طلسمات

خانه » همه » مذهبی » ریا، سُمعه و درجات نیت

ریا، سُمعه و درجات نیت

ریا، سُمعه و درجات نیت

چنین نیاتی با قصد قربت و عبادی بودن عمل منافات دارد و عمل را باطل می کند. البته این نوع قصد و نیت گاه صرفاً موجب بطلان عمل است؛ یعنی ارزش عمل صفر است، اما گاهی اثرش بالاتر از این است؛ یعنی نه تنها عمل بی

0041100 - ریا، سُمعه و درجات نیت
0041100 - ریا، سُمعه و درجات نیت

 

نویسنده: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی

 

ریا و سُمعه

مقصود از ریا انجام عمل برای غیر خدا و مقصود از سُمعه انجام عمل به قصد باخبر شدن دیگران است.
چنین نیاتی با قصد قربت و عبادی بودن عمل منافات دارد و عمل را باطل می کند. البته این نوع قصد و نیت گاه صرفاً موجب بطلان عمل است؛ یعنی ارزش عمل صفر است، اما گاهی اثرش بالاتر از این است؛ یعنی نه تنها عمل بی ارزش می شود، بلکه ارزش منفی پیدا می کند و عقاب هم خواهد داشت؛ مثلاً نمازگزاری که به این قصد نماز بخواند که دیگران از نمازش خوششان بیاید و از آن تعریف کنند، نه تنها نمازش باطل می شود، بلکه مرتکب گناه شده است و معاقب خواهد بود.
نکته ی دقیق تر آنکه ریا در عبادتِ واجب، خود گناه و نوعی شرک است؛ گو اینکه شرک به معنای بت پرستی نیست، ولی در هر حال ما در قصد و نیتمان برای خداوند شریک قرار داده ایم؛ در کنار خدا که برایش عبادت کرده ایم، سهمی نیز برای دیگران قایل شده ایم تا آنها هم خوششان بیاید و از ما تعریف کنند. البته در اعمال توصّلی که قصد قربت در آنها شرط نیست، صرفاً عمل بی ارزش می شود؛ مثلاً کارهای عام المنفعه، از قبیل مدرسه و بیمارستان سازی و …، اگر با قصد ریایی و سمعه ای انجام شود یا برای به دست آوردن موقعیت های سیاسی یا اجتماعی و … انجام شود، باعث می شود که عمل از ارزش بیفتد؛ اما فرد در هیچ کدام از این موارد، گناهی مرتکب نشده است. (1)

