با نگاهی گذرا به وضعیت دین و معنویت در عصر جدید،این حقیقت را تصدیق خواهیم کرد که بشر جدید پس از وقفه ای نسبتاً طولانی بار دیگر به سوی دین و معنویت رو آورده است.از این رو کتاب های نوشته شده با موضوع عرفان و معنویت با استقبال کم نظیری مواجه شده اند.اما علل و عوامل این گرایش چیست؟در ادامه به برخی از مهمترین عوامل اشاره می کنیم:1.میل طبیعی و فطری انسان به معنویت
همه ی انسان ها فطرت الهی دارند که آنها را به سوی خداوند فرا می خواند و این صدایی است که هیچ گاه خاموش نمی شود و نوری است که فروغ آن افول نمی کند،«لا تَبدیلَ لِخَلقِ الله».[1]فطرت همان بعد روحانی و ملکوتی انسان است که در عالم الست و در محضر ربوبی،پروردگار خود را به درستی شناخته است.چنانچه عبدااله بن سنان از امام صادق(علیه السلام)پرسید:کدام فطرت است که آیه شریفه ی«فِطرتَ اللهِ الَّتِی فَطَر الناسَ عَلَیهَا»[2]از آن یاد کرده است؟ امام فرمود:اسلام است که خداوند وقتی از بشر بر توحید خویش پیمان می گرفت،به مؤمن و کافر فرمود:«اَلَستُ بِرَبِّکُم»[3]و[4].
ابن مسکان می گوید:از امام صادق(علیه السلام)پرسیدم:گواهی گرفتن که در آیه ی«وَ اِذ أخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِِیَتَهُم وَ اُشهَدَهُم عَلَی اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّکُم»[5]آمده،آیا حقیقت دارد؟فرمود:آری اما مردم آن را از یاد برده اند،ولی اصل آن معرفت را از دست نداده اند و به زودی به یاد خواهند آورد و اگر معرفت هم از دست می رفت،هیچ کس نمی فهمید که خالق و روزی دهنده اش کیست.[6]فطرت لایه ای از وجود انسان و شأنی از هستی اوست که در محضر خدا حاضر بوده و شاهد جلال، جمال، شکوه، کمال، نور، علم، قدرت، لطف، رحمت و سایر کمالات اسمائی و جلوه های صفات عالی الهی است.کسی که کتاب فطرت را مطالعه کند،یه خدا می رسد و فطرت،دعوت رسای خداست که از درون هر انسان برخاسته است و او را به مقصد اصلی و حقیقی خویش فرا می خواند.طبیعت انسان همین تن مادی است که بیشتر مردم،خود را با آن اشتباه می گیرند و فراموش می کنند که در حقیقت،روح اند و هویت اصلی شان منوط به فطرت و بعد ملکوتی شان است.اگر انسان ها فطرت الهی خویش را در نظر نگیرند،از هدایت های فطری محروم و در خواسته های مادی گرفتار می شوند؛در این صورت فریفته ی اموری خواهند شد که مطلوب حقیقی و مورد تمنای فطرت نیست.[7]البته هدایت فطری و دعوت الهی که نور او در وجود ماست،هیچ گاه خاموش نمی شود.اما کسانی که از پس حجاب طبیعت آن را می بینند و می شنوند،از ملاقات با حقیقت ناب محروم شده،از کژراهة تمناهای طبیعی برای خواسته های فطری می کوشند و خودفریبی معنوی از همین جا آغاز می شود.در این وضعیت انسان در پی خواسته های طبیعی می رود و می پندارد که حقیقت و معنویت را خواهد یافت یا خواسته های مادی و عادی خود را معنویت و مصداق راستین نیاز فطری خویش می انگارد.
معنویت نماهای نوظهور در راستای تمنای فطری انسان هستند، اما پاسخی مسخ شده به آن می دهند. گروههایی نظیر اشو و کوئیلو عشقی هوسناک و آلوده را پیشنهاد می کنند.فطرت ما تشنه ی مشاهده ی عظمت و شکوه و جلال خداوند است،اما سردمداران این مکاتب پاسخ آن را با کلیپ ها و موسیقی های هولناک می دهند.ما شیدای پرستیدن هستیم اما سای بابا خود را خدای پرستیدنی و خالق هستی معرفی می کند.
2.تبلیغات گسترده ی گروههای معنویت نما
تبلیغات فراوان و گسترده و جذاب گروههای معنویت نما در کشورهای غربی و اروپایی،یکی از علل روی آوری بشر جدید به سوی معنویت است.آنان با ابزارهای متعدد و متنوعی که دارند،شگردهای مختلفی برای بهره برداری مناسب از این جوّ جهانی به کار می گیرند.در این قسمت به اختصار به برخی از فعالیت های آنان در این زمینه اشاره می کنیم:
الف)طرح کارتون های ماورایی و معنوی:اندیشمندان به این حقیقت مهم تصریح کرده اند که یکی از مهمترین شیوه های تعلیم و تربیت بازی های کودکان و سرگرمی های آنان است.افلاطون عقیده داشت که برای ساختن یک مدینه ی فاضله،اولیا باید از همان کودکی به بازی های کودکان نظارت داشته باشند.زیرا به وسیله ی بازی ها می توان به صورت غیر محسوس،ویژگی های شخصیتی و اخلاقی آنان را شناسایی و برای آینده ی آنان تصمیم گیری کرد و نیز در صورت نیاز می توان رفتارهای آنان را از همین راه تغییر داد.نوع بازی در تغییر نگرش اخلاقی و رفتار افراد تأثیر چشم گیری دارد.به وسیله ی بازی ها می توان آنها را نسبت به تحقیر سنت ها تحریک کرد.[8]افلاطون می گوید:«مردمان به تغییرهایی که در بازی ها داده می شود،به دیده ی بی اعتنایی می نگرند و معتقدند که اینگونه امور جزیی نمی توانند منشأ زیان باشند.بدین جهت در صدد چاره جویی بر نمی آیند و جوانان را آزاد می گذارند،غافل از اینکه جوانان که در بازی بدعت یا نوآوری می آورند،مردانی خواهند شد غیر از مردان پیشین؛در جستجوی زندگی دیگری خواهند بود و سازمان ها و قوانین دیگری خواهند خواست.»[9]غربیان از این حقیقت در راستای اهداف خودشان به خوبی استفاده می کنند.در آن کشورها بسیاری از کارتن ها و برنامه های سینمایی و تلویزیونی،براساس فلسفه ها و اندیشه هایی است که همگی به گونه ای در مسیر تقویت ارزش های لیبرالیستی جهت گیری شده است.در عرصه ی معنویت و عرفان نیز با تکیه بر برخی از مبانی عرفانی، فیلم ها و کارتن های زیادی ساخته اند مانند:«اکیوسان»،«دوقلوهای افسانه ای»،«آلیس در سرزمین عجایب»و«پینوکیو».برای مثال،اکیوسان کودکی است که شکل شمایل بوداییان را دارد و تمرین های آنان را به نمایش می گذارد.و یا پیام معنوی دوقلوهای افسانه ای این است که اتحاد و الصاق دو جنس مخالف با یکدیگر موجب پیدایش قدرتی ماورایی است.این پیام،از عرفان بودایی و مکتب اوشو و معنویت کوئلیو اخذ شده است.[10]ب)بازی های رایانه ای:یکی از تأثیرگذارترین ابزارهادر کودکان و نوجوانان بازی های رایانه ای است.به عنوان مثال:بازی«جهنم خلیج فارس»که به بازی«یا مهدی(عجل الله تعالی فرجه شریف)»معروف است،در جهت شرطی کردن کودکان و نوجوانان در مقابل شعار الله اکبر و نام مهدی(عجل الله تعالی فرجه شریف)و به منظور ایجاد تنفر از این دو حقیقت بزرگ اسلامی طراحی شده است.[11]ج)رمان ها و داستان های خیالی:رسانه های نوشتاری در شکل دهی به افکار نوجوانان و جوانان نقش بشزایی دارد.به همین دلیل برنامه ریزان فرهنگ غرب از این ابزار جهت تضعیف معنویت حقیقی و اسلامی و تقویت معنویت های دروغین به خوبی بهره می گیرند.به عنوان مثال داستان های خیالی هری پاتر[12] که در هفت جلد به بیش از شصت و شش زبان ترجمه شده است.محتوای داستانهای هری پاتر کاملاً معنوی است اما معنویت منهای خدا و دین.در این کتاب ها به جای تعلیم هدایت بخش پیامبران،تعالیم جادویی مطرح شده است.این رمان بر پایه ی اندیشه ی اومانیسم(انسان محوری)شکل گرفته است و دو مقوله ی جادو و سحر را تقدیس می کند. حتی نویسنده ی این کتاب ها در مصاحبه ای اعلام کرد قهرمان داستان هری پاتر همجنس باز است و بدین ترتیب کوشید با تکیه بر محبوبیت قهرمان داستانش،خوانندگان را به همجنس بازی سوق دهد!مسأله ای که حتی اعتراض بسیاری از والدین غربی و اروپایی را برانگیخت.[13]3.شک نظام های مادی
در قرن بیستم حدود نیمی از مردمان دنیا در اروپا،آسیا،آفریقا و امریکا دلبسته ی نظام کمونیسم و مارکسیسم شده بودند.نظام هایی که یکی از اصلی ترین شاخصه های آنها دین گریزی بود و معنویت را افیون ملت ها می دانستند و مبارزه با آن را وظیفه ی حتمی خود تلقی می کردند.اما دنیا در اواخر قرن بیستم با کمال تعجب و در عین ناباوری،شاهد فروپاشی و ورشکستگی رسمی این دو نظام بود.همگان این حقیقت را فهمیدند که اینها سرابی بیش نبوده و حتی از پاسخگویی به نیازهای واقعی بشر نیز عاجزند.این حقیقت به گرایش دین خواهی و معنویت طلبی مردم موج تازه ای داد.افزون بر این در کشورهایی همچون چین و کوبا که به طور رسمی هنوز این نظام ها حاکمیت دارند،دیگر آن مخالفت های شدید با دین و معنویت دیده نمی شود.بلکه به گونه ای می کوشند تا نوعی معنویت هم سنخ با ماده گرایی را رواج دهند.به همین دلیل نه تنها با معنویت سرخ پوستی و سکولار مخالفت نمی کنند،بلکه به ترویج چنین معنویت هایی می پردازند و با امکانات رسانه ای و تبلیغی سعی می کنند برای ارضای عطش معنویت ملت های خود،معنویت های دروغین را ترویج کنند.
فیدل کاسترو،رهبر نظام کمونیستی کوبا،درباره ی پایان مدت رهبری اش می گوید:«تا وقتی که خدا بخواهد اداره ی کشور را در دست خواهم داشت.ابتدا خواست خدا و اراده ی خدا و پس از آن خواست و اراده ی مردم بالاتر از هر چیزی است.»[14]4.سرخوردگی از عقلانیت و علم مدرن
از حدود چهارصد سال پیش در مغرب زمین اندیشه ای پیدا شد که بعدها تمام جهان را فراگرفت و آن ایده ی توانایی بشر در تامین سعادت و بی نیازی از دین و تعالیم مقدس بود.انسان دوره ی رنسانس پنداشت که با سه شعار«عقل»،«طبیعت»و«پیشرفت» می تواند بهشت موعود را در زمین بنا کند و دیگر نیازی به دین،معنویت و خداوند ندارد.[15]اما با گذشت قرن ها و وضعیت فلاکت بار زمین در قرن بیستم و پس از دو جنگ ویرانگر جهانی و آسیب های گسترده ی محیط زیست به واسطه ی تکنولوژی و رشد دانش بشری در سه شعار عصر روشنگری تردید جدی پدید آمد،آیا عقل برای فهم هرآنچه به سعادت می انجامد کافی است؟آیا طبیعت تنها حقیقت هستی است و جهانی فراتر از آن وجود ندارد؟و آیا پیشرفت علمی و مادی می تواند به خوشبختی و کامیابی بشر منجر شود؟
این تردیدها مرحله ی نوینی را بر تمدن کنونی بشر ایجاد کرده است که آن را دوره ی «پست مدرن» می نامند.در این دوران مرز میان مدرن و کهن کمرنگ شده و بشر،درمان ناکامی ها و جبران شکست های خود را در میراث کهن بشری از جمله معنویات می جوید.شکست علم،تکنولوژی،اصالت عقل دنیا اندیش،طبیعت گرایی افراطی و نفی ماورا،زمینه ساز پیدایش و رویش فرقه های نوظهور معنویت گرا بوده است.معنویت های نوظهور می کوشند عالم غیب و فرا طبیعت را با راههای مرموز و سحرآمیز و غیر عقلانی جستجو کنند.اکنکار،یکی از مکاتب نوظهور عرفانی مصداق بارز این نگرش به عالم است که با طرح ایده ی سفر روح به عوالم بالا،از طبیعت فرارفته و با راههایی که پیشنهاد می کند،عقل را با شیوه های دیگری جایگزین کرده است و می خواهد به جای پیشرفت در زمین تعالی و عروج روح را به انسان معاصر پیشنهاد کند.[16]منابع:
[1] روم(30)،30.
[2] همان.
[3] اعراف(7)،172.
[4] کلینی،اصول کافی،ج2،ص12.
[5] اعراف(7)،172.
[6] قمی،شیخ عباس،سفینه البحار،ج1،ص248.
[7] آیت الله شاه آبادی،رشحات البحار،ص6.
[8] ژان برن،افلاطون،ترجمه:ابوالقاسم پور حسینی،ص157.
[9] ژان برن،دوره کامل آثار افلاطون،ترجمه:محمد حسن لطفی،ج4،ص798.
[10] شریفی،احمدحسین،درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب،ص59.
[11] همان،ص60.
[12] مجموعه داستان های هری پاتر توسط خانم جی رولینگ براساس آمار رسمی کشورهای مختلف تا کنون حدود نیم میلیارد نسخه از کتاب های آن به فروش رفته است.این رقم نیز در هر روز در حال افزایش است.تبلیغات بسیار گسترده ی برخی رسانه ها برای تشویق نوجوانان وجوانان به مطالعه ی این داستان ها نشانگر بهره برداری فرهنگی از محتوای این داستان است.تا کنون بیش از پنج فیلم نیز بر اساس این داستان پخش شده است.
[13] شریفی،همان،ص63.
[14] عصر امام خمینی،ص62؛به نقل از روزنامه ی جمهوری اسلامی،11/6/77.
[15] گلامن،لوسین،فلسفه ی روشنگری،ترجمه:شیوا کاویانی،ص19-21.
[16] توئیچیل،پائول،اکنکار کلید جهان های اسرار،ترجمه:هوشنگ اهرپور،ص15.
همه ی انسان ها فطرت الهی دارند که آنها را به سوی خداوند فرا می خواند و این صدایی است که هیچ گاه خاموش نمی شود و نوری است که فروغ آن افول نمی کند،«لا تَبدیلَ لِخَلقِ الله».[1]فطرت همان بعد روحانی و ملکوتی انسان است که در عالم الست و در محضر ربوبی،پروردگار خود را به درستی شناخته است.چنانچه عبدااله بن سنان از امام صادق(علیه السلام)پرسید:کدام فطرت است که آیه شریفه ی«فِطرتَ اللهِ الَّتِی فَطَر الناسَ عَلَیهَا»[2]از آن یاد کرده است؟ امام فرمود:اسلام است که خداوند وقتی از بشر بر توحید خویش پیمان می گرفت،به مؤمن و کافر فرمود:«اَلَستُ بِرَبِّکُم»[3]و[4].
ابن مسکان می گوید:از امام صادق(علیه السلام)پرسیدم:گواهی گرفتن که در آیه ی«وَ اِذ أخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِِیَتَهُم وَ اُشهَدَهُم عَلَی اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّکُم»[5]آمده،آیا حقیقت دارد؟فرمود:آری اما مردم آن را از یاد برده اند،ولی اصل آن معرفت را از دست نداده اند و به زودی به یاد خواهند آورد و اگر معرفت هم از دست می رفت،هیچ کس نمی فهمید که خالق و روزی دهنده اش کیست.[6]فطرت لایه ای از وجود انسان و شأنی از هستی اوست که در محضر خدا حاضر بوده و شاهد جلال، جمال، شکوه، کمال، نور، علم، قدرت، لطف، رحمت و سایر کمالات اسمائی و جلوه های صفات عالی الهی است.کسی که کتاب فطرت را مطالعه کند،یه خدا می رسد و فطرت،دعوت رسای خداست که از درون هر انسان برخاسته است و او را به مقصد اصلی و حقیقی خویش فرا می خواند.طبیعت انسان همین تن مادی است که بیشتر مردم،خود را با آن اشتباه می گیرند و فراموش می کنند که در حقیقت،روح اند و هویت اصلی شان منوط به فطرت و بعد ملکوتی شان است.اگر انسان ها فطرت الهی خویش را در نظر نگیرند،از هدایت های فطری محروم و در خواسته های مادی گرفتار می شوند؛در این صورت فریفته ی اموری خواهند شد که مطلوب حقیقی و مورد تمنای فطرت نیست.[7]البته هدایت فطری و دعوت الهی که نور او در وجود ماست،هیچ گاه خاموش نمی شود.اما کسانی که از پس حجاب طبیعت آن را می بینند و می شنوند،از ملاقات با حقیقت ناب محروم شده،از کژراهة تمناهای طبیعی برای خواسته های فطری می کوشند و خودفریبی معنوی از همین جا آغاز می شود.در این وضعیت انسان در پی خواسته های طبیعی می رود و می پندارد که حقیقت و معنویت را خواهد یافت یا خواسته های مادی و عادی خود را معنویت و مصداق راستین نیاز فطری خویش می انگارد.
معنویت نماهای نوظهور در راستای تمنای فطری انسان هستند، اما پاسخی مسخ شده به آن می دهند. گروههایی نظیر اشو و کوئیلو عشقی هوسناک و آلوده را پیشنهاد می کنند.فطرت ما تشنه ی مشاهده ی عظمت و شکوه و جلال خداوند است،اما سردمداران این مکاتب پاسخ آن را با کلیپ ها و موسیقی های هولناک می دهند.ما شیدای پرستیدن هستیم اما سای بابا خود را خدای پرستیدنی و خالق هستی معرفی می کند.
2.تبلیغات گسترده ی گروههای معنویت نما
تبلیغات فراوان و گسترده و جذاب گروههای معنویت نما در کشورهای غربی و اروپایی،یکی از علل روی آوری بشر جدید به سوی معنویت است.آنان با ابزارهای متعدد و متنوعی که دارند،شگردهای مختلفی برای بهره برداری مناسب از این جوّ جهانی به کار می گیرند.در این قسمت به اختصار به برخی از فعالیت های آنان در این زمینه اشاره می کنیم:
الف)طرح کارتون های ماورایی و معنوی:اندیشمندان به این حقیقت مهم تصریح کرده اند که یکی از مهمترین شیوه های تعلیم و تربیت بازی های کودکان و سرگرمی های آنان است.افلاطون عقیده داشت که برای ساختن یک مدینه ی فاضله،اولیا باید از همان کودکی به بازی های کودکان نظارت داشته باشند.زیرا به وسیله ی بازی ها می توان به صورت غیر محسوس،ویژگی های شخصیتی و اخلاقی آنان را شناسایی و برای آینده ی آنان تصمیم گیری کرد و نیز در صورت نیاز می توان رفتارهای آنان را از همین راه تغییر داد.نوع بازی در تغییر نگرش اخلاقی و رفتار افراد تأثیر چشم گیری دارد.به وسیله ی بازی ها می توان آنها را نسبت به تحقیر سنت ها تحریک کرد.[8]افلاطون می گوید:«مردمان به تغییرهایی که در بازی ها داده می شود،به دیده ی بی اعتنایی می نگرند و معتقدند که اینگونه امور جزیی نمی توانند منشأ زیان باشند.بدین جهت در صدد چاره جویی بر نمی آیند و جوانان را آزاد می گذارند،غافل از اینکه جوانان که در بازی بدعت یا نوآوری می آورند،مردانی خواهند شد غیر از مردان پیشین؛در جستجوی زندگی دیگری خواهند بود و سازمان ها و قوانین دیگری خواهند خواست.»[9]غربیان از این حقیقت در راستای اهداف خودشان به خوبی استفاده می کنند.در آن کشورها بسیاری از کارتن ها و برنامه های سینمایی و تلویزیونی،براساس فلسفه ها و اندیشه هایی است که همگی به گونه ای در مسیر تقویت ارزش های لیبرالیستی جهت گیری شده است.در عرصه ی معنویت و عرفان نیز با تکیه بر برخی از مبانی عرفانی، فیلم ها و کارتن های زیادی ساخته اند مانند:«اکیوسان»،«دوقلوهای افسانه ای»،«آلیس در سرزمین عجایب»و«پینوکیو».برای مثال،اکیوسان کودکی است که شکل شمایل بوداییان را دارد و تمرین های آنان را به نمایش می گذارد.و یا پیام معنوی دوقلوهای افسانه ای این است که اتحاد و الصاق دو جنس مخالف با یکدیگر موجب پیدایش قدرتی ماورایی است.این پیام،از عرفان بودایی و مکتب اوشو و معنویت کوئلیو اخذ شده است.[10]ب)بازی های رایانه ای:یکی از تأثیرگذارترین ابزارهادر کودکان و نوجوانان بازی های رایانه ای است.به عنوان مثال:بازی«جهنم خلیج فارس»که به بازی«یا مهدی(عجل الله تعالی فرجه شریف)»معروف است،در جهت شرطی کردن کودکان و نوجوانان در مقابل شعار الله اکبر و نام مهدی(عجل الله تعالی فرجه شریف)و به منظور ایجاد تنفر از این دو حقیقت بزرگ اسلامی طراحی شده است.[11]ج)رمان ها و داستان های خیالی:رسانه های نوشتاری در شکل دهی به افکار نوجوانان و جوانان نقش بشزایی دارد.به همین دلیل برنامه ریزان فرهنگ غرب از این ابزار جهت تضعیف معنویت حقیقی و اسلامی و تقویت معنویت های دروغین به خوبی بهره می گیرند.به عنوان مثال داستان های خیالی هری پاتر[12] که در هفت جلد به بیش از شصت و شش زبان ترجمه شده است.محتوای داستانهای هری پاتر کاملاً معنوی است اما معنویت منهای خدا و دین.در این کتاب ها به جای تعلیم هدایت بخش پیامبران،تعالیم جادویی مطرح شده است.این رمان بر پایه ی اندیشه ی اومانیسم(انسان محوری)شکل گرفته است و دو مقوله ی جادو و سحر را تقدیس می کند. حتی نویسنده ی این کتاب ها در مصاحبه ای اعلام کرد قهرمان داستان هری پاتر همجنس باز است و بدین ترتیب کوشید با تکیه بر محبوبیت قهرمان داستانش،خوانندگان را به همجنس بازی سوق دهد!مسأله ای که حتی اعتراض بسیاری از والدین غربی و اروپایی را برانگیخت.[13]3.شک نظام های مادی
در قرن بیستم حدود نیمی از مردمان دنیا در اروپا،آسیا،آفریقا و امریکا دلبسته ی نظام کمونیسم و مارکسیسم شده بودند.نظام هایی که یکی از اصلی ترین شاخصه های آنها دین گریزی بود و معنویت را افیون ملت ها می دانستند و مبارزه با آن را وظیفه ی حتمی خود تلقی می کردند.اما دنیا در اواخر قرن بیستم با کمال تعجب و در عین ناباوری،شاهد فروپاشی و ورشکستگی رسمی این دو نظام بود.همگان این حقیقت را فهمیدند که اینها سرابی بیش نبوده و حتی از پاسخگویی به نیازهای واقعی بشر نیز عاجزند.این حقیقت به گرایش دین خواهی و معنویت طلبی مردم موج تازه ای داد.افزون بر این در کشورهایی همچون چین و کوبا که به طور رسمی هنوز این نظام ها حاکمیت دارند،دیگر آن مخالفت های شدید با دین و معنویت دیده نمی شود.بلکه به گونه ای می کوشند تا نوعی معنویت هم سنخ با ماده گرایی را رواج دهند.به همین دلیل نه تنها با معنویت سرخ پوستی و سکولار مخالفت نمی کنند،بلکه به ترویج چنین معنویت هایی می پردازند و با امکانات رسانه ای و تبلیغی سعی می کنند برای ارضای عطش معنویت ملت های خود،معنویت های دروغین را ترویج کنند.
فیدل کاسترو،رهبر نظام کمونیستی کوبا،درباره ی پایان مدت رهبری اش می گوید:«تا وقتی که خدا بخواهد اداره ی کشور را در دست خواهم داشت.ابتدا خواست خدا و اراده ی خدا و پس از آن خواست و اراده ی مردم بالاتر از هر چیزی است.»[14]4.سرخوردگی از عقلانیت و علم مدرن
از حدود چهارصد سال پیش در مغرب زمین اندیشه ای پیدا شد که بعدها تمام جهان را فراگرفت و آن ایده ی توانایی بشر در تامین سعادت و بی نیازی از دین و تعالیم مقدس بود.انسان دوره ی رنسانس پنداشت که با سه شعار«عقل»،«طبیعت»و«پیشرفت» می تواند بهشت موعود را در زمین بنا کند و دیگر نیازی به دین،معنویت و خداوند ندارد.[15]اما با گذشت قرن ها و وضعیت فلاکت بار زمین در قرن بیستم و پس از دو جنگ ویرانگر جهانی و آسیب های گسترده ی محیط زیست به واسطه ی تکنولوژی و رشد دانش بشری در سه شعار عصر روشنگری تردید جدی پدید آمد،آیا عقل برای فهم هرآنچه به سعادت می انجامد کافی است؟آیا طبیعت تنها حقیقت هستی است و جهانی فراتر از آن وجود ندارد؟و آیا پیشرفت علمی و مادی می تواند به خوشبختی و کامیابی بشر منجر شود؟
این تردیدها مرحله ی نوینی را بر تمدن کنونی بشر ایجاد کرده است که آن را دوره ی «پست مدرن» می نامند.در این دوران مرز میان مدرن و کهن کمرنگ شده و بشر،درمان ناکامی ها و جبران شکست های خود را در میراث کهن بشری از جمله معنویات می جوید.شکست علم،تکنولوژی،اصالت عقل دنیا اندیش،طبیعت گرایی افراطی و نفی ماورا،زمینه ساز پیدایش و رویش فرقه های نوظهور معنویت گرا بوده است.معنویت های نوظهور می کوشند عالم غیب و فرا طبیعت را با راههای مرموز و سحرآمیز و غیر عقلانی جستجو کنند.اکنکار،یکی از مکاتب نوظهور عرفانی مصداق بارز این نگرش به عالم است که با طرح ایده ی سفر روح به عوالم بالا،از طبیعت فرارفته و با راههایی که پیشنهاد می کند،عقل را با شیوه های دیگری جایگزین کرده است و می خواهد به جای پیشرفت در زمین تعالی و عروج روح را به انسان معاصر پیشنهاد کند.[16]منابع:
[1] روم(30)،30.
[2] همان.
[3] اعراف(7)،172.
[4] کلینی،اصول کافی،ج2،ص12.
[5] اعراف(7)،172.
[6] قمی،شیخ عباس،سفینه البحار،ج1،ص248.
[7] آیت الله شاه آبادی،رشحات البحار،ص6.
[8] ژان برن،افلاطون،ترجمه:ابوالقاسم پور حسینی،ص157.
[9] ژان برن،دوره کامل آثار افلاطون،ترجمه:محمد حسن لطفی،ج4،ص798.
[10] شریفی،احمدحسین،درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب،ص59.
[11] همان،ص60.
[12] مجموعه داستان های هری پاتر توسط خانم جی رولینگ براساس آمار رسمی کشورهای مختلف تا کنون حدود نیم میلیارد نسخه از کتاب های آن به فروش رفته است.این رقم نیز در هر روز در حال افزایش است.تبلیغات بسیار گسترده ی برخی رسانه ها برای تشویق نوجوانان وجوانان به مطالعه ی این داستان ها نشانگر بهره برداری فرهنگی از محتوای این داستان است.تا کنون بیش از پنج فیلم نیز بر اساس این داستان پخش شده است.
[13] شریفی،همان،ص63.
[14] عصر امام خمینی،ص62؛به نقل از روزنامه ی جمهوری اسلامی،11/6/77.
[15] گلامن،لوسین،فلسفه ی روشنگری،ترجمه:شیوا کاویانی،ص19-21.
[16] توئیچیل،پائول،اکنکار کلید جهان های اسرار،ترجمه:هوشنگ اهرپور،ص15.