روش شناسی حرکت های مکتبی امامان علیه السلام (1)
چکیده
مکتب دینی، تئوری جامع الهی در باب اداره نظامات اجتماعی و حیات بشر است، که توسط پیامبران الهی، به بشر داده شده است. پیامبران الهی در سلسله های نوری، دین را بر بشر عرضه نمودند و در نقطه ای از حلقات تاریخی، فروزش آموزه های وحیانی، خاتمه یافت. خاتمیت، به مفهوم نزول همه قوانین بشری بود که تا به صورت جاوید و ابدی، راهنما و هادی بشر باشد. وحی خاتمه یافت اما نیاز به آموزه های وحیانی، نیازی ابدی و دائمی برای بشر است. امامت در تفکر اسلامی، به عنوان مفسر مکتب، نگهبان مکتب و شاخصی برای معرفت به مکتب است. بدین روی باید مردم، چنان که به کعبه می روند، به نزد امام بروند و معارف دینی خود را از او بگیرند. امام، علم، هادی، راهنما و شاخص و معیار شریعت است.
امامت در تکاپوی تاریخی خویش، مبین مکتب و حافظ آن بوده، هدف اصلی، در این تکاپوی تاریخی، بیان مکتب و حفظ آن و معرفی و نهادین سای آن در جامعه انسانی است. بدین روی جریان امامت، روش هایی را بدین منظور اعمال نموده و به عنوان استراتژی راهبردی خویش، این روش ها و عمل ها و عکس العمل ها را پیاده کرده که در این نوشتار به آنها به تفصیل پرداخته شده است.
روش حفظ مکتب از خطر تحریف تبیین روزآمد مکتب، که بتوان اصول کلی مکتب را در هر دوره تاریخی، ناب و روزآمد مطرح نمود مبارزه با غلو، جهت پرهیز و حفظ جامعه از جریان های انحرافی، که در این راه تلاش گسترده ای را انجام داده اند. ضابطه گرایی در تبیین شریعت تا که افراد، خود را معیار شریعت قرار ندهند. میعار قرار دادن قرآنب رای تفسیر شریعت مبارزه با فرقه سازی های در درون جوامع دینی و در دامن مکتب، همچنین مبارزه با واقفیه، غالیان، خوارج و … انجام مناظرات علمی، جهت دفاع از اصول کلی و مبانی فکری، معرفتی و مکتب نمایاندن چهره واقعی علمای درباری در تاریخ، تا جلوی انحراف امت رفته شود. مکتب گرایی سیستمی و وحدت گرایی در درون جامعه مکتبی، روش هایی بودند که امامان شیعه علیهم السلام در حرکت های مکتبی خویش، آنها را اعمال می نمودند.
واژگان کلیدی: امامت، تحریف، تفسیر، ضابطه، غلو، فرقه گرایی، مناظره علمی، عالمان درباری.
روش شناسی حرکت های مکتبی امامان شیعه علیهم السلام
«هُوَ الَّذی اَرْسَلَ رَسُولَه بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» (توبه، 33).
مکتب دینی یک تئوری جامع و کامل است، که از طرف خدای متعال، با غرض تکامل و سعادت انسان نازل گردیده و بشر ارزانی شده است. مکتب، شریعت و دین الهی در علم ازلی خدا، ناموس حرکت، تکاپو و حیات انسانی است؛ رسالتی آسمانی برای کلیت بشر است؛ مرامنامه زیستن، حرکت و شدن انسان است. شدن، به سوی چیزی که غایت آفرینش اوست و به همین منظور آفرینش یافته است. اساس مکتب، الهی شدن و خداگونگی انسان در حوزه ی عمل است. پیامبران الهی علیه السلام مبلغ همین مسأله بودند و به همین منظور رسالت یافتند، آنان رنج های طاقت فرسای رسالت را به همین منظور تحمل کردند که حقیقت دین را به ضمیر وجدان انسان ها، بسان یک اصل منتقل نمایند و نفوذ دهند و بشر را به تغییر وادارند؛ تغییر همه جانبه، روحی، روانی، اخلاقی، عاطفی و فکری.
این مسأله، عصاره ی رسالت است؛ اما رسالت آسمانی و وحیانی در قالب ارسال وحی، دائمی نیست، بلکه در نقطه ای از حلقات رسالت، این فروزش وحی خاتمه یافت، اما همچنان نیاز بشر به دین و مکتب، جاوید و ابدی است. چه آن مکتب کامل، که در دین خاتم عرضه گردید، به منزله ی مرامنامه زیستن و حیات انسانی، تا پایان عمر بشر و تا دنیا دنیاست و تا بشری در پهنه عالم موجود است باقی و جاوید و ابدی است. وظیفه ی پیامبری دریافت مکتب آسمانی است، اما تفسیر، تبیین، تاویل، توضیح مکتب، نشر معارف، تبلیغ حقیقت دین، مقابله با تفاسیر انحرافی، تحریفات و شبهه زایی ها همچنان به حکم نیاز ابدی به دین، ثابت و جاودی و ابدی است. بدین روی امامت پس از نبوت پس از نبوت، یک ضرورت دائمی و ابدی است. امام مرجعی است برای تفسیر مکتب، توضیح مکتب، بیان راه و مذهب، شاخصی است برای معرفت ناب؛ مأذنه و بلندگوی اسلام است. مردم به وجودش محتاج و نیازمندند. باید به نزدش بروند، معارف مکتب را از او بگیرند. «قال علی علیه السلام الامام کالکعبه یوتی و لا یاتی» (شیخ مفید، 1414ه، 276)؛ امام مانند کعبه است باید به نزدش بروند، مردم چنان که وظیفه دارند به سراغ کعبه بروند وظیفه دارند به سراغ امام نیز بروند و معارف خویش را از او بگیرند. امامت اساس دین و استوانه ی معرفت و یقین است و بدین جهت است که معرفت دین دارای یک شاخص بلند است وآن شاخص امامت است که بدون او هیچ معرفت و باوری پذیرفته نیست. به همین جهت بوده است که در سوره ی مائده، پس از معرفی امام به جامعه و نصب علی علیه السلام به عنوان علم و شاخص اسلام، می فرماید: «اَلْیَومُ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» (مائده، 3)؛ امروز کامل نمودم برایتان دین تان را و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم و پذیرفتم.
در هر حال مکتب، تعالیمی پایان ناپذیر دارد که باید بیان شود و همواره نو و جدید مطرح گردد. همین مسأله رسالت و وظیفه ی امامت را در همه ی دوره های تاریخی بیان می کند، اما نکته ای که توجه به آن درخور اهمیت است، این است که بیان دین در هر دوره ای آمیخته با سبک ها و روش هایی منحصر به خود بوده است. جریان امامت اسلامی و شیعی با همان متدها، سبک ها و روش ها این رسالت بزرگ را به انجام رساندند.
این نوشتار درصدد توضیح و تبیین این روشها در راه رسالت بزرگی است که آنان پس از ختم نبوت بر عهده ی خویش داشته اند.
1) حفظ مکتب از خطر تحریف
تحریف در لغت به معنای تبدیل به زیادت و نقصان است، به این که سخنی، عبارتی، تبدیل به سخن و عبارتی دیگر شود، چه به زیادی یا به نقصان.
ایت الله سید ابوالقاسم خویی قدس سره، در کتاب ارزشمند البیان، وجوهی را برای تحریف و مفهوم آن ارائه نموده و در جمع بندی کلی، تحریف را این گونه معنا نموده اند.
نقل الشیء عن موضعه و تحویله الی غیره «النقص و الزیاده فی الحرف»، «النقص و الزیاده بکلمه او کلمتین»، «التحریف بالزیاده و النقیصه»، «التحریف بالزیاده و التحریف بالنقصیه» (خویی، 1974 م، 1394ه، 218)؛ تحریف عبارت است از نقل چیزی از جای خود و برگرداندش به جای غیر خود، نقص و زیاده در حروف، نقص و زیاده در کلمه ای یا دو کلمه، تحریف به زیاده و نقیصه، تحریف به زیاده، تحریف به نقصیه.
ایشان تمام وجوه را مورد بحث قرار داده و نهایت در جمع بندی برخی را انجام شده می داند، ولی درنهایت کلمات، عبارات، الفاظ و قالب سور و آیات قرآنی را مصون از تحریف معرفی می نمایند.
المعروف بین المسلمین عدم وقوع التحریف فی القرآن و ان الموجود بایدینا هو جمیع القرآن المنزل علی النبی الاعظم صلی الله علیه و آله (خویی، 1974م، 1394ه، 218)؛ معروف بین مسلمین، آن است که در قرآن تحریفی رخ نداده و این که در بین ما مسلمین به عنوان قرآن موجود است، همان قرآنی که بر پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله نازل گردیده است.
جریان امامت پاسدار مکتب
پس از اعلام ختم نبوت پاسداری از مکتب برعهده ی جریان امامت قرار گرفت. گزارش های تاریخی نشان می دهد که جریان های معاند تاریخی از جمله بنی امیه درصدد آن بودند که مکتب را تحریف کنند، اما مکانیزم نزول آیات، اراده ی الهی بر عدم تحریف و جلوگیری از آن و حفظ الهی مانع از آن بود. «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَ الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر، 19)؛ ما قرآن را نازل نمودیم و خودمان آن را حفظ می کنیم.
