه انبيا و مؤمنان وفا كنند به نذر مقصود علي وفاطمه و حسن و حسين و كنيز آنهاست و بترسند از روزي كه شر آن پران است (عبوس وزشت چهره) و بخورانند خوراك را با فرط نياز بدان!؛ يعني با اشتهاي به آن. آن را به مسكين و يتيم و اسير ايثار كنند وچون به آنها بخورانند، بگويند: شما را براي خدا اطعام كنيم، (و از شما پاداش و قدرداني نخواهيم). گفت: به خدا! اين جمله را براي آنها به زبان نياوردند، ولي در دل گفتند و خدا از آن خبر داد. گويند: عوض از شما نخواهيم و قدرداني به ذكر ثنا توقع نداريم؛ تنها براي خدا به شما اطعام كرديم و ثواب او را خواهيم. خداي تعالي فرمود: آنها را خدا از شر اين روز بر كنار داشت و از خرمي چهره و شادي دل برخوردار كرد؛ براي شكيبايي آنان عوض بهشت داد كه در آن ساكن شوند و فرش خريد كه بگسترانند و بپوشند و بر تخت ها تكيه كنند؛ نه آفتاب سوزاني در آن ببينند و نه سرمان زمهريري… .(36)

نقد و بررسي روايت
 

الف. بررسي سند حديث
در سلسله سند اين روايت افراد زير قرار دارند كه صدوق از آنها نقل كرده است:
1. محمد بن ابراهيم بن اسحاق[طالقاني]؛ ملا وحيد گفته كه صدوق زياد از ايشان نقل كرده و بر او ترضي و ترحم كرده است كه مامقاني از آن، حسن حال، بلكه جلالت شأنش را استفاده كرده و گفته است كه احتمالاً از مشايخ صدوق است. در ادامه گفته است كه مفيد نيز در طريق صدوق به احمد بن محمد بن سعيد مي گويد كه او از حسين بن روح روايت دارد كه دلالت بر اين مي كند كه ايشان پيش او مقبول بوده است. مجلسي اول نيز او را از مشايخ صدوق دانسته است.
در نهايت، مامقامي او را ثقه دانسته و حديثش را صحيح تلقي كرده است و در توجيه آن گفته است كه مشايخ اجازه نيازي به تنصيص بر توثيق ندارند؛ علاوه بر اين كه صدوق بر او ترضي كرده است. با اين وجود، نجاشي و شيخ يادي از ايشان نكرده اند.(37)
2. عبدالعزيز بن يحيي جلودي بصري؛ شيخ طوسي او را در ميان كساني كه مستقيماً از امام علي(ع) روايت نكرده اند، آورده، توفيقش مي كند.(38) و او را امامي مذهب و داراي كتبي در فقه و … دانسته است.(39) نجاشي نيز او را از اصحاب ابن جعفر (امام جواد(ع) ) دانسته است.(40)
3. محمد بن زكريا؛ شيخ، محمد بن زكريا بن جندب بجلي جريري كوفي را از اصحاب امام صادق(ع) برشمرده است، (41) ولي توثيقي براي ايشان ذكر نشده و مجهول است.
4. شعيب بن واقد؛ در كتب رجال، يادي از وي نشده، ولي در طريق صدوق در باب ذكر مناهي النبي(ص) در الفقيه و الامالي واقع شده است. مامقاني قرار گرفتن ايشان در طريق الفقيه را دليل بر اعتماد صدوق بر او دانسته است.(42)
5. قاسم بن بهرام (ابوهمدان قاضي هيت)؛ شيخ او را از اصحاب صادق (ع) بر شمرده(43) و ظاهر امامي است؛ جز اين كه مجهول است.(44)
6. ليث؛ پنج فرد به نام ليث در كتب رجال ذكر شده است كه اگر مقصود، «ليث بن بختري مرداي» باشد، مقبول است؛ هرچند مذهبش خوب نيست، ولي حديثش مقبول است، چون امام صادق (ع)او را از بهشتيان دانسته و ابن غضايري گفته است كه طعن در دينش، موجب طعن در حديثش نمي شود.(45) بقيه توفيق نشده اند. پس به جهت اين كه معلوم نيست مقصود، كدام «ليث» است، مجهول مي گردد و مشترك محسوب مي شود.
7. مجاهد؛ او از رجال عامه است و كتب رجال شيعه متذكر او نشده اند.
8. ابن عباس؛ شيخ طوسي، ايشان را از راويان پيامبر(ص)و از اصحاب علي(ع) بر شمرده است.(46)
9. حسن بن مهران؛ در كتب شعيه يادي از ايشان نشده است. در ميان اهل سنت نيز، تنها ابن ابي حاتم در الجرح و التعديل از او نام برده كه از فرقد، صاحب پيامبر(ص) روايت مي كند و محمد بن سلام از ايشان روايت مي كند و اين مطلب را از پدرش شنيده است. در هرحال، وي مجهول است.(47)
10. مسلمة بن خالد؛ شيخ طوسي، مسلم بن خالد مكي مزنجي را از اصحاب امام صادق(ع) بر شمرده است؛ نه مسلمة بن خالد را. (48) در ديگر كتب رجال شيعه نيز يادي از وي نشده است. در اهل سنت نيز اين ابي حاتم او را مجهول دانسته كه از ابا امامةبن سهل استماع حديث كرده است و ابن غسيل از او روايت كرده است.(49)
نتيجه، اين كه بيشتر رجال هردو طريق اين روايت يا مجهول و يا ضعيف و يا از عامه اند و لذا نمي توان بر سند آن صحه گذاشت.
ب. بررسي متن حديث
در متن اين حديث، مواردي است كه در آنها اضطراب و يا زبان حال و ياچيزي شبيه داستان گويي به نظر مي رسد. برخي از آنها را ياد آور مي شويم:
1. اضطراب در نقل روايت؛ در اين روايت يكي از عبادت كنندگان پيشنهاد نذر كرد؛ ولي در روايات بعدي، خود رسول اكرم(ص) پيشنهاد نذر داده است.
2. تعبير به «همسايه» به احتمال زياد، صحيح نيست؛ چون در خود مدينه مسليمن زندگي مي كردند و يهود جداگانه در خيبر و جاهاي ديگر در خارج از مدينه زندگي مي كردند. بنابراين، علي(ع) همسايه يهودي نداشته است.
3. مشاعره علي(ع) و فاطمه(س)- كه در متن عربي روايت نقل شده -در آن موقعيت- كه سائل در پشت در ايستاده است منطقي به نظر نمي رسد. از اين رو، ممكن است آن را به عنوان زبان حال، آيندگان و سرايندگان اضافه كرده باشند. سرودن شعر علي و فاطمه و استفاده از تعابيري چون «مانند جوجه از گرسنگي مي لرزيدند» و يا «از گرسنگي شكمش به پشتش چسبيده بود»، بيشتر براي برانگيختن عواطف انساني عنوان شده است. به علاوه، با سه روز گرسنگي، آدم، بي حال مي شود و برخود مي لرزد، ولي شكمش به پشت نمي چسبد.
4. نذر و روزه بر حسنين- كه در آن روز بيش از چهار پنج سال نداشته اند – معقول به نظر نمي رسد، چون پدر آن يتيم در احد شهيد شده بود كه در سال سه يا چهار هجري بوده است و حسنين در دو و سه هجري متولد شده اند.(50) و نذر روزه بر بچه چهار يا پنج ساله معقول نيست. به علاوه، اين واقعه سال ها قبل از رحلت پيامير (ص) واقع شده بود و پيامبر(ص) در سال دهم هجري وفات كرده اند.(51) از اين رو، حسنين نمي توانند در اين حادثه بيش از چهار يا پنج سال داشته باشند و نذر روزه بر چنين بچه اي معقول نيست.
5. مراجعه علي(ع) به يهودي، با آن متاعت نفسي كه ايشان داشت، صحيح به نظر نمي رسد.

