زبان حال توفان زدگان
گويند مردي از خدا خواست که مستجاب الدعوه باشد و بسيار براين خواسته خود اصرار کرد. از جانب خدا پاسخ آمد که فعلا سه دعاي مستجاب خواهي داشت و هرسه دعا به انتخاب خودت خواهد بود. همسر آن مرد از موضوع با خبر شد و خوشحال و اصرارکنان از شوهرش خواست که يکي از سه دعا براي زيبارويي او باشد. شوهر ازاين پيشنهاد استقبال
زبان حال توفان زدگان
نويسنده: مهدي نساجي
شرحي روان شناسانه بر دعاي کميل که زبان حال مردمان عادي است
گويند مردي از خدا خواست که مستجاب الدعوه باشد و بسيار براين خواسته خود اصرار کرد. از جانب خدا پاسخ آمد که فعلا سه دعاي مستجاب خواهي داشت و هرسه دعا به انتخاب خودت خواهد بود. همسر آن مرد از موضوع با خبر شد و خوشحال و اصرارکنان از شوهرش خواست که يکي از سه دعا براي زيبارويي او باشد. شوهر ازاين پيشنهاد استقبال کرد؛ چرا که هم فال بود و هم تماشا، هم خواسته همسرش برآورد شده بود و هم خواهش دل خودش. چه کسي است که نخواهد زيباترين بانوان را در کنار خود داشته باشد؟ اين گونه شد که دعاي اول خرج زيبارويي همسر شد و مرد دو دعاي ديگر را همچون سرمايه اي براي آينده نگه داشت. زن چنان جمالي پيدا کرد که شهره شهر شد. همه جا سخن از خوش صورتي او بود. بانوي خوبرو چنان محبوب دل ها شد که شوهر را کم کم فراموش کرد. مرد مستجاب الدعوه غمگين و غمگين تر شد و هر چه سراغ همسر خود رفت، جوابي نگرفت. غم هاي مرد به تدريج تبديل به کينه شد و اين بود که تصميم گرفت دعاي دوم را هزينه بي مهري هاي همسرش کند. او اين بار از خدا خواست که همسرش از زشت روترين زنان عالم باشد تا حتي فرزندان و نزديکانش نيز از او دوري کنند. دعاي مرد مستجاب شد. زن گوشه گير شد و تنها، غمگين و بيچاره. اين بار زن به التماس افتاد و از شوهر خواست که او را ببخشد. آن قدر گريه و ناله کرد و به دست و پا افتاد تا آنکه دل شوهر به رحم آمد و دست به دعا شد و از خدا خواست که همسرش همان زن روز اول باشد. به اين ترتيب سرمايه هر سه دعا خرج شد و مرد سرجاي اولش بود؛ ضمن اينکه در اين ميان هم خود وهم همسرش مصيبت ها و رنج ها کشيدند.
قصه مرد مستجاب الدعوه، قصه عموم انسان هاست که نمي دانند از سرمايه «دعا» چه زماني و چگونه استفاده کنند. براي بيشتر مردم، دعا صرفاً در خواست يک سري نيازها از خداوند است و وقتي به ثمر مي نشيند که اين نيازها برآورده شده باشند و گرنه افراد احساس مي کنند. براي بيشتر مردم، دعا صرفا درخواست يک سري نيازها از خداوند است و وقتي به ثمر مي نشيند که اين نيازها برآورده شده باشند و گرنه افراد احساس مي کنند که دعايشان بي حاصل بوده است و به در بسته خورده اند. اگر نگاه به دعا اين گونه باشد، در بسياري موارد دعا نه تنها اثر مثبت ندارد که از نظر روان شناختي داراي کارکرد منفي نيز هست. آن کس که درمانده و بيچاره شده است با آشفتگي دعايش را آغاز مي کند و از خدا خواسته اش را مي طلبد، پافشاري مي کند، گريه و زاري مي کند، ناله و فرياد سر مي دهد، خواسته اش را بارها و بارها تکرار مي کند و سعي مي کند خداي خودش را مجاب کند که آنچه او مي خواهد ،خيراست. دعا با نوعي ابهام و سردرگمي پايان مي يابد و معلوم نيست که اين همه گريه و ناله و فرياد نتيجه بخش خواهد بود يا نه. درحقيقت دعا آشفته آغاز مي شود و بعد از چند دقيقه فشار رواني آشفته تر پايان مي يابد. روان شناسان چنين کنشي را مثبت ارزيابي نکرده و آن را توصيه نمي کنند؛ چرا که اين کنش رواني در بهترين حالت صرفاً نوعي تخليه هيجاني است.
روان شناسان تلاش مي کنند به افراد بياموزند که مهارت هاي خود را در کنش هاي بين فردي افزايش دهند تا بتوانند از رابطه خود با ديگران حداکثر استفاده درست را ببرند. برهمين اساس است که در روان شناسي، رابطه درست بين پدر و فرزند، همسران، معلم و شاگرد و ساير رابطه هاي بين فردي مورد مطالعه و پژوهش قرار مي گيرد. «دعا» نيز رابطه انسان با خداست که اگر انسان قواعد درست اين ارتباط را نداند، نه تنها نمي تواند از آن بهره مناسب را ببرد بلکه همين رابطه ممکن است آثار مخربي براي او داشته باشد. به عبارت ديگر ،رابطه انسان با خداي خود نيز مثل هر رابطه ديگري احتياج به آموزش دارد و مي توان سرفصلي را در روان شناسي با عنوان «روان شناسي دعا» باز کرد و درآن به بررسي اين رابطه پرداخت. قرآن کريم در موارد متعددي به بررسي اين ارتباط مي پردازد که مي تواند موضوع پژوهش روان شناسان باشد. جالب اينجاست که در قرآن به مواردي اشاره مي شود که دعا داراي آثار مخرب بوده است. داستان دعاي قوم يهود درباره گاو بني اسرائيل (1) ونيز دعاي حواريون درباره مائده آسماني (2) مواردي از اين دست هستند. مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان فصلي درباره آداب و اصول دعا از ديدگاه قرآن باز کرده که خواندني است(3).
دعاها و مناجات هايي که از امامان معصوم(ع) به ما رسيده است، مي توانند به عنوان سرمشق هايي از رابطه هاي مطلوب بين مخلوق و خالق در نظر گرفته شوند و موضوع پژوهش هاي روان شناختي قرار گيرند. 54 دعاي صحيفه سجاديه، مناجات هاي پانزده گانه امام سجاد(ع)و مناجات شعبانيه از نمونه هاي جالب توجه دراين زمينه اند. از نمونه هاي قابل توجه ديگر، دعاي کميل است. اين دعا که به درخواست يک فرد عادي- کميل بن زياد نخعي- ازامام علي (ع) تقريرشده است، داراي اين ويژگي است که متناسب با حالات روان شناختي عموم مردم تنظيم و ايراد شده است .درحقيقت اين دعا زبان حال مردمان عادي – ونه يک انسان معصوم يا ولي خدا- است و از اين جهت الگوي مناسبي براي تحقيق در روان شناسي براي عموم است. درادامه اين نوشتار به مروري کلي درباره اين دعا در حد گنجايش اين نوشته مي پردازم.
دعاي کميل زبان حال انسان حيرت زده اي است که به دنبال مفري مي گردد و درگاه الهي را پناهگاه خود مي يابد. دعا با توسل به اسماء الهي همچون رحمت و قوت و جبروت و عظمت و سلطان آغاز مي شود:«اللهم اني اسئلک برحمتک التي…» پس ازآن نوبت طلب آمرزش است :«اللهم اغفرلي الذنوب التي تهتک العصم…». پس ازاين مقدمه چيني ها نوبت به بيان درماندگي هاست :«اللهم و اسئلک سوال من اشدت فاقته…؛ خدايا من آن کسم که به تنگنا رسيده ام و به پيش تو آمده ام…» دعا پيش مي رود و توصيف بيشتري از اضطرارها و تنگناها ارائه مي شود. کم کم کار به شکايت ازخود و ضجه وگريه مي رسد:«يا الهي و ربي و سيدي و مولاي، لاي الامور اليک اشکو و لما منها اضج و ابکي، لاليم العذاب و شدته، ام لطول البلاء و مدته…؛ خداي از چه شکايت کنم، از چه بنالم و برچه ضجه زنم، از درد عذاب و شدت آن، يا از طولاني بودن آن و…» بيان گرفتاري ها و سختي ها در چند مورد ديگر دوباره به اوج خود مي رسند و دعا به جايي مي رسد که انسان احساس مي کند که در ميانه جهنم و آتش است و دراوج درد و رنج قرار دارد. با اين حال روايت شکايت ها کور و بي هدف نيست بلکه زمينه خضوع را فراهم مي کند.گرچه جهنم و عذاب آتش و درد و رنج، چه در دنيا و چه درآخرت ياد آوري مي شود ولي وضعيت به همين روال رها نمي شود و پس از بيان ناملايمت ها کم کم نوبت به آرامش و رحمت مي رسد:«يا مولاي فکيف يبقي في العذاب و هو يرجو ماسلف من حلمک …؛ خداي من، سابقه بردباري هاي تو مرا اميدوار مي کند که من جهنمي نخواهم بود…»
دعا ادامه مي يابد و هرچه جلوتر مي رود، ديگر خبري از گرفتاري هاي دنيا و عذاب آخرت نيست بلکه اميد به رحمت پروردگار جلوه گر مي شود. اميد و سرزندگي به حدي مي رسد که دعا کننده مي گويد من يقين دارم که جز دشمنان خدا کسي جهنمي نخواهد بود: «فباليقين اقطع لولا ما حکمت به من تعذيب جاحديک، و قضيت به من اخلاد معانديک، لجعلت النار کلها برداً و سلاماً.»
پس از بارز شدن جوانه هاي اميد، نوبت به بيان درخواست ها مي رسد؛ «وان توفر حظي من کل خير انزلته، او احسان فضلته ،اوبر نشرته، اورزق بسطته،… خدايا از تو مي خواهم که مرا سرشار کني از هر خوبي اي که فرستادي، هر احساني که نموده اي، هر نيکي اي که گسترده اي و هر روزي اي که داده اي…» دعاها بيشتر و بيشتر مي شوند و نيکي ها با جزئيات بيشتري از خدا خواسته مي شوند. در نهايت نيز دعاي خير بر محمد و آل محمد(ص) پايان مي يابد.
نگاه کلي به دعاي کميل نشان مي دهد که اين دعا، زبان حال انسان توفان زده اي است که آن چنان به تنگنا رسيده است که زبان به شکايت مي گشايد و داد از پريشاني سر مي دهد. با اين حال اين انسان توفان زده، کم کم به ساحل آرامش و امن مي رسد. کميل، انسان سرگردان را در ميانه راه رها نمي کند؛ بلکه او را به حالتي پايدار در روان مي رساند. کميل همچون دوره اي از درمان است. نگران مي روي و اميدوار باز مي گردي. کميل آشفته آغاز مي کند و آرام به پايان مي رساند.
گويند مردي از خدا خواست که مستجاب الدعوه باشد و بسيار براين خواسته خود اصرار کرد. از جانب خدا پاسخ آمد که فعلا سه دعاي مستجاب خواهي داشت و هرسه دعا به انتخاب خودت خواهد بود. همسر آن مرد از موضوع با خبر شد و خوشحال و اصرارکنان از شوهرش خواست که يکي از سه دعا براي زيبارويي او باشد. شوهر ازاين پيشنهاد استقبال کرد؛ چرا که هم فال بود و هم تماشا، هم خواسته همسرش برآورد شده بود و هم خواهش دل خودش. چه کسي است که نخواهد زيباترين بانوان را در کنار خود داشته باشد؟ اين گونه شد که دعاي اول خرج زيبارويي همسر شد و مرد دو دعاي ديگر را همچون سرمايه اي براي آينده نگه داشت. زن چنان جمالي پيدا کرد که شهره شهر شد. همه جا سخن از خوش صورتي او بود. بانوي خوبرو چنان محبوب دل ها شد که شوهر را کم کم فراموش کرد. مرد مستجاب الدعوه غمگين و غمگين تر شد و هر چه سراغ همسر خود رفت، جوابي نگرفت. غم هاي مرد به تدريج تبديل به کينه شد و اين بود که تصميم گرفت دعاي دوم را هزينه بي مهري هاي همسرش کند. او اين بار از خدا خواست که همسرش از زشت روترين زنان عالم باشد تا حتي فرزندان و نزديکانش نيز از او دوري کنند. دعاي مرد مستجاب شد. زن گوشه گير شد و تنها، غمگين و بيچاره. اين بار زن به التماس افتاد و از شوهر خواست که او را ببخشد. آن قدر گريه و ناله کرد و به دست و پا افتاد تا آنکه دل شوهر به رحم آمد و دست به دعا شد و از خدا خواست که همسرش همان زن روز اول باشد. به اين ترتيب سرمايه هر سه دعا خرج شد و مرد سرجاي اولش بود؛ ضمن اينکه در اين ميان هم خود وهم همسرش مصيبت ها و رنج ها کشيدند.
قصه مرد مستجاب الدعوه، قصه عموم انسان هاست که نمي دانند از سرمايه «دعا» چه زماني و چگونه استفاده کنند. براي بيشتر مردم، دعا صرفاً در خواست يک سري نيازها از خداوند است و وقتي به ثمر مي نشيند که اين نيازها برآورده شده باشند و گرنه افراد احساس مي کنند. براي بيشتر مردم، دعا صرفا درخواست يک سري نيازها از خداوند است و وقتي به ثمر مي نشيند که اين نيازها برآورده شده باشند و گرنه افراد احساس مي کنند که دعايشان بي حاصل بوده است و به در بسته خورده اند. اگر نگاه به دعا اين گونه باشد، در بسياري موارد دعا نه تنها اثر مثبت ندارد که از نظر روان شناختي داراي کارکرد منفي نيز هست. آن کس که درمانده و بيچاره شده است با آشفتگي دعايش را آغاز مي کند و از خدا خواسته اش را مي طلبد، پافشاري مي کند، گريه و زاري مي کند، ناله و فرياد سر مي دهد، خواسته اش را بارها و بارها تکرار مي کند و سعي مي کند خداي خودش را مجاب کند که آنچه او مي خواهد ،خيراست. دعا با نوعي ابهام و سردرگمي پايان مي يابد و معلوم نيست که اين همه گريه و ناله و فرياد نتيجه بخش خواهد بود يا نه. درحقيقت دعا آشفته آغاز مي شود و بعد از چند دقيقه فشار رواني آشفته تر پايان مي يابد. روان شناسان چنين کنشي را مثبت ارزيابي نکرده و آن را توصيه نمي کنند؛ چرا که اين کنش رواني در بهترين حالت صرفاً نوعي تخليه هيجاني است.
روان شناسان تلاش مي کنند به افراد بياموزند که مهارت هاي خود را در کنش هاي بين فردي افزايش دهند تا بتوانند از رابطه خود با ديگران حداکثر استفاده درست را ببرند. برهمين اساس است که در روان شناسي، رابطه درست بين پدر و فرزند، همسران، معلم و شاگرد و ساير رابطه هاي بين فردي مورد مطالعه و پژوهش قرار مي گيرد. «دعا» نيز رابطه انسان با خداست که اگر انسان قواعد درست اين ارتباط را نداند، نه تنها نمي تواند از آن بهره مناسب را ببرد بلکه همين رابطه ممکن است آثار مخربي براي او داشته باشد. به عبارت ديگر ،رابطه انسان با خداي خود نيز مثل هر رابطه ديگري احتياج به آموزش دارد و مي توان سرفصلي را در روان شناسي با عنوان «روان شناسي دعا» باز کرد و درآن به بررسي اين رابطه پرداخت. قرآن کريم در موارد متعددي به بررسي اين ارتباط مي پردازد که مي تواند موضوع پژوهش روان شناسان باشد. جالب اينجاست که در قرآن به مواردي اشاره مي شود که دعا داراي آثار مخرب بوده است. داستان دعاي قوم يهود درباره گاو بني اسرائيل (1) ونيز دعاي حواريون درباره مائده آسماني (2) مواردي از اين دست هستند. مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان فصلي درباره آداب و اصول دعا از ديدگاه قرآن باز کرده که خواندني است(3).
دعاها و مناجات هايي که از امامان معصوم(ع) به ما رسيده است، مي توانند به عنوان سرمشق هايي از رابطه هاي مطلوب بين مخلوق و خالق در نظر گرفته شوند و موضوع پژوهش هاي روان شناختي قرار گيرند. 54 دعاي صحيفه سجاديه، مناجات هاي پانزده گانه امام سجاد(ع)و مناجات شعبانيه از نمونه هاي جالب توجه دراين زمينه اند. از نمونه هاي قابل توجه ديگر، دعاي کميل است. اين دعا که به درخواست يک فرد عادي- کميل بن زياد نخعي- ازامام علي (ع) تقريرشده است، داراي اين ويژگي است که متناسب با حالات روان شناختي عموم مردم تنظيم و ايراد شده است .درحقيقت اين دعا زبان حال مردمان عادي – ونه يک انسان معصوم يا ولي خدا- است و از اين جهت الگوي مناسبي براي تحقيق در روان شناسي براي عموم است. درادامه اين نوشتار به مروري کلي درباره اين دعا در حد گنجايش اين نوشته مي پردازم.
دعاي کميل زبان حال انسان حيرت زده اي است که به دنبال مفري مي گردد و درگاه الهي را پناهگاه خود مي يابد. دعا با توسل به اسماء الهي همچون رحمت و قوت و جبروت و عظمت و سلطان آغاز مي شود:«اللهم اني اسئلک برحمتک التي…» پس ازآن نوبت طلب آمرزش است :«اللهم اغفرلي الذنوب التي تهتک العصم…». پس ازاين مقدمه چيني ها نوبت به بيان درماندگي هاست :«اللهم و اسئلک سوال من اشدت فاقته…؛ خدايا من آن کسم که به تنگنا رسيده ام و به پيش تو آمده ام…» دعا پيش مي رود و توصيف بيشتري از اضطرارها و تنگناها ارائه مي شود. کم کم کار به شکايت ازخود و ضجه وگريه مي رسد:«يا الهي و ربي و سيدي و مولاي، لاي الامور اليک اشکو و لما منها اضج و ابکي، لاليم العذاب و شدته، ام لطول البلاء و مدته…؛ خداي از چه شکايت کنم، از چه بنالم و برچه ضجه زنم، از درد عذاب و شدت آن، يا از طولاني بودن آن و…» بيان گرفتاري ها و سختي ها در چند مورد ديگر دوباره به اوج خود مي رسند و دعا به جايي مي رسد که انسان احساس مي کند که در ميانه جهنم و آتش است و دراوج درد و رنج قرار دارد. با اين حال روايت شکايت ها کور و بي هدف نيست بلکه زمينه خضوع را فراهم مي کند.گرچه جهنم و عذاب آتش و درد و رنج، چه در دنيا و چه درآخرت ياد آوري مي شود ولي وضعيت به همين روال رها نمي شود و پس از بيان ناملايمت ها کم کم نوبت به آرامش و رحمت مي رسد:«يا مولاي فکيف يبقي في العذاب و هو يرجو ماسلف من حلمک …؛ خداي من، سابقه بردباري هاي تو مرا اميدوار مي کند که من جهنمي نخواهم بود…»
دعا ادامه مي يابد و هرچه جلوتر مي رود، ديگر خبري از گرفتاري هاي دنيا و عذاب آخرت نيست بلکه اميد به رحمت پروردگار جلوه گر مي شود. اميد و سرزندگي به حدي مي رسد که دعا کننده مي گويد من يقين دارم که جز دشمنان خدا کسي جهنمي نخواهد بود: «فباليقين اقطع لولا ما حکمت به من تعذيب جاحديک، و قضيت به من اخلاد معانديک، لجعلت النار کلها برداً و سلاماً.»
پس از بارز شدن جوانه هاي اميد، نوبت به بيان درخواست ها مي رسد؛ «وان توفر حظي من کل خير انزلته، او احسان فضلته ،اوبر نشرته، اورزق بسطته،… خدايا از تو مي خواهم که مرا سرشار کني از هر خوبي اي که فرستادي، هر احساني که نموده اي، هر نيکي اي که گسترده اي و هر روزي اي که داده اي…» دعاها بيشتر و بيشتر مي شوند و نيکي ها با جزئيات بيشتري از خدا خواسته مي شوند. در نهايت نيز دعاي خير بر محمد و آل محمد(ص) پايان مي يابد.
نگاه کلي به دعاي کميل نشان مي دهد که اين دعا، زبان حال انسان توفان زده اي است که آن چنان به تنگنا رسيده است که زبان به شکايت مي گشايد و داد از پريشاني سر مي دهد. با اين حال اين انسان توفان زده، کم کم به ساحل آرامش و امن مي رسد. کميل، انسان سرگردان را در ميانه راه رها نمي کند؛ بلکه او را به حالتي پايدار در روان مي رساند. کميل همچون دوره اي از درمان است. نگران مي روي و اميدوار باز مي گردي. کميل آشفته آغاز مي کند و آرام به پايان مي رساند.
پينوشتها:
1-سوره بقره، آيات 67 تا 71.
2-سوره مائده ،آيات 111 تا 115.
3-تفسير الميزان جلد 6، صفحه 366.
منبع:نشريه همشهري مثبت، شماره مسلسل 182.
/ج