خداوند چگونه قرآن را از تحریف حفظ می کند؟ چگونه مکتب را از تفسیر و تبدیل نگه می دارد؟ پاسخ این است که اولاً ساختاری را در آیات تدارک دیده که امکان تحریف وجود ندارد، ثانیاً کسانی را نگهبان دین قرار داده که با دیدی نافذ و بیدار، شریعت و مکتب را پاسداری می کنند و آن بدون شک جریان امامت است. امام صادق علیه السلام در خصوص نقش اهل بیت علیهم السلام و روش حرکت مکتبی ائمه اطهار علیه السلام چنین می فرماید: فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدو لا ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تاویل الجاهلین؛ همانا در میان ما اهل بیت در هر نسلی استوانه های عدالتی هستند که تحریف غلو کنندگان و فرقه سازی ها و نحله سازی های باطل پیشگان و تأویلات جاهلان را از چهره ی دین می زدایند.
تحریف گران در تاریخ اسلامی
چنان که در ادیان یهود و مسیحیت، که البته آن هم به دست یهود بوده است، تحریفات گسترده ای رخ داده است و هم شریعت موسی و هم شریعت عیسی علیه السلام توسط یهود در معرض تحریفات بنیادی قرار گرفت. حجم تحریفات به حدی بود که نه از شریعت اصلی موسی علیه السلام چیزی باقی ماند و نه از شریعت اصلی علیه السلام.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله راجع به آینده ی امت اسلامی وضعیتی را شبیه امت های پیشین، پیش بینی فرموده که در این باب روایاتی از ایشان صلی الله علیه و آله نقل گردیده است، که به نمونه هایی اشاره می کنیم:
1) عن النبی صلی الله علیه و آله قال لامته انتم اشبه الناس ببنی اسرائیل و الله لیکونن فیکم ما کان فیهم حذوا النعل و القذه بالقذه حتی لو دخلوا حجر طب لدخلتموه (فضل بن شاذان نیشابوری، 1356ه، 426)؛ از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که به امت خویش فرمود شما شبیه ترین مردم به بنی اسرائیل هستید، قسم به خدا خواهد شد در میان شما آنچه که در آنها واقع شده، مانند نهادن قدمی جای قدمی حتی اگر آنان وارد لانه ی سوسماری شدند، شما هم وارد خواهید شد.
2) عن مسند ابی سعید الخدری قال رسول الله صلی الله علیه و آله لتتبعن سنن الذین من قبلکم شبراً بشیر و ذراعاً بذراع حتی لو دخلوا حجر ضب لا تبعتموهم قلنا یا رسول الله الیهود و النصاری؟ قال فمن! (سید ابن طاووس، 1399ه، 208)؛ از مسند ابی سعید خدری است که گفت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله قطعاً شما روش پیشنیان را تبعیت خواهید کرد وجب به وجب و ذرع به ذرع، حتی اگر آنان وارد لانه ی سوسماری شدند، شما هم خواهید شد. گفتیم: ای رسول خدا، یعنی مانند یهود و نصاری؟ فرمود: پس چه کسی!
3) قال نبینا صلی الله لعیه و آله سیقع فی امتی ما وقع فی امه موسی حذوا النعل بالنعل و القذه بالقذه حتی لو دخلوا حجر ضب لدخلتموه (قاضی نور الله شوشتری، بی تا، 195)؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود به زودی خواهد شد در امت من آن چه که در امت موسی علیه السلام شده است، همچون نهادن قدمی جای قدمی، حتی اگر آنان وارد لانه ی سوسماری شدند، شما هم مانند آنان وارد خواهید گردید.
این پیش بینی ها دقیقاً در ظهور جریانی بود که تابعییت از یهود داشتند و در صدد تحریف مکتب و شریعت برآمدند. البته همان گونه که اشاره شد، نه نسبت به متن قرآن که امکان پذیر نبود، بلکه در سه قالب تحریف مفهومی و انحراف عملی و جعل حدیث این جریان را پیگیری کردند. یهود که در اطراف مدینه و شهرهای مهم حجاز حضور داشتند، دارای همینه ی فکری خاصی بودند، همین همینه ی فکری در نزد عرب جاهلی باعث شده بود که آنان در مسائل معرفتی؛ همچون شناخت انبیا علیهم السلام، تاریخ پیامبران و امم گذشته به اهل کتاب رجوع کنند.
همینه ی فکری یهود، در طول چند قرن بر اعرابی که از هرگونه علوم تهی بودند، باعث شده بود که آنان در مسائل معرفتی، همچون شناخت انبیا علیه السلام، تاریخ پیامبران و امم گذشته به اهل کتاب رجوع نموده و تکیه و اعتمادشان بر آنان باشد. از این رو می بینیم در سال های اولیه ی بعثت پیامبر صلی الله علیه واله، قریش نمایندگانی را به یثرب می فرستد تا درباره ی نبوت آن حضرت از یهودیان تحقیق کنند (ابن سعد، بی تا، 165).
همین مسائل باعث شده بود که اعراب درباره ی صدق نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به راهبان یهودی و مسیحی مراجعه کنند.
پینوشتها:
* پژوهشگر و رئیس گروه فرهنگ و معارف اسلامی اندیشه ی حوزه
منبع:اندیشه حوزه شماره 84
/ج