سوره طه، آيه 94: («قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي»)
هنگامي كه حضرت موسي (ع) همراه تعدادي از بزرگان بني اسرائيل به ميعادگاه طور عزيمت نموده بود، قوم بني اسرائيل به فتنه سامري مبتلا شد و به گوساله پرستي روي آوردند، درحالي كه نصايح هارون – برادر و جانشين معصوم حضرت موسي(ع)- در ايشان تاثيرگذار نبود. هنگامي كه حضرت موسي در همان ميعادگاه از طريق وحي از ماجرا مطلع شد، با حالت غضبناك به سوي قوم خويش بازگشت و در اولين گام شديدترين مواجهه را با هارون – جانشين خود- بروز داد و به تصوير كشيد. موسي با شدت و عصبانيت هر چه تمامتر، در حاليكه ريش و سر وي را گرفته بود و مي كشيد، با فرياد او را تخطئه مي كرد.
هارون كه ناراحتى و غضب شديد برادر را ديد، براى اينكه او را بر سر لطف آورد و از التهاب او بكاهد و ضمنا عذر موجه خويش را در اين ماجرا بيان كند گفت: «فرزند مادرم! ريش و سر مرا مگير، من فكر كردم كه اگر به مبارزه برخيزم و درگيرى پيدا كنم تفرقه شديدى در ميان بنى اسرائيل مى افتد و از اين ترسيدم كه تو به هنگام بازگشت بگويى چرا در ميان بنى اسرائيل تفرقه افكندى و سفارش مرا در غياب من به كار نبستى.»
گرچه رحمت الهي مظاهر گوناگون دارد، ولي مادر نسبت به اعضاي خانواده مظهر و مَثَل اعلاي رحمت خداست، ازاين رو وقتي سخن از برادري موسي و هارون به ميان مي آيد، هارون موسي را به عنوان فرزند مادر خطاب كرده، مي گويد: («يابن أم») و از او با تعبير «برادر» يا «پسر پدر» ياد نمي كند، با اين كه نقل شده است كه پدر هر دو يكي بود. شايد ظرافت ديگري هم در اين تعبير باشد و آن اين كه چون غضب موساي كليم (عليه السلام) مَظهرغضب الهي بود وغضب الهي را رحمت خاص الهي فرو مي نشاند نه رحمت احساسي و هارون كه مصداق عيني رحمت خاص الهي است از مادري متولد شد كه مظهر همان رحمت مخصوص خدايي است: «المؤمن أبوه النور وأُمّه الرحمة»[1] از اين رو ياد مادر مي تواند غضب كليم خدا را فرو نشاند، زيرا جنگ و ستيز و غضب موساي كليم روي مسايل عادي نبود تا با عواطف عادي فرو نشانده شود. هارون نمي خواهد با استفاده از عاطفه برادري، مسئله مهم پيدايش بت پرستي و رواج سحر را حل كند.
خداي سبحان از فرو نشستن غضب موسي با تعبير «سكوت» ياد مي كند نه «سكون»: («ولمّا سكت عن موسي الغضب»)[2] سكوت در برابر نطق است، برخلاف سكون كه در مقابل حركت است. غضب موساي كليم آنگاه كه شكوفا شد نطق است و آنگاه كه فرو نشست سكوت است. ونطق و سكوت غالباً وصف موجود عاقل است؛ يعني آن غضب عاقلانه در حال ظهور، ناطق است و در حال خمود، ساكت. البته غضب عاقل را بايد با رحمت عقلي فرو نشاند نه رحمت احساسي.
پس تعبير عاطفي («يابن أُمّ») يادآور آن رحمت خاص است؛ يعني اي موسي! من از اوج رحمت نصيب تو شده ام و تو را به آن رحمت خاص فرا مي خوانم تا غضبِ عاقلانه تو عاقلانه فروكش كند.
پي نوشت:
[1] محاسن برقي، ج1، ص131.
[2] سوره اعراف، آيه 154.
تفسير موضوعي، ج7، ص 167. تفسير نمونه، ج13، ص283.