درجات خلوص نیت

مسئله ی دیگری که مورد بحث قرار گرفته، این است که درجه ی خلوص نیت در عبادات چه تأثیری در قبولی و عدم قبولی یا بطلان عبادت دارد. از آیات شریفه ی قرآن و روایات معصومین علیهما السلام استفاده می شود که اگر در کنار عبادتی که برای خداوند انجام می شود، رغبت به تنعمات الهی در بهشت و نجات از عذاب الهی در جهنم نیز در قصد و نیت انسان دخیل باشد، نه تنها ضرری به عبادت نخواهد زد، بلکه امری پسندیده است. در این آیات شریفه و مانند آن به این مهم تصریح شده است: ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ‌؛ (2)«پروردگارتان را به زاری و نهانی بخوانید که او متجاوزان را دوست ندارد». إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ‌؛ (3) «آنان (زکریا و خانواده اش علیهما السلام) در کارهای نیک شتاب می کردند و ما را از روی رغبت و بیم می خواندند و در برابر ما فروتن بودند».
بعضی از مفسران اهل تسنن، مانند فخر رازی، مدعی اند که متکلمان مسلمان اجماعاً چنین عبادتی را باطل می دانند؛ زیرا عبادت باید خالص برای خدا و با نیت اطاعت از او انجام گیرد. غالب علمای اسلام، به خصوص متکلمین و دیگر علمای شیعه چنین عبادتی را باطل نمی دانند، ولی معتقدند چنین نیتی از ارزش عبادت خواهد کاست؛ یعنی خضوع و خشوعش برای خداست تا هم به او تقرب جوید و هم خداوند او را از تنعمات بهشتش بهره مند کند و از عذاب جهنمش برهاند.
البته اگر انسان بر اثر کسب معارف الهی، مراقبات و تمرینات عملی بسیار، به جایی برسد که عبادت را تنها برای خداوند انجام دهد و در قبال آن حتی بهشت و جهنم هم در نظرش نباشد، مرتبه ای بسیار عالی و توفیقی بس گران بهاست که نصیب هر کس نمی شود. توفیق برتر آن است که انسان به مرتبه ای صعود کند که اگر بداند خداوند در برابر عباداتش او را به جهنم می برد، باز هم عبادت کند. این مراتب، مراتب بسیار بلندی برای امثال حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه السلام است که حتی فرضش نیز برای افراد عادی آسان نیست. فقط از چنان انسان برجسته ای ساخته است که به خداوند عرضه بدارد: اِلَهی ما عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِکَ وَ لَا طَمَعاً فِی ثَوابِکَ وَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أهْلاً لِلْعبادَةِ فَعَبَدْتُکَ؛ (4) «بار پروردگارا، من نه به دلیل ترس از عقاب و عذاب تو و نجات از آن، تو را عبادت کرده ام و نه به دلیل طمع در ثوابی که برای عبادت مقرر داشته ای، بلکه چون تو را سزاوار پرستش و عبادت یافتم، تو را عبادت می کنم».
در واقع، شخصیتی چون علی مرتضی علیه السلام خداوند متعال را چنان موجودی یافته است که در برابر او چیزی جز عبادت شایسته نیست. دسترسی به آن مراتب عالیه برای ما میسور نیست، اما خوب است همین مقدار بدانیم که چنین مراتبی نیز برای انسان متصور است! این دانایی باعث ایجاد انگیزه در انسان می شود، و طی مسیر را آسان تر خواهد ساخت. در نتیجه او به دنبال ازدیاد معرفت و سپس محبت نسبت به خداوند خواهد رفت. اگر در انسان محبت به خدا زنده شود و افزایش یابد، دیگر به شرط مزد، عبادت نخواهد کرد. محب برای کسب رضای محبوب می کوشد نه برای دریافت مزد از او؛ تلاش می کند که تمام آنچه در اختیار دارد، برای محبوب صرف کند تا او فقط یک لبخند بزند، اظهار خشنودی کند، نه چیز دیگر. اگر انسان به این مرتبه از معرفت و محبت به خداوند برسد، نه تنها به دنبال مزد عبادت نیست، بلکه از خدا خجالت می کشد که از او طلب مزد کند.
اساساً ما چرا خدا را دوست نداشته باشیم؟ مگر او چه کم دارد؟ مگر او برای ما چه چیزی را کم گذاشته است؟ مگر هر چه خوبی وجود دارد از او نیست؟ مگر همه ی گذشت ها و بخشش ها از او نیست؟ مگر همه ی داشته های ما از ابتدای موجودیتمان تا قیام قیامت و پس از آن، عطایای او نیست؟ آیا چنین کسی دوست داشتنی نیست؟ اگر قرار بر دوست داشتن باشد، چه کسی سزاوارتر از اوست؟ آیا در قبال چنین موجودی نباید خود را بدهکار همیشگی بدانیم؟ مگر انسان بدهکار از طلبکار، جز رضایت و خشنودی می خواهد؟

پی‌نوشت‌ها:

1. حتی در عبادات هم گاهی قصد و نیت غیر عبادی، البته از نوع منافع عقلایی شرعی و شخصی، با عمل همراه است، ولی چون ریا نیست باعث بطلان عبادت نمی شود؛ مثلاً وضو گرفتن برای نماز با آب خنک در هوای گرم تابستان تا هم برای نماز وضو گرفته باشد و هم خنک تر شود؛ وضو گرفتن برای نماز با آب گرم یا در حمام در زمستان تا ضمناً بدنش هم گرم بشود؛ در روزه، علاوه بر عبادت و قصد تقرب به خداوند، سلامت جسمی و روحی خود را نیز در ضمن آن در نظر داشته باشد؛ در چنین مواردی فقهای بزرگوار فرموده اند: اگر نیت اصلی، انجام آن عبادت باشد و در کنارش قصد خنکی یا گرم شدن هم داشته باشد، چون نیت ریایی نیست، مانعی ندارد و موجب بطلان عبادت نمی گردد و اگر نیت اصلی اموری غیرعبادی باشد و انجام عبادت در نیتش ضمیمه شود، یا نیت در هر دو طرف مساوی باشد، موجب بطلان عبادت خواهد شد. ولی برخی از فقهای قدیم، حتی در این موارد نیز به بطلان فتوا داده اند.
2. اعراف (7)، 55.
3. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ‌ (انبیا، 90).
4. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة اطهار، ج41، باب 101، ص 14.

منبع مقاله: مصباح یزدی، محمدتقی، (1391)، صهبای حضور(شرح دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه، چاپ اول.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد