رویارویی امامان علیهم السلام با یک ارزش جاهلی (النّار و لا العار)(3)
آثار برخورد اصلاحی ائمّه با این اندیشه جاهلی
اگر جامعه عرب، از لحاظ اخلاقی و فرهنگی به حال خود رها میشد، به طور طبیعی به دوران تعصّب و غرور جاهلی باز میگشت؛ زیرا فرهنگ دوران جاهلیت و غرور و تعصّب جاهلی، در آن ریشه دوانده بود و چنان چه مانعی پیش روی خود نمیدید دو باره صحنه فرهنگ و اندیشه جامعه را در اختیار میگرفت. نمونه مورد بحث نیز از این قاعده مستثنی نیست. دیدیم که این اندیشه میرفت فراگیر شود. وقتی صحابه و مهاجران بر اساس این شعار جاهلی رفتار و گفتار خود را تنظیم میکردند و حتی مقدّسمآبانی چون خوارج، بر طبل آن میکوبیدند، (مقدّسمآبان متحجّر نهروان وقتی شنیدند ابن ملجم، امیر مؤمنان علیه السلام را به شهادت رسانده گفتند: «أدرک الثار و نفی العار و فاز بالمنزلة العلیاء ورقا الدرجة القصوی؛ او انتقامی را که میخواستیم گرفت و سایه ننگ ـ به زمین ماندن خون کشتگان نهروان ـ را از ما دور کرد و با این کار به درجات و منزلت عالی رسید: بحار الأنوار، ج 42، ص 169) از دیگر اقشار جامعه انتظاری بیش از این نمیرفت. در این میان، سه امام نخست شیعه هر کدام به نحوی بر پیکره این باور جاهلی کوفتند و نگذاشتند از نو جان بگیرد و جزو ارزشهای مطرح جامعه اسلامی گردد. تأثیر این برخوردهای ائمّه در جامعه اسلامی، از لابهلای گزارشهای تاریخی، کلمات قصار شخصیتها در آثار ادبی و… هویداست. ما در این جا چندین نمونه از این تأثیرپذیریها را از سیره ائمّه میآوریم: 1. یکی از موارد تأثیرپذیری، سخنرانی یکی از فرماندهان امیر مؤمنان علیه السلام (وقعة صفّین، ص 236) در نبرد صفّین است که متأثّر از برخورد امیر مؤمنان با این ضرب المثل، به تبیین ماهیت دشمن یعنی معاویه و لشکریانش همّت گماشته است (متن این سخنرانی در جمهرة خطب العرب، ج 1، ص 355 نیز آمده است). او در معرّفی معاویه میگوید: ألا إنّه أغوی جفاة فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ و أورثهم العار؛ او گمراهترین جفاکاران است که که مانند فرعون پیروانش را وارد جهنّم میکند و ننگ را بر ایشان به ارث میگذارد. از آن جا که جنگ صفّین، پس از جنگ جمل رخ داد، تأثیرپذیری این فرمانده از نحوه برخورد امیر مؤمنان با این شعار جاهلی در رویارویی با طلحه و زبیر، امری بدیهی است. سخن این فرمانده، اشاره به آیه 98 سوره هود دارد. 2. نقل قول مشهوری نیز از احنف بن قیس ( تاریخ مدینة دمشق، ج 24، ص 299، ش 2921) رسیده که تعریضی به سفهاء است. وی میگوید: أکرموا سفهاءکم، فإنّهم یکفونکم النّار و العار؛ سفیهان قوم خود را گرامی بدارید، چرا که شما را از ننگ دنیا و آتش جهنّم کفایت میکنند ( العقد الفرید، ج 1، ص 87). منظور وی این است که اینان با نحوه زندگی و شخصیتی که دارند، پیشمرگ جامعه در به جان خریدن ننگ و عارها و آتش دوزخ هستند. کنایه از آن که ظرفیت ننگ و آتش را آنان پر میکنند و نوبت به دیگران نمیرسد. در نظر احنف، گروهی استحقاق عار و نار را با هم دارند که مشابه تعابیر امیر مؤمنان علیه السلام نسبت به اهل جمل است. احنف در جنگ جمل، یکی از فرماندهان لشگر امیر مؤمنان علیه السلام بود و از نزدیک شاهد برخورد ایشان با طلحه و زبیر بود. 3. طبری در گزارش ماجرای کربلا نقل کرده ( تاریخ طبری، ج 5، ص 408). 1وقتی که هنوز حرّ فرمانده لشکر ابن زیاد بود و افراد دو لشکر کنار هم بودند، از سوی ابن زیاد نامه آمد که حرّ راه را بر کاروان امام حسین علیه السلام ببندد. یکی از اصحاب امام حسین علیه السلام به نام ابو الشعثاء کندی که نزد او بود پرسید؟ با نامه چه میکنی؟ حرّ گفت: از امامم پیروی کنم و به بیعتم وفادار باشم. ابو الشعثاء گفت: پروردگارت را نافرمانی کردی که فرمان امامت را در ازای هلاکت نفست اطاعت کنی؟ ننگ و آتش را با هم به دست آوردی (کسبت العار و النّار). همان گونه که قرآن میفرماید: ما فرعون و لشکریانش را امامانی قرار دادیم که به آتش دعوت میکنند. امام تو (یزید و استاندارش ابن زیاد) از این دسته امامانند. در خدمت بودن آنها، فرد را دچار ننگ دنیا و آتش آخرت میکند. چنان چه از این عبارت پیداست، گوینده از نحوه برخورد امام علی علیه السلام با این ضرب المثل در ماجرای جنگ جمل، تأثیر پذیرفته است. 4. زمخشری (م 538 ق) در خصوص جمع شدن ننگ و آتش در سرنوشت فرد، با تأثیرپذیری از فرهنگ اسلامی ِ پدید آمده توسّط قرآن و عترت مینویسد: و غایةُ الخزی و الشّنار فی الجمعِ بینَ العارِ و النار؛ نهایت خواری و ذلّت در آن است که فرد هم دچار عار شود و هم آتش دوزخ ( المقامات، ج 1، ص 17). 5. ابن جوزی (م 597 ق) ماجرایی از یک انصاری نقل میکند که عار دنیایی را در مقابل آتش جهنّم به کار برده و تصریح کرده که عار و ننگ دنیا در برابر جهنّمی شدن، ترجیح دارد؛ چرا که عار دنیایی با مرگ تمام میشود، امّا عذاب جهنّم تمام شدنی نیست: «و للعار فی الدنیا، خیر من النّار فی الآخرة» ( ذمّ الهوی، ج 1، ص 259). این مورد، ضمن آن که گویای تقابل عار دنیایی در مقابل آتش جهنّم است، نشانگر تأثیر برخورد اسلام و اهل بیت با این تفکّر جاهلی است، به گونهای که فرد در دو راهی ننگ دنیایی و آتش جهنّم، ننگ دنیایی را ترجیح دهد؛ بر خلاف اندیشه جاهلی که فرد، ارزش و غیرت را این میدانست که برای دوری از ننگ دنیا، در برابر حق بایستد و در این راه، دوری از ننگ دنیا چنان برایش ارزشمند باشد که از جهنّمی شدن ابایی نداشته باشد. 6. ابن حمدون (م562 ق ) نیز جریانی را نقل میکند که شخصیتی در ایام حجّ تمتّع شاهد بوده که زن و مرد عاشقی، همدیگر را پیدا میکنند و پس از مدّتی گریه و زاری از هم جدا میشوند. وقتی وی میگوید فکر نمیکردم شما بدین زودی از هم جدا شوید، زن میگوید: أمّا علمت أنّ رکوب العار و دخول النار شدید؛ مگر نمیدانی که گرفتار ننگ و آتش با هم شدن، چه قدر سنگین است؟ این سخن، کنایه از آن است که اگر ما به هم برسیم، هم ننگ گناه و بیآبرویی نزد مردم را به دوش خواهیم کشید و هم دچار عذاب الهی خواهیم شد. 7. ابن فضل الله العمری (م 749 ق) نیز از کسانی است که از این ضرب المثل و نحوه برخورد قرآن و عترت با آن تأثیر پذیرفته است. او در کتاب مسالک الأبصار فی ممالک الأمصار، (ج 24، ص 432، ش 109) در توصیف خلیفه اموی ولید بن یزید بن عبد الملک مینویسد: فرعون ذلک العصر الذاهب، و الدهر المملوء بالمعایب، یأتی یوم القیامة، یقدم قومه فیوردهم النّار، و یردیهم العار، فبئس الورد و المورود؛ او فرعون دوره خودش بود که همانند او که به تعبیر قرآن (سوره هود، آیه 96 ـ 98) قومش را وارد جهنّم میکند، وی نیز قومش را وارد آتش خواهد کرد و لباس ننگ خواهد پوشانید. 8. کراجکی مینویسد: به کسی گفتند لذّت چیست؟ گفت: دو چیز: ترک حیا و پیروی از هوای نفس. به او گفته شد: هذه لذّة لا تنفک من شیئین: عاجل العار و آجل النّار؛ در این صورت، این لذّت از دو چیز جدا نیست، ننگ دنیا و آتش آخرت ( معدن الجواهر، ص 29).
نتیجهگیری
چنان چه در شعار «النّار و لا العار» این گونه بود. در این نوشتار، روشن گشت که امامان هدایت، به تناسب شرایط اجتماعی و توانشان از فرصتهای پیش رو استفاده کردند و ابراهیموار بر پیکره این اندیشه باطل کوفتند و از تجدید حیات و گسترش آن در جامعه جلوگیری کردند. در این مختصر، نمونهای از تلاشهای عترت پیامبر صلی الله علیه و آله برای محدود ساختن حوزه قدرت جبهه باطل در جامعه تبیین شد. نمونههایی از این دست از سیره ائمّه علیهم السلام گویای آنند که این بزرگواران در شرایط محرومیت از قدرت سیاسی و فرصت فعالیت آزاد فرهنگی، نیز تمام توان خود را برای عمل به وظیفه هدایتگری به کار میگیرند. حال اگر جامعه اسلامی به ارزش کلام پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین پی میبرد و اداره جامعه را به آنان میسپرد، در تمام ابعاد حیات بشری شاهد این گونه هدایتگری بودند و از غلطیدن در ورطههای هلاک و گمراهی ایمنی مییافتند. نکته دیگری که از شیوه برخورد ائمّه با این ضرب المثل فهمیده میشود، جایگاه عزّتطلبی و عزّتمداری و حدود و ثغور آن است. خط قرمز در عزّتطلبی، مقابله با خواست خداست. از این رو، در عزّتخواهی نباید، فرمان و خواست خداوند نادیده گرفته شود؛ چرا که فرد را گرفتار غضب خدا و در نتیجه دچار ذلّت و خواری بی نظیر میگرداند و آن چیزی نیست جز ورود در جهنّم. این حقیقت، گویای این نکته است که اگر شرایط به گونهای شود که انسان بر سر دو راهی گزینش ذلّت دنیا و یا نافرمانی خدا قرار گیرد، باید ذلّت و ننگ دنیایی را با جان و دل بپذیرد و از نافرمانی خدا که بدترین نوع ذلّت و ننگ را در پی دارد بپرهیزد، چنان که امام حسن مجتبی علیه السلام با پذیرش صلح به چنین انتخابی دست زدند. امّا اگر شرایط به گونهای بود که میشود هم عزّتطلبی دنیایی را حفظ کرد و هم در راستای خواست الهی حرکت کرد، در این صورت، لازم است عزّت را حفظ کرد، چرا که در مسیر خواست خداست، چنان که امام حسین علیه السلام در چنین شرایطی قرار گرفتند و همین گونه عمل کردند.
منابع:
ـ الإصابة فی تمییز الصحابة، احمد بن علی حجر العسقلانی (م 852 ق)، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1415 ق / 1995 م. ـ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید (م 413 ق )، قم: کنگره شیخ مفید، 1413 ق . ـ الامتاع و الموانسة، ابو حیان توحیدی، نرمافزار المکتبة الشاملة، ج 1. ـ الأمثال العربیة و الامثال، نرم افزار المکتبة الشاملة، ج 1. ـ الأمثال من الکتاب و السنّة، أبی عبد الله محمّد بن علی الحکیم الترمذی، تحقیق: د. السیّد الجمیلی، بیروت: دار إبن زیدون، 1985م. ـ البدایة و النهایة، أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی (م 774 ق)، بیروت: دار الفکر، 1407 ق. ـ البصائر و الذخائر، أبو حیان التوحیدی، نرمافزار المکتبة الشاملة، ج 2. ـ التذکرة الحمدونیة، محمّد بن حسن بن حمدون (م 562 ق )، بیروت: دار صادر، 1417 ق . ـ التمثیل و المحاظرة، نرمافزار مکتبة الشاملة، ج 1. ـ الجمل، شیخ المفید (م 413 ق)، قم: مکتبة الداوری. ـ الدیوان المنسوب الی الامام علی علیه السلام، قم، انتشارات پیام اسلام، 1369 ش. ـ الشعر و الشعراء، ابن قتیبه دینوری (م 276 ق )، قاهره: دار الحدیث ، 1423 ق. ـ الطبقات الکبری، محمّد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م 230 ق)، تحقیق: محمّد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبة الصدیق، اوّل، 1414 ق، الطبقة الخامسة. ـ العقد الفرید، ابن عبد ربّه اندلسی (م 328 ق )، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1404 ق. ـ اللطائف و الظرائف ، ابو منصور ثعالبی (م 429 ق )، بیروت: دار المناهل . ـ اللهوف فی قتلی الطفوف، السیّد ابن طاووس (م 664 ق)، قم: انوار الهدی، 1417 ق. ـ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، أبو الفرج عبد الرحمان بن علی بن محمد ابن الجوزی (م 597 ق)، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا ـ مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، اوّل، 1412 ق. ـ الوساطة بین المتنبّی و خصومه، الجرجانی، نرمافزار المکتبة الشاملة، ج 1. ـ بحار الأنوار، علامه مجلسی (م 1111 ق)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق. ـ تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، شمس الدین محمد بن احمد الذهبی (م 748 ق)، بیروت: دار الکتاب العربی، 1413 ق / 1993 م. ـ تاریخ الأمم و الملوک، أبو جعفر محمّد بن جریر الطبری (م 310 ق)، تحقیق: محمّد أبو الفضل ابراهیم، بیروت: دار التراث، دوم، 1387 ق. تاریخ الیعقوبی، احمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب (م بعد 292 ق)، بیروت: دار صادر، بی تا. ـ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م 571 ق )، بیروت: دار الفکر، 1415 ق . ـ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفکر، 1415 ق . ـ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر (م 774 ق)، بیروت: دار المعرفة، 1412ق. ـ تهذیب الکمال، المزی (م 742 ق)، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1406 ق. ـ ذخائر العقبی، احمد بن عبد الله الطبری. ـ ذمّ الهوی، ابو الفرج عبد الرحمن بن ابی الحسن الجوزی، نرم افزار مکتبة الشاملة. ـ رسائل الثعالبی، نرمافزار المکتبة الشاملة، ج 1. ـ سیر أعلام النبلاء، شمس الدین محمد بن احمد الذهبی (م 748)، بیروت: مؤسّسة الرسالة، 1413ق. ـ شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید (م 656 ق)، دار إحیاء الکتب العربیة. ـ صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء، ج احمد بن علی القلقشندی، دمشق: دار الفکر، 1987 م. ـ غرر الخصائص الواضحة، الوطواط، نرمافزار المکتبة الشاملة، ج 1. ـ فصل المقال فی شرح کتاب الأمثال، أبو عبید البکری، تحقیق: إحسان عباس، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1971م. ـ فلاح السائل، سیّد ابن طاووس (م 664 ق). ـ قری الضیف، عبد الله بن محمّد بن عبید بن سفیان بن قیس، تحقیق: عبد الله بن حمد المنصور، ریاض: أضواء السلف، 1997م. ـ کتاب الزهرة، ابن داود الأصبهانی، نرمافزار المکتبة الشاملة، ج 1. ـ کتاب جمهرة الأمثال، أبو هلال العسکری، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم و عبد المجید قطامش، بیروت: دار الفکر، 1988م. ـ کتاب الفتوح، أبو محمّد أحمد بن اعثم الکوفی (م 314 ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الأضواء، اوّل، 1411 ق. ـ کشف الخفاء، العجلونی (م1162ق)، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1408 ق. ـ مجمع الأمثال، میدانی نیشابوری (م 518 ق )، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1407 ق، ج 2 . ـ مجمع الزوائد، الهیثمی (م 807 ق)، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1408 ق. ـ محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء، راغب اصفهانی (م 502 ق )، بیروت: دار ارقم بن ابی ارقم، 1420 ق . محاضرة الأبرار و مسامرة الأخیار، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1422 ق. ـ مروج الذّهب و معادن الجوهر، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی المسعودی (م 346 ق)، تحقیق: اسعد داغر، قم: دار الهجرة، دوم، 1409 ق. ـ مسالک الأبصار فی ممالک الامصار، ابن فضل الله العمری ـ شهاب الدین احمد بن یحیی بن فضل الله ، ابو ظبی: المجمع الثقافی، 1423 ق . ـ مسند أبی یعلی، أبو یعلی الموصلی (م 307 ق)، دار المأمون للتراث، 1407 ق. ـ مصارع العشاق، السرّاج القارئ، نرمافزار مکتبة الشاملة، ج 1. ـ مصباح المتهجّد، شیخ الطوسی (م460 ق)، بیروت: مؤسّسة فقه الشیعة، 1411 ق. ـ معجز احمد، أبو العلاء المعرّی، نرمافزار المکتبة الشاملة، ج1. ـ معدن الجواهر، أبو الفتح الکراجکی (م 449 ق)، قم: مهر استوار. ـ مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب (م 588 ق)، نجف: نشر مطبعة الحیدریة، 1376ق. ـ نهایة الأرب فی فنون الأدب، شهاب الدین نویری (م 733 ق )، قاهره: دار الکتب و الوثائق القومیة، 1423 ق . ـ نهج البلاغة، سید رضی (م 406 ق)، قم: دار الذخائر، بیتا. ـ الوساطة بین المتبنی و خصومه، الجرجانی (نرمافزار مکتبة الشاملة). ـ وقعة صفّین، نصر بن مزاحم المنقری (م 212 ق)، تحقیق: عبد السّلام محمّد هارون، القاهرة: المؤسّسة العربیة الحدیثة، دوم، 1382 ق ـ افست قم: مکتبة المرعشی النجفی، 1404 ق. ـ المقامّات، زمخشری، نرمافزار المکتبة الشاملة، ج 1. تذکّر: از آن جا که در نرمافزار «المکتبة الشاملة»، مشخّصات نشر برخی کتب نیامده، در این موارد به نام نرمافزار اشاره شده است.
منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 8و9..