نقل دوم
 

مشابه روايت مذكور را ابن شهر آشوب از ابوصالح، مجاهد، ضحاك، حسن، عطاء، قتاده، ليث، ابن عباس، ابن مسعود، ابن جبير، عمرو بن شعيب، حسن بن مهران، نقاش، قشيري، ثعلبي و واحدي در تفاسيرشان و صاحب اسباب النزول و خطيب مكي در الاربعين و ابوبكر شيرازي در نزول القرآن في امير المؤمنين(ع)و اشنهي در اعتقاد اهل السنة و ابوبكر محمد بن احمد بن فضل نحوي در العروس في الزهد آورده است. او در ادامه مي گويد:
اهل بيت(ع) از اصبغ بن نباته و ديگران از امام باقر(ع) در مورد «هل اتي علي الانسان…» نقل كرده اند كه مشابه نقل صدوق در الامالي است و در اين روايت نيز علي(ع) ، فاطمه، فضه و حسنين(ع) ، نذر كرده اند و علي(ع) از شمعون يهودي جو گرفته است و علي(ع) و فاطمه(س) در سه نوبت مشاعره كرده اند و انفاق در سه روز اتفاق افتاده است.
در ادامه روايت ابن شهر آشوب آمده است:
پيامبر(ص)آنها را گرسنه ديد و جبرييل با يك سيني طلاكاري شده و با دُرّ و ياقوت مزين شده آمد كه در آن، غذاها و نوشيدني هايي بود كه بوي مشك و كافور از آن به مشام مي رسيد. اهل بيت(ع) از آن خوردند، ولي لقمه اي از آن كاسته نشد. امام حسين(ع) با لقمه اي از منزل خارج و يك زن يهودي گفت: اي خاندان گرسنه! اين غذا از كجاست؟ مرا نيز از آن بده، امام حسين(ع) دستش را دراز كرد تا به او دهد كه جبرييل آمد و از دستش گرفته، سيني را به آسمان برد. پس پيامبر(ص) فرمود: اگر حسين(ع) نمي خواست آن تكه از غذا را به همسايه بدهد، اين سيني پيش اهل بيتم مي ماند تا از آن تا روز قيامت بخورند و چيزي از آن كاسته نشود و آيه «يوفون بالنذر»(52) نازل شد و صدقه در شب 25 ذي حجه بود و «هل اتي» در روز 25 همان ماه نازل شد.(53)

نقد و بررسي روايت
 

الف. بررسي سند حديث
در قسمت اول، همه راويان از عامه اند و حديث، سند كامل ندارد و به صورت مرسل نقل شده است. قسمت دوم را نيز اصبغ بن نباته از اهل بيت(ع) و ديگران از امام باقر (ع) نقل كرده اند، كه باز به صورت مرسل نقل شده است.
شيخ، اصبغ بن نباته را از راويان امام علي(ع) و امام حسن(ع) برشرمده است(54) و در الفهرست، ايشان را از خواص علي(ع) برشمرده، بر او ترحم كرده است كه عهدنامه مالك اشتر و وصيت علي(ع) به محمد حنفيه را روايت كرده است.(55) و مامقاني با تعبير ضبط از او ياد كرده است؛ ولي با اين وجود، به جهت مرسل بودن، ضعيف است.
ب. بررسي متن حديث
قسمت اول روايت، در روايت پيشين نقد شد. درباره قسمت دوم روايت بايد گفت: اولاً، اجمالاً مي توان پذيرفت كه در عوض بخشش خاندان نبوت، طعامي آسماني براي آن خاندان آمده است، ولي اين كه سيني از طلا و ياقوت و امثال آن باشد، به احتمال زياد افزوده قصه گوها و راويان قصه پرداز بوده باشد. ثانياً، معقول به نظر مي رسد كه چون امام حسين(ع) خواست از آن طعام به زن يهودي بدهد، سيني طعام به عالم بالا رفت.
ثالثاً، اضطراب در روايت، در اينجا نيز مشهود است و آن، اين كه در روايات قبلي داشتيم كه وقتي پيامبر(ص) اهل بيت(ع) را در حال گرسنگي ديد، جبرييل سوره «اهل اتي» را نازل كرد؛ ولي در اين روايت، جبرييل طعام آورده است.

نقل سوم
 

قطب راوندي همين جريان را به همان صورت الامالي صدوق ذكر كرده است كه در آخر افزوده است كه وقتي پيامبر(ص) از حال آنها مطلع شد، با علي(ع) داخل باغ مقداد شد؛ در حالي كه در نخل هايش خرمايي باقي نمانده بود. پيامبر(ص) به علي(ع) فرمود: اين سبد را بگير و به سوي آن درخت خرما برو و بگو كه پيامبر خدا (ص)مي فرمايد: به حق خدا، از تو مي خواهم كه ما را از ميوه ات اطعام كني! علي(ع) چنان كرد و ميوه ها را پيش رسول الله(ص) آورد و همه خوردند و به مقداد و خانواده مقداد نيز اطعام كرد و براي فاطمه(س) و حسنين(ع) نيز آورد و كفايتشان كرد. وقتي به منزل رسيدند، حضرت فرمود: بشارت بده و صبر پيشه كن اي فاطمه(س)كه جز به صبر بدانچه پيش خداست، نمي رسي. پس جبرييل سوره «هل اتي» را آورد.(56)

نقد و بررسي روايت
 

الف. بررسي سند روايت: اين روايت مرسل و بدون سند ذكر شده است.
ب. بررسي متن روايت: در اين روايت نيز، اضطراب وجود دارد و آن، جريان درخت خرماي مقداد است كه در روايات قبلي طعام آسماني و سوره «هل اتي» ذكر شده بود.

نقل چهارم
 

اربلي نيز از المناقب خوارزمي، از ابن عباس روايتي را آورده كه ثعلبي و ديگر مفسران قرآن در مورد آيه « يوفون بالنذر» متذكر آن شده اند. او مي گويد: حسنين مريض شدند و پيامبر(ص) با ابوبكر و عمر به عيادتشان رفتند و گفتند: اي اباالحسن، چه خوب است كه بردو فرزند خود نذري نمايي و … علي(ع) و فاطمه(س)و فضه نذر كردند كه اگر حسنين بهبود يابند، سه روز روزه بگيرند. حسنين(ع) شفا يافتند، در حالي كه پيش آل محمد(ص) چيزي براي خوردن نبود. امير المومنين(ع) پيش شمعون خيبري- كه يهودي بود- رفت و سه صاع جو از او به قرض گرفت.
و در حديث مزني از ابن مهران باهلي آمده است كه حضرت علي(ع) پيش يكي از همسايگانش كه پشم ريسي مي كرد و شمعون بن حانا نام داشت رفت و گفت: آيا براي تو ممكن است كه جزه اي (آن مقدار از پشم گوسفند كه در سال بريده شود) از پشم بدهي تا دختر محمد(ص) در مقابل سه صاع از جو بريسد؟ گفت: آري. پس پشمي به حضرت داد و ايشان پشم و جو را به منزل آورد و به فاطمه(س) خبر داد و او اطاعت كرد…(بقيه داستان عين همان است كه در الامالي طوسي آمده است).
ابن مهران باهلي در ادامه حديث مي گويد كه پيامبر(ص) وقتي داخل منزل فاطمه(س) شد، و وضع آنها را ديد، گريست و گفت شما سه روز بدين وضع بوده ايد و من از شما غافل بوده ام؟ پس جبرييل اين آيات را نازل كرد:«ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا». خطيب در اين قضيه روايتي ديگر آورده و گفته كه در مورد ايشان، آيه «ويطعمون الطعام علي حبه مسكينا ويتيما و اسيراً…» نازل شد. و اين سوره به اجماع امت در اين قضيه نازل شده است كه كسي با آن مخالفت نكرده است.(57)

نقد و بررسي روايت
 

الف. روايت به صورت مرسل نقل شده است.
1. اضطراب در متن اين روايت نيز وجود دارد؛ چرا كه آورده است كه پيامبر (ص)، ابوبكر و عمر به علي(ع) گفتند كه خوب است نذر كني؛ در حالي كه در برخي از روايات قبلي به پيامبر(ص) و در برخي به عمر نسبت داده شده است.
2. در اين روايت، نذر و روزه حسنين مطرح نشده است.
3. در اين روايت نيز علي(ع) از شمعون خيبري قرض مي گيرد كه نقد آن گذشت.
زمخشري و طبرسي مشابه اين روايت را آورده اند كه در آن به نذر علي(ع) ، فاطمه(س) و فضه و قرض علي(ع) از شمعون خيبري واتفاق انفاق در سه روز متوالي اشاره شده است(58) كه مرسل نقل شده و نقل آن گذشت.

