زندگى ابن بطريق
زندگى ابن بطريق
وى صاحب دو پسر بود: على بن يحيى و محمد بن يحيى . از محمد بن يحيى در منابعِ تفحص شده متعددْ چيزى يافت نشد و به زندگى على بن يحيى در جاى خود, اشاره خواهد شد.
صاحب روضات الجنات ابن بطريق را محكوم به غلوّ مى كند. او معتقد است كسانى بودند كه به گونه اى روايت مى كردند كه با قلوب عوام الناس منطبق باشد. او اولين آنها را ابوالحسين بن بطريق الاسدى معرفى مى كند كه در كتاب هاى عمده و خصائص اش چنين كرده و بعد علماى بزرگى از جمله سيد رضى, رضى الدين بن طاووس و گروهى از علماى بحرين و قم را به اين صفت منتسب مى كند. 11 با تمام احوال, وقتى به كتب مذكور مراجعه مى شود, با كمى تأمل, مى توان نتيجه گرفت كه حكم به غلّو او از طريق مضامين و اسناد رواياتش ميسّر نيست.
بطريق به معناى فرمانده لشكر است و در فرهنگ معين, فرمانده سپاه روميان دانسته شده است. در كتب تراجم كه بطريق (كالكبريت), فرمانده اى از فرماندهان روم كه ده هزار مرد زير دستش بودند و احتمال داده شده كه يحيى بن بطريق از نوادگان يحيى بن زكرياى بطريق, مترجم مسيحى دربار منصور باشد12; ولى بعضى فقط معتقدند كه او از ابوزكريا اكتنا كرده است. 13
درباره پدر و اجداد يحيى بن بطريق اطلاع چندانى در دست نيست; ولى از منابع تاريخى دانسته مى شود كه از قديم الايام خاندان آل بطريق, صاحب جايگاه رفيعى در حلّه و صاحب علم و فضل و ادب و تماماً از شيعيان امامى بوده اند. با اين همه, نويسندگان برآنند كه از بازماندگان آن خاندان احدى را نيافته و علتش را پراكندگى احفاد خاندان بطريق در شهرها و كشورهاى مختلف ـ كه مجهول الحال هستند ـ مى دانند. 14
آن زمان كه ابن بطريق مى زيست, جلسات بحثى مرسوم بوده كه در آنها استاد بر كرسى و شاگردان هم اطرافش مى نشستند و آنان كه تأليف و تصنيفى داشته اند, بر استاد قرائت مى كردند. يكى از افرادى كه ابن بطريقْ كلام و فقه و نحو, لغت و نظم و نثر را بر او قرائت كرد و با تلاش به مقام اجتهاد در مذهب اماميه رسيد, اخمص رازي15 بود.16 آن گاه كه ابن بطريق به جايگاه استادى رسيد, بر كرسى درس مى نشست و شاگردان بر او علوم خود را قرائت مى كردند; از جمله آنان, سيد نجم الدين محمد بن ابى هاشم علوى بود. او رجال الكشى را ـ كه خود نوشته بود ـ براى ابن بطريق قرائت كرد. همچنين, سيد محيى الدين نجم الاسلام ابوحامد محمد بن ابى القاسم عبداللّه بن على بن زهره الحلى (تولد 566ق) در سال 595ق, كتاب مصباح المتهجد شيخ طوسى را بر ابن بطريق قرائت كرد.17 يكى ديگر از افراد ياد شده, محمد بن جعفر مشهدى (تولد 510 ق) است;18 البته صاحب رياض معتقد است كه محمد بن جعفر از لحاظ طبقه, قبل از ابن بطريق بوده و از شيخ طوسى مستقيم روايت كرده است. او قرائت اكبر را بر اصغر بعيد مى داند.
تاريخ وفات اين مرد بزرگ را اكثر منابع شعبان 600ق (/ 1204م), ذكر مى كنند و برخى 606 ق, مى دانند.
مشايخ ابن بطريق
1 . عمادالدين الطبرى ابى جعفر محمد بن أبى القاسم محمد بن على; در مقدمه كتاب بشارة المصطفى, مصحح كتاب تاريخ مولد و وفاتش را دقيق نمى داند; ولى ولادتش را حدود 503 تا 518ق, و وفاتش را 553ق, تخمين مى زند.19 عمادالدين علاوه بر كتاب بشارةالمصطفى ـ كه هدفش تعريف شيعه اهل بيت (علیه السلام) است ـ , كتابى را به نام چهل حديث در فضايل اميرالمؤمنين (علیه السلام) نگاشته است.
2 . محمد بن شهرآشوب, ابى جعفر رشيدالدين محمد بن على شهرآشوب السَرَوى المازندرانى ,(488ق, سارى ـ 22 شعبان 588ق, جبل جوشن) صاحب كتاب مناقب, عالمى اهل فضل و مورد احترام علماى اهل تسنن و از محدثان به حساب مى آيد.20 ابن شهرآشوب در دوره سلجوقيانْ ايران را به قصد حلب ـ كه از زمان حمدانيان پناهگاه علماى شيعه بود ـ ترك كرد.
3 . ابوجعفر اقبال بن المبارك بن محمد العكبرى الواسطى;
4 . الامام المقرى ابوبكر عبداللّه بن منصور بن عمران الباقلانى;
5 . فخرالاسلام ابوعبداللّه احمد بن الطاهر;
6 . محمد بن يحيى بن محمد بن أبى السلطين العلوى الواعظ البغدادى;
7 . السيد النقيب مجدالدين ابوعبداللّه احمد بن ابى الحسن على بن ابى الغنائم المعمر بن محمد بن احمد بن عبداللّه الحسينى.21
روايت كنندگان از او
1 . على بن يحيى بن الحسن, پسر ابن بطريق;22
2 . على بن يحيى بن على الخياط الشيخ الفقيه ابوالحسن السورآوى; كه در بعضى از نسخ , حنّاط نيز آمده است.23
3 . سيد فخار بن معد بن فخار بن احمد شرف الدين ابوعلى العلوى الموسوى الحائرى (م630ق);24
4 . سيد نجم الدين محمد بن ابى هاشم العلوى;25
5 . محمد بن معد بن على, صفى الدين ابوجعفر الموسوى;26
6 . محمد بن عبداللّه بن على بن زهره , معروف به ابن زهره (م 585 ق);
7 . مجدالدين ابوالمكارم احمد بن الحسين بن على أبى الغنائم المعمر بن محمد بن احمد بن عبيداللّه الحسينى;27
8 . صفى الدين محمد بن سعد الموسوى;28
9 . محمد بن جعفر مشهدى ـ كه ذكر شد ـ .
مؤلفات ابن بطريق
1 . كتاب مناقب;29 صاحب الذريعة ادعا كرده كه اين كتاب در زمان او به چاپ رسيده است.30
2 . المستدرك المختار فى مناقب وصى المختار; شامل ششصد حديث از كتب عامه در مناقب اميرالمؤمنين (علیه السلام) كه منابع آن غير از منابع استفاده شده در كتاب العمدة است. آن منابع عبارت اند از:
الف . الحليةى ابو نعيم; ب . المغازى أبى اسحاق; ج . الفردوس ابن شيرويه; د . مناقب الصحابةى سهايى.31 نسخه اى قديمى از آن كتاب, نزد علامه مجلسى موجود بوده كه به گمان او به خط مؤلف است.32 دو كتاب مذكور در كتاب خانه راجه فيض آباد به صورت خطى موجود است و نسخه اى قديمى از مستدرك المختار نيز نزد سماوى بوده است. يكى از خصوصيات اين كتاب اين است كه بر خلاف كتاب العمده, فصل بندى نشده است.33
3 . العمدة فى عيون صحاح الأخبار فى مناقب إمام الأبرار; اين كتاب شامل 913 حديث از كتب خاصه و عامه34 (صحاح متفق عليها كافة اهل الاسلام اذ هى من كلا طرفين من السنة مع اتفاق من الشيعة عليها) است.35 در اول و آخر كتاب درباره نام گذارى كتاب آمده است: (فهذه عمدة كتب الإسلام, التى عليها عمل المستبصر).36 اين كتاب در 36 فصل سامان يافته است و پايان آمده: (قرىء الكتاب على المؤلف فى غرة جمادى الاول سنة 596 بحلب).37
4 . كتاب الرد على اهل النظر فى تصفح ادلة القضاء والقدر; صاحب رياض در شهر سارى مازندران و مشهد الرضا(علیه السلام) و غيره اين كتاب را ديده است.38
5 . رجال39;
6 . خصائص الوحى المبين فى مناقب اميرالمؤمنين (علیه السلام) والايات النازلة فى حقه; اين كتاب كه شامل 25 فصل است, آياتى را مورد اشاره دارد كه در شأن على (علیه السلام) نازل شده است.
7 . عيون الأخبار; مولا محمد طاهر قمى در كتاب اربعين, اين كتاب را به بياضى منسوب دانسته است.40
8 . اتفاق صحاح الأثر فى الإمامة الأئمة الاثنى عشر(علیه السلام);41
9 . تصفح الصحيحين فى تحليل المتعتين; 42
10 . نهج العلوم الى نفى المعدوم المعروف بسؤال اهل حلب;43
11 . تاريخ.44
كتاب هاى العمدة, مستدرك و المناقب به اخبار عامه درباره امامت على (علیه السلام) اختصاص دارد.45
كتاب العمدة فى عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار
ابن بطريق, اين كتاب را كه درباره مناقب امير مؤمنان (علیه السلام) است, اثرى منحصر به فرد مى داند.46 نويسنده بزرگوار, تمام روايات كتاب را از كتب حديثى, تفسيرى و تاريخى اهل سنّت استخراج كرده و مطالبى را در فصول متعدد به ابعاد مختلف زندگى آن امام همام اختصاص داده است. در پايان هر فصل, به توضيح و تبيين و حل مشكلات و معضلات روايت ها مى پردازد.
اين ابتكار, تحسين علماى بعد از وى را نسبت به اين كار برانگيخت; حتى در بعضى از كتب رجالى, اهل سنّت نيز از قافله تمجيدگران جا نمانده اند و او را ستوده اند. تأليف اين كتاب سبب اشتهار نويسنده در ميان شيعه و سنى شد, تا آن جا كه برخى نوشته اند:
و كتاب العمدة و مؤلفه, مشهوران مذكوران فى أسانيد الاجازات47… و [المؤلفه] من كبار شيوخ الشيعة و هو أشهر من أن تشرح أحواله.48
اين شهرت تا بدان جاست كه از او با تعبير (فهو صاحب العمدة) ياد مى گردد.49
منابع و مستخرجات كتاب العمدة
ابن بطريق در تأليف كتاب مذكور از منابع بسيارى سود جسته است كه اشاره بدان ها خالى از لطف نيست:
صحيح بخارى (79 حديث), صحيح مسلم (95 حديث), الجمع بين الصحيحين للحميدى (56 حديث), كتاب الجمع بين الصحاح الستة للشيخ أبى الحسن رزين بن معاوية بن عمار العبدرى (49 حديث), مسند أحمد بن حنبل شيبانى (194 حديث), تفسير الثعلبى (128 حديث), مناقب ابوالحسن بن على بن محمد الطيب, ابن المغازلى واسطى, مناقب أحمد بن حنبل (معروف به فضائل الصحابة), كتاب السنن لابى داود السجستانى, الموطاى مالك بن انس الاصبحى, صحيح الترمذى, نسخة الكبير من صحيح النسائى, كتاب المصابيح للفراء (7 حديث), كتاب الفردوس لابن شيرويه الديلمى, غريب الحديث ابن قتيبه دينورى (6 حديث), المغازى محمد بن اسحاق (2 حديث), كتاب الاستيعاب (1 حديث), كتاب الشريعة للآمدى (1 حديث) كتاب مناقب العباس ابن زكريا (1 حديث), كتاب الملاحم ابوالحسين احمد بن جعفر بن المنادى (1 حديث), كتاب التاريخ الطبرى.50
مقدمه كتاب
مؤلف, هدف از تأليف كتاب را وجود اختلاف نظر ميان اماميه و عامّه درباره مناقب أميرالمؤمنين ذكر كرده است. وى با ذكر تعدادى از اسناد و منابع اين كتاب, فلسفه آياتى را كه در سرفصل ها آورده بيان مى كند و در ادامه, به طرق روايت ها درهر كدام از كتب مى پردازد و بالاخره, از ابتداى صفحه 65 اصل كتاب شروع مى شود.
نويسنده محترم, براى بيان مطالب, ترتيب خاصى را در اين كتاب به كار نبرده و حتى در ذيل بعضى از فصول رواياتى را كه بى ربط به آن فصل و گاهى مربوط به فصول ديگر, استفاده كرده است. وى در فصول پنجم تا هفتم هيچ روايتى نقل نمى كند.
چنان چه ذكر شد, هدف از تأليف كتاب از بين بردن اختلاف نظر شيعه و سنى در مناقب اميرالمؤمنين (علیه السلام) است, ولى مصنف در صدد اثبات تفكر شيعى در خلافت بلافصل آن حضرت است.51 وى دو سبك در وجوب اقتدا به آن حضرت را دنبال مى كند: يكى, ذكر رواياتى كه صراحتاً يا تلويحاً در پى بيان اين مطلب است و ديگرى, ذكر مناقبى كه اثبات كننده وجوب اقتداست.
كتاب خصائص
ييكى از تأليفات ابن بطريق كتاب خصائص است كه بعد از كتاب عمده و مستدرك تصنيف شده است. نويسنده در مقدمه كتاب مى گويد:
چون كه كتاب عمده را تصنيف كردم, هماره از خالى بودن كتابم از وحى الهى در مناقب آن حضرت آگاهى پيدا مى كردم… و نام كتاب را خصائص الوحى المبين فى مناقب اميرالمؤمنين (علیه السلام) نهادم; چون اذ كانت الحاجة إليه أمس و العناية به أخص, پس موردهايى را كه از كتب اهل سنّت كه به اين موضوع مربوط مى شد, پيدا كردم و اين كتاب را تصنيف نمودم.
اين كتاب شامل 25 فصل است كه هر فصل به آياتى كه مربوط به اميرالمؤمنين است مى پردازد.
نكاتى چند در مورد اين كتاب
1 . تعدادى از روايات استفاده شده در اين كتاب, عيناً همان روايات كتاب العمده است, مثل روايات 31 ـ 46 ـ 48 ـ 22 ـ 25 ـ 29. اين تكرار تا جايى است كه گاهى علاوه بر روايات شامل بيانات مصنف نيز مى شود.
2 . فصول كتاب بر اساس موضوع مرتب شده است; ولى متأسفانه تعدادى از احاديثى كه تحت فصول مشخص آمده بى ربط به آن است كه اين اشكال در كتاب عمده نيز زياد به چشم مى خورد.
3 . اهل سنت به مصاحبت ابابكر با پيامبر در غار بسيار اهميت مى دهند; ولى در روايت 62 وقتى از فضايل على (علیه السلام) سخن مى گويد, فقط از خوابيدن على (علیه السلام) در جاى پيامبر ياد مى كند و نامى از ابابكر ـ كه در غار همراه او بود ـ نمى برد.
4 . تعدادى از روايت هاى ابوهريره و ابو حنيفه بدون هيچ عكس العمل منفى نسبت به اين افراد در كتاب آمده است.
5 . روايات زيادى از ابن عباس نقل شده كه مضامين بالاى آن در مورد اميرالمؤمنين از جانب آنان باعث تعجب است.
پی نوشت ها :
1. طبقات اعلام الشيعة, ص 337; لسان الميزان, ج 6, ص 247.
2. هدية الاحباب, شيخ عباس قمى, ص 58; روضات الجنات, به نقل از برخى كتب, ص 196.
3. روضات الجنات, ص 196.
4. التراث العربى, ج 4, ص 88; الذريعة, ج 15, ص 334; الكنى و الالقاب, ج 1, ص 217.
5. طبقات اعلام الشيعة, ص 337; لسان الميزان, ج 6, ص 247.
6. الؤلؤ البحرين, بحرانى, پاورقى ص 284.
7. اعلام زركلى, ص 141.
8. رياض العلماء, ج1, ص 354.
9. اعيان الشيعة, ج 10, ص 289; امل الآمل, ج 2, ص 45 و 345; منهج المقال, ص 513; تذكرة المتبحرين, شماره 1067, شيخ حر عاملى; روضات الجنات, ص 196; الكنى والالقاب, ج 1, ص 217.
10. روضات الجنات, ج1 , ص 196.
11. روضات الجنات, ج 3, ص 342.
12. طبقات اعلام الشيعة, ص 337; الثقات العيون, ص 337.
13. روضات الجنات, ج 1, ص 196.
14. تأسيس الشيعة, ص 30 ;تاريخ الحلة, ج 2, ص212; لؤلؤ البحرين, پاورقى ص 284.
15. الامام سديد الدين محمود بن على بن الحسن الحمصى رازى , علامه زمان خود, از اصوليان و مردى با ورع, ثقه و صاحب تصانيف عديده اى بود. شيخ منتجب الدين در الفهرست مى گويد: دو سال در مجلس درس استاد حاضر مى شدم و كتاب هايى را كه بر استاد قرائت مى شد, استماع مى كردم (مقدمه المنقذ من التقليد, ص 6).
16. لسان الميزان, ج 6, ص 247; طبقات اعلام الشيعة, ص 337.
17. لؤلؤ البحرين, پاورقى ص 283.
18. معجم رجال حديث, خويى, ج4 , ص 42; امل الآمل, ج 2, ص 345; روضات الجنات, ص 196.
19. بشارة المصطفى, ص 206 , به نقل از كتاب المزار محمد بن جعفر مشهدى.
20. اثر آفرينان , ص 112 .
21. اعيان الشيعة, ج 3, ص 45.
22. على بن يحيى بن الحسن بن الحسين بن على بن محمد البطريق بن نصر الاسدى, نجم الدين ابوالحسن الحلى ثم الواسطى ثم البغدادى, مردى فقيه, اصولى, كاتب و شاعر بود (موسوعة طبقات الفقهاء, ج 7, ص 183). ابن كثير دمشقى او را فقيه الشيعه دانسته است. از ابوالعباس احمد بن ابراهيم بن احمد بن الضعف الموصلى اجازه روايت گرفت و كتاب عمدةالعيون خود را بر او و بر پدرش قرائت كرد ومدتى از عمر خود را در دمشق سپرى كرد و پس از آن به مصر رفت و كتاب ايام الدولة الكاملة را نوشت(تأسيس الشيعة, ص 129 ـ 130; وفات الوفيات, ج 3, ص 112) و سپس به خاطر تغيير مزاجش به عراق بازگشت و علم خود را منتشر كرد تا اين كه مقام و رتبه اى نزد وزراى دربار يافت و در جوار حرم موسى بن جعفر(علیه السلام) رحل اقامت گستراندموسوعة طبقات الفقهاء, ج 7, ص 183), تا اين كه رحلت نمود. سال وفات او را حدود. 640ق,تا 642ق, دانسته و در بعضى از منابع, محل وفات او را بغداد مى دانند (وفات الوفيات, ج 3, ص 112; موسوعة طبقات الفقهاء, ج 7, ص 183).
23. لؤلؤ البحرين, ص 283; طبقات اعلام الشيعة, ص 337.
24. همان.
25. البته در رياض, ج 7, ص 358, سيد نجم الدين ابوحامد محمد بن عبداللّه بن زهره الحسينى الحلبى ذكر شده است.
26. طبقات اعلام الشيعة, ص 337.
27. رياض العلماء, ج 7, ص 358.
28. همان.
29. اعيان الشيعة, ج 10, ص 289.
30. الذريعة, ج 22, ص 318.
31. الذريعة, ج 20, ص 5, به نقل از كتاب كشف الحجب.
32. بحارالأنوار, ج 1, ص 25.
33. الذريعة, ج 20, ص 5.
34. روضات الجنات, ص 196.
35. البته به نظر مى رسد نويسنده محترم در انتخاب احاديث دقت روا نداشته است. از آن چه در پى مى آيد, دانسته مى شود كه احاديث ناسازگار با عقيده شيعه در آن فراوان است.
36. مقدمه كتاب العمدة, ص 12 .
37. التراث العربى, السيد احمد الحسينى, ج 4, ص 88.
38. رياض العلماء, ج 5, ص 355.
39. لؤلؤ البحرين, بحرانى, ص 283, در پاورقى به نقل از لسان الميزان; امل الامل, ج 2, ص17 .
40. الذريعة, ج 15, ص 375.
41 . الذريعة, ج1, ص83 .
42 . الذريعة, ج 4, ص 198.
43 . الذريعة, ج 24, ص 422.
44 . الذريعة, ج 3, ص 222.
45 . بحارالأنوار, ج 1, ص 10.
46 . العمدة, ص 42 .
47 . بحارالأنوار, ج 1, ص 10.
48 . بحارالأنوار, ج 1, ص 29.
49 . رياض العلماء, ج 5, ص 358.
50 . العمدة, ص 42 و 52.
51 . خود مصنف هم در مقدمه مى فرمايد: امامت على(علیه السلام) به خاطر وحى لا هوتى و نص نبوى و اجماع عدو و ولى مورد اتفاق اهل اسلام بالاجماع ولى به خاطر اختلاف شيعه و سنى در مناقب حضرت فرقه فرقه شده و باعث تقديم و تأخير در امامت آن حضرت گرديده.
منبع: www.hadith.net
/خ