احاديث رسيده درباره شهر قم و اهل آن كه معتبر نيز هستند نشان از عظمت شهر قم دارد و براساس آنچه تاكنون اتفاق افتاده و به مرور حادث گرديده است، نشانگر اين حقيقت است كه اين شهر در اسلام و براي اهل بيت عترت جايگاه ويژهاي دارد و در آينده اسلام نيز اين شهر به عنوان پايگاه دين و مركزيت علمي خواهد داشت چنانكه امروز ما شاهد اين امر هستيم كه شهر قم محوريت يافته و روز به روز اين برجستگي به وضوح در اين شهر به ظهور ميرسد. به نظر ميرسد كه تمام اين حوادث و اهميت و جايگاه اين شهر معطوف به يك نقطه است و عامل مهمي كه اين شهرها را به اين صورت مهم جلوه ميدهد يك امر اساسي است چرا اين شهر در احاديث اهل بيت به عنوان پناهگاه اهل بيت ذكر شده است؟ چرا در حديث معراج كه پيامبر اكرم به سبب معراج بر هستي و اسرار آن وقوف كامل يافت درباره اين شهر صحبت به ميان آمده است[1] معراجي كه از اهميت فوقالعادهاي در اسلام برخوردار است و يكي از معجزات مهم پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و خاتم پيامبران است و در آن پيشوائي و افضليت نبي خاتم بر تمامي پيامبران به اثبات رسيده است و آن حضرت بر تمامي انبياء امامت نموده[2] چرا بايد با شهر قم اين معراج و اسراي نبوي گره خورده است؟ از اين اتصال معراج و قم بايد يك درس بگيريم و با ديدن تحولات بزرگ بعد از پيامبر اكرم تا امروز كه قم به عنوان يكي از شهرهاي ايران اسلامي است كه در آن انقلاب اسلامي رخ داده و حكومت اسلامي مستقر گرديده است نبايد از كنار اينها و مرتبط بودن آن با معراج نبوي به سادگي و بدون تأمل بگذريم. چون معراج مسئله بسيار مهم در اسلام است و اعتقاد به معراج يكي از اركان و مسلمات دين اسلام ميباشد خداوند در اين سير آسماني و تسلط بر كائنات از مسائل مهم پيامبر خويش را آگاه ميسازد. كه از جمله آنها خبر از آينده و در كنار آن خبر از تأسيس و بوجود آمدن شهري در اسلام به نام قم است.[3]علاوه بر اين احاديثي كه از ناحيه معصومين درباره اين شهر و خصوصاًَ بانوي بزرگ اسلام و كريمه اهل بيت صادر شده ما را به اهميت اين شهر كه منشأ آن همه بركات و اهميت آن وجود مرقد نوراني و ملكوتي حضرت فاطمه معصومه بنت موسي بن جعفر ـ عليهم السلام ـ است، متوجه ميسازد.
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: خداوند قم را براي ساير شهرها حجت ميآورد و اهل قم را براي اهل تمام مردم از شرق و غرب حجت ميآورد[4] ـ به خاطر دينداري و ولايتمداري آنها ـ روايتي كه عبدالعظيم حسني ـ عليه الرحمه ـ آن را با چند واسطه از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل ميكند از اميرالمؤمنان ـ عليه السلام ـ كه شهر قم را عشّ اهل بيت دانسته «قم محل زندگي و آشيانه و مأواي آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ و شيعيان آنها خواهد بود…»[5]و امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: وقتي كه گرفتاري و بلا به شما رو آورد به قم برويد، قم ماوي و منزل فرزندان فاطمه ـ سلام الله عليها ـ است و محل امن مؤمنان…»[6]روايات زيادي درباره شهر قم و اهل آن و مرقد مطهر حضرت معصومه و مقام آن بانوي مقدس در منابع حديثي و تاريخي آمده است كه همه آنها از نظر سند صحيح و معتبر ميباشند و هيچ ترديدي درباره سنديت آنها در كتب رجالي وجود ندارد. از جمله روايتي از امام رضا ـ عليه السلام ـ درباره زيارت حضرت معصومه كه فرمودهاند: هر كس او را زيارت كند بهشت بر او واجب است و زيارت او معادل زيارت من است. زيارت حضرت معصومه ثوابي معادل زيارت امام معصوم هشتم است كه امام هشتم اين حقيقت را بيان نموده است. و روايتي از امام جواد و روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ كه فرموده است: از اولاد من بانويي در اين شهر (قم) بنام (فاطمه) مدفون خواهد شد كه پاداش زيارتش بهشت است.[7]تمام اين روايات بيانگر شخصيت ممتاز حضرت فاطمه معصومه بوده است كه شخصيت معنوي آن حضرت در پيشگاه خداوند و شأن و منزلتش به قدري رفيع است كه روزگاري دين الهي به خاطر مرقدش در تمام جهان گسترش يافته و محفوظ خواهد بود و احاديث اهل بيت از كنار مرقدش به تمام جهان پرتوافكني خواهد نمود. و اين شهر را به عنوان پايگاه اسلام اصيل و خواستگاه مراجع تقليد و ياران واقعي امام زمان (عج) مطرح خواهد نمود، و اين كرامتي است كه از سوي خداوند متعال به اين بانوي گرانقدر اسلام عطاء نموده است. با مطالعه در حوادث واقعه در اين شهر كه زيستگاه و خواستگاه علماي بزرگ و عرفاي نامداري بوده است كه هر يك در عبوديت الهي و در احياي اسلام نقش بسزايي داشتهاند و بسياري از آنها گمنام زيسته اما خدمات آنها به اسلام و در حفظ اسلام بسيار ارجدار بوده است. همه اينها معطوف به وجود مرقد اين بانوي گرانقدر اسلام است.[8] با تأمل در اين رويدادها از صدر اسلام و از آغاز تاريخ اسلام در مي يابيم كه مأمن شيعه در قم بوده و محدثان عالي مقام و بزرگواري در اين شهر زيسته و چونان پروانه گرد شمع مرقد با كرامت و نوراني كريمه اهل بيت اظهار نورانيت نمودهاند.[9]بنابراين روايات درباره شأن و شخصيت حضرت معصومه در منابع اسلامي وجود دارد و رواياتي كه در شأن شهر قم آمده معطوف به شخصيت حضرت معصومه است و به خاطر مرقد مطهر ايشان است چون قبل از وجود و حضور ايشان و مدفون شدنشان در اين شهر چندان مركزيت و محوريت و اهميت براي اين شهر نبود اگرچه محدثاني در اين شهر بودند ولي تمام روايات نشان ميدهد كه شخصيت كريمه اهل بيت اين شهر را مركزيت داده و عظمت بخشيده است. همه اينها بازگوكنندة اين حقيقت است كه اولاً شخصيت ايشان به عنوان فرزند معصوم در پيشگاه خداوند بسيار قابل توجه است به طوري كه تمام بزرگان در گرد شمع وجود او با همه نورانيت و كرامت ناچيز هستند و اين خود حكايت از عظمت معنوي ائمه هدي ميباشد كه فرزند آنها چنين نورافكني دارد. اگر خودشان فرصت داشتند چه عظمت و نورانيت در دنيا بپا ميداشتند، علاوه بر اين، شخصيت آن حضرت حكايت از اين دارد كه ولايت در گرد شمع وجود او تا ظهور حضرت مهدي به بركت پرورش عالمان در سايه عنايتش محفوظ و مصون خواهد بود و شهر قم شهري ولايتمدار است كه سربازان و ياران و مقدمهسازان ظهور مهدي در آن زندگي خواهند نمود.
درباره سند وارده در فضيلت شهر قم و حضرت معصومه بايد گفت كه تمام اين روايات در منابع معتبر از طريق اسناد معتبر نقل شده كه هيچ خدشهاي بر طريق و سند و منابع روايت وارد نيست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ قم،نويسنده: ميرزا محمد قمي.
2. آثار تاريخي قم، نويسنده: عباس فيض
3. سفينه البحار، نويسنده: شيخ عباس قمي .
4. حضرت معصومه – فاطمه ، نويسنده: محمد محدي اشتهاري.
پي نوشت ها:
[1] . مجلسي، بحار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، 1403، ج 18، ص 316.
[2] . همان، ص 317 و 320.
[3] . قمي، عباس، سفينة البحار، ج 2، ماده قم، مجلسي، بحار، پيشين، ج 18، ص 325-318.
[4] . همان منابع (فوق)، ج 2، ماده قم، و ج 18، ص 316.
[5] . قمي، عباس، سفينة البحار، ج 2، ص 442، ماده قم، مجلسي، بحار، ج 14، ص 339.
[6] . انوار المشعشعين، ص 114.
[7] . قمي، عباس، سفينة البحار، ج 2، ص 376، ماده فاطمه و ص 446 ماده قم، به نقل از كتاب محمد محمدي، زندگينامه حضرت معصومه، چهارم، قم،دين و دانش، 1350، ص 87، به نقل از كامل الزيارات و عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 262.
[8] . ر.ك: استادي، رضا، زندگينامه شيخ عبدالكريم حائري و آيت الله بروجردي و آيت الله اراكي.
[9] . صمدي، ياقوت، معجم البلدان، بيروت، دار احياء التراث، ج 2، ص 361.