راغب در «مفردات» مي گويد:
«ثوب» رجوع شيء به حالت اولي است يا به حالتي كه ابتدا براي آن در نظر گرفته شده است و لباس را بدان جهت «ثوب» مي گويند كه بافته شده و به حالتي كه در نظر بوده، رجوع كرده است. زيرا مراد اولي از بافتن پارچه، تهيه لباس است. بنابراين، جزاي عمل را ثواب مي گويند، زيرا به خود عامل بر مي گردد.
ثواب به جزاي عمل نيك و بد، اطلاق شده است، مانند؛ ««هل ثوّب الكفّار ما كانوا يفعلون»»[1]؛ (آيا كافران پاداش اعمال خود را گرفتند؟) ، ««و الباقيات الصالحات خير عند ربّك ثوابا»»[2]؛ (و ارزشهاي پايدار و شايسته، ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميد بخش تر است.)
به كار رفتن كلمه ثواب درباره جزاي عمل، بهترين دليل تجسم عمل است. زيرا اگر عمل مجسم شده و به عامل بازگردد، مصداق واقعي برگشت و رجوع شيء خواهد بود.[3]
همانطور كه در آيه ««إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم و إن اسأتم فلها»»[4]؛ (اگر نيكي كنيد به خود مي كنيد و اگر بدي كنيد، باز هم به خود مي كنيد)، «لام» در «لأنفسكم» و همچنين در «فلها» اختصاص است نه انتفاع؛ يعني هر يك از احسان و اسائه شما مختص به خود شماست و اين سنت هميشگي خداست كه هركسي بازتاب نيكو و زشت عملش را در آخرت مشاهده مي كند.
پس آيه در مقام بيان اين معنا است كه اثر هر عمل، چه خوب و چه بد، به صاحبس بر مي گردد، نه اينكه كار نيك به نفع صاحبش و كار زشت به ضررش تمام مي شود، تا بگوييم چرا به جاي «فلها» نفرمود «فعليها» همان گونه كه در آيه ديگر فرموده است: ««لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت»»[5]؛ (هر كار (نيكي) انجام دهد براي خود انجام داده و هر كار (بدي) كند، به زيان خود كرده است).[6]
پي نوشت:
[1] مطففين/36
[2] كهف/46
[3] قاموس، ج1، ص321
[4] اسراء/7
[5]بقره/286
[6] الميزان،ج13، ص40