نقل پنجم
 

ابن طاووس نيز در اين خصوص مي گويد:
از جمله رواياتي كه درباره صدقه مولايمان علي(ع) و فاطمه(س) در شب25 ذي حجه بر مسكين، يتيم و اسير ذكر مي كنيم، روايتي است كه جدّم ابوجعفر طوسي در كتاب المصباح متذكر شده است: هر چند اين روايت را به طريق متعدد ذكر كرده ايم.
شيخ طوسي مي گويد: در شب 25 ذي حجه اميرالمومنين(ع) و فاطمه(س) صدقه دادند و در روز 25 همان ماه سوره « هل اتي» در مورد آن دو بزرگوار و حسنين(ع) نازل شد.(59) ايشان در تبيين داستان مي گويد.
وقتي حسنين مريض شدند، پيامبر (ص) به همراه ابوبكر، عمر و عامه عرب عيادتشان كردند و حضرت رسول خدا(ص) پيشنهاد نذر براي شفاي حسنين(ع) داد و علي(ع) گفت: اگر فرزندانم شفا يابند، سه روز، روزه شكر به در گاه الهي مي گيرم. حضرت فاطمه(س) و كنيزشان فضه نيز چنان نذري كردند و حسنين شفا يافتند، ولي در منزل آل محمد(ص) طعام اندكي نيز نبود، پس علي(ع) پيش شمعون بن حاريا خيبري رفت و از ايشان سه صاع جو قرض گرفت.
سيد بن طاووس در توضيح مي گويد:
در بعضي از اسانيدم آمده است كه صدقه علي(ع) و فاطمه(س) بر مسكين و يتيم و اسير در سه شب اتفاق افتاده است، پس ممكن است كه اولين شب از آن سه شب، شب 25 ذي حجه بوده است.
از روايات در اين مورد است كه گفت: علي(ع) به نزد يكي از همسايگانش كه شمعون بن حاريا نام داشت و پشم ريسي مي كرد، رفت و گفت: آيا ممكن است كه مقداري پشم بدهي تا دختر پيامبر(ص) در مقابل سه صاع جو براي تو بريسد؟ گفت: آري… (مثل روايات پيشين). حضرت فاطمه(س) پنج قرص نان پخت كه براي هر كدام يك نان برسد. علي(ع) نماز را با پيامبر(ص) خواند… مسكيني آمد و درخواست غذا كرد. علي(ع) دستور داد كه غذا را بدهند. همگي اطاعت كردند. روز و شبشان را بدون غذا سپري كردند و تنها آب خوردند. در روز دوم، فاطمه(س) صاع دوم را آرد و نان كرد… اين بار يتيمي آمد و گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد(ص) ! من يتيمي از اولاد مهاجرين هستم كه پدرم در روز عقبه شهيد شد. مرا طعام دهيد كه خدا شما را از غذاهاي بهشت اطعام كند. علي(ع) دستور داد نان را ببخشند. دو روز و شب را سپري كردند و جز آب چيزي نخوردند. در روز سوم نيز فاطمه(س) صاع سوم را نان كرد و اين بار اسير آمد و علي(ع) دستور داد كه نان را اعطاء كنند و سه روز و شب را جز آب چيزي نچشيدند.
روز چهارم، علي(ع) با حسنين پيش پيامبر(ص) رفتند كه همانند جوجه از شدت گرسنگي بر خود مي لرزيدند. وقتي پيامبر(ص) ايشان را ديد، فرمود: يا اباالحسن، چه چيز سختي بر شما مي بينم؟ سپس با هم به منزل فاطمه(س) رفتند؛ در حالي كه ايشان در محراب بود و از شدت گرسنگي شكمش به پشت چسبيده بود و چشمانش به گودي افتاده بود. وقتي پيامبر(ص) ايشان را ديد فرمود: واغوثاه يا الله! اهل بيت محمد(ص) از گرسنگي مي ميرند. پس جبرييل(ع) آمد و«هل اتي علي الانسان حين من الدهر… انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا» تا آخر سوره را آورد.
ابن طاووس در ادامه مي گويد كه محمد بن غزالي، علاوه بر آنچه ثعلبي ذكر كرده، آورده است: بر اهل بيت پيامبر(ص) مائده اي از آسمان نازل شد و سه روز آن را خوردند. و بعد مي گويد كه نزول مائده را موفق احمد مكي خوارزمي نيز در المناقب(60) روايت كرده است.
زمخشري نيز متذكر نزول مائده شده است؛ ولي آن را در وقتي كه ما متذكر شديم، نگفته است.(61)
ابن طاووس در ادامه مي گويد كه حديث نزول اين آيات از سوره «هل اتي» را علي بن احمد واحدي نيشابوري در اسباب نزول(62) آورده و ديگران نيز متذكر آن شده اند.(63)

نقدو بررسي روايت
 

الف. نقد سند: هرچند ابن طاووس گفته كه به طرق متعدد نقل مي كنيم، ولي براي رواياتش سند ارائه نكرده و لذا مرسل است.
ب . نقد متن روايت: اين روايت نيز شباهت زيادي به روايت صدوق دارد كه برخي موارد را در بررسي آن روايت بيان داشتيم و حال چند مورد را نيز به نقد مي كشيم:
1. در روايت آورده كه در شب 25 ذي حجه، علي(ع) و فاطمه(س) صدقه دادند و در روز 25 همان ماه سوره «هل اتي» در مورد آن دو بزرگوار و حسنين نازل شده. اين نقل دلالت مي كند كه صدقه در يك شب واقع شده است؛ هر چند سيد بن طاووس در ادامه گفته كه بنابر بعضي اسانيدم، صدقه اهل بيت در سه شب واقع شده كه ممكن است كه اولين شب از آن سه شب، شب 25 ذي حجه باشد؛ ولي نازل شدن سوره قبل از اكمال عمل با عطاي شب سوم، منطقي به نظر نمي رسد.
2. در اين روايت نيز پيشنهاد نذر از جانب پيامبر(ص) انجام گرفته كه متفاوت با برخي روايات پيشين است و لذا اظطراب در روايت وجود دارد.
3. در اين روايت، نذر حسنين(ع) عنوان نشده است.
4. قرض گرفتن علي(ع) از شمعون بن حاريا خيبري مطرح است؛ هرچند اشاره دارد كه در روايتات ديگر پشم ريسي در مقابل جو مطرح شده است.
5. در اين روايت آمده است كه فاطمه(س) پنج قرص نان تهيه كرد. حال، معقول اين است كه با آمدن فقير، يك يا چند قرص نان به او بدهند؛ نه اين كه همه غذا را بدهند و فرزندان و همسر را كه واجب النفقه هستند گرسنه نگه دارند.
6. در روايت آمده است كه علي(ع) در هر سه نوبت، دستور داد كه غذا را به سائلان بدهند؛ درحالي كه علي(ع) اختيار غذاي خود را دارد، نه بچه هاي چهار يا پنج ساله را.
7. وظيفه رئيس خانواده است كه ابتدا غذاي خانواده خود را تأمين كند؛ نه اين كه سه روز جز آب نخورند.

نقل ششم
 

بار ديگر، فرات بن ابراهيم كوفي، از محمد بن ابراهيم بن زكريا غطفاني، از ابوالحسن هشام بن احمد بن معاويه در مصر، از محمد بن بحر از روح بن عبدالله، از جعفر بن محمد(ع) ،از پدرش، از جدش نقل مي كند كه حسنين-مريض شدند…(مثل نقل قبلي، علي(ع) فاطمه(س) وفضه نذر كردند، ولي پيشنهاد نذر را عمر مطرح كرد) وعلي(ع) از شمعون بن حارا پشم و جو مي گيرد تا دختر پيامبر(س) آن را بريسد. (بقيه داستان مثل قول صدوق در الامالي است كه انفاق در سه روز به همراه مشاعره علي(ع) و فاطمه(س) اتفاق افتاده است).
ايشان در ادامه مي گويد: علي(ع) دوباره به بيرون رفت و از اباجبله، ديناري قرض گرفت و در مسير آن را به مقداد داد؛ زيرا او را سزاوارتر به آن دانست و لذا گرسنه به منزل آمد و پيامبر(ص) با ديدن حالت آنها، دعايي كرد و غذاي بهشتي عطا شد.(64)

نقد و بررسي روايت
 

الف. نقد سندي: در سند اين روايت، غطفاني، ابوالحسن هشام بن احمد و روح بن عبدالله مجهول اند و محمد بن بحر نيز غالي است. او قايل به تفويض بوده است.(65)
ب. نقد متن روايت: در اين روايت، عطاي غذاي بهشتي، پس از انفاق علي(ع) به مقداد مطرح شده است كه با روايات پيشين همخواني ندارد، لذا ممكن است، اين انفاق داستاني ديگر باشد كه با اين روايت در آميخته است.
بقاعي نيز آيات اول سوره انسان را در مورد امام علي(ع) وحسنين(ع) و فاطمه(س) دانسته كه سه روز، يتيم و اسير و مسكين را بر خود مقدم داشتند و در روز چهارم، وقتي پيامبر(ص)آنها را ديد، اندوهگين شد و جبرييل اين سوره را براي تهنيت ايشان نازل كرد.
ايشان در رفع استبعاد آن مي گويد كه صبر بر گرسنگي بدين مدت بعيد نيست؛ چرا كه چه بسا هيئتي قوي از استغراق در محبت خداي متعال يا چيز ديگر داشته باشد كه بدن را مشغول خود سازد تا گرسنگي حاصل نشود؛ مثل آنچه انسان در مرض حاد، مدتي بدون خوردن چيزي باقي مي ماند و بدنش چندان متأثر نمي شود. و چيز تازه اي نيست اين كه افعال طبيعت در حق بعضي از سالكان متوقف شود و اين، يكي از اقوالي است كه در مورد فرمايش پيامبر(ص)كه فرمود: «اني ابيت عند ربي يطعمني و يسقيني؛ من پيش پرورگارم مسكن مي گزينم كه او غذا و آب مرا مي دهد»، گفته شده است.(66)
ديگران نيز متذكر اين شده اند كه آيات سوره «هل اتي» در مورد علي(ع) و فاطمه(س) نازل شده كه براي شفاي حسنين نذر كرده بودند و در سه شب متوالي، غذايشان را به مسكين و يتيم و اسير بخشيدند و جز با آب افطار نكردند.(67)

نقد و بررسي
 

آنچه بقاعي، ايجي و ديگران ذكر كرده اند نيز بدون سند است و نقد متن آن هم قبلاً ذكر شد. طبرسي در جوامع الجامع هر دو گونه روايات(علي بن ابراهيم و صدوق) را آورده است.(68)

نقل هشتم
 

فخر رازي نيز مي گويد:
از بزرگان معتزله افرادي مثل ابي بكر اصم، ابن علي جبايي، ابي القاسم كعبي و ابو مسلم اصفهاني و قاضي عبدالجبار بن احمد در تفاسيرشان ذكر نكرده اند كه اين آيات در حق علي(ع) نازل شده است؛ ولي واحدي، از اصحاب ما در كتاب البسيط گفته است كه آن در حق علي(ع) نازل شده است و صاحب الكشاف، از معتزله اين قصه را از ابن عباس نقل كرده است.
فخر رازي، مطالبي را از زمخشري نقل مي كند كه قبلاً از خود الكشاف نقل شده و در آن به مريضي حسنين(ع) نذر علي(ع) ، فاطمه(س) وفضه و قرض علي(ع) از شمعون خيبري يهودي و اطعام در سه روز متوالي اشاره شده است. فخر رازي در ادامه مي گويد:
ديگران مي گويند: ابرار، جمع است و جميع شاكران و ابرار را شامل مي شود و نمي توان آن را به شخص واحد تخصيص زد؛ هرچند علي(ع) نيز داخل در جميع آيات دال بر شرح احوال مطيعان است و ديگر صحابه و تابعان متقي نيز داخل در آن هستند. و جايي براي تخصيص نمي ماند؛ مگر اين كه سوره در پي صدور طاعت مخصوصي از جانب آنها نازل شده است؛ ولي در اصول فقه ثابت شده است كه عبرت به عموم لفظ است؛ نه به خصوص سبب.(69)

نقد مطالب فخر رازي
 

1. درست است كه «ابرار» جمع است و شامل همه مؤمنان مي شود كه تاقيامت چنين مي كنند؛ ولي اهل بيت(ع) از مصاديق بارز آن هستند و منقولات و روايات عامه و خاصه مؤيد آن است كه پس از صدقه ايشان، اين آيات نازل شد.
2. علي(ع) زهرا(س) و فضه را مي توان با لفظ «ابرار» به صورت جمع عنوان كرد.
3. در اين كه فخر رازي گفته است: «جايي براي تخصيص نمي ماند؛ مگر اين كه سوره در پي صدور طاعت مخصوصي از جانب اهل بيت(ع) نازل شده باشد»، مي گوييم: بله، آيه در پي طاعت مخصوصي نازل شده است و روايات عامه و خاصه مؤيد كليت قضيه است؛ هر چند اختلافاتي در كم و كيف آن دارند.

نقل نهم
 

قرطبي نيز در اين آيه ايراد كرده مي گويد:
اهل تفسير مي گويند كه اين آيه درخصوص علي(ع) فاطمه(س) و فضه نازل شده است؛ ولي سخن صحيح، آن است كه آن، در مورد همه نيكوكاران نازل شده است و عام است. نقاش، ثعلبي، قشيري و كثيري از مفسران در قصه علي(ع) و فاطمه(س) و فضه سخن گفته اند كه صحيح و ثابت نيست.
ايشان در نقد داستان منقول مي گويد:
1. خداوند، نفقه اهل و اولاد را واجب دانسته و شخص عاقل چنين نمي پندارد كه علي(ع) بدين امر نادان بوده است كه بچه هاي چهار و پنج ساله را سه شب و روز گرسنه نگه داشته باشد؛ بدان حدي كه بدنشان به لرزه بيافتد و چشم هايشان گود شود و پيامبر(ص) به حالشان بگريد.
2. چه كسي اين اشعار را از علي(ع) و فاطمه(س) حفظ كرده است تا به دست اين روات رسيده است.(70)

نقد و بررسي ديدگاه قرطبي
 

كليت سخن قرطبي را مي پذيريم، ولي خوانندگان را به مطالب زير توجه مي دهيم:
1. بدان صورتي كه اكثريت نقل كرده اند كه سه روز متوالي اهل بيت(ع) چيزي نخوردند، معقول به نظر نمي رسد و سخن قرطبي صحيح است؛ ولي بايد بدين مطلب توجه داشت كه اصل قضيه، آن است كه علي بن ابراهيم در تفسير خود، آن را در چند خط بيان داشته كه در آن به اطعام مسكين، يتيم و اسير اشاره شده است و به احتمال زياد، در يك شب بوده و انفاقشان نيز از حلوايي بوده كه حضرت فاطمه(س) درست كرده بوده است؛ بدين گونه كه اهل بيت(ع) بهترين غذايشان را انقاق كردند و خود با چيزهاي ديگر افطار كردند؛ نه اين كه تنها با آب افطار كرده باشند.
پس بدان صورتي كه بيان شد و علي بن ابراهيم به صورت مسند و صحيح نقل كرده است، هيچ استبعادي به نظر نمي رسد. آري، استبعاد در آن چيزهايي است كه قصه گويان و راويان و زبان حال گويان بدان افزوده اند و به گمان خود گفته اند كه هر چقدر عجيب تر باشد، كرامت اهل بيت(ع) بيشتر مبيّن مي شود؛ و حال آن كه اين عجيب گويي ها مورد وهن نيز مي شود.
ما نيز نمي پذيريم كه علي(ع) بچه هاي چهار يا پنج ساله (نه پنج يا شش) را سه روز گرسنه نگه داشته باشد.
2. اشعار نيز ظاهراً از خود علي(ع) و حضرت زهرا(س) نيست، بلكه آيندگان به عنوان زبان حال متذكر آن شده اند؛ چرا كه نه تنها حفظ آن بعيد است، منتظر گذاشتن سائل و به مشاعره پرداختن، به هيچ وجه منطقي به نظر نمي رسد.

نتيجه
 

از مباحث مطرح شده چنين استفاده مي شود كه برخي از آيات قرآن در شأن اهل بيت(ع) نازل شده است؛ هرچند قابل تعميم به ديگر مؤمنان نيز است كه اگر چنان وضعي را كسب كنند، مخاطب آيات باشند.
ازجمله آياتي كه در شأن نزول آن، داستان هايي از اهل بيت(ع) نقل شده است، آيات اول سوره انسان است كه صاحبان اسباب نزول و كتب تفسيري بحث هايي در اين خصوص بيان كرده اند كه عبارت اند از:
الف. غالب صاحب نظران سوره انسان را مدني مي دانند بدان جهت كه در مكه، اسيري وجود نداشته و تاريخ نگاران سُوَر، اين سوره را جزء سور مدني ذكر كرده اند و سخناني غير از اين، مستند نيست و حاكي از تعصب است.
ب. اصل داستان را علي بن ابراهيم در تفسير بيان داشته كه حضرت زهرا(س) حلوايي درست كرد و به هنگام غذا، در سه نوبت پي در پي، در يك شب آن را به مسكين و يتيم و اسير انفاق كردند. در اين روايت آمده است كه خود اهل بيت(ع) از آن حلوا نخوردند؛ نه اين كه هيچ غذايي نخوردند. سند اين روايت صحيح و به طور مسند نقل شده است.
ج. برخي ديگر از روايات، مطالبي را بر اصل داستان افزوده اند كه علاوه بر مرسل، ضعيف و مجهول بودن اين روايات، مطالبي در آنها عنوان شده است كه معقول به نظر نمي رسد، مثل:1. نذر و روزه حسنين(ع) در حالي كه بيش از چهار يا پنج سال نداشته اند؛ 2. دستور علي(ع) به خانواده اش براي انفاق؛ 3. عدم تأمين غذاي اهل بيت از جانب علي(ع) 4. مشاعره علي(ع)و فاطمه(س) و به انتظار گذاشتن سائلان. 5. قرض گرفتن علي(ع) از يهودي با وجود اين كه يهوديان در خارج مدينه بودند و مناعت طبع حضرت علي(ع) نيز اجازه چنين كاري به او نمي دهد؛ 6. اضطراب بين برخي قسمت هاي روايت، مثل پيشنهاد پيامبر(ع) براي نذر يا پيشنهاد عمر؛ 7. اضطراب در اين كه گاهي مائده آسماني بر اهل بيت(ع) نازل شده است و در برخي ديگر با در خواست پيامبر(ص)، درخت خرماي مقداد ثمر داده است.

پی نوشت ها :
 

1. دكتري علوم قرآن و حديث و استاديار دانشگاه تربيت معلم آذربايجان.
2. سوره انسان، آيه 24.
3. علوم قرآني، ص 80 از طبرسي، ج10، ص 406: شواهد التنزيل، ج2، ص409-410.
4. الدرالمنثور، ج8، ص365.
5. علوم قرآني، 80.
6. شواهد التنزيل،ج 2، ص409.
7. آموزش علوم قرآن، ج1، ص185، از مجمع البيان،ج10، ص405.
8. تفسير القرآن الكريم، ص 542.
9. الاتقان في علوم القرآن، ج1، ص49-50.
10. همان، ص50-51.
11. «ويطعمون الطعام عل حبه».
12. الميزان، ج2، ص363.
13. الميزان، ج20، ص368-369.
14. التبيان، ج2، ص735؛ الدرالمنثور، ج15، ص154: اسباب النزول، ص384.
15. تفسيرالقمي، ج2، ص422-423.
16. رحال النجاشي، ج2، ص87-86.
17. رجال الطوسي، ص389.
18. رجال النجاشي، ج1، ص89؛ الفهرست (طوسي) ص353.
19. خلاصة الاقوال،ج ‍49.
20. معجم رجال الحديث، ج1، ص317.
21. فلاح السائل، ص284.
22. معجم رجال الحديث، ج1، ص317-318؛ خلاصة الاقوال، ج49، پاورقي قيومي.
23. كامل الزيارات، ص37.
24. رجال الطوسي، ص231.
25. رجال النجاشي، ج2، ص8.
26. سوره انسان، آيه 8.
27. تفسير فرات الكوفي، ص528-529.
28. رجال الطوسي، ص419.
29. تنقيح المقال، ج2، ص3 از ابواب فاء.
30. تفسير السمرقندي، 3، ص526.
31. تفسير فرات الكوفي، ص528.
32. رجال النجاشي، ج1، ص 303.
33. رجال الطوسي، ص418.
34. الوسيط في تفسير القرآن المجيد، ج4، ص400-401.
35. كشف الغمة، ج1، ص168-169.
36. الامالي(صدوق)، ص333-339؛ با استفاده از ترجمه كمره اي، ص256-261؛ بحارالانوار، ج35، ص237-241.
37. تنقيح المقال، ج3، ص55 از قسمت دوم كتاب.
38. رجال الطوسي، ص435.
39. الفهرست (طوسي) ص191.
40. رجال النجاشي، ج1، ص54.
41. رجال الطوسي، ص282.
42. تنقيح المقال، ج2، ص88.
43. رجال الطوسي، ص271.
44. تنقيح المقال، ج2، ص18 دوم.
45. خلاصة الاقوال، ص234-235.
46. رجال الطوسي، ص271.
47. الجرح و التعديل، ج3، ص42.
48. رجال الطوسي، ص303.
49. الجرح و التعديل، ج8، ص304.
50. الكافي، ج1، ص533 و 536؛ تاريخ مدينة دمشق، ج13، ص167 و ج14، ص115.
51. الكافي، ج1، ص510.
52. سوره انسان، آيه 7.
53. مناقب آل ابي طالب، ج3، ص424-426.
54. رجال الطوسي، ص57 و 93.
55. الفهرست (طوسي)، ص 85-86.
56. الخرائج و الجرائح، ج2، ص539-540؛ بحار الانوار، ج35، ص243-244.
57. كشف الغمة، ج1، ص307-310، المناقب، ص269-277.
58. الكشاف، ج6، ص278-279؛ مجمع البيان، ج10، ص612.
59. مصباح المتهجد، ص767.
60. المناقب(خوارزمي)، ج1، ص358.
61. الكشاف، ج1، ص358.
62. اسباب النزول، ص331.
63. المناقب (ابن مغازلي)، ص272؛ شواهد التنزيل، ج1، ص303؛ كفاية الطالب، ص201؛ ينابيع المودة، ص93؛ بحارالانوار، ج3، ص248-255؛ الاقبال، ج2، ص374-377.
64. تفسيرفرات الكوفي، ص519-526.
65. رجال الطوسي، ص447؛ فهرست الطوسي، ص208.
66. نظم الدرر، ج8، ص268.
67. جامع البيان في تفسير القرآن، ج4، 419-420؛ التفسيرالواضح، ج3، ص796.
68. جوامع الجامع، ج4، ص409.
69. التفسير الكبير، ج10، ص746-747.
70. الجامع لاحكام القرآن، ج19، ص130-134.
 

