طلسمات

خانه » همه » مذهبی » روایتی بر اثبات امامت امام علی علیه‌السلام

روایتی بر اثبات امامت امام علی علیه‌السلام

حدیث قتال علی التأویل و التنزیل

روایتی بر اثبات امامت امام علی علیه‌السلام

از احادیث مشهوری که به طرق بسیار و تعابیر متقارب در کتب شیعه و سنی آمده، و بعضی از علمای شیعه آن را از دلایل امامت حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) بر شمرده‌اند، متن حدیث طبق

29746 ali - روایتی بر اثبات امامت امام علی علیه‌السلام
29746 ali - روایتی بر اثبات امامت امام علی علیه‌السلام
نویسنده: سید مهدی حائری
 
از احادیث مشهوری که به طرق بسیار و تعابیر متقارب در کتب شیعه و سنی آمده، و بعضی از علمای شیعه آن را از دلایل امامت حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) بر شمرده‌اند، متن حدیث طبق روایت شیخ طوسی در امالی (260/1) چنین است: «عن ابی سعید الخدری قال: خرج الینا رسول‌الله صلی الله علیه و آله و قد انقطع شسع نعله قدفعها الی علی (علیه السلام) یصلها، ثم جلس و جلسنا حوله کانما علی رؤوسنا الطیر، فقال: انَّ منکم من یُقاتِل علی تأویلِ القرآنِ کما قاتلتُ الناسَ علی تنزیلِه، فقال ابوبکر: انا هو یا رسولَ الله؟ قال: لا، فقال عمر: انا هو یا رسولَ الله؟ فقال: لا ولکّنَه خاصِفَ النعلِ. قال: فاتینا علیّاً نبشره بذلک و لم یرفع به رأساً و کانّه قد سمعه قبل». ترجمه‌ی حدیث: ابوسعید خدری گوید: [روزی] رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ما در آمد در حالی که دوال نعلش (= نوعی کفش) پاره شده بود، پس آن را به علی (علیه السلام) داد تا اصلاح کند، سپس نشست ما نیز پیرامونش آرام نشستیم چنانکه گوئی مرغان بر سرهایمان باشند، آن گاه پیامبر فرمود: همانا کسی از شما هست که بر تأویل قرآن خواهد جنگید، چنانکه من بر تنزیل آن با مردم جنگیدم، ابوبکر گفت: من همان کس هستم ‌ای رسول خدا؟ فرمود: نه، عمر گفت: منم آن کس ‌ای رسول خدا؟ فرمود: نه ولیکن او همان اصلاح کننده‌ی نعل من است. ابوسعید گوید: به محضر علی (علیه السلام) رفتیم و او را به این فضیلت مژده دادیم، ولی او سر بر نداشت مثل اینکه پیشتر این سخن را شنیده بود. فضل بن روزبهان – از علمای متعصب عامه – در رد سخنان علامه‌ی حلی که این حدیث را از دلایل امامت حضرت امیر (علیه السلام) دانسته، چنین گوید: «این حدیث صحیح است، و دلالت دارد بر این که آن حضرت با خوارج و باغیان جنگ می‌کند، و جنگ باغیان و خوارج بر اساس تأویل قرآن بود که آنها قرآن را تأویل می‌کردند، و خلافت را برای خود مدعی بودند، پس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آنها نبرد کرد، و جنگیدن با خوارج و بغات را به مردم آموخت، چنان که شافعی گفته است: اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) با بغات جنگ نمی‌کرد، ما چگونگی جنگیدن با آنها را نمی‌دانستیم، ولی این حدیث بر امامت آن جناب دلالت ندارد، بلکه خبر از جنگیدن آن حضرت در راه خدا با سرکشان و باغیان است». مرحوم علامه‌ی مظفر در پاسخ به او گفته است: «منظور از قتال بر تأویل قرآن یا جنگیدن بر مبنای معنی و مفهومی است که شخص قتال کننده با اجتهاد خود از قرآن دریافته است، و یا جنگیدن مطابق معنی واقع قرآن مقصود است که قتال کننده آن را می‌داند [و سایرین از آن بی‌خبرند]، بنابراین در وجه مشبهٌ به جنگیدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مطابق آیات قرآن مجید است که بر او نازل شده است. و یا این که مقصود جنگیدن به منظور اجرای تأویل قرآن و برای عمل به آن است، همانطور که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به منظور این که مردم اقرار کنند که قرآن از سوی خداوند نازل شده است، جنگید، البته در وجه اخیر با تشبیه مناسبتر و روشنتر است. پر واضح است که قتال بر هر یک از وجوه سه گانه فرض شود، از شئون مقام خلیفه و جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشوای امت مسلمان است، بنابراین امامت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به این حدیث اثبات می‌شود، و چون پیامبر اکرم این عنوان را از شیخین (ابوبکر و عمر) نفی فرمود، با آن که در زمان ایشان جنگهایی روی داد، معلوم می‌شود که ایشان امام نبوده‌اند».
برای تحلیل در معنی جمله‌ی «مَنّ یُقاتِلُ علی التأویل …» بر سه گونه می‌توان تصور نمود: 1) جنگیدن بر اساس اجتهاد، و استنباط حکم از قرآن، بی‌آن که مطابقت با واقع را در نظر بگیرد؛ 2) جنگیدن بر اساس علم به تأویل و معنی واقعی قرآن که شخص قتال کننده، آن تأویل را می‌داند و سایرین نمی‌دانند؛ 3) جنگیدن در راه تحقق بخشیدن معنی تأویل قرآن، و اجرای احکام باطنی آن. و با توجه به تشبیه کردن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن شخص را به خود – که پیامبر بر تنزیل و او بر تأویل قتال کند – پس معنی اول دورتر است، چون بدون شک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) احکام مطابق تنزیل را به خوبی می‌دانست و بر مبنای آن قتال می‌کرد، بنابراین کسی که در مقام جانشینی آن حضرت بخواهد بر مبنای تأویل عمل نماید، نمی‌بایست بر خلاف واقع و از روی اجتهاد باشد، چون در این صورت قتال علی‌التأویل به حقیقت صادق نخواهد بود. پس یکی از دو معنای بعدی باید فرض شود و بالنتیجه منصب امامت برای حضرت امیر (علیه السلام) ثابت و مسلم است و این امر از حدیث مزبور استفاده می‌شود، بخصوص این که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را از ابوبکر و عمر نفی فرمودند و حال آن که آنها نیز در زمان زمامداری خود جنگهایی داشته‌اند.
یادآوری این مطلب ضروری است که میرحامد حسین لکنهویی (م 1306ق) یکی از مجلدات عبقات‌الانوار خود را به این حدیث شریف اختصاص داده بود، ولی این مجلد پاکنویس نشده است.

بیشتر بخوانید: اثبات امامت حضرت امیرالمؤمنین (ع) (1)

کتابنامه :
بحارالانوار، چاپ قدیم، 455/8؛ شرح الاخبار، 337/1، 479؛ دلائل‌الصدق، 429/2؛ المراجعات، 18؛ الاحتجاج 174/1؛ الغدیر، 131/7؛ احقاق الحق، 24/6 به بعد؛ علیّ و السُّنة، 26، 66؛ مسند، احمد بن حنبل، 82/3؛ خصائص، نسائی، 286؛ حلیة‌الاولیاء، 67/1؛ الذریعة، 215/15؛ فضل امیرالمؤمنین، علی بن الحسن شافعی، 38؛ اسدالغابة، 33/4.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد