اینکه چرا « شاه بد بود ؟ » ناشی از خصوصیات و ویژگی های شخصی شاه و ساختارها و کارکردهای حکومت وی است که نه تنها هیچ گونه مطابقتی با ویژگی ها و کارکردهای یک نظام سیاسی ایده آل دینی و مردمسالار نداشت ؛ بلکه در راستای نابودی و تباهی آرمانها و ارزشهای دینی و ملی کشور در حرکت بود ،که در نهایت با بیداری اسلامی مردم و انقلاب اسلامی مواجه گردید. در ادامه به تبیین دقیق این ویژگی ها می پردازیم :
یکم . بررسی ویژگی های شخصیتی شاه :
(برگرفته از:مقاله «آنها چرا فرار می کنند ؟ ،علیرضا محمدی ، مجله پرسمان ، ش 72 » )
یکی از شاخصه های مهم در ارزیابی سطح کارآمدی نظام های سیاسی ، بررسی ویژگیهای شخصیتی رهبران و مدیران ارشد آنان است که این شاخصه در نظامهای سلطنتی که خواست و اراده شاه محور تمامی تصمیمات و خط و مش های نظام سیاسی است ، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد . در بررسی چگونگی حکومت خاندان پهلوی نیز که حکومتی خودکامه و مبتنی بر اراده شاه بود ، شناخت این ویژگی های شخصیتی و چگونگی تأثیرگذاری آنان در جهت گیری های مدیریتی ، حائزاهمیت است :
1 . روحیه دیکتاتوری ؛ محمدرضا در خانوادهای دیکتاتور محور پرورش می یابد ؛ این مسئله، عامل مهمی در شکلگیری شخصیت او بود . در چنین فضائی یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است ، فقط دیکتاتور تصمیم میگیرد، هدف تعیین میکند، وظیفه افراد را مشخص و همه باید بدون چون و چرا مطابق دلخواه میل او رفتار کنند. او میتواند از دیگران انتقاد کند ، اما خود نقد پذیر و پاسخگو نیست ، شخصیت ، تمایلات و احتیاجات مجموعه به هیچ وجه مورد توجه نیست.در این محیط همواره ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد. از محبت و احساس امنیت خبری نیست.[1] بزرگ شدن محمدرضا در چنین محیطی با الگوی تربیتی رضاخان باعث شد که او نیز یک دیکتاتور شود ؛ نسبت به زیردست، خشن و بیرحم باشد و به بالادست کاملاً تمکین نماید. چنانچه نسبت به انگلیس و آمریکا در تمام سلطنتش چنین بود.[2]2 . فقدان اعتماد به نفس ؛ ماروین زونیس در کتاب شکست شاهانه[3] با توجه به محوربودن شخص شاه در حکومت و نقش تعیین کننده تصمیمات فردى او، به بررسى روان شناسى شخصیت شاه پرداخته است. به نظر وى محمدرضا به دلیل نحوه تربیت دوران کودکى و نوجوانى ناشى از تربیت او در یک محیط زنانه و سپس قرارداشتن در کنار پدرى مستبد، فردى مردد و فاقد اعتماد به نفس بار آمده بود، به همین دلیل فاقد اراده لازم و قدرت تصمیم گیری صحیح در مسائل مهم کشور بود .
3 . بلند پروازی ؛ خودشیفتگی و عقده خود بزرگبینیِ ارثی از رضاخان و در کنار آن پائین بودن ضریب هوشی و فکری محمدرضا ، باعث خود بزرگبینی ، تخیل افراطی و بلند پروازی در نحوه رفتاری و مدیریتی او شده بود . فردوست در مورد استعداد شاه چنین مینویسد: « محمدرضا در ریاضیات بسیار ضعیف بود، اصولاً حوصله فکر کردن نداشت. او از همان کودکی اهل تفکر عمیق و همه جانبه نبود. زود خسته میشد و بیشتر علاقه داشت پیشنهادات را بپذیرد.»[4] اسدالله علم نیز در خاطرات خود می گوید: «شاه از هر چه مطالعه است متنفر است.»[5] از منظر روانشناسی هنگامی که قدرت استدلال در فرد ضعیف باشد او بیشتر تمایل به مسائل کمّی ، ظاهری و سطحی دارد. چنین نگرشی در 37 سال سلطنت محمدرضا به چشم میخورد ؛ تکیه بیش از حد به غرب و جلب نظر آمریکا به هر قیمت برای حمایت از خود، خرید انبوه تسلیحاتی ، برپایی مراسم و جشنها، بذل و بخششهای فراوان همگی ناشی از چنین نگرشی در شاه بود. تا شاه را در منطقه و سطح جهان مطرح سازد.
آمریکا نیز به این حالت شاه دامن میزد. شاه، مبالغ زیادی به روزنامهها و مجلات خارجی باج میداد تا در وصف او بنویسند و انتقادی از حکومت او به عمل نیاورند. فریدون هویدا در کتاب سقوط شاه می نویسد: «توهمات عظمت گرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان «سیا» نیز ضمن گزارش محرمانه ای در سال 1976 (1355) شاه را به عنوان مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگ بینی او را تهدید می کند، توصیف کرده بود.»[6] روحیه اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از وی نیز سبب می شد که وی درک صحیحی از حقایق جامعه نداشته باشد و واقعیات کشور را به خوبی نشناسد.
4 . بی اعتقادی مذهبی ؛ محمدرضا تحت تربیت خانوادگی ، سیاست اسلام ستیزی و غربزدگی رضا شاه و تحصیل در غرب که از سوی انگلیسیها برای آشنا ساختن محمدرضا با فرهنگ و ارزش های غربی انجام شد ، به شدت فردی بی اعتقاد به مذهب گردید از این رو بدون ملاحظه به فرهنگ مذهبی جامعه ایران ، بیمحابا مشروب میخورد و با زنان بیشمار ارتباط داشت و خانواده و اطرافیانش غرق در فساد بودند ، تقویم اسلامی را به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد و نمونه های متعدد دیگر که همه حاکی از روحیه بی اعتقادی و ضدیت او با اسلام دارد .
فرح پهلوی در مصاحبه با رادیو لسآنجلس دربارهی مذهب شاه و اعتقادات مذهبی او می گوید:« شاه اعتقادات مذهبی نداشتند و به خصوص در این سالهای آخر حکومتشان مرتباً مورد مدح و چاپلوسی قرار میگرفتندو به شدت بیدین شده بودند و حتی بدشان نمیآمد که توصیه امیرعباس هویدا را به کار بببندند[هویدا از شاه خواسته بود تا رسمیت دین اسلام را لغو و به بهاییان اجازه فعالیت گسترده بدهد] اما از مردم به شدت میترسیدند و وحشت داشتند که مردم علیه ایشان دست به شورش بزنند. به همین خاطر از هویدا خواستند تا دولت در خفا وسیله رشد بهاییان را فراهم کند…»[7] و تنها در مواقع خطر ، ترس و تهدید و برای فریب تودههای مردم به مذهب متوسل میشود ؛ در روز عاشورا روی صندلی در مسجد مینشست و یا لباس احرام میپوشید و به زیارت کعبه میرفت و یا در حرم مطهر امام رضا(ع) حاضر میشد و زیارت میکرد. هنگامی که به مسافرت میرفت، روحانی دربار او را از زیر قرآن عبور میداد و در موارد متعدد اظهار می کندکه از الهامات مذهبی و حمایت ائمه (ع) برخوردار است.[8]5 .
فساد و هوسرانی ؛ عقده های و کمبودهای عاطفی دوران کودکی و پرورش در محیطی که قدرت را وسیله ای برای ارضای امیال و هواهای نفسانی خود می دانست و بی اعتقادی مذهبی همه سبب می شود تا محمدرضا که با پادشاهی قدرت و امکانات وسیعی پیدا کرد از ثروت این ملت برای تسکین حالات بیمارگونه خود خرجهای فراوانی کرد. تاجالملوک، مادر محمدرضا شاه، ضمن بیان خاطراتش از هوسبازیهای فرزندش دفاع کرده و ضمت تأیید وجود روابط میان شاه و طلا آورده است:« این حق پسرم بود که همسر و معشوقه را توأمان داشته باشد، اگر انسان شاه باشد و نتواند از پادشاهی خود لذت ببرد پس چه فرقی با یک رعیت ساده دارد.»[9]؟! از این رو شاه ضعیف در فساد اخلاقی حد و مرزی نمیشناخت و اصول اخلاقی را رعایت نمیکرد. در میان زنانی که به کاخ شاه رفت و آمد میکردند همه تیپ زن دیده میشد. از ماریا اشنایدر ستاره نوجوان فیلمهای بیپروای جنسی گرفته تا دختر صاحب سینمای ایران که یک ارمنی بود.[10] و در این راه بیت المال کشور صرف هوسرانی و کامجوئی های خاندان پهلوی می گردد .
علاوه بر مفاسد اخلاقی ،خاندان پهلوی عقده و حرص و ولع سیر ناشدنی در جمع ثروت داشتند. شاه به بهانههای مختلف هر روز بر ثروت ، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش در داخل و خارج می افزود. «بنیاد پهلوی» با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود نظیر کازینوهای قماربازی و کابارهها، رانتخواری و استفادههای انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وامها ، مواد مخدر ، قاچاق عتیقه و… منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.[11] مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کردهاند.اشرف پهلوی نیز توانست از راههای غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش یکی از «ثروتمندترین افراد خاندان پهلوی و از سرمایهداران بزرگ جهان» شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونتکارلو و چند نقطه مصفای دیگر جهان هم اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.»[12]حیف و میل گسترده بیت المال و جشن های 2500ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت و با ولخرجیها و اتلاف بی حد و حصر سرمایههای ملی کشورمان انجام شد ، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر میبردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری ازوسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت.[13] به اعتراف خود ثریا ، «محلات جنوب شهر[ تهران] با جویهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانهها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم میرسد، بچههای مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل ولای کوچهها که خانههایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند.»[14]
فساد اخلاقی، تکبر و تفرعن، فساد جنسی، فساد مالی و فساد دینی که با ظهور رژیم پهلوی همزاد دربار بود تمام تار و پود دربار را در نوردیده با ایجاد بدبینی ، بی اعتمادی و نارضایتی های گسترده ، مردم مسلمان ایران را سخت به عکسالعمل واداشت.
به گفته ژان لوروریه، روزنامهنگار فرانسوی «اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید که چرا رژیم را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند و جواب آنها را جمع کنید، فساد و انحطاط اخلاقی رژیم در ردیف اول پاسخ آنها خواهد بود.»[15]
6. فقدان پایگاه مردمی ؛ فریده دیبا، مادر فرح دیبا، در مورد خصوصیات دامادش میگوید: «محمدرضا، به دلیل تربیت غربیاش، مردم را کوچک و ذلیل و زبون میانگاشت و جان کلام اینکه افرادِ مقابل خود را فاقد شخصیت میخواست! اگر کسی در برابر او خودی نشان میداد، درجا کنار گذاشته میشد. او مایل بود هرکاری در مملکت انجام میشود، بهحساب او گذاشته شود و دوست داشت همه نوکر و کارگزار او باشند… در ارتش نیز همین سیاست را دنبال میکرد. امرا و فرماندهان ارتش، مشتی افراد پیروپاتال و بهراستی بیعرضه بودند.
محمدرضا بهویژه در ارتش سعی میکرد افراد بیعرضه و نوکرصفت و بلهقربانگو و حقیر را مصدر امور کند. من در مراسم رسمی یا میهمانی ها میدیدم که چطور افسران عالیرتبه ارتش، حتی کفش محمدرضا را میبوسیدند…این افسران، فاقد هر نوع شخصیت بودند.»[16]
در حکومت پهلوی مردم و نهادهای مردم سالار کوچکترین جایگاهی نداشتند ، شاه مى کوشید طی دوران حکومت 37 ساله خود ، با تکیه بر پول نفت، ارتش 700 هزار نفرى، دستگاه هاى مخوف امنیتى همانند ساواک، ایجاد حکومت ترور ، وحشت ، شکنجه ، اعدام و سرکوب گسترده و بیرحمانه مخالفین ، انحصاری نمودن قدرت و امکانات کشور به گروهی خاص از جمله شبکه هزار فامیل ، و بهره مندى از حمایت بى دریغ بیگانگان ،به طور دائم کنترل خود را برجامعه و سیاست ایران افزایش دهد.
به این ترتیب، بحران سیاسی در سراسر کشور ، به خاطر تجمع نارضایتی مردم ، کنترل و سرکوب شدید ، تمرکز گرایی بیش از حد ، مبارزه علنی با اسلام و اعتقادات مذهبی مردم ، رواج ابتذال و بی بندباری ، فقدان بحث و آزادی سیاسی و احساس عمومی این مساله که فساد و عدم کارآیی حکومت به نحو غیر قابل تحملی فزونی گرفته ، فراگیر شد.[17]
7 . بیگانه پرستی و وابستگی ؛ افزون بر ابتذال سیاسی ، فساد اخلاقی و مالی ، رژیم پهلوی در اندیشه و عمل غربزده و سرسپرده در برابر انگلیس و آمریکا بود؛ محمد رضا شاه همانند پدرش رضا شاه به قدرت رسیدن و بقای حکومت خویش را مدیون بیگانگان می دانست ؛ روزنامه نیویورک تایمز می نویسد : « پس از کودتا ، شاه گیلاس خود را با تعارف به روزولت رئیس بخش سیا در خاورمیانه برداشت و گفت : من تاج و تخت خود را به خدا ، مردم کشورم ، ارتشم و به شما مدیونم .»[18] در حقیقت کشور در دوره پهلوی ،حیات خلوت و منطقه نفوذ قدرت های جهانی بود ، آنها در همه امور کشور ، عزل و نصب مقامات ارشد ، نمایندگان مجلس ، تصویب یا رد لوایح و قوانین ، امضای قراردادها و پروتکل ها ، سیاست گذاریها و…، نقشی آشکارو پنهان داشتند.[19] و ایران به تمام معنا فاقد استقلال سیاسی بود ؛ انتخاب نخست وزیر و وزیران عمدتاً از بین افراد وابسته به سازمانهای جاسوسی ، آمریکا و فراماسونری صورت می گرفت ؛ «آماری که از وابستگی های افراد شناخته شده هیئت وزیران هویدا، آموزگار، شریف امامی، و ازهاری به دست آمده حکایت از آن دارد که 38% فراماسون، 24%عضو سیا و 21%عضو ساواک بوده اند.»[20] رژیم شاه در جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ، امنیتی و نظامی به آمریکا و غرب پیوند خورده بود و در راستای تأمین منافع بیگانگان بدون توجه به فرهنگ، نیازها و شرایط موجود در داخل کشور، تنها مجری سیاستهایی بود که بیگانگان به اسم مدرنیزاسیون برای تحقق اهداف و منافع خود به او دیکته میکردند.
و به صورت طبیعی اجرای این برنامه ها نه تنها نتوانست کشور را به سوی پیشرفت و خودکفائی سوق دهد بلکه با ایجاد مشکلات در ابعاد مختلف باعث عقب ماندگی هرچه بیشتر آن گردید ؛ نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتی ، رشد سرمایه داری در دامان امپریالیسم ، نابودی کشاورزی ، افزایش وابستگی در بخش صنعت گسترش صنایع مصرفی ،سطح بالای بیکاری و کم کاری ،سطح نازل درآمد سرانه ، سطح پایین بهره وری ، وضع بد بهداشت همگانی ، بی اعتنایی به علم ، مراکز علمی و تحقیقاتی ، بی توجهی به بازسازی زیرساختهای اقتصادی و رشد و توسعه کشور ، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته ، اجراى سیاست ریخت و پاش و ولخرجى هاى سرسام آور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهاى ملى ، تشدید فاصله طبقاتى ، هجوم بی رویه روستائیان به شهرها و گسترش شهرنشینی ، گسترش فرهنگ مصرفی ، حاکمیت بیچون و چرای انگلیسیها و امریکاییها در چرخهی فعال و مفید اقتصادی ، از پیامدهای برجسته مدیریت فاسد ، بی کفایت و ناکارآمد این دوران و برنامه های مدرنیزاسیون غربی می باشد.
به عنوان نمونه ؛ نتایج سیاست های اقتصادی زمان شاه به گونه ای شد که ایران با اینکه تا آن زمان در بسیاری از مواد غذایی خود کفا بود، به عنوان یکی از وارد کنندگان مواد غذایی تبدیل شد و نیروهای کار فراوانی به صورت بیکار به شهرهای بزرگ مهاجرت نمودند. و یا اینکه جنون مفرط نظامی گری شاه به گونهای بود که بودجه نظامی ایران که در سال 1350 در حدود صد میلیارد ریال بود، در سال 1355 به 8/566 میلیارد ریال افزایش پیدا کرد.
این رقم بیانگر رشد سرسام آور نظامیگری برای ایفای نقش ژاندارمی ایران برای امریکا در منطقه و نشان دهنده نابودی درآمدهای ملی در بیماری قدرت طلبی شاه است.[21] در زمینه فرهنگی نیز با به کارگیری نیروهای بهایی، صهیونیستی و افراد لائیک در مصادر قدرت ترویج ارزشهای منحط غربی در زمینه فساد و بی بندباری تحت عنوان آزادی زنان، ترویج پوشاک ، موسیقی و هنر غربی سبک غربی ، تغییر در الگوی مصرفی ، تضعیف ارزشهای مذهبی و ملی ، بها ندادن به شخصیت و کرامت والای انسان و مبارزه با آزادیهای انسانی ، سیاسی ، توهین به اعتقادات مذهبی مردم و مخالفت با دین و شعائر مذهبی مثل حجاب ، روحانیت ، عزاداری و…، عرصه فرهنگی کشور صحنه تاخت و تاز بیگانگان و عوامل غربزده قرار می گیرد.[22] و بالآخره خاندان پهلوی که اساس قدرت و حکومت خود را مدیون بیگانگان میدانند نه تنها در زندگی ، بلکه در مردن نیز بیگانه پرست اند ؛ از این رو محمدرضا پس از فرار از ایران ، همانند پدرش رضا شاه در خارج از کشور به حیات سراسر خیانت بار خود پایان داده تا اوج بیگانهپرستی ، وابستگی و حقارت این خاندان در مقابل بیگانگان را به اثبات برساند .
8 . ترس و فرار ؛ شاه به دلیل محیط خانوادگی ، فقدان پایگاه مردمی ، بیگانه پرستی و خیانت های متعدد به کشور، همواره دچار ترس و وحشت بود و این موضوع تأثیرات مهمی در شیوه مدیریت و نحوه تصمیم گیری وی داشت . ثریا اسفندیاری، همسر دوم شاه، مینویسد: «در دوران سهساله حکومت دکتر مصدق، محمدرضا، هنگام خواب، سلاح کمری زیر بالشش میگذاشت و شبهنگام مرا بیدار نموده، اتاق خوابمان را عوض مینمود و نیز در خوردن غذا دچار دلهره میشد؛ زیرا میترسید در آن سم ریخته باشند.»[23] در جریان کودتای آمریکائی مرداد 1332 شاه برای درامانماندن از عواقب شکست کودتا، با وحشت از ایران فرار می کند .
به نوشته سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی، شتاب و دستپاچگی شاه در هنگام فرار به حدی بود که او حتی نتوانست لباسش را مرتب کند؛ چنانکه حتی جوراب نیز به پا نداشت![24] سی.ام. وودهاوس، مقام امنیتی بلندپایه اینتلیجنسسرویس انگلستان و طراح اصلی کودتای چکمه یا آژاکس – که علیه دکتر محمد مصدق برنامهریزی و اجرا شد – مینویسد: «در طرح کودتا، فرار شاه از ایران پیشبینی نشده بود اما خود محمدرضا اصرار کرد برنامه فرار از ایران در صورت شکست، به طرح اضافه شود.»[25]
ربع پهلوی فراری
محمدرضاشاه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی- 26 دی ماه 1357 – نیز فرار را بر قرار ترجیح داده ، به دامن اربابان خویش پناه می برد . و در آخرین دقایق عمر خود، ملت ایران را به پسرش رضا ( ربع پهلوی) که با ثروت بیحساب که از ایران دزدیده و در نقاط خوش آبوهوای اروپا و امریکا، به خوشگذرانی میپردازد ، می سپرد.!
رضا پهلوی که خودش را رضاشاه دوم و شاهنشاه ایران میداند ، با دارابودن تمامی صفات و ویژگی های اخلاقی از فساد اخلاقی و مالی، خیانت به ملت ، و بیگانه پرستی گرفته تا ترس و بزدلی ، کارنامه ای درخشان داشته روی پدران خویش را سفید نموده است.[26] به عنوان نمونه ، احمدعلی مسعود انصاری، مسئول سابق امورمالی رضا پهلوی در خارج از ایران مینویسد: «در سال 1986 چندتن از دوستان از طریق نیکسون و یارانش به فکر پیادهکردن طرحی ضربتی برای گرفتن حکومت ایران افتادند.
نخست به دیدار نیکسون رفتند… با حمایت جان کانلی و جمعی از مقامات نظامی امریکا، طرحی با عنوان ”کیش“ تهیه شد. بر طبق طرح، قرار بود که با حمایت نیروهای امریکا در منطقه، رضا غافلگیرانه در جزیره کیش پیاده شود و به جمهوری اسلامی اعلام جنگ کند. این طرح … را با رضا در میان گذاشتند، وی بیآنکه در مورد طرح و جزئیات و اهدافش بپرسد، اولین سوالی که مطرح کرد، این بود که خوب برای فرار چه فکری کردهاید؟ و اگر موفق نشدیم، چگونه میتوانم از آنجا فرار کنم؟ به او گفتند: قربان شما قرار است بروید ایران را بگیرید و ازهمینحالا به فکر فرار و نجات جان خودتان هستید؟! بدینترتیب بار دیگر طرحی دیگر قبل از اجرا در مرحله اولیه خود عقیم ماند. البته کسانی که با روحیه پدر وی آشنا هستند میدانند که او هم همین خصوصیت را داشت… پهلوی ها علاوه بر خسّت، عموماً نمکنشناس و ضمناً ترسو هستند، از آدمهای فاسد هم خوششان میآید و محبتی نسبت به آدمهای سالم ندارند. مردم را هم داخل آدم حساب نمیکنند.
عموماً هم خارجیپرست هستند و در برابر خارجی بهگونه عجیبی مرعوب و مجذوباند و اگر یک ایرانی درباره مسالهای هزار دلیل منطقی بیاورد، بهمجردی که یک نفر خارجی اظهارنظر غیرمنطقی درباره آن مساله بکند، آنها تمام استدلال شما را فراموش میکنند و فقط به همان نظر خارجی میچسبند… نمکنشناسی یکی از خصوصیات آنها بوده و هست…»[27]و به خاطر این ویژگی ها ربع پهلوی نیز همواره مورد حمایت مالی و تبلیغاتی گسترده آمریکا و انگلیس و سازمانهای جاسوسی آنان بوده و از هر فرصتی در زمینه خدمت به بیگانگان و خیانت به ملت قهرمان ایران استفاده می نماید. هر چند تلاش های بیهوده او در مجامع کشورهای اروپائی و آمریکائی برای تغییر نظام مقتدر و مردمی جمهوری اسلامی ، و توصیه هائی که به سیاستمدران این کشورها در زمینه کوتاه نیامدن در قضیه هسته ای ، اعمال تحریمهای بیشتر ، قطع روابط سیاسی و اقتصادی با ایران ،[28] امیدواری به حمله نظامی و منصرف نمودن آمریکا از مذاکره با ایران ، و طرفداری از دموکراسی و آزادیخواهی ! دارد ، ضمن اثبات خیانت و بیگانه پرستی او همواره سوژه ای برای تمسخر و استهزاء وی توسط همگان بوده است چنانکه خود نیز اقرار دارد که « هیچکس ما را آدم حساب نمی کند».[29]
دوم . بررسی ساختارها و عملکردها :
« منبع : مقایسه وضعیت سیاسی کشور قبل و بعد از انقلاب اسلامی، علیرضا محمدی ، ویژه نامه پرسمان ، بهمن 1385»
انقلاب اسلامی ایران ، تحولاتی ژرف و بنیادین در ساختار سیاسی ایران و روابط خارجی آن به وجود آورده و با سقوط مستبدترین و فاسدترین نظام های وابسته به بیگانگان، حکومتی الهی- مردمی ، مترقی و مستقل را به ارمغان آورد. نوشتار حاضر ابتدا به بررسی وضعیت سیاسی حاکم بر رژیم پهلوی پرداخته و سپس دستاوردهای کلان انقلاب اسلامی در عرصه مدیریتی کشور را بیان می نماید.
وضعیت سیاسی کشور قبل از انقلاب
پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی ، نمایانگر ناکارآمدی ، فساد و فقدان پایگاه اجتماعی و مردمی حکومت پهلوی و حاکم بودن شرایط دوقطبی در جامعه آن روز می باشد ؛ در دوران حاکمیت رضا خان و محمد رضا شاه ، قدرت سیاسی از محبوبیت و مقبولیت اجتماعی برخوردار نبود و میان مردم و حاکمیت ، شکاف عمیقی از بی اعتمادی وجود داشت .
حاکمیت استبداد
رضا شاه دیکتاتوری مستبد، خودرأی، تندخو، بی رحم ، خشن و بیگانه پرست بود و دوره سلطنت او یکى از تیره ترین دوران هاى استبداد و سرکوب در تاریخ ایران محسوب می گردد. هیچکس یارای انتقاد و حتی پیشنهاد در حضور او را نداشت. رضاشاه وزرا را در مقابل کوچکترین نافرمانی و انتقاد به باد ناسزا و کتک میگرفت. استبداد او چنان بود که حتی اعضای خانواده او، و از جمله محمدرضا و مادرش نیز از او میترسیدند. مادر شاه در مهر 1354 به محمدرضا گفته بود: «در مقام ملکه هم سعی داشتم زیاد دوروبر شاه نپلکم.»[30]
محمدرضا نیز علاوه بر روحیه ای کاملاً دیکتاتوری ، از ویژگی های شخصیتی نظیر خود شیفتگی و عقده خود بزرگ بینی ، اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از وی برخوردار بود ؛ فریدون هویدا در کتاب سقوط شاه می نویسد: «توهمات عظمت گرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان «سیا» نیز ضمن گزارش محرمانه ای در سال 1976 (1355) شاه را به عنوان مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگ بینی او را تهدید می کند، توصیف کرده بود.»[31] خود شیفتگی و عقده خود بزرگ بینی که ناشی از خشونت و تحقیر رضا خان بود در جشن های دو هزار و پانصد ساله نمود پیدا کرد و بودجه های کلانی صرف آن شد تا شاه را در منطقه و سطح جهان مطرح سازد. روحیه اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از وی نیز سبب می شد که وی درک صحیحی از حقایق جامعه نداشته باشد و واقعیات کشور را به خوبی نشناسد.
تحقیر مردم
شاه به دلیل خصلت اشرافی گری ، نخوت و خودبزرگ بینی و روحیه استکباری خویش ، همواره با بیاعتنایی و تحقیر با مردم برخورد می کرد ؛ او چنان خود را از مردم بینیاز میدید که گاه به صراحت به آنان توهین میکرد. شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی در سال 1353 مردم ایران را «تنبل» خواند. و گفت : «این مردم قادر به انجام هیچ چیز نیستند، مثل گوسفندان میمانند.»[32] فریده دیبا، مادر فرح دیبا، در مورد خصوصیات دامادش میگوید: «محمدرضا، به دلیل تربیت غربیاش، مردم را کوچک و ذلیل و زبون میانگاشت و جان کلام اینکه افرادِ مقابل خود را فاقد شخصیت میخواست! اگر کسی در برابر او خودی نشان میداد، درجا کنار گذاشته میشد. او مایل بود هرکاری در مملکت انجام میشود، بهحساب او گذاشته شود و دوست داشت همه نوکر و کارگزار او باشند… در ارتش نیز همین سیاست را دنبال میکرد. امرا و فرماندهان ارتش، مشتی افراد پیروپاتال و بهراستی بیعرضه بودند. محمدرضا بهویژه در ارتش سعی میکرد افراد بیعرضه و نوکرصفت و بلهقربانگو و حقیر را مصدر امور کند. من در مراسم رسمی یا میهمانیها میدیدم که چطور افسران عالیرتبه ارتش، حتی کفش محمدرضا را میبوسیدند…این افسران، فاقد هر نوع شخصیت بودند.»[33]
بها ندادن به شخصیت و کرامت والای انسان ، ترویج فرهنگ غربی و آزادیهای غریزی و حیوانی در جامعه و مبارزه با آزادیهای انسانی ، سیاسی ، آزادی بیان وقلم در جهت رشد جامعه ، توهین به اعتقادات مذهبی مردم و مخالفت با دین و شعائر مذهبی مثل حجاب ، روحانیت ، عزاداری و… از دیگر ویژگی ها و عملکرد سوئ رژیم پهلوی است.[34]فقدان نهادهای مردمسالار
در حکومت پهلوی مردم و نهادهای مردم سالار کوچکترین جایگاهی نداشتند ، و شاه نقش انحصاری در تصمیم گیری ها ، تعیین مناصب اجرایی کشور داشت . مجلس و کابینه ، نهادهایی صرفاً فرمایشی و نمایشی در جهت اجرای تصمیمات حکومت فردی و مطلق العنان شاه بودند .[35] به اعتراف فریدون هویدا ، «روش زمامداری شاه بهگونهای بود که اکثر تصمیمها را شخصا میگرفت و بههمینخاطر، چنان جوی بهوجود آمده بود که هیچکس حتی نزدیکترین مشاورانش هم جرات انتقاد از او را به خود نمیدادند. »
مفساد رژیم پهلوی
یکی از عوامل بروز نارضایتی های گسترده از رژیم شاه، فساد بیحد و حصر دربار بود. فساد اخلاقی، تکبر و تفرعن، فساد جنسی، فساد مالی و فساد دینی تمام تار و پود دربار را در نوردیده بود. در حقیقت، فسادی که با ظهور رژیم پهلوی همزاد دربار بود، در پایان دوران حکومت پهلوی به صورت یک فرهنگ حاکم درآمد. در ابتدا رژیم سعی میکرد فساد دربار را به دلایل فرهنگی و هراس از واکنشهای خشمگینانه مردم مخفی نگه دارد. همین امر موجب شد تا خاندان سلطنت خود را از مردم پنهان نمایند و کم کم رابطه باریک خود را با مردم قطع کنند. همین تغییرات سبب گردید دربار به اشرافیت و طبقهای تبدیل شود که هیچ رشتهای میان آنان و مردم تنیده نباشد.
فساد اخلاقی
محمدرضا شاه ، ضعف زیادی در برابر زنان داشت، در فساد اخلاقی حد و مرزی نمی شناخت و اصول اخلاقی را رعایت نمی کرد.[36] دربار او دائم محل رفت و آمد فواحش خارجی و معشوقههای داخلی بود. او از دوران جوانی تا اندکی پیش از مرگ دست از زنبارگی برنداشت و در این راه بخش های سرسام آوری از بیتالمال و اموال عمومی و جواهرات کشور را بیهیچ دغدغهای مصرف میکرد.[37] شاه دیوانه عیاشی بود، او در سفرهای خارجی اش نه مانند یک پادشاه با وقار، بلکه مانند یک لات هرزه به دورهگردی میپرداخت. فریدون هویدا سفیر شاه در سازمان ملل که در یکی از مسافرتهایش به همراه شاه در پاریس بوده، مینویسد:«شاه یکی دو روز عصرها که وقت آزاد داشت به چند کاباره شبانه سر زد و مدتی را در مصاحبت دختران معرفی شده از سوی دوستان خود گذراند که به آنها هدایایی گرانقیمت نیز داد. چند ماه بعد در یک مجلس میهمانی به یکی از همان دخترهایی که مدتی را با شاه سرکرده بود برخوردم و او با افتخار فراوان انگشتر الماسی را که از شاه هدیه گرفته بود به من نشان داد.»[38] مشروب خواری، قماربازی ، سگ بازی ، مواد مخدر ، ثروتاندوزی، مسافرتهای پرخرج، حیف و میل بیت المال و… نیز از دیگر عادت های همیشگی شاه بود که این مفاسد تا اعماق ارکان نظام و سایر درباریان نیز نفوذ کرده بود.[39]فساد مالی و تباهی اقتصاد
خاندان پهلوی عقده و حرص و ولع سیر ناشدنی در جمع ثروت داشتند. رضاخان با زور و قلدری املاک مردم را در مقابل بهای اندکی تملک میکرد. و محمدرضا نیز از همان روزی که به حکومت رسید به فکر ثروتاندوزی افتاد. پس از آن که قیمت نفت به شکل سرسامآوری بالا رفت، شاه به بهانههای مختلف هر روز بر ثروت ، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش در داخل و خارج می افزود. او در سال 1337 برای عادی جلوه دادن فعالیتهای اقتصادی به پیشنهاد علم، سازمانی اقتصادی را تحت عنوان «بنیاد پهلوی» تأسیس کرد. این بنیاد با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود نظیر کازینوهای قماربازی و کابارهها، رانتخواری و استفادههای انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وامها ، مواد مخدر ، قاچاق عتیقه و… منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.[40] مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کردهاند.اشرف پهلوی نیز توانست از راههای غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش یکی از «ثروتمندترین افراد خاندان پهلوی و از سرمایهداران بزرگ جهان» شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونتکارلو و چند نقطه مصفای دیگر جهان هم اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.»[41]از سوی دیگر شاه و دربارش با مسافرتهای پرخرج به داخل و خارج از کشور هزینههای سرسامآوری را به بودجه کشور تحمیل میکردند. در سال 1348 که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بوده است شاه دویست هزار دلار خرج یک مسافرت به آمریکا نمود . و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزینه این مسافرتها به دهها برابر افزایش یافت. به عنوان نمونه در یک سفر اشرف پهلوی به آمریکا در سال 1356 ، نیم میلیون دلار هزینه به بیتالمال تحمیل شد.[42] افزون بر این شاه و درباریان او با دست و دلبازی بیحد حصر خود بیتالمال را به کسانی میبخشیدند که هرگز سزاوار نبودند. از پادشاهان سرنگون شده افغانستان، یونان، آلبانی و بلغارستان وهمسرانشان گرفته[43] تا مقامات آمریکایی و اروپایی و بالآخره ندیمه ها ، معشوقه های شاه و درباریان و این دست و دلبازیها زمانی است که اکثر روستاهای ایران از آب آشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه تهران حلبیآباد روئیده بود.
جشن های 2500ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت و با ولخرجیها و اتلاف بی حد و حصر سرمایههای ملی کشورمان انجام شد ، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر میبردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری ازوسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت.[44] به اعتراف خود ثریا ، «محلات جنوب شهر[ تهران] با جویهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانهها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم میرسد، بچههای مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل ولای کوچهها که خانههایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند.»[45]
نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتی ، رشد سرمایه داری در دامان امپریالیسم ، نابودی کشاورزی ، افزایش وابستگی در بخش صنعت گسترش صنایع مصرفی ،سطح بالای بیکاری و کم کاری ،سطح نازل درآمد سرانه ، سطح پایین بهره وری ، وضع بد بهداشت همگانی ، بی اعتنایی به علم ، مراکز علمی و تحقیقاتی ، بی توجهی به بازسازی زیرساختهای اقتصادی و رشد و توسعه کشور ، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته ، اجراى سیاست ریخت و پاش و ولخرجى هاى سرسام آور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهاى ملى ، و تشدید فاصله طبقاتى و در یک کلام، فساد، اسراف، ظلم اقتصادى و فقر اکثریت مردم ایران از ویژگی های برجسته مدیریت فاسد ، بی کفایت و ناکارآمد این دوران می باشد. به عنوان نمونه ؛ نتایج سیاست های اقتصادی زمان شاه به گونه ای شد که ایران با اینکه تا آن زمان در بسیاری از مواد غذایی خود کفا بود، به عنوان یکی از وارد کنندگان مواد غذایی تبدیل شد و نیروهای کار فراوانی به صورت بیکار به شهرهای بزرگ مهاجرت نمودند. و یا اینکه جنون مفرط نظامی گری شاه به گونهای بود که بودجه نظامی ایران که در سال 1350 در حدود صد میلیارد ریال بود، در سال 1355 به 8/566 میلیارد ریال افزایش پیدا کرد. این رقم بیانگر رشد سرسام آور نظامیگری برای ایفای نقش ژاندارمی ایران برای امریکا در منطقه و نشان دهنده نابودی درآمدهای ملی در بیماری قدرت طلبی شاه است.[46]وابستگی به بیگانگان
افزون بر ابتذال سیاسی و فساد اخلاقی و مالی ، رژیم پهلوی در اندیشه و عمل غربزده و سرسپرده در برابر انگلیس و آمریکا بود؛ در سرسپردگی رضا خان در برابر انگلیس همین بس که چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران درباره او اعتراف کردند: «خودمان او را آوردیم و خودمان او را برداشتیم؛ (We brought him, we took him).»[47]
محمد رضا شاه نیز به قدرت رسیدن و بقای حکومت خویش را مدیون بیگانگان می دانست چنانکه روزنامه نیویورک تایمز می نویسد : « پس از کودتا ، شاه گیلاس خود را با تعارف به کرمیت روزولت رئیس بخش سیا در خاورمیانه برداشت و گفت : من تاج و تخت خود را به خدا ، مردم کشورم ، ارتشم و به شما مدیونم .»[48] در حقیقت کشور در دوره پهلوی ،حیات خلوت و منطقه نفوذ قدرت های جهانی بود ، آنها در عزل و نصب مقامات ارشد ، نمایندگان مجلس ، تصویب یا رد لوایح و قوانین ، امضای قراردادها و پروتکلها ، سیاست گذاریها و…، نقشی آشکارو پنهان داشتند. و آمریکا به عنوان قدتمند ترین حامی وی در برخورد با مسائل گوناگون محسوب می گردید.[49]
حکومت وحشت و خفقان
شاه مى کوشید طی دوران حکومت 37 ساله خود ، با تکیه بر پول نفت، ارتش 700 هزار نفرى، دستگاه هاى مخوف امنیتى همانند ساواک، ایجاد حکومت ترور ، وحشت ، شکنجه ، اعدام و سرکوب گسترده و بیرحمانه مخالفین ، انحصاری نمودن قدرت و امکانات کشور به گروهی خاص از جمله شبکه هزار فامیل ، و بهره مندى از حمایت بى دریغ بیگانگان ،به طور دائم کنترل خود را برجامعه و سیاست ایران افزایش دهد. به این ترتیب، بحران سیاسی در سراسر کشور ، به خاطر تجمع نارضایتی مردم ، کنترل و سرکوب شدید ، تمرکز گرایی بیش از حد ، مبارزه علنی با اسلام و اعتقادات مذهبی مردم ، رواج ابتذال و بی بندباری ، فقدان بحث و آزادی کافی و احساس عمومی این مساله که فساد و عدم کارآیی حکومت به نحو غیر قابل تحملی فزونی گرفته ، فراگیر شد.[50]
دستاوردها و پیامدهای سیاسی انقلاب اسلامی
پیروزى انقلاب اسلامى، دگرگونى ها و دستاوردهای بسیار درخشان و مهمى در عرصه هاى مختلف سیاسى و تجلی حاکمیت اراده و خواست مردم مسلمان ایران بر سرنوشت خویش به دنبال داشت که در این جا به بیان فهرستی از آن ها بسنده مى نماییم :
1. پایان بخشیدن به حکومت های استبدادی و شاهنشاهى چند هزار ساله و رفع ظلم و ستم از ملت ایران.
2 . استقرار نظام جمهورى اسلامى؛ پیروزى انقلاب اسلامى خواست عمومى در زمینه تشکیل حکومتی الهی و مردمی را فراهم ساخت و با رأی مثبت بیش از 98% مردم در همه پرسی 12 فروردین 1358به جمهوری اسلامی ، حکومت مطلوب خویش را تشکیل دادند.
3 . فروپاشی تز جدایی از سیاست؛ تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تز جدایی دین از سیاست در جهت بازداشتن مردم مسلمان ایران از دخالت در سرنوشت خویش، از سوی نظام سمتشاهی حاکم همگام با نظامهای غربی تبلیغ میشد تا با آسودگی خاطر به غارت و چپاول منابع و ثروتهای مردم این مرز بوم بپردازند. انقلاب اسلامی ایران با کشیدن خط بطلان بر تز جدایی دین از سیاست، بر اساس تعالیم اسلامی، دخالت مردم در سرنوشتشان و امور سیاسی را لازم و محقق نمود. و ثابت کرد نه تنها دین، افیون جامعه و ضد حرکت هاى انقلابى نیست، بلکه از توانایى و کارآمدی بسیار بالایی در اداره سیاسى جامعه و تامین سعادت دنیوی و اخروی بشر برخوردار است.
4 . کسب استقلال در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی ، علمی ، تکنولوژیکی و کوتاه شدن دست ابرقدرت ها و بیگانگان از مقدّرات کشور و تبدیل ایران به عنوان کشوری تأثیرگذار و کاملاً مستقل در منطقه و سطح جهان.
5 . ارتقای رشد سیاسى و آگاهى هاى عمومى و حضور فعال مردم در صحنه هاى سیاسى و سرنوشت ساز کشور، سپردن انتخاب مسئولان به مردم، تکیه به آراى عمومى در تمامى امور کشور و اهتمام به مشارکت سیاسی مردم با حضور گسترده آنان در صحنه هاى مختلف مدیریتی کشور ، تاسیس نهادهای مردمی و انتخاباتی ، حرکت به سوى قانون گرایى و تحقق نظام مردمسالاری دینى در قالب برگزاری بیش از 27 انتخابات آزاد و مردمی (تقریبا هر سال یک بار) ، شکل گیرى تشکل هاى سیاسى مستقل مردمی، حضور فعال زنان در انقلاب، بالارفتن منزلت آنان در پذیرش نقش سیاسى، مشارکت در همه ى امور کشور، افزایش چشم گیر دختران دانش آموز و دانشجو و زنان معلم، استاد و شاغل، در سطوح مختلف، اعم از قانون گذارى، اجرایى و سایر سمت هاى حساس کشور.
6 . کسب آزادی های سیاسی و اجتماعی ؛ انقلاب اسلامی ایران با از میان بردن جو خفقان و سرکوب در کشور، نعمت آزادی را که لازمه ترقی و تکامل مادی و معنوی جامعه بشری است ، برای کشور به ارمغان آورده و مردم را از این نعمت خدادادی برخوردار نمود.
7 . به وجود آوردن محیطى مناسب جهت رشد کمالات اخلاقى و انسانى ، شکوفایى معنویت و گرایش به ارزش هاى اسلامى در سطح کشور، اسلامى کردن مقررات مدنى، جزایى، مالى، اقتصادى، ادارى، نظامى و سیاسى ، تامین امنیت اجتماعى و قضایى و برقرارى حقوق مساوى براى مردم ، مردمی بودن مسئولین و ارزشمند شدن و محوریت خدمت به مردم و ساده زیستی آنان، نهادینه شدن مبارزه با تجمل گرایی و ریخت و پاش بیت المال در میان مسئولین عالی رتبه و سایر مقامات اداری و نظامی ، هماهنگى بین تعهد و تخصص ، تلاش برای ایجاد نظام مدیریتی سالم و خدمتگذار با اجرای مکانیسم های گزینشی و نظارتی کارآمد ، و برقراری ارتباط گسترده مسئولین با مردم.[51]
8 . احیاء روحیه خودباوری و بازسازی هویت ملی ، در زمینه های مختلف علمی ، فرهنگی ، صنعتی ،تکنولوژیک و علوم پیشرفته روز که منجر به خودکفایی کشور در عرصه های مختلف و درخشش بی نظیر محققان و جوانان ایرانی در سطوح جهانی گردیده است.
9 . اهتمام به عدالت اجتماعى و محوریت در جهت گیرى ها و سیاست گذارى ها در عرصه هاى قانون گذارى، اجرا و قضاوت ، خودکفایی و پیشرفت در برنامه ها و سیاست های اقتصادی کشور و تلاش برای توزیع عادلانه امکانات و حمایت از اقشار آسیب پذیر در تمامی نقاط کشور.[52]10 . بازسازی و توسعه زیرساخت های اقتصادی کشور ؛ بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، با ملى کردن سرمایه هاى بزرگ، بانکها و شرکتهاى بیمه، از نفوذ و قدرت شرکتهاى بین المللى کاسته و نظام اقتصادى جدیدى پى ریزى شد. و با تدوین برنامه های توسعه اقتصادى و اجتماعى ، توسعه ، بازسازى و ایجاد زیرساختهاى اساسى و مهم اقتصادى کشور ، ساخت سدها و مهار آبها ، توسعه ارتباطات ، تأسیس شرکتهاى پتروشیمى ، راه و ترابرى ، صنایع نظامى، ارتقاى دانش عمومى، توسعه آموزش عالى و مراکز مهارت آموزىو… به صورت جدی در دستور کار قرار گرفت .[53]10. ارتقاى سطح توانایى هاى نظامى در برابر عوامل تهدیدکننده استقلال و تمامیت کشور که نمونه آن در هشت سال دفاع مقدس ملت ایران دیده شد. و تأمین امنیت ملی و امکانات دفاعی بازدارنده ، به نحوی که امروزه جمهوری اسلامی ایران بزرگ ترین قدرت نظامی مستقل و خودکفا در منطقه را تشکیل می دهد.
11. شکستن ابهت و اقتدار ابرقدرت های جهانی با تجدید حیات سیاسى اسلام در جهان و حمایت از نهضت هاى آزادى بخش ؛ انقلاب اسلامی ایران، انفجار نور بود که شعاع تابش آن تا ژرفای جهان اسلام راه یافت. از دیدگاه جان ال. اسپوزیتو، ایران نخستین انقلاب سیاسی اسلامی موفق را به جهان عرضه کرد و مسلمانان سراسر جهان از ثمره آن، که همانا اوج گرفتن مفهوم هویت اسلام و بازگشت غرور و اقتدار به مسلمانان در جهانی که تحت سلطه ابرقدرت هاست، بهره مند شدند.[54] تا آنجا که از دیدگاه اکثریت محققان ، پیروزی انقلاب اسلامى در ایران، بزرگ ترین محرک جنبش هاى سیاسى اسلامى درکشورهایى همانند لبنان، عراق، کشورهاى حوزه خلیج فارس، افغانستان، پاکستان، تونس، فلسطین ، مصر ، الجزایر و شمال آفریقا ، سوریه، نیکاراگوا و آفریقاى جنوبى می باشد که به شکل مستقیم وغیرمستقیم بر آنان تاثیر گذار بوده است.[55]12 . مبتنى کردن سیاست خارجى و ارتباط با دیگر دولت ها براساس اصول اسلامى ، منافع ملی و عزت ، حکمت و مصلحت ، نفى هرگونه سلطه جویى و سلطه پذیرى، حفظ استقلال همه جانبه کشور و روابط صلح آمیز با دولت های غیر متخاصم .
موارد فوق تنها گوشه هایی است از تحولات عظیم و ارزشمند نظام سیاسی ایران بعد از انقلاب اسلامی است؛ هرچند تحقق کامل اهداف والای انقلاب در عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و ایجاد جامعه ی اسلامی نمونه ، نیازمند اقدامات و گامهای اساسی دیگری می باشد. به تعبیر مقام معظم رهبری «ما هنوز تا یک جامعه کاملا اسلامی که نیک بختی دنیا و آخرت مردم را به طور کامل تأمین کند و تباهی و کجروی و ظلم و انحطاط را ریشه کن کند فاصله زیادی داریم، این فاصله باید با همت مردم و تلاش مسئولان طی شود.»[56]
[1] – روانشناسی تربیتی, علی شریعتمداری، اصفهان: انتشارات مشعل، 1364 ، ص216.
[2] – روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی ، حسن فراهانی ، باشگاه اندیشه به نقل از کتاب سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی .
[3] – ر.ک: ماروین زونیس، شکست شاهانه ، ترجمه عباس مخبر.
[4] – ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، حسین فردوست، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص32.
[5] – گفتگوهای خصوصی من با شاه، امیر اسدالله علم ، تهران: طرح نو، ج1، ص 71.
[6] – فریدون هویدا، سقوط شاه، تهران : انتشارات اطلاعات، 1373، ص 156 ؛ و ر.ک : سقوط، (مجموعه مقالات بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1384، ص 307 .
[7] – رادیو 24 ساعته لس آنجلس، 21/11/1378 ؛ هفته نامه پنجشنبه، سال سوم، شماره 95، ص11.
[8] – به عنوان نمونه ر.ک : مأموریت برای وطنم، محمدرضا پهلوی ،ج6، صص87-89 ؛ مصاحبه با تاریخ سازان جهان، اوریانا فالاچی، انتشارات جاویدان، ج2 ، صص294 -292 .
[9] – تاجالملوک ، آیرملو، تهران : انتشارات بهآفرین، 1380.
[10] – ر.ک : روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی ، پیشین .
[11] – برای آگاهی بیشتر از اموال بنیاد پهلوی مراجعه کنید به گراهام، رابرت؛ ایران سراب قدرت، ترجمه فیروزه فیروزنیا، کتاب تهران 1358، صص 208-204.
[12] – ر.ک : روحالله حسینیان ، فساد دربار ، پیشین .
[13] – ر. ک : جشن های 2500 ساله شاهنشاهی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی .
[14] – ثریا اسفندیاری، کاخ تنهایی، ترجمه نادعلی همدانی، تهران : نشر مترجم ، 1370، ص 133.
[15] – لوروریه، ژانلوروریه، ژان؛ و، فاروقی، احمد؛ ایران برضد شاه؛ ترجمه مهدی نراقی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1358،ص 103.
[16] – ر.ک : اصغر حیدری، جُبن ذاتی پهلویها ، نشریه زمانه ، 17/11/84 .
[17] – جمیله کدیور ، رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا ، تهران : اطلاعات ، 1374 ، ص 40 .
[18] – گازیوروسکی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ص 28 .
[19] – ماروین زونیس ، شکست شاهانه ، ترجمه باس مخبر ، تهران : طرح نو ، 1370 ، ص 305 .
[20] – سیروس پرهام، انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى ، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1357 ، ص 26.
[21] – ر.ک : حجت سلیماندارابی ، انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟ ، مجله 15 خرداد ، شماره 2 .
[22] – نگاهی به پدیده نوسازی در عصر پهلوی ، محبوبه صدیقی ، مجله الکترونیکی دوران ، شماره 34 – شهریورماه1387 ؛ محمد باقر حشمت زاده ، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی در ایران ، ص 343 .
23] – ثریا اسفندیاری، کاخ تنهایی (خاطرات ثریا اسفندیاری)، ترجمه: امیرهوشنگ کاووسی، تهران، نشر البرز، چاپ سوم، ص197 .
[24] – به نقل از: حسینقلی سررشته، خاطرات من، تهران، نویسنده، چاپ اول، 1367، ص108 .
[25] – سی. ام وودهاوس، شرح عملیات چکمه (اسرار کودتای 28 مرداد)، ترجمه: نظامالدین بندری، تهران، نشر راهنما، چاپ دوم، 1368، صص77 و 84 .
[26] – ر.ک : جُبن ذاتی پهلوی ها ، اصغر حیدری ، نشریه زمانه ، به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی .
[27] – احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط (سرگذشت خاندان پهلوی در دوره آوارگی)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، 1371 ، صص244-243 .
[28] – روزنامه لوموند چاپ پاریس دیروز شنبه 31 شهریور 1386 .
[29] – گفتگوی رضا پهلوی با رادیو زمانه ، به نقل از روزنامه کیهان ، 10/9/1387 ، ص 2 .
[30] – ر.ک : اصغر حیدری، جُبن ذاتی پهلویها ، نشریه زمانه ، 17/11/84 .
[31] – فریدون هویدا، سقوط شاه، تهران : انتشارات اطلاعات، 1373، ص 156 ؛ و ر.ک : سقوط، (مجموعه مقالات بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1384، ص 307 .
[32] – ر.ک : روحالله حسینیان ، فساد دربار ، سقوط ، پیشین .
[33] – ر.ک : اصغر حیدری، جُبن ذاتی پهلویها ، نشریه زمانه ، 17/11/84 .
[34] – ر.ک : محمد باقر حشمت زاده ، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی در ایران ، ص 343 .
[35] – مارک . ج . گازیوسکی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ترجمه فریدون فاطمی ، تهران : نشر مرکز ،1371، صص 268 – 270.
[36] – ر.ک: مفاسد اخلاقی شاه و خاندانش، جمعی از نویسندگان، تهران، جهان کتاب، 1379.
[37] – کاپوشینسکی، نشر نو، تهران، 1376 ؛ مجموعه مقالات، سقوط، پیشین، ص 697.
[38] – راجی پرویز؛ خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ج.ا. مهران، تهران : اطلاعات ،1364،ص 200.
[39] -ر. ک : دیبا، فریده؛ دخترم فرح، ترجمهی الهه رئیسفیروز، بهآفرین، تهران؛ پهلوی، تاجالملوک؛ خاطرات ملکه پهلوی، انتشارات بهآفرین، تهران 1380؛ فساد دربار ، پیشین .
[40] – برای آگاهی بیشتر از اموال بنیاد پهلوی مراجعه کنید به گراهام، رابرت؛ ایران سراب قدرت، ترجمه فیروزه فیروزنیا، کتاب تهران 1358، صص 208-204.
[41] – ر.ک : روحالله حسینیان ، فساد دربار ، پیشین .
[42] – همان .
[43] – امیراسدالله علم، گفت و گوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیراسدالله علم، تهران : طرح نو، 1371، ص 770.
[44] – ر. ک : جشن های 2500 ساله شاهنشاهی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی .
[45] – ثریا اسفندیاری، کاخ تنهایی، ترجمه نادعلی همدانی، تهران : نشر مترجم ، 1370، ص 133.
[46] – ر.ک : حجت سلیماندارابی ، انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟ ، مجله 15 خرداد ، شماره 2 .
[47] – احمد فاروقى و ژان لوروریه، ایران برضد شاه ، ترجمه مهدى نراقى، ص 28 ؛ و ر.ک : حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى ، ج 1، ص 82.
[48] – گازیوروسکی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ص 28 .
[49] – ماروین زونیس ، شکست شاهانه ، ترجمه باس مخبر ، تهران : طرح نو ، 1370 ، ص 305 .
[50] – جمیله کدیور ، رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا ، تهران : اطلاعات ، 1374 ، ص 40 .
[51] – محمدباقر حشمت زاده ، چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، ص 346 .
[52] – ر.ک: رویش، درآمدی بر کارآمدی نظام جمهوری اسلامی، علی اکبر کلانتری، قم: نشر معارف، 1383 ؛ مقاله کارآمدی انقلاب اسلامی و مروری بر دستاوردهای اقتصادی انقلاب اسلامی، علیرضا محمدی، مجله معرفت، شمار 89، اردیبهشت 1384 .
[53] – ر . ک : على ذوعلم، کارنامه بیست ساله، کانون اندیشه جوان، تهران: 1379، ص 15 ؛ م. قبادی ، تحریم و فرصتی برای تکیه بر خویش ، سایت بازتاب ، 11 مهر 1385 .
[54] – جان ال. اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیر شانه چی، تهران، باز، 1382، ص 49 ؛ برای آگاهی بیشتر ر.ک: 25 گفتار پیرامون انقلاب اسلامی، تهران: نشر هماهنگ، 1382 و آثار و نتایج انقلاب اسلامی ایران، محمد باقر حشمت زاده، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379.
[55] – رک: به کوشش حاتم قادرى، مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم ، صص 155 ـ 117؛در مورد تأثیرپذیرى انتفاضه فلسطین از انقلاب اسلامى ایران رک: صالح عوض، الانتفاضة الثورة ، ص 89 ؛ جنبش های اسلامی معاصر درجهان عرب، هراریر دکمجیان ؛ نشریه معرفت ، شماره 98 .
[56] – حدیث ولایت، ج 4، صص 252 و 253. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100112360)
یکم . بررسی ویژگی های شخصیتی شاه :
(برگرفته از:مقاله «آنها چرا فرار می کنند ؟ ،علیرضا محمدی ، مجله پرسمان ، ش 72 » )
یکی از شاخصه های مهم در ارزیابی سطح کارآمدی نظام های سیاسی ، بررسی ویژگیهای شخصیتی رهبران و مدیران ارشد آنان است که این شاخصه در نظامهای سلطنتی که خواست و اراده شاه محور تمامی تصمیمات و خط و مش های نظام سیاسی است ، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد . در بررسی چگونگی حکومت خاندان پهلوی نیز که حکومتی خودکامه و مبتنی بر اراده شاه بود ، شناخت این ویژگی های شخصیتی و چگونگی تأثیرگذاری آنان در جهت گیری های مدیریتی ، حائزاهمیت است :
1 . روحیه دیکتاتوری ؛ محمدرضا در خانوادهای دیکتاتور محور پرورش می یابد ؛ این مسئله، عامل مهمی در شکلگیری شخصیت او بود . در چنین فضائی یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است ، فقط دیکتاتور تصمیم میگیرد، هدف تعیین میکند، وظیفه افراد را مشخص و همه باید بدون چون و چرا مطابق دلخواه میل او رفتار کنند. او میتواند از دیگران انتقاد کند ، اما خود نقد پذیر و پاسخگو نیست ، شخصیت ، تمایلات و احتیاجات مجموعه به هیچ وجه مورد توجه نیست.در این محیط همواره ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد. از محبت و احساس امنیت خبری نیست.[1] بزرگ شدن محمدرضا در چنین محیطی با الگوی تربیتی رضاخان باعث شد که او نیز یک دیکتاتور شود ؛ نسبت به زیردست، خشن و بیرحم باشد و به بالادست کاملاً تمکین نماید. چنانچه نسبت به انگلیس و آمریکا در تمام سلطنتش چنین بود.[2]2 . فقدان اعتماد به نفس ؛ ماروین زونیس در کتاب شکست شاهانه[3] با توجه به محوربودن شخص شاه در حکومت و نقش تعیین کننده تصمیمات فردى او، به بررسى روان شناسى شخصیت شاه پرداخته است. به نظر وى محمدرضا به دلیل نحوه تربیت دوران کودکى و نوجوانى ناشى از تربیت او در یک محیط زنانه و سپس قرارداشتن در کنار پدرى مستبد، فردى مردد و فاقد اعتماد به نفس بار آمده بود، به همین دلیل فاقد اراده لازم و قدرت تصمیم گیری صحیح در مسائل مهم کشور بود .
3 . بلند پروازی ؛ خودشیفتگی و عقده خود بزرگبینیِ ارثی از رضاخان و در کنار آن پائین بودن ضریب هوشی و فکری محمدرضا ، باعث خود بزرگبینی ، تخیل افراطی و بلند پروازی در نحوه رفتاری و مدیریتی او شده بود . فردوست در مورد استعداد شاه چنین مینویسد: « محمدرضا در ریاضیات بسیار ضعیف بود، اصولاً حوصله فکر کردن نداشت. او از همان کودکی اهل تفکر عمیق و همه جانبه نبود. زود خسته میشد و بیشتر علاقه داشت پیشنهادات را بپذیرد.»[4] اسدالله علم نیز در خاطرات خود می گوید: «شاه از هر چه مطالعه است متنفر است.»[5] از منظر روانشناسی هنگامی که قدرت استدلال در فرد ضعیف باشد او بیشتر تمایل به مسائل کمّی ، ظاهری و سطحی دارد. چنین نگرشی در 37 سال سلطنت محمدرضا به چشم میخورد ؛ تکیه بیش از حد به غرب و جلب نظر آمریکا به هر قیمت برای حمایت از خود، خرید انبوه تسلیحاتی ، برپایی مراسم و جشنها، بذل و بخششهای فراوان همگی ناشی از چنین نگرشی در شاه بود. تا شاه را در منطقه و سطح جهان مطرح سازد.
آمریکا نیز به این حالت شاه دامن میزد. شاه، مبالغ زیادی به روزنامهها و مجلات خارجی باج میداد تا در وصف او بنویسند و انتقادی از حکومت او به عمل نیاورند. فریدون هویدا در کتاب سقوط شاه می نویسد: «توهمات عظمت گرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان «سیا» نیز ضمن گزارش محرمانه ای در سال 1976 (1355) شاه را به عنوان مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگ بینی او را تهدید می کند، توصیف کرده بود.»[6] روحیه اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از وی نیز سبب می شد که وی درک صحیحی از حقایق جامعه نداشته باشد و واقعیات کشور را به خوبی نشناسد.
4 . بی اعتقادی مذهبی ؛ محمدرضا تحت تربیت خانوادگی ، سیاست اسلام ستیزی و غربزدگی رضا شاه و تحصیل در غرب که از سوی انگلیسیها برای آشنا ساختن محمدرضا با فرهنگ و ارزش های غربی انجام شد ، به شدت فردی بی اعتقاد به مذهب گردید از این رو بدون ملاحظه به فرهنگ مذهبی جامعه ایران ، بیمحابا مشروب میخورد و با زنان بیشمار ارتباط داشت و خانواده و اطرافیانش غرق در فساد بودند ، تقویم اسلامی را به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد و نمونه های متعدد دیگر که همه حاکی از روحیه بی اعتقادی و ضدیت او با اسلام دارد .
فرح پهلوی در مصاحبه با رادیو لسآنجلس دربارهی مذهب شاه و اعتقادات مذهبی او می گوید:« شاه اعتقادات مذهبی نداشتند و به خصوص در این سالهای آخر حکومتشان مرتباً مورد مدح و چاپلوسی قرار میگرفتندو به شدت بیدین شده بودند و حتی بدشان نمیآمد که توصیه امیرعباس هویدا را به کار بببندند[هویدا از شاه خواسته بود تا رسمیت دین اسلام را لغو و به بهاییان اجازه فعالیت گسترده بدهد] اما از مردم به شدت میترسیدند و وحشت داشتند که مردم علیه ایشان دست به شورش بزنند. به همین خاطر از هویدا خواستند تا دولت در خفا وسیله رشد بهاییان را فراهم کند…»[7] و تنها در مواقع خطر ، ترس و تهدید و برای فریب تودههای مردم به مذهب متوسل میشود ؛ در روز عاشورا روی صندلی در مسجد مینشست و یا لباس احرام میپوشید و به زیارت کعبه میرفت و یا در حرم مطهر امام رضا(ع) حاضر میشد و زیارت میکرد. هنگامی که به مسافرت میرفت، روحانی دربار او را از زیر قرآن عبور میداد و در موارد متعدد اظهار می کندکه از الهامات مذهبی و حمایت ائمه (ع) برخوردار است.[8]5 .
فساد و هوسرانی ؛ عقده های و کمبودهای عاطفی دوران کودکی و پرورش در محیطی که قدرت را وسیله ای برای ارضای امیال و هواهای نفسانی خود می دانست و بی اعتقادی مذهبی همه سبب می شود تا محمدرضا که با پادشاهی قدرت و امکانات وسیعی پیدا کرد از ثروت این ملت برای تسکین حالات بیمارگونه خود خرجهای فراوانی کرد. تاجالملوک، مادر محمدرضا شاه، ضمن بیان خاطراتش از هوسبازیهای فرزندش دفاع کرده و ضمت تأیید وجود روابط میان شاه و طلا آورده است:« این حق پسرم بود که همسر و معشوقه را توأمان داشته باشد، اگر انسان شاه باشد و نتواند از پادشاهی خود لذت ببرد پس چه فرقی با یک رعیت ساده دارد.»[9]؟! از این رو شاه ضعیف در فساد اخلاقی حد و مرزی نمیشناخت و اصول اخلاقی را رعایت نمیکرد. در میان زنانی که به کاخ شاه رفت و آمد میکردند همه تیپ زن دیده میشد. از ماریا اشنایدر ستاره نوجوان فیلمهای بیپروای جنسی گرفته تا دختر صاحب سینمای ایران که یک ارمنی بود.[10] و در این راه بیت المال کشور صرف هوسرانی و کامجوئی های خاندان پهلوی می گردد .
علاوه بر مفاسد اخلاقی ،خاندان پهلوی عقده و حرص و ولع سیر ناشدنی در جمع ثروت داشتند. شاه به بهانههای مختلف هر روز بر ثروت ، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش در داخل و خارج می افزود. «بنیاد پهلوی» با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود نظیر کازینوهای قماربازی و کابارهها، رانتخواری و استفادههای انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وامها ، مواد مخدر ، قاچاق عتیقه و… منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.[11] مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کردهاند.اشرف پهلوی نیز توانست از راههای غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش یکی از «ثروتمندترین افراد خاندان پهلوی و از سرمایهداران بزرگ جهان» شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونتکارلو و چند نقطه مصفای دیگر جهان هم اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.»[12]حیف و میل گسترده بیت المال و جشن های 2500ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت و با ولخرجیها و اتلاف بی حد و حصر سرمایههای ملی کشورمان انجام شد ، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر میبردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری ازوسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت.[13] به اعتراف خود ثریا ، «محلات جنوب شهر[ تهران] با جویهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانهها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم میرسد، بچههای مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل ولای کوچهها که خانههایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند.»[14]
فساد اخلاقی، تکبر و تفرعن، فساد جنسی، فساد مالی و فساد دینی که با ظهور رژیم پهلوی همزاد دربار بود تمام تار و پود دربار را در نوردیده با ایجاد بدبینی ، بی اعتمادی و نارضایتی های گسترده ، مردم مسلمان ایران را سخت به عکسالعمل واداشت.
به گفته ژان لوروریه، روزنامهنگار فرانسوی «اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید که چرا رژیم را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند و جواب آنها را جمع کنید، فساد و انحطاط اخلاقی رژیم در ردیف اول پاسخ آنها خواهد بود.»[15]
6. فقدان پایگاه مردمی ؛ فریده دیبا، مادر فرح دیبا، در مورد خصوصیات دامادش میگوید: «محمدرضا، به دلیل تربیت غربیاش، مردم را کوچک و ذلیل و زبون میانگاشت و جان کلام اینکه افرادِ مقابل خود را فاقد شخصیت میخواست! اگر کسی در برابر او خودی نشان میداد، درجا کنار گذاشته میشد. او مایل بود هرکاری در مملکت انجام میشود، بهحساب او گذاشته شود و دوست داشت همه نوکر و کارگزار او باشند… در ارتش نیز همین سیاست را دنبال میکرد. امرا و فرماندهان ارتش، مشتی افراد پیروپاتال و بهراستی بیعرضه بودند.
محمدرضا بهویژه در ارتش سعی میکرد افراد بیعرضه و نوکرصفت و بلهقربانگو و حقیر را مصدر امور کند. من در مراسم رسمی یا میهمانی ها میدیدم که چطور افسران عالیرتبه ارتش، حتی کفش محمدرضا را میبوسیدند…این افسران، فاقد هر نوع شخصیت بودند.»[16]
در حکومت پهلوی مردم و نهادهای مردم سالار کوچکترین جایگاهی نداشتند ، شاه مى کوشید طی دوران حکومت 37 ساله خود ، با تکیه بر پول نفت، ارتش 700 هزار نفرى، دستگاه هاى مخوف امنیتى همانند ساواک، ایجاد حکومت ترور ، وحشت ، شکنجه ، اعدام و سرکوب گسترده و بیرحمانه مخالفین ، انحصاری نمودن قدرت و امکانات کشور به گروهی خاص از جمله شبکه هزار فامیل ، و بهره مندى از حمایت بى دریغ بیگانگان ،به طور دائم کنترل خود را برجامعه و سیاست ایران افزایش دهد.
به این ترتیب، بحران سیاسی در سراسر کشور ، به خاطر تجمع نارضایتی مردم ، کنترل و سرکوب شدید ، تمرکز گرایی بیش از حد ، مبارزه علنی با اسلام و اعتقادات مذهبی مردم ، رواج ابتذال و بی بندباری ، فقدان بحث و آزادی سیاسی و احساس عمومی این مساله که فساد و عدم کارآیی حکومت به نحو غیر قابل تحملی فزونی گرفته ، فراگیر شد.[17]
7 . بیگانه پرستی و وابستگی ؛ افزون بر ابتذال سیاسی ، فساد اخلاقی و مالی ، رژیم پهلوی در اندیشه و عمل غربزده و سرسپرده در برابر انگلیس و آمریکا بود؛ محمد رضا شاه همانند پدرش رضا شاه به قدرت رسیدن و بقای حکومت خویش را مدیون بیگانگان می دانست ؛ روزنامه نیویورک تایمز می نویسد : « پس از کودتا ، شاه گیلاس خود را با تعارف به روزولت رئیس بخش سیا در خاورمیانه برداشت و گفت : من تاج و تخت خود را به خدا ، مردم کشورم ، ارتشم و به شما مدیونم .»[18] در حقیقت کشور در دوره پهلوی ،حیات خلوت و منطقه نفوذ قدرت های جهانی بود ، آنها در همه امور کشور ، عزل و نصب مقامات ارشد ، نمایندگان مجلس ، تصویب یا رد لوایح و قوانین ، امضای قراردادها و پروتکل ها ، سیاست گذاریها و…، نقشی آشکارو پنهان داشتند.[19] و ایران به تمام معنا فاقد استقلال سیاسی بود ؛ انتخاب نخست وزیر و وزیران عمدتاً از بین افراد وابسته به سازمانهای جاسوسی ، آمریکا و فراماسونری صورت می گرفت ؛ «آماری که از وابستگی های افراد شناخته شده هیئت وزیران هویدا، آموزگار، شریف امامی، و ازهاری به دست آمده حکایت از آن دارد که 38% فراماسون، 24%عضو سیا و 21%عضو ساواک بوده اند.»[20] رژیم شاه در جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ، امنیتی و نظامی به آمریکا و غرب پیوند خورده بود و در راستای تأمین منافع بیگانگان بدون توجه به فرهنگ، نیازها و شرایط موجود در داخل کشور، تنها مجری سیاستهایی بود که بیگانگان به اسم مدرنیزاسیون برای تحقق اهداف و منافع خود به او دیکته میکردند.
و به صورت طبیعی اجرای این برنامه ها نه تنها نتوانست کشور را به سوی پیشرفت و خودکفائی سوق دهد بلکه با ایجاد مشکلات در ابعاد مختلف باعث عقب ماندگی هرچه بیشتر آن گردید ؛ نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتی ، رشد سرمایه داری در دامان امپریالیسم ، نابودی کشاورزی ، افزایش وابستگی در بخش صنعت گسترش صنایع مصرفی ،سطح بالای بیکاری و کم کاری ،سطح نازل درآمد سرانه ، سطح پایین بهره وری ، وضع بد بهداشت همگانی ، بی اعتنایی به علم ، مراکز علمی و تحقیقاتی ، بی توجهی به بازسازی زیرساختهای اقتصادی و رشد و توسعه کشور ، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته ، اجراى سیاست ریخت و پاش و ولخرجى هاى سرسام آور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهاى ملى ، تشدید فاصله طبقاتى ، هجوم بی رویه روستائیان به شهرها و گسترش شهرنشینی ، گسترش فرهنگ مصرفی ، حاکمیت بیچون و چرای انگلیسیها و امریکاییها در چرخهی فعال و مفید اقتصادی ، از پیامدهای برجسته مدیریت فاسد ، بی کفایت و ناکارآمد این دوران و برنامه های مدرنیزاسیون غربی می باشد.
به عنوان نمونه ؛ نتایج سیاست های اقتصادی زمان شاه به گونه ای شد که ایران با اینکه تا آن زمان در بسیاری از مواد غذایی خود کفا بود، به عنوان یکی از وارد کنندگان مواد غذایی تبدیل شد و نیروهای کار فراوانی به صورت بیکار به شهرهای بزرگ مهاجرت نمودند. و یا اینکه جنون مفرط نظامی گری شاه به گونهای بود که بودجه نظامی ایران که در سال 1350 در حدود صد میلیارد ریال بود، در سال 1355 به 8/566 میلیارد ریال افزایش پیدا کرد.
این رقم بیانگر رشد سرسام آور نظامیگری برای ایفای نقش ژاندارمی ایران برای امریکا در منطقه و نشان دهنده نابودی درآمدهای ملی در بیماری قدرت طلبی شاه است.[21] در زمینه فرهنگی نیز با به کارگیری نیروهای بهایی، صهیونیستی و افراد لائیک در مصادر قدرت ترویج ارزشهای منحط غربی در زمینه فساد و بی بندباری تحت عنوان آزادی زنان، ترویج پوشاک ، موسیقی و هنر غربی سبک غربی ، تغییر در الگوی مصرفی ، تضعیف ارزشهای مذهبی و ملی ، بها ندادن به شخصیت و کرامت والای انسان و مبارزه با آزادیهای انسانی ، سیاسی ، توهین به اعتقادات مذهبی مردم و مخالفت با دین و شعائر مذهبی مثل حجاب ، روحانیت ، عزاداری و…، عرصه فرهنگی کشور صحنه تاخت و تاز بیگانگان و عوامل غربزده قرار می گیرد.[22] و بالآخره خاندان پهلوی که اساس قدرت و حکومت خود را مدیون بیگانگان میدانند نه تنها در زندگی ، بلکه در مردن نیز بیگانه پرست اند ؛ از این رو محمدرضا پس از فرار از ایران ، همانند پدرش رضا شاه در خارج از کشور به حیات سراسر خیانت بار خود پایان داده تا اوج بیگانهپرستی ، وابستگی و حقارت این خاندان در مقابل بیگانگان را به اثبات برساند .
8 . ترس و فرار ؛ شاه به دلیل محیط خانوادگی ، فقدان پایگاه مردمی ، بیگانه پرستی و خیانت های متعدد به کشور، همواره دچار ترس و وحشت بود و این موضوع تأثیرات مهمی در شیوه مدیریت و نحوه تصمیم گیری وی داشت . ثریا اسفندیاری، همسر دوم شاه، مینویسد: «در دوران سهساله حکومت دکتر مصدق، محمدرضا، هنگام خواب، سلاح کمری زیر بالشش میگذاشت و شبهنگام مرا بیدار نموده، اتاق خوابمان را عوض مینمود و نیز در خوردن غذا دچار دلهره میشد؛ زیرا میترسید در آن سم ریخته باشند.»[23] در جریان کودتای آمریکائی مرداد 1332 شاه برای درامانماندن از عواقب شکست کودتا، با وحشت از ایران فرار می کند .
به نوشته سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی، شتاب و دستپاچگی شاه در هنگام فرار به حدی بود که او حتی نتوانست لباسش را مرتب کند؛ چنانکه حتی جوراب نیز به پا نداشت![24] سی.ام. وودهاوس، مقام امنیتی بلندپایه اینتلیجنسسرویس انگلستان و طراح اصلی کودتای چکمه یا آژاکس – که علیه دکتر محمد مصدق برنامهریزی و اجرا شد – مینویسد: «در طرح کودتا، فرار شاه از ایران پیشبینی نشده بود اما خود محمدرضا اصرار کرد برنامه فرار از ایران در صورت شکست، به طرح اضافه شود.»[25]
ربع پهلوی فراری
محمدرضاشاه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی- 26 دی ماه 1357 – نیز فرار را بر قرار ترجیح داده ، به دامن اربابان خویش پناه می برد . و در آخرین دقایق عمر خود، ملت ایران را به پسرش رضا ( ربع پهلوی) که با ثروت بیحساب که از ایران دزدیده و در نقاط خوش آبوهوای اروپا و امریکا، به خوشگذرانی میپردازد ، می سپرد.!
رضا پهلوی که خودش را رضاشاه دوم و شاهنشاه ایران میداند ، با دارابودن تمامی صفات و ویژگی های اخلاقی از فساد اخلاقی و مالی، خیانت به ملت ، و بیگانه پرستی گرفته تا ترس و بزدلی ، کارنامه ای درخشان داشته روی پدران خویش را سفید نموده است.[26] به عنوان نمونه ، احمدعلی مسعود انصاری، مسئول سابق امورمالی رضا پهلوی در خارج از ایران مینویسد: «در سال 1986 چندتن از دوستان از طریق نیکسون و یارانش به فکر پیادهکردن طرحی ضربتی برای گرفتن حکومت ایران افتادند.
نخست به دیدار نیکسون رفتند… با حمایت جان کانلی و جمعی از مقامات نظامی امریکا، طرحی با عنوان ”کیش“ تهیه شد. بر طبق طرح، قرار بود که با حمایت نیروهای امریکا در منطقه، رضا غافلگیرانه در جزیره کیش پیاده شود و به جمهوری اسلامی اعلام جنگ کند. این طرح … را با رضا در میان گذاشتند، وی بیآنکه در مورد طرح و جزئیات و اهدافش بپرسد، اولین سوالی که مطرح کرد، این بود که خوب برای فرار چه فکری کردهاید؟ و اگر موفق نشدیم، چگونه میتوانم از آنجا فرار کنم؟ به او گفتند: قربان شما قرار است بروید ایران را بگیرید و ازهمینحالا به فکر فرار و نجات جان خودتان هستید؟! بدینترتیب بار دیگر طرحی دیگر قبل از اجرا در مرحله اولیه خود عقیم ماند. البته کسانی که با روحیه پدر وی آشنا هستند میدانند که او هم همین خصوصیت را داشت… پهلوی ها علاوه بر خسّت، عموماً نمکنشناس و ضمناً ترسو هستند، از آدمهای فاسد هم خوششان میآید و محبتی نسبت به آدمهای سالم ندارند. مردم را هم داخل آدم حساب نمیکنند.
عموماً هم خارجیپرست هستند و در برابر خارجی بهگونه عجیبی مرعوب و مجذوباند و اگر یک ایرانی درباره مسالهای هزار دلیل منطقی بیاورد، بهمجردی که یک نفر خارجی اظهارنظر غیرمنطقی درباره آن مساله بکند، آنها تمام استدلال شما را فراموش میکنند و فقط به همان نظر خارجی میچسبند… نمکنشناسی یکی از خصوصیات آنها بوده و هست…»[27]و به خاطر این ویژگی ها ربع پهلوی نیز همواره مورد حمایت مالی و تبلیغاتی گسترده آمریکا و انگلیس و سازمانهای جاسوسی آنان بوده و از هر فرصتی در زمینه خدمت به بیگانگان و خیانت به ملت قهرمان ایران استفاده می نماید. هر چند تلاش های بیهوده او در مجامع کشورهای اروپائی و آمریکائی برای تغییر نظام مقتدر و مردمی جمهوری اسلامی ، و توصیه هائی که به سیاستمدران این کشورها در زمینه کوتاه نیامدن در قضیه هسته ای ، اعمال تحریمهای بیشتر ، قطع روابط سیاسی و اقتصادی با ایران ،[28] امیدواری به حمله نظامی و منصرف نمودن آمریکا از مذاکره با ایران ، و طرفداری از دموکراسی و آزادیخواهی ! دارد ، ضمن اثبات خیانت و بیگانه پرستی او همواره سوژه ای برای تمسخر و استهزاء وی توسط همگان بوده است چنانکه خود نیز اقرار دارد که « هیچکس ما را آدم حساب نمی کند».[29]
دوم . بررسی ساختارها و عملکردها :
« منبع : مقایسه وضعیت سیاسی کشور قبل و بعد از انقلاب اسلامی، علیرضا محمدی ، ویژه نامه پرسمان ، بهمن 1385»
انقلاب اسلامی ایران ، تحولاتی ژرف و بنیادین در ساختار سیاسی ایران و روابط خارجی آن به وجود آورده و با سقوط مستبدترین و فاسدترین نظام های وابسته به بیگانگان، حکومتی الهی- مردمی ، مترقی و مستقل را به ارمغان آورد. نوشتار حاضر ابتدا به بررسی وضعیت سیاسی حاکم بر رژیم پهلوی پرداخته و سپس دستاوردهای کلان انقلاب اسلامی در عرصه مدیریتی کشور را بیان می نماید.
وضعیت سیاسی کشور قبل از انقلاب
پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی ، نمایانگر ناکارآمدی ، فساد و فقدان پایگاه اجتماعی و مردمی حکومت پهلوی و حاکم بودن شرایط دوقطبی در جامعه آن روز می باشد ؛ در دوران حاکمیت رضا خان و محمد رضا شاه ، قدرت سیاسی از محبوبیت و مقبولیت اجتماعی برخوردار نبود و میان مردم و حاکمیت ، شکاف عمیقی از بی اعتمادی وجود داشت .
حاکمیت استبداد
رضا شاه دیکتاتوری مستبد، خودرأی، تندخو، بی رحم ، خشن و بیگانه پرست بود و دوره سلطنت او یکى از تیره ترین دوران هاى استبداد و سرکوب در تاریخ ایران محسوب می گردد. هیچکس یارای انتقاد و حتی پیشنهاد در حضور او را نداشت. رضاشاه وزرا را در مقابل کوچکترین نافرمانی و انتقاد به باد ناسزا و کتک میگرفت. استبداد او چنان بود که حتی اعضای خانواده او، و از جمله محمدرضا و مادرش نیز از او میترسیدند. مادر شاه در مهر 1354 به محمدرضا گفته بود: «در مقام ملکه هم سعی داشتم زیاد دوروبر شاه نپلکم.»[30]
محمدرضا نیز علاوه بر روحیه ای کاملاً دیکتاتوری ، از ویژگی های شخصیتی نظیر خود شیفتگی و عقده خود بزرگ بینی ، اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از وی برخوردار بود ؛ فریدون هویدا در کتاب سقوط شاه می نویسد: «توهمات عظمت گرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان «سیا» نیز ضمن گزارش محرمانه ای در سال 1976 (1355) شاه را به عنوان مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگ بینی او را تهدید می کند، توصیف کرده بود.»[31] خود شیفتگی و عقده خود بزرگ بینی که ناشی از خشونت و تحقیر رضا خان بود در جشن های دو هزار و پانصد ساله نمود پیدا کرد و بودجه های کلانی صرف آن شد تا شاه را در منطقه و سطح جهان مطرح سازد. روحیه اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از وی نیز سبب می شد که وی درک صحیحی از حقایق جامعه نداشته باشد و واقعیات کشور را به خوبی نشناسد.
تحقیر مردم
شاه به دلیل خصلت اشرافی گری ، نخوت و خودبزرگ بینی و روحیه استکباری خویش ، همواره با بیاعتنایی و تحقیر با مردم برخورد می کرد ؛ او چنان خود را از مردم بینیاز میدید که گاه به صراحت به آنان توهین میکرد. شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی در سال 1353 مردم ایران را «تنبل» خواند. و گفت : «این مردم قادر به انجام هیچ چیز نیستند، مثل گوسفندان میمانند.»[32] فریده دیبا، مادر فرح دیبا، در مورد خصوصیات دامادش میگوید: «محمدرضا، به دلیل تربیت غربیاش، مردم را کوچک و ذلیل و زبون میانگاشت و جان کلام اینکه افرادِ مقابل خود را فاقد شخصیت میخواست! اگر کسی در برابر او خودی نشان میداد، درجا کنار گذاشته میشد. او مایل بود هرکاری در مملکت انجام میشود، بهحساب او گذاشته شود و دوست داشت همه نوکر و کارگزار او باشند… در ارتش نیز همین سیاست را دنبال میکرد. امرا و فرماندهان ارتش، مشتی افراد پیروپاتال و بهراستی بیعرضه بودند. محمدرضا بهویژه در ارتش سعی میکرد افراد بیعرضه و نوکرصفت و بلهقربانگو و حقیر را مصدر امور کند. من در مراسم رسمی یا میهمانیها میدیدم که چطور افسران عالیرتبه ارتش، حتی کفش محمدرضا را میبوسیدند…این افسران، فاقد هر نوع شخصیت بودند.»[33]
بها ندادن به شخصیت و کرامت والای انسان ، ترویج فرهنگ غربی و آزادیهای غریزی و حیوانی در جامعه و مبارزه با آزادیهای انسانی ، سیاسی ، آزادی بیان وقلم در جهت رشد جامعه ، توهین به اعتقادات مذهبی مردم و مخالفت با دین و شعائر مذهبی مثل حجاب ، روحانیت ، عزاداری و… از دیگر ویژگی ها و عملکرد سوئ رژیم پهلوی است.[34]فقدان نهادهای مردمسالار
در حکومت پهلوی مردم و نهادهای مردم سالار کوچکترین جایگاهی نداشتند ، و شاه نقش انحصاری در تصمیم گیری ها ، تعیین مناصب اجرایی کشور داشت . مجلس و کابینه ، نهادهایی صرفاً فرمایشی و نمایشی در جهت اجرای تصمیمات حکومت فردی و مطلق العنان شاه بودند .[35] به اعتراف فریدون هویدا ، «روش زمامداری شاه بهگونهای بود که اکثر تصمیمها را شخصا میگرفت و بههمینخاطر، چنان جوی بهوجود آمده بود که هیچکس حتی نزدیکترین مشاورانش هم جرات انتقاد از او را به خود نمیدادند. »
مفساد رژیم پهلوی
یکی از عوامل بروز نارضایتی های گسترده از رژیم شاه، فساد بیحد و حصر دربار بود. فساد اخلاقی، تکبر و تفرعن، فساد جنسی، فساد مالی و فساد دینی تمام تار و پود دربار را در نوردیده بود. در حقیقت، فسادی که با ظهور رژیم پهلوی همزاد دربار بود، در پایان دوران حکومت پهلوی به صورت یک فرهنگ حاکم درآمد. در ابتدا رژیم سعی میکرد فساد دربار را به دلایل فرهنگی و هراس از واکنشهای خشمگینانه مردم مخفی نگه دارد. همین امر موجب شد تا خاندان سلطنت خود را از مردم پنهان نمایند و کم کم رابطه باریک خود را با مردم قطع کنند. همین تغییرات سبب گردید دربار به اشرافیت و طبقهای تبدیل شود که هیچ رشتهای میان آنان و مردم تنیده نباشد.
فساد اخلاقی
محمدرضا شاه ، ضعف زیادی در برابر زنان داشت، در فساد اخلاقی حد و مرزی نمی شناخت و اصول اخلاقی را رعایت نمی کرد.[36] دربار او دائم محل رفت و آمد فواحش خارجی و معشوقههای داخلی بود. او از دوران جوانی تا اندکی پیش از مرگ دست از زنبارگی برنداشت و در این راه بخش های سرسام آوری از بیتالمال و اموال عمومی و جواهرات کشور را بیهیچ دغدغهای مصرف میکرد.[37] شاه دیوانه عیاشی بود، او در سفرهای خارجی اش نه مانند یک پادشاه با وقار، بلکه مانند یک لات هرزه به دورهگردی میپرداخت. فریدون هویدا سفیر شاه در سازمان ملل که در یکی از مسافرتهایش به همراه شاه در پاریس بوده، مینویسد:«شاه یکی دو روز عصرها که وقت آزاد داشت به چند کاباره شبانه سر زد و مدتی را در مصاحبت دختران معرفی شده از سوی دوستان خود گذراند که به آنها هدایایی گرانقیمت نیز داد. چند ماه بعد در یک مجلس میهمانی به یکی از همان دخترهایی که مدتی را با شاه سرکرده بود برخوردم و او با افتخار فراوان انگشتر الماسی را که از شاه هدیه گرفته بود به من نشان داد.»[38] مشروب خواری، قماربازی ، سگ بازی ، مواد مخدر ، ثروتاندوزی، مسافرتهای پرخرج، حیف و میل بیت المال و… نیز از دیگر عادت های همیشگی شاه بود که این مفاسد تا اعماق ارکان نظام و سایر درباریان نیز نفوذ کرده بود.[39]فساد مالی و تباهی اقتصاد
خاندان پهلوی عقده و حرص و ولع سیر ناشدنی در جمع ثروت داشتند. رضاخان با زور و قلدری املاک مردم را در مقابل بهای اندکی تملک میکرد. و محمدرضا نیز از همان روزی که به حکومت رسید به فکر ثروتاندوزی افتاد. پس از آن که قیمت نفت به شکل سرسامآوری بالا رفت، شاه به بهانههای مختلف هر روز بر ثروت ، املاک و کاخ های خود و اطرافیانش در داخل و خارج می افزود. او در سال 1337 برای عادی جلوه دادن فعالیتهای اقتصادی به پیشنهاد علم، سازمانی اقتصادی را تحت عنوان «بنیاد پهلوی» تأسیس کرد. این بنیاد با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی خود نظیر کازینوهای قماربازی و کابارهها، رانتخواری و استفادههای انحصاری از امکانات، معاملات، صنایع و وامها ، مواد مخدر ، قاچاق عتیقه و… منابع مالی سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.[40] مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کردهاند.اشرف پهلوی نیز توانست از راههای غیرقانونی و سوء استفاده از موقعیتش یکی از «ثروتمندترین افراد خاندان پهلوی و از سرمایهداران بزرگ جهان» شود و اکنون نیز در نیویورک، پاریس، رم، مونتکارلو و چند نقطه مصفای دیگر جهان هم اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.»[41]از سوی دیگر شاه و دربارش با مسافرتهای پرخرج به داخل و خارج از کشور هزینههای سرسامآوری را به بودجه کشور تحمیل میکردند. در سال 1348 که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بوده است شاه دویست هزار دلار خرج یک مسافرت به آمریکا نمود . و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزینه این مسافرتها به دهها برابر افزایش یافت. به عنوان نمونه در یک سفر اشرف پهلوی به آمریکا در سال 1356 ، نیم میلیون دلار هزینه به بیتالمال تحمیل شد.[42] افزون بر این شاه و درباریان او با دست و دلبازی بیحد حصر خود بیتالمال را به کسانی میبخشیدند که هرگز سزاوار نبودند. از پادشاهان سرنگون شده افغانستان، یونان، آلبانی و بلغارستان وهمسرانشان گرفته[43] تا مقامات آمریکایی و اروپایی و بالآخره ندیمه ها ، معشوقه های شاه و درباریان و این دست و دلبازیها زمانی است که اکثر روستاهای ایران از آب آشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه تهران حلبیآباد روئیده بود.
جشن های 2500ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت و با ولخرجیها و اتلاف بی حد و حصر سرمایههای ملی کشورمان انجام شد ، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر میبردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری ازوسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت.[44] به اعتراف خود ثریا ، «محلات جنوب شهر[ تهران] با جویهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانهها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم میرسد، بچههای مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل ولای کوچهها که خانههایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند.»[45]
نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتی ، رشد سرمایه داری در دامان امپریالیسم ، نابودی کشاورزی ، افزایش وابستگی در بخش صنعت گسترش صنایع مصرفی ،سطح بالای بیکاری و کم کاری ،سطح نازل درآمد سرانه ، سطح پایین بهره وری ، وضع بد بهداشت همگانی ، بی اعتنایی به علم ، مراکز علمی و تحقیقاتی ، بی توجهی به بازسازی زیرساختهای اقتصادی و رشد و توسعه کشور ، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته ، اجراى سیاست ریخت و پاش و ولخرجى هاى سرسام آور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهاى ملى ، و تشدید فاصله طبقاتى و در یک کلام، فساد، اسراف، ظلم اقتصادى و فقر اکثریت مردم ایران از ویژگی های برجسته مدیریت فاسد ، بی کفایت و ناکارآمد این دوران می باشد. به عنوان نمونه ؛ نتایج سیاست های اقتصادی زمان شاه به گونه ای شد که ایران با اینکه تا آن زمان در بسیاری از مواد غذایی خود کفا بود، به عنوان یکی از وارد کنندگان مواد غذایی تبدیل شد و نیروهای کار فراوانی به صورت بیکار به شهرهای بزرگ مهاجرت نمودند. و یا اینکه جنون مفرط نظامی گری شاه به گونهای بود که بودجه نظامی ایران که در سال 1350 در حدود صد میلیارد ریال بود، در سال 1355 به 8/566 میلیارد ریال افزایش پیدا کرد. این رقم بیانگر رشد سرسام آور نظامیگری برای ایفای نقش ژاندارمی ایران برای امریکا در منطقه و نشان دهنده نابودی درآمدهای ملی در بیماری قدرت طلبی شاه است.[46]وابستگی به بیگانگان
افزون بر ابتذال سیاسی و فساد اخلاقی و مالی ، رژیم پهلوی در اندیشه و عمل غربزده و سرسپرده در برابر انگلیس و آمریکا بود؛ در سرسپردگی رضا خان در برابر انگلیس همین بس که چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران درباره او اعتراف کردند: «خودمان او را آوردیم و خودمان او را برداشتیم؛ (We brought him, we took him).»[47]
محمد رضا شاه نیز به قدرت رسیدن و بقای حکومت خویش را مدیون بیگانگان می دانست چنانکه روزنامه نیویورک تایمز می نویسد : « پس از کودتا ، شاه گیلاس خود را با تعارف به کرمیت روزولت رئیس بخش سیا در خاورمیانه برداشت و گفت : من تاج و تخت خود را به خدا ، مردم کشورم ، ارتشم و به شما مدیونم .»[48] در حقیقت کشور در دوره پهلوی ،حیات خلوت و منطقه نفوذ قدرت های جهانی بود ، آنها در عزل و نصب مقامات ارشد ، نمایندگان مجلس ، تصویب یا رد لوایح و قوانین ، امضای قراردادها و پروتکلها ، سیاست گذاریها و…، نقشی آشکارو پنهان داشتند. و آمریکا به عنوان قدتمند ترین حامی وی در برخورد با مسائل گوناگون محسوب می گردید.[49]
حکومت وحشت و خفقان
شاه مى کوشید طی دوران حکومت 37 ساله خود ، با تکیه بر پول نفت، ارتش 700 هزار نفرى، دستگاه هاى مخوف امنیتى همانند ساواک، ایجاد حکومت ترور ، وحشت ، شکنجه ، اعدام و سرکوب گسترده و بیرحمانه مخالفین ، انحصاری نمودن قدرت و امکانات کشور به گروهی خاص از جمله شبکه هزار فامیل ، و بهره مندى از حمایت بى دریغ بیگانگان ،به طور دائم کنترل خود را برجامعه و سیاست ایران افزایش دهد. به این ترتیب، بحران سیاسی در سراسر کشور ، به خاطر تجمع نارضایتی مردم ، کنترل و سرکوب شدید ، تمرکز گرایی بیش از حد ، مبارزه علنی با اسلام و اعتقادات مذهبی مردم ، رواج ابتذال و بی بندباری ، فقدان بحث و آزادی کافی و احساس عمومی این مساله که فساد و عدم کارآیی حکومت به نحو غیر قابل تحملی فزونی گرفته ، فراگیر شد.[50]
دستاوردها و پیامدهای سیاسی انقلاب اسلامی
پیروزى انقلاب اسلامى، دگرگونى ها و دستاوردهای بسیار درخشان و مهمى در عرصه هاى مختلف سیاسى و تجلی حاکمیت اراده و خواست مردم مسلمان ایران بر سرنوشت خویش به دنبال داشت که در این جا به بیان فهرستی از آن ها بسنده مى نماییم :
1. پایان بخشیدن به حکومت های استبدادی و شاهنشاهى چند هزار ساله و رفع ظلم و ستم از ملت ایران.
2 . استقرار نظام جمهورى اسلامى؛ پیروزى انقلاب اسلامى خواست عمومى در زمینه تشکیل حکومتی الهی و مردمی را فراهم ساخت و با رأی مثبت بیش از 98% مردم در همه پرسی 12 فروردین 1358به جمهوری اسلامی ، حکومت مطلوب خویش را تشکیل دادند.
3 . فروپاشی تز جدایی از سیاست؛ تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تز جدایی دین از سیاست در جهت بازداشتن مردم مسلمان ایران از دخالت در سرنوشت خویش، از سوی نظام سمتشاهی حاکم همگام با نظامهای غربی تبلیغ میشد تا با آسودگی خاطر به غارت و چپاول منابع و ثروتهای مردم این مرز بوم بپردازند. انقلاب اسلامی ایران با کشیدن خط بطلان بر تز جدایی دین از سیاست، بر اساس تعالیم اسلامی، دخالت مردم در سرنوشتشان و امور سیاسی را لازم و محقق نمود. و ثابت کرد نه تنها دین، افیون جامعه و ضد حرکت هاى انقلابى نیست، بلکه از توانایى و کارآمدی بسیار بالایی در اداره سیاسى جامعه و تامین سعادت دنیوی و اخروی بشر برخوردار است.
4 . کسب استقلال در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی ، علمی ، تکنولوژیکی و کوتاه شدن دست ابرقدرت ها و بیگانگان از مقدّرات کشور و تبدیل ایران به عنوان کشوری تأثیرگذار و کاملاً مستقل در منطقه و سطح جهان.
5 . ارتقای رشد سیاسى و آگاهى هاى عمومى و حضور فعال مردم در صحنه هاى سیاسى و سرنوشت ساز کشور، سپردن انتخاب مسئولان به مردم، تکیه به آراى عمومى در تمامى امور کشور و اهتمام به مشارکت سیاسی مردم با حضور گسترده آنان در صحنه هاى مختلف مدیریتی کشور ، تاسیس نهادهای مردمی و انتخاباتی ، حرکت به سوى قانون گرایى و تحقق نظام مردمسالاری دینى در قالب برگزاری بیش از 27 انتخابات آزاد و مردمی (تقریبا هر سال یک بار) ، شکل گیرى تشکل هاى سیاسى مستقل مردمی، حضور فعال زنان در انقلاب، بالارفتن منزلت آنان در پذیرش نقش سیاسى، مشارکت در همه ى امور کشور، افزایش چشم گیر دختران دانش آموز و دانشجو و زنان معلم، استاد و شاغل، در سطوح مختلف، اعم از قانون گذارى، اجرایى و سایر سمت هاى حساس کشور.
6 . کسب آزادی های سیاسی و اجتماعی ؛ انقلاب اسلامی ایران با از میان بردن جو خفقان و سرکوب در کشور، نعمت آزادی را که لازمه ترقی و تکامل مادی و معنوی جامعه بشری است ، برای کشور به ارمغان آورده و مردم را از این نعمت خدادادی برخوردار نمود.
7 . به وجود آوردن محیطى مناسب جهت رشد کمالات اخلاقى و انسانى ، شکوفایى معنویت و گرایش به ارزش هاى اسلامى در سطح کشور، اسلامى کردن مقررات مدنى، جزایى، مالى، اقتصادى، ادارى، نظامى و سیاسى ، تامین امنیت اجتماعى و قضایى و برقرارى حقوق مساوى براى مردم ، مردمی بودن مسئولین و ارزشمند شدن و محوریت خدمت به مردم و ساده زیستی آنان، نهادینه شدن مبارزه با تجمل گرایی و ریخت و پاش بیت المال در میان مسئولین عالی رتبه و سایر مقامات اداری و نظامی ، هماهنگى بین تعهد و تخصص ، تلاش برای ایجاد نظام مدیریتی سالم و خدمتگذار با اجرای مکانیسم های گزینشی و نظارتی کارآمد ، و برقراری ارتباط گسترده مسئولین با مردم.[51]
8 . احیاء روحیه خودباوری و بازسازی هویت ملی ، در زمینه های مختلف علمی ، فرهنگی ، صنعتی ،تکنولوژیک و علوم پیشرفته روز که منجر به خودکفایی کشور در عرصه های مختلف و درخشش بی نظیر محققان و جوانان ایرانی در سطوح جهانی گردیده است.
9 . اهتمام به عدالت اجتماعى و محوریت در جهت گیرى ها و سیاست گذارى ها در عرصه هاى قانون گذارى، اجرا و قضاوت ، خودکفایی و پیشرفت در برنامه ها و سیاست های اقتصادی کشور و تلاش برای توزیع عادلانه امکانات و حمایت از اقشار آسیب پذیر در تمامی نقاط کشور.[52]10 . بازسازی و توسعه زیرساخت های اقتصادی کشور ؛ بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، با ملى کردن سرمایه هاى بزرگ، بانکها و شرکتهاى بیمه، از نفوذ و قدرت شرکتهاى بین المللى کاسته و نظام اقتصادى جدیدى پى ریزى شد. و با تدوین برنامه های توسعه اقتصادى و اجتماعى ، توسعه ، بازسازى و ایجاد زیرساختهاى اساسى و مهم اقتصادى کشور ، ساخت سدها و مهار آبها ، توسعه ارتباطات ، تأسیس شرکتهاى پتروشیمى ، راه و ترابرى ، صنایع نظامى، ارتقاى دانش عمومى، توسعه آموزش عالى و مراکز مهارت آموزىو… به صورت جدی در دستور کار قرار گرفت .[53]10. ارتقاى سطح توانایى هاى نظامى در برابر عوامل تهدیدکننده استقلال و تمامیت کشور که نمونه آن در هشت سال دفاع مقدس ملت ایران دیده شد. و تأمین امنیت ملی و امکانات دفاعی بازدارنده ، به نحوی که امروزه جمهوری اسلامی ایران بزرگ ترین قدرت نظامی مستقل و خودکفا در منطقه را تشکیل می دهد.
11. شکستن ابهت و اقتدار ابرقدرت های جهانی با تجدید حیات سیاسى اسلام در جهان و حمایت از نهضت هاى آزادى بخش ؛ انقلاب اسلامی ایران، انفجار نور بود که شعاع تابش آن تا ژرفای جهان اسلام راه یافت. از دیدگاه جان ال. اسپوزیتو، ایران نخستین انقلاب سیاسی اسلامی موفق را به جهان عرضه کرد و مسلمانان سراسر جهان از ثمره آن، که همانا اوج گرفتن مفهوم هویت اسلام و بازگشت غرور و اقتدار به مسلمانان در جهانی که تحت سلطه ابرقدرت هاست، بهره مند شدند.[54] تا آنجا که از دیدگاه اکثریت محققان ، پیروزی انقلاب اسلامى در ایران، بزرگ ترین محرک جنبش هاى سیاسى اسلامى درکشورهایى همانند لبنان، عراق، کشورهاى حوزه خلیج فارس، افغانستان، پاکستان، تونس، فلسطین ، مصر ، الجزایر و شمال آفریقا ، سوریه، نیکاراگوا و آفریقاى جنوبى می باشد که به شکل مستقیم وغیرمستقیم بر آنان تاثیر گذار بوده است.[55]12 . مبتنى کردن سیاست خارجى و ارتباط با دیگر دولت ها براساس اصول اسلامى ، منافع ملی و عزت ، حکمت و مصلحت ، نفى هرگونه سلطه جویى و سلطه پذیرى، حفظ استقلال همه جانبه کشور و روابط صلح آمیز با دولت های غیر متخاصم .
موارد فوق تنها گوشه هایی است از تحولات عظیم و ارزشمند نظام سیاسی ایران بعد از انقلاب اسلامی است؛ هرچند تحقق کامل اهداف والای انقلاب در عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و ایجاد جامعه ی اسلامی نمونه ، نیازمند اقدامات و گامهای اساسی دیگری می باشد. به تعبیر مقام معظم رهبری «ما هنوز تا یک جامعه کاملا اسلامی که نیک بختی دنیا و آخرت مردم را به طور کامل تأمین کند و تباهی و کجروی و ظلم و انحطاط را ریشه کن کند فاصله زیادی داریم، این فاصله باید با همت مردم و تلاش مسئولان طی شود.»[56]
[1] – روانشناسی تربیتی, علی شریعتمداری، اصفهان: انتشارات مشعل، 1364 ، ص216.
[2] – روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی ، حسن فراهانی ، باشگاه اندیشه به نقل از کتاب سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی .
[3] – ر.ک: ماروین زونیس، شکست شاهانه ، ترجمه عباس مخبر.
[4] – ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، حسین فردوست، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص32.
[5] – گفتگوهای خصوصی من با شاه، امیر اسدالله علم ، تهران: طرح نو، ج1، ص 71.
[6] – فریدون هویدا، سقوط شاه، تهران : انتشارات اطلاعات، 1373، ص 156 ؛ و ر.ک : سقوط، (مجموعه مقالات بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1384، ص 307 .
[7] – رادیو 24 ساعته لس آنجلس، 21/11/1378 ؛ هفته نامه پنجشنبه، سال سوم، شماره 95، ص11.
[8] – به عنوان نمونه ر.ک : مأموریت برای وطنم، محمدرضا پهلوی ،ج6، صص87-89 ؛ مصاحبه با تاریخ سازان جهان، اوریانا فالاچی، انتشارات جاویدان، ج2 ، صص294 -292 .
[9] – تاجالملوک ، آیرملو، تهران : انتشارات بهآفرین، 1380.
[10] – ر.ک : روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی ، پیشین .
[11] – برای آگاهی بیشتر از اموال بنیاد پهلوی مراجعه کنید به گراهام، رابرت؛ ایران سراب قدرت، ترجمه فیروزه فیروزنیا، کتاب تهران 1358، صص 208-204.
[12] – ر.ک : روحالله حسینیان ، فساد دربار ، پیشین .
[13] – ر. ک : جشن های 2500 ساله شاهنشاهی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی .
[14] – ثریا اسفندیاری، کاخ تنهایی، ترجمه نادعلی همدانی، تهران : نشر مترجم ، 1370، ص 133.
[15] – لوروریه، ژانلوروریه، ژان؛ و، فاروقی، احمد؛ ایران برضد شاه؛ ترجمه مهدی نراقی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1358،ص 103.
[16] – ر.ک : اصغر حیدری، جُبن ذاتی پهلویها ، نشریه زمانه ، 17/11/84 .
[17] – جمیله کدیور ، رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا ، تهران : اطلاعات ، 1374 ، ص 40 .
[18] – گازیوروسکی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ص 28 .
[19] – ماروین زونیس ، شکست شاهانه ، ترجمه باس مخبر ، تهران : طرح نو ، 1370 ، ص 305 .
[20] – سیروس پرهام، انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى ، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1357 ، ص 26.
[21] – ر.ک : حجت سلیماندارابی ، انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟ ، مجله 15 خرداد ، شماره 2 .
[22] – نگاهی به پدیده نوسازی در عصر پهلوی ، محبوبه صدیقی ، مجله الکترونیکی دوران ، شماره 34 – شهریورماه1387 ؛ محمد باقر حشمت زاده ، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی در ایران ، ص 343 .
23] – ثریا اسفندیاری، کاخ تنهایی (خاطرات ثریا اسفندیاری)، ترجمه: امیرهوشنگ کاووسی، تهران، نشر البرز، چاپ سوم، ص197 .
[24] – به نقل از: حسینقلی سررشته، خاطرات من، تهران، نویسنده، چاپ اول، 1367، ص108 .
[25] – سی. ام وودهاوس، شرح عملیات چکمه (اسرار کودتای 28 مرداد)، ترجمه: نظامالدین بندری، تهران، نشر راهنما، چاپ دوم، 1368، صص77 و 84 .
[26] – ر.ک : جُبن ذاتی پهلوی ها ، اصغر حیدری ، نشریه زمانه ، به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی .
[27] – احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط (سرگذشت خاندان پهلوی در دوره آوارگی)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، 1371 ، صص244-243 .
[28] – روزنامه لوموند چاپ پاریس دیروز شنبه 31 شهریور 1386 .
[29] – گفتگوی رضا پهلوی با رادیو زمانه ، به نقل از روزنامه کیهان ، 10/9/1387 ، ص 2 .
[30] – ر.ک : اصغر حیدری، جُبن ذاتی پهلویها ، نشریه زمانه ، 17/11/84 .
[31] – فریدون هویدا، سقوط شاه، تهران : انتشارات اطلاعات، 1373، ص 156 ؛ و ر.ک : سقوط، (مجموعه مقالات بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1384، ص 307 .
[32] – ر.ک : روحالله حسینیان ، فساد دربار ، سقوط ، پیشین .
[33] – ر.ک : اصغر حیدری، جُبن ذاتی پهلویها ، نشریه زمانه ، 17/11/84 .
[34] – ر.ک : محمد باقر حشمت زاده ، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی در ایران ، ص 343 .
[35] – مارک . ج . گازیوسکی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ترجمه فریدون فاطمی ، تهران : نشر مرکز ،1371، صص 268 – 270.
[36] – ر.ک: مفاسد اخلاقی شاه و خاندانش، جمعی از نویسندگان، تهران، جهان کتاب، 1379.
[37] – کاپوشینسکی، نشر نو، تهران، 1376 ؛ مجموعه مقالات، سقوط، پیشین، ص 697.
[38] – راجی پرویز؛ خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ج.ا. مهران، تهران : اطلاعات ،1364،ص 200.
[39] -ر. ک : دیبا، فریده؛ دخترم فرح، ترجمهی الهه رئیسفیروز، بهآفرین، تهران؛ پهلوی، تاجالملوک؛ خاطرات ملکه پهلوی، انتشارات بهآفرین، تهران 1380؛ فساد دربار ، پیشین .
[40] – برای آگاهی بیشتر از اموال بنیاد پهلوی مراجعه کنید به گراهام، رابرت؛ ایران سراب قدرت، ترجمه فیروزه فیروزنیا، کتاب تهران 1358، صص 208-204.
[41] – ر.ک : روحالله حسینیان ، فساد دربار ، پیشین .
[42] – همان .
[43] – امیراسدالله علم، گفت و گوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیراسدالله علم، تهران : طرح نو، 1371، ص 770.
[44] – ر. ک : جشن های 2500 ساله شاهنشاهی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی .
[45] – ثریا اسفندیاری، کاخ تنهایی، ترجمه نادعلی همدانی، تهران : نشر مترجم ، 1370، ص 133.
[46] – ر.ک : حجت سلیماندارابی ، انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟ ، مجله 15 خرداد ، شماره 2 .
[47] – احمد فاروقى و ژان لوروریه، ایران برضد شاه ، ترجمه مهدى نراقى، ص 28 ؛ و ر.ک : حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى ، ج 1، ص 82.
[48] – گازیوروسکی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ص 28 .
[49] – ماروین زونیس ، شکست شاهانه ، ترجمه باس مخبر ، تهران : طرح نو ، 1370 ، ص 305 .
[50] – جمیله کدیور ، رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا ، تهران : اطلاعات ، 1374 ، ص 40 .
[51] – محمدباقر حشمت زاده ، چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، ص 346 .
[52] – ر.ک: رویش، درآمدی بر کارآمدی نظام جمهوری اسلامی، علی اکبر کلانتری، قم: نشر معارف، 1383 ؛ مقاله کارآمدی انقلاب اسلامی و مروری بر دستاوردهای اقتصادی انقلاب اسلامی، علیرضا محمدی، مجله معرفت، شمار 89، اردیبهشت 1384 .
[53] – ر . ک : على ذوعلم، کارنامه بیست ساله، کانون اندیشه جوان، تهران: 1379، ص 15 ؛ م. قبادی ، تحریم و فرصتی برای تکیه بر خویش ، سایت بازتاب ، 11 مهر 1385 .
[54] – جان ال. اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیر شانه چی، تهران، باز، 1382، ص 49 ؛ برای آگاهی بیشتر ر.ک: 25 گفتار پیرامون انقلاب اسلامی، تهران: نشر هماهنگ، 1382 و آثار و نتایج انقلاب اسلامی ایران، محمد باقر حشمت زاده، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379.
[55] – رک: به کوشش حاتم قادرى، مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم ، صص 155 ـ 117؛در مورد تأثیرپذیرى انتفاضه فلسطین از انقلاب اسلامى ایران رک: صالح عوض، الانتفاضة الثورة ، ص 89 ؛ جنبش های اسلامی معاصر درجهان عرب، هراریر دکمجیان ؛ نشریه معرفت ، شماره 98 .
[56] – حدیث ولایت، ج 4، صص 252 و 253. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100112360)