كتابنامه
– مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، تحقيق، يوسف بقاعي، بيروت: دارالاضواء، دوم، 1412ق.
– فلاح السائل، ابن طاووس، تحقيق: جواد قيومي، قم؛ انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، دوم، 1419ق.
– تاريخ مدينه دمشق، ابن ساکر، تحقيق: علي شيري، بيروت: دارالفکر، 1415ق.
– کامل الزيارات، جعفر بن محمد ابن قولويه، تحقيق: جواد قيومي، قم: نشرالفقاهه، 1417ق.
– کشف الغمه في معرفه الائمه، ابي الحسن علي بن عيسي ابن ابي الفتح اربلي، بيروت: دارالاضواء، دوم، 1405ق.
– جامع البيان في تفسير القرآن، محمدبن عبدالرحمن ايجي شيرازي شافعي، تحقيق: هنداوي، بيروت: دارالکتب العلميه، اول،1424ق.
– نظم الدرر، ابي الحسن ابراهيم بن عمر بقاعي، بيروت: دارالکتب العلميه، اول 1415ق.
– التفسير الواضح، محمد محمود حجازي، قاهره: دارالتفسير للطبع و النشر، دهم، 1412ق.
– شواهد التنزيل، عبيدالله بن احمد حاکم حسکاني، تحقيق: محمد باقر بهبودي، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، اول، 1411ق.
– خلاصه اقوال في معرفه الرجال، ابومنصور حسن بن يوسف بن مطهر اسدي حلي، تحقيق: جواد قيومي، قم: نشر القاهه، اول، 1417ق.
– المناقب، محمدبکري مکي حنفي خوارزمي، ترجمه و شرح : سيد ابوالحسن حقيقي: تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، دوم، 1375ش.
– معجم رجال الحديث، سيدابوالقاسم خويي، قم: انتشارات آيه الله خويي، بي تا.
– الجرح و التعديل، ابن ابي حاتم ابي محمد عبدالرحمن محمد بن ادريس تميمي حنظلي رازي، تصحيح: مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت: دارالکتب العلميه، اول، 1422ق.
– الخرائج و الجرائح، ابوالحسن سعيد بن هبه الله راوندي، قم: المطبعه العلميه، اول، 1409ق.
– الکشاف، جارالله ابي القاسم محمود بن عمر زمخشري، تحقيق: علي محمد معوّض و …، رياض: مکتبه العبکيان، 1418ق.
– تفسير السمرقندي(بحرالعلوم)، نصر بن محمد بن احمد سمرقندي، تحقيق: عمروي، بيروت: دارالفکر، اول، 1416ق.
– الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين سيوطي، ترجمه: سيد مهدي حائري قزويني، تهران: انتشارات امير کبير، اول، 1363ش.
– الدر امنثور في التفسير بالمأثور، جلال الدين سيوطي، تحقيق: عبدالله بن عبدالمحسن ترکي، بي جا، مرکز هجر للبحوث و الدراسات العربيه و الاسلاميه، اول، 1424ق.
– الدر المنثور في التفسيرالمأثور، جلال الدين سيوطي، بيروت: دارالفکر،1414ق.
– الأمالي، محمد بن علي صدوق، قم: مؤسسه بعثت، اول، 1417ق.
– تفسير الميزان، محمد حسين طباطبايي، ترجمه: سيد محمد باقر موسوي همداني، تهران: بنياد علمي و فکري علامه طباطبايي، اول، 1363ش، ج2.
– جوامع الجامع، فضل بن حسن طبرسي، قم: انتشارات دانشگاه تهران،اول، 1378ش.
– مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسي، تصحيح: رسولي محلاتي و …، بيروت: دارالمعرفه، دوم، 1407ق.
– التبيان، محمد بن حسن طوسي، تهران: مطبعه السلاميه، 1365ق.
– الرجال، محمد بن حسن طوسي، تحقيق: جواد قيومي، انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، اول، 1415ق.
– الفهرست، محمدبن حسن طوسي، تحقيق: جواد قيومي، قم: نشر الفقاهه، دوم، 1422ق.
– فلاح السائل، علي بن موسي بن جعفر سيد بن طاووس، تحقيق: مجيدي، قم: دفتر تبليغات،1419ق.
– التفسير الفرات الکوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم کوفي، تحقيق: محمد کاظم، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، اول،1410ق.
– الجامع لاحکام القرآن، ابي عبدالله محمد بن احمد انصاري قرطبي، بيروت: دار احياء التراث العربي، 1405ق.
– اصول الکافي، محمد بن يعقوب کليني، تصحيح: محمد جعفرشمس الدين، بيروت: دارالتعارف، 1411ق.
– تنقيح المقال، عبدالله مامقاني، نجف: مکتبه المرتضويه، 1350ق.
– بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، بيروت: موسسه الوفاء، دوم، 1403ق، ج35.
– آموزش علوم قرآن، محمد هادي معرفت، ترجمه: ابومحمد وکيلي، تهران: انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، اول، 1371ش.
– علوم قرآني، محمد هادي معرفت، قم: انتشارات التمهيد، اول، 1378ش.
– رجال النجاشي، ابي العباس احمد بن علي نجاشي، تحقيق: محمد جواد نائيني، بيروت: دارالاضواء اول، 1408ق.
– اسباب النزول، علي بن احمد واحدي نيشابوري، تحقيق: ايمن صالح شعبان، قاهره: دارالحديث، چهارم، 1419ق.
– الوسيط في تفسير القرآن المجيد، علي بن احمد واحدي نيشابوري، تحقيق: علي محمد معوّض و …، بيروت: دارالکتب العليمه، اول 1415ق.
منبع:کتاب علوم حديث شماره 49-50

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد