خانه » همه » مذهبی » زندگي نامه علّامه شرف الدين

زندگي نامه علّامه شرف الدين

زندگي نامه علّامه شرف الدين

سيد عبدالحسين شرف الدين در سال (1290هـ. ق) در کاظمين متولد شد. پدر و مادر او هر دو از سادات جليل القدر بودند. پدر، سيد يوسف شرف الدين و مادر، بانو زهرا صدر، دختر آية الله سيد هادي صدر و خواهر سيد حسن صدر،

0049737 - زندگي نامه علّامه شرف الدين
0049737 - زندگي نامه علّامه شرف الدين

 

نويسنده: سيد نادر علوي

 


سيد عبدالحسين شرف الدين در سال (1290هـ. ق) در کاظمين متولد شد. پدر و مادر او هر دو از سادات جليل القدر بودند. پدر، سيد يوسف شرف الدين و مادر، بانو زهرا صدر، دختر آية الله سيد هادي صدر و خواهر سيد حسن صدر، عالم ديني و معروف و صاحب کتاب تأسيس الشيعه لِعلوم الاسلام است.
چنان که در کتاب الکلمه الغراء آمده است، نسبت شريف ايشان با 31 واسطه به ابراهيم المرتضي، فرزند امام هفتم حضرت موسي بن جعفرعليه السلام مي رسد. (1)
شرف الدين هنوز يک ساله بود که پدرش تصميم گرفت براي تحصيل به نجف اشرف مهاجرت کند، بر همين اساس، ايشان نيز به همراه پدر و مادر راهي اين شهر شد.
مي توان گفت که شروع تحصيلات شرف الدين، در حقيقت، در اين شهر بود، زيرا ايشان شش ساله بود که براي تعليم و تحصيل قرآن به مکتب خانه رفت، اما اين شروع ديري نپاييد، زيرا با پايان تحصيلات پدر در نجف و کسب اجازه اجتهاد از عالمان بزرگ وقت، شرف الدين نيز به همراه پدر به ترک عراق و بازگشت به زادگاه اجدادي خود، جبل عامل مجبور شد، هرچند بانو سيده زهرا صدر مادر شرف الدين با رفتن او به جبل عامل موافق نبود و بيشتر علاقه مند به ادامه تحصيل او در نجف بود، اما پدر نپذيرفت که از فرزند جدا شود؛ از اين رو، قرار بر اين شد که شرف الدين مقدمات علوم ديني را در جبل عامل و نزد پدر به پايان برساند و سپس براي ادامه تحصيل و رسيدن به مراحل بالاتر و عالي تر علوم ديني به نجف بازگردد.
نتيجه آن که شرف الدين در هشت سالگي به « عامِله » رفت و تا بيست سالگي در اين شهر نزد پدر به تحصيل پرداخت. او در کنار پدر عالم و مجتهد خود، سيد يوسف شرف الدين، ادبيات عرب و سطوحي از فقه و اصول و کتاب هاي نجاة العباد، المختصر النافع في فقه الاماميه و شرايع الاسلام را به خوبي فرا گرفت. در همين سال هاي حضور در عامِله بود که با دختر عموي خود، پيوند زناشويي بست (1307هـ. ق)، اما پس از گذشت سه سال، يعني در سال (1310هـ. ق) به اتفاق مادر، همسر و برادرش براي ادامه تحصيل از جبل عامل خارج و رهسپار عراق شد. شرف الدين در عراق نيز به توصيه هاي پدر بزرگش « آية الله سيد هادي صدر » و ديگر بزرگان و آشنايان، ابتدا به سامرا رفت و بر اساس رأي تبادل نظري که با مرحوم « سيد حسن صدر »، دايي فرزانه و عالم خود داشت، وارد حوزه درسي بزرگ سامرا، يعني دروس « شيخ حسن کربلايي » (م1322) و شيخ باقر حيدر (م1333) شد و فقه و اصول را در نزد اين دو بزرگوار شروع کرد. ايشان هم چنين هر صبح جمعه پاي درس اخلاق حکيم الهي « آية الله شيخ فتحعلي سلطان آبادي » حاضر مي شد. از ورود شرف الدين به سامرا يک سالي بيش نگذشته بود که مرجع تقليد شيعيان جهان « آية الله ميرزاي شيرازي رحمه الله » سامرا را ترک و به نجف اشرف عزيمت کرد. خروج ايشان از سامرا باعث شد که حوزه علميه سامرا به يک باره تعطيل و تمام معلمان و شاگردان، از جمله شرف الدين و ديگر عالمان و مدرسان نيز راهي نجف شوند و در حقيقت، حوزه علميه سامرا به نجف منتقل شد.
سال هاي حضور و تحصيل شرف الدين در عراق (1310-1322هـ. ق)، سال هاي تکميل اندوخته هاي او در عامله بود. در اين دوازده سالي که ايشان در عراق به تحصيل و تعليم فقه و اصول مشغول بود، به شهرهاي مختلف عراق، يعني سامرا، نجف، کربلا و کاظمين سفر کرده و از هر شهري اندوخته اي جديد به اندوخته هاي علمي خود اضافه کرد. در اين سال ها شرف الدين با عالمان بزرگي آشنا شده و از محضر آنها درس آموخت، بزرگاني چون محمد طه نجف (م1323)، آقا رضا اصفهاني (م1322)، آخوند ملا محمد کاظم خراساني (م1329)، شيخ عبد الله مازندراني (م1330)، سيد محمد کاظم يزدي (م1337)، سيد اسماعيل صدر (م1338)، شيخ الشريعه اصفهاني (م1339) و سيد حسن صدر ( م1354 ). (2)
البته شايد بتوان گفت که در کنار بزرگان فقه و اصولي که نام برديم و شرف الدين از آنها بهره هاي وافري در تحصيل علم برده است، در آن دوازده سالي که وي در عراق به سر مي برد، اصلي ترين معلّم و مشاور درسي اش جدّ مادري اش، آيت الله سيد هادي صدر بود.
با تلاش و کوشي که شرف الدين در مراکز در حوزه هاي علمي عراق انجام مي داد، توانست در سن 32سالگي به قله هاي رفيع فقه و اصول دست يافته و از طرف فقهاي طراز اول نجف، صاحب اجازات و تأييدات اجتهاد شود. با پايان يافتن تحصيلات شرف الدين در نجف، اجتهاد مطلق او نيز مورد قبول و تأييد همه مجتهدان بزرگ حوزه هاي علميه نجف، کاظمين و سامرا قرار گرفت.
او در طي اين مدت در کنار تحصيلات فقهي و اصولي خود با جديت تمام در فهم و شناخت احاديث از منابع معتبر شيعه و سني دست به کار شد، تا آن جا که درباره علم حديث او گفته اند: « شرف الدين، احاديثي که از پيامبر و صحابه و اهل بيت روايت شده است، همه را خواند، چه از مآخذ سني و چه شيعه، آن هم به صورتي دقيق و توأم با تحقيق. . . ».
شرف الدين افزون بر علم حديث، به شناخت تاريخ اسلام، آن هم نه تنها از روي منابع تاريخي، بلکه به شناخت تاريخ معتبر اسلام بر اساس منابع قرآني و روايي شيعه نيز روي آورد، به گونه اي که « اسناد و مدارک و نوشته هاي تاريخ اسلام را به دقت خواند و غربال کرد تا بتواند حوادث معتبر را از نامعتبر شناسايي کند ».
افزون بر حديث شناسي و علم تاريخ، چنان که از کتاب هاي منتشر شده ايشان بر مي آيد، بايد شرف الدين را متکلمي زبر دست نيز بدانيم، زيرا در خلال مباحث و آثار او، مسائل کلامي و استدلال هاي عقلي درباره حقايق اعتقادي بسيار به چشم مي خورد. در کنار شناخت احاديث شيعه و سني و نيز تاريخ، تاريخ اسلام و علم کلام، شرف الدين با جديت تمام به فعاليت هاي ادبي و تلاش براي تسلط کامل بر رموز بلاغت، صنايع ادبي، شيوه هاي سخنوري، نويسندگي و مباحثه دست زد و در اين فنون نيز مهارت يافت. سرانجام پس از دوازده سال تلاش بي وقفه در نهم ربيع الاول سال (1322هـ. ق) همراه با خانواده اش نجف اشرف را به مقصد جبل عامل ترک کرده و از طريق سوريه وارد لبنان شد.
شيخ آقا بزرگ تهراني، مجموعه علوم و توانايي هاي سيد شرف الدين را اين گونه توصيف کرده است: « فماذا يقول الواصف فيه؟ أهو مجتهد فاضل؟ ام متکلم بارغ؟ ام فيلسوف محقق؟ ام اصولي ضليع؟ ام مفسّر کبير؟ ام محدّث صدوق؟ ام مورخ ثبَت؟ ام خطيب مصقع؟ ام باحث ناقد؟ ام اديب کبير؟ نعم هو کل ذلک، اضف اليه انّه ذلک المجاهد الدائب علي المناضله دون الدين. . . ». (3)
با توجه به توضيحاتي که در مورد زندگاني شرف الدين ارائه کرديم مي توانيم مجموعه حيات علمي و اجتماعي وي را از بدو تولد (در1290هـ. ق) تا لحظه فوت
(در1377هـ. ق)، به چهار دوره تقسيم کنيم:

دوره اول:

دوره تولد تا هشت سالگي است. شرف الدين سال اول زندگاني را در کاظمين و سپس همراه با پدر و خانواده پدري به نجف منتقل مي شود و تا اتمام دروس پدر نيز در نجف به زندگي ادامه مي دهد؛ از اين رو، دوره اول که به مدت هشت سال طول مي کشد، دوران کوتاهي است که در عراق سپري مي شود. (1290-1298هـ. ق)

دوره دوم:

آن گاه که يوسف شرف الدين تصميم به عزيمت به زادگاه اصلي خود، يعني جبل عامل مي گيرد، دوره دوم زندگاني وي شروع مي شود. در حقيقت، پايه هاي علمي و ادبي شرف الدين در اين سال ها ساخته مي شود، سال هايي که بيشتر نزد پدر به تلمّذ پرداخت و کتب و منابع بسياري را از طريق پدر آموخت. هم چنين در همين سال ها با دختر عموي خود ازدواج کرد و جمعا دوازده سال، (1298-1310هـ. ق ) به طول انجاميد.

دوره سوم:

اگر در دوره حيات شرف الدين که در سال هاي (1298-1310هـ. ق ) گذشت، ايشان در لبنان – جبل عامل – زندگي مي کرد و تنها استادش پدر معظمش بود، اما در دوره سوم که از سال (1310تا1322 هـ. ق ) طول کشيد و سيد لبنان به همراه همسر ( دختر عمويش )، مادر و برادرش دوباره به عراق بازگشته بود، اساتيد فراواني ديد. اساتيدي که هر يک به واسطه شرايط سياسي زمان خود، رهبر يک جنبش سياسي نيز بودند.
شرف الدين در ابتداي ورود به عراق در سال (1310هـ. ق) به توصيه پدر بزرگ بزرگوارش به سامرا، مرکز مبارزات مرجع تقليد شيعيان جهان با استعمار خارجي انگليس در ايران رفت. هنوز يک سالي بيشتر از زمان فتواي معروف ميرزاي شيرازي در مورد تحريم تنباکو در ايران نمي گذشت که سيد عبدالحسين با جوّ سياسي و مبارزاتي مرجعيت شيعه به خوبي آشنا شد. سيد در اين شهر پاي درس دو تن از شاگردان معروف ميرزاي شيرازي، يعني شيخ حسن کربلايي (م 1322)، نويسنده مستند ترين کتاب تاريخ مبارزات ميرزاي شيرازي با قرارداد رژي و شيخ باقر حيدر (م1333)، يکي ديگر از اعوان و انصار ميرزاي شيرازي در رساندن اطلاعات از شهرهاي مختلف ايران به ميرزاي شيرازي نشست و در محضر آنان افزون بر اين دو بزرگوار، از آن جا که مهم ترين کرسي درس اخلاق عراق در سامرا اختصاص به « آية الله شيخ فتحعلي سلطان آبادي » داشت، سيد هر صبح جمعه در محضر اين بزرگوار به تلمذ درس اخلاق مشغول مي شد. با هجرت حوزه علميه سامرا به نجف اشرف، سيد نيز به همراه ميرزاي شيرازي و ديگر اساتيد و بزرگان سامرا به نجف عزيمت کرد و در اين شهر عراق بود که با لجنه جديدي از علما و بزرگان رو به رو شد که بيت آنها افزون بر آن که مرکزي براي درس و بحث علمي بود، کانوني نيز براي جمع آوري اخبار حساس پيامدهاي تحريم تنباکو در ايران و بلافاصله برخوردهاي دولت انگليس با دولت ناصرالدين شاه ايران و نيز ترور ناصرالدين شاه به دست ميرزا رضا کرماني و به اوج رسيدن جريان هاي قانون خواه و ضدّ استبدادي و ظلم ستيزي ايرانيان بر ضدّ حکومت قاجارها بود (1311-1322هـ. ق).
مرحوم سيد در اين شهر با اساتيد بزرگي که هر يک رهبر يک جريان سياسي شدند، آشنا شد، اساتيدي هم چون مرحوم آخوند خراساني (م 1329)، شيخ عبدالله مازندراني (م 1330) و سيد محمد کاظم يزدي ( م 1337 ) که از مهم ترين حاميان اصلي شيخ فضل الله نوري در جريانات مشروطه بودند.
شرف الدين کتاب مکاسب را نزد شيخ باقر حيدر، رياض المسائل را نزد شيخ علي جواهري، خارج اصول را نزد آخوند خراساني و رجال و حديث را نيز نزد محدّث معروف ميرزا حسن نوري فرا گرفت.
اگر دوره سوم حيات علمي سيد را به گونه اي کامل کننده دوره دوم حيات او در لبنان بدانيم و مجموعه اين دو دوره از سال هاي ( 1298 تا 1322هـ. ق ) را که در مجموع 24 سال به طول مي انجامد، دوره کسب معارف و اندوخته هاي علمي بدانيم، از سال ( 1322هـ. ق ) به بعد، يعني تا پايان حيات پربار سيد را که چهارمين دوره زندگاني سيد بود، بايد دوران ورود سيد به عرصه هاي سياسي و اجتماعي زندگاني اش بدانيم.
سيد بخشي از اين دوران را به تأليف و ثبت اندوخته هاي علمي خود در قالب کتاب و رساله گذرانده است. در ادامه، تلاش مي شود مجموعه آثار سيد را در دو بخش
کتاب هاي به جاي مانده از سيد و کتاب هاي سوخته شده در آتش سوزي به دست عمّال فرانسوي معرفي کنيم.
در ميان کتاب هاي چاپ شده و به جاي مانده از سيد عبدالحسين شرف الدين بعضي را او خود به طور مستقيم به صورت کتاب نوشته و چاپ کرده و بعضي نيز در حقيقت، مجموعه مقالاتي است که وي به مناسبت هاي مختلف در مجله « العرفان » به چاپ رسانده و بعضي نيز به شکل رساله اي نوشته شده، اما هنگام چاپ با کتاب ديگري و تحت يک عنوان به چاپ رسيده است. (4)
مهم ترين کتاب هاي ايشان که به صورت مستقل به چاپ رسيده و موجود است، عبارت اند از:
-الفصول المهمة: آقا بزرگ تهراني در الذريعة از اين کتاب تحت عنوان الفصول المهمه في تأليف الامه نام مي برد، چاپ اول آن با همان نام در چاپخانه « العرفان » در سال (1329ق/1911م) انجام شده است؛ الفضائل الملفقة و احاديث المختلفة: اين کتاب که نسخه خطي آن در بيت آن بزرگوار موجود است، ردّيه اي بر روايات موضوعه در مدح ابوبکر است؛ المجالس الفاخره في ماتم العتره الطاهره؛ ابوهريره؛ اجوبه مسائل جارالله؛ الاحتجاج علي قانون الاحوال الشخصيته في لبنان؛ الاسئلة والاجوبة؛ الي المجمع العلمي العربي بدمشق؛ بغية الراغبين في احوال آل شرف الدين؛ تحفة المحدثين فيما اخرج عنه الستة من المضعفين؛ فلسفة الميثاق والولاية؛ الکلمه الغراء في تفضيل الزهرا (س)؛ مؤلفوا الشيعة في صدر الاسلام؛ المراجعات؛ النص والاجتهاد؛ النصوص في صلح الحديبيه.
افزون بر کتاب هاي فوق، رساله هاي کوچکي نيز از شرف الدين به چاپ رسيده است، مانند:
عقيله الوحي در 31 صفحه در سال ( 1374ق ) به مناسبت ساخت و نصب ضريح حضرت زينب عليه السلام به دست ايرانيان که درباره زندگي و عظمت حضرت زينب (س) است. ثبت الاثبات في سلسلة الرواة. در اين رساله که انتشارات « العرفان » در هفده صفحه آن را به چاپ رسانده، مرحوم شرف الدين، شيوخ خود را در روايات و افرادي که ايشان به آنها اجازه نقل روايت داده، بيان کرده است. اين رساله در سال ( 1355ق/1936م ) به چاپ رسيده است.
افزون بر کتاب هايي که بيان شد، شرف الدين به مناسبت هاي مختلف و در پاسخ مقامات و حوادث مختلف، نامه يا بيانيه اي صادر مي کردند که به صورت مستقل چاپ
مي شد. از جمله: القارعة ماالقارعة؛ بيانيه اي از شرف الدين در محکوم کردن هدم قبور ائمه بقيع به دست رژيم وهابي سعودي است. الي المجمع العالمي العربي بدمشق؛ اين مجموعه که د ر 132 صفحه در انتشارات « العرفان » به چاپ رسيده، در حقيقت ردّيه اي است بر تهمت هايي که « علي محمد کرد علي » رئيس مجمع علمي عربي به شيعه نسبت داده است. الاحتجاج علي قانون الاحوال الشخصيه في لبنان؛ نامه اي است هشت صفحه اي که انتشارات « العرفان » آن را در صيدا به چاپ رسانيده است. در اين نامه که شرف الدين خطاب به حکومت لبنان در زمان استعمار فرانسه نوشته، دوازده ماده از قانون حکومتي درباره قانون خانواده را بيان کرده و آن چه را از نظر شرعي مناسب و موافق نيافته، اصلاح کرده است.
يکي از مهم ترين ويژگي هاي شرف الدين، حضور فعال وي در عرصه مطبوعات است. مقالات شرف الدين به طور عمده در دو مجله مهم « العرفان » و « المنار » چاپ شده اند. مقالات « العرفان » بيشتر جنبه فرع فقهي دارند، اما مقالات چاپ شده در « المنار » مقالاتي هستند که به صورت اقتراح و مناظره، به ويژه در مسائل اختلافي شيعه و اهل سنت ارائه شده اند. در ميان مقالات به چاپ رسيده در مجله « العرفان » بعضي به صورت مجموعه مقالات و بعضي نيز مستقل چاپ شده اند. از جمله کتاب هايي که دربردارنده مجموعه مقالات فقهي اي است که شرف الدين در مجله « العرفان » به چاپ رسانيده، کتاب مسائل فقهيه است که دربردارنده مقالات ذيل است: تقصير المسافر و افطاره؛ الجمع بين الصلاتين؛ فريضة ما اداها الا علي او آيه لم يعمل بها غيره؛ القراءه في الصلاة؛ المسح الاذنين و ستة فروع خلافيه؛ المسح علي الارجل او غسلها في الوضوء؛ المسح علي الخفين والجوربين؛ نکاح المتعه؛ هل البسملة آية قرآنية و هل تقرأ في الصلاه؟
غير از مقالات ياد شده، شرف الدين مقالات ديگري نيز دارد که در آن کتاب به چاپ نرسيده اند، مانند: بداء الاذان و الاقامه واشتراعهما؛ بغية الفائز في جواز نقل الجنائز؛ بينه الوحي و شهادتها بانّ عليا و شيعته خيرالبرية؛ ثبوت الامامة لعلي بنص الکتاب؛ زکوة الاخلاق ( مجموعه مقالات اخلاقي )؛ سهم المؤلفة قلوبهم؛ الصلاة علي اهل البيت فريضة؛ عصمة اهل البيت بنص الکتاب؛ مؤلفوا الشيعة في صدرالاسلام ( اين مقاله به طور مستقل، پس از چاپ در مجله « العرفان » ، چاپ و به فارسي نيز ترجمه شده است. )؛ موده اهل البيت فريضه.
شرف الدين از سردبير مجله « المنار » ، محمد رشيد رضا که از شاگردان سيد جمال الدين اسد آبادي بود درخواست کرد تا از آن مجله، بخشي را به مقالات وي در باب مسائل اختلافي اختصاص دهد که در مجلد هاي 31، جزء8 و مجلد32در سال هاي (1349ق) و (1350ق)، در مقاله هايي با نام هاي « اقتراح المناظرة في الخلاف بين اهل السنة والشيعة » و نالمناظرة بين اهل السنة والشيعة » آمده است.
در سال (1377ق/1975م) آن گاه که علامه شرف الدين بر ضدّ استعمار فرانسه در لبنان اعلام جهاد کرده، عُمّال فرانسوي به خانه ايشان ريخته، ضمن غارت اموال به سوزاندن کتابخانه ايشان پرداختند. در اين کتاب سوزي، کتاب هاي فراواني از علامه شرف الدين، که هنوز منتشر نشده بود، از بين رفت که اسامي آنها را مي توان به نقل از کتاب بغية الراغبين، اثر خود ايشان و نيز از طريق الذريعه آقا بزرگ طهراني به شرح زير استخراج کرد: تعليقه علي صحيح البخاري؛ تعليقه علي صحيح مسلم؛ تعليقه علي مبحث الاستصحاب من الرسائل؛ تحفه الاصحاب في طهارة اهل الکتاب؛ امارة الحج؛ الاساليب البديعه في رحجان ماتم الشيعه؛ بغية السائل عن تقبيل الايدي و لثم الأنامل؛ حواشيعلي کتب العامه؛ خرافة الغرانقة؛ الذريعة في نقض البديعة؛ رساله في منجزات المريض؛ سبيل المؤمنين في امامه ائمه الدين؛ شرح التبصره؛ طبقاه الرواه؛ الفوائد والفرائد؛ الکلمات الثلاث؛ النصوص الجليله.
در يک نگاه و به طور کلي مي توان دوره هاي مختلف حيات علمي در جبل عامل را به چهار دوره اصلي تقسيم کرد: (5)

دوره اول:

فعاليت هاي علمي در جبل عامل با تأسيس مدرسه جزين به دست شهيد اول (734-786ق) شروع مي شود. در طول اين دوران، مدرسه جزين عهده دار تعليم و تربيت علناي بزرگي است که به شدت بر سرنوشت حيات شيعه در منطقه جبل عامل و حتي خارج از آن، به ويژه تأسيس و حمايت از حکومت صفويان در ايران مؤثر واقع مي شوند، اما به سبب جنگ هايي که « جزّار پاشا » به وجود آورد و تمام منطقه دچار آشوب و بلواهاي منطقه اي شد، مدارس علميه جزين مغفول مانده و درس و بحث در آن منطقه به کلي تعطيل شد و علماي شيعه به شهرهاي مختلف قم، اصفهان و نجف هجرت کردند.

دوره دوم:

حيات علمي در جبل عامل با معاهده صلحي که « سليمان پاشا » در سال (1805م) با زعماي انقلابيان شيعه آن منطقه و با حضور نماينده باب عالي « راغب افندي »، امضا مي کند، شروع مي شود و با از بين رفتن آشوب هاي منطقه اي، حيات علمي دوباره به آن منطقه باز مي گردد و اين بار تا پايان قرن سيزدهم هجري و تا سال (1881م) ادامه مي يابد.

دوره سوم:

اين دوره که دوره جديد نهضت علمي است، از سال (1882م) شروع مي شود، اما اين بار نهضت علمي به ياري شکل گيري مدارس يه سبک جديد در نبطيه آغاز مي گردد. در سال (1892م) سيد حسن يوسف الحسيني پس از مراجعت از عراق، مدره « حميديه » را بنا نهاد، مدرسه اي که ثمره آن ده ها شاعر، اديب، نويسنده و خطيب بود، از جمله اشخاصي مانند شيخ احمد عارف الزين، مؤسس روزنامه جبل عامل. هم چنين نشريه « العرفان » که در گسترش و ترويج آرا و انديشه هاي شرف الدين نقش اساسي را ايفا کرد، از محصولات همين مدرسه است.

دوره چهارم:

اين دوره که دقيقا با دوره چهارم از حيات علمي و سياسي سيد عبدالحسين شرف الدين مصادف است (1322-1377هـ. ق)، آن گاه شروع مي شود که تقريبا با حضور و فعاليت شديد مدارس جديد و فعاليت وسيع مسيونرها و هيأت هاي مبلّغ مذهبي آمريکايي ( پروتستان ها ) و فرانسوي ( کاتوليک ها ) و شکل گيري دانشگاه آمريکايي بيروت در سال ( 1283ق/1866م) و مدرسه يسوعيه -دانشگاه سن ژوزف / در سال (1292ق/1875م) (6) مجموعه فعاليت هاي علمي مدارس شيعه تحت الشعاع قرار گرفته و رو به خاموشي و تعطيلي رفته بود.
شکل گيري انديشه هاي جديد در لبنان، به ويژه در قالب جريان هاي روشن فکري مسيحي، با حمايت وسيع فرانسه از آنان توانسته بود فضاي فکري و سياسي مجموعه منطقه لبنان و جبل عامل و مناطق مورد نفوذ مسيحيان را تحت الشعاع افکار و انديشه هاي مدرن قرار دهد و جريان هاي فکري ديني را به محاق ببرد.
آن طور که هشام شرلبي گزارش مي کند دقيقا از زماني که نخستين جلد دايره المعارف پترس البستافي در (1875م) منتشر مي شود تا آخرين جلد « الجامعه » فرح آنتون ( غرب گراترين نو انديش مسيحي در لبنان در (1908م) )، لبنان شاهد 33سال فرآيند سريع آشنايي با غرب و گرايش شديد به مسائل جديد فلسفي و علمي آن است. شدياق و پترس هر يک به شکلي براي رهايي از حاکميت ور شکسته ديني رو به اضمحلال عثماني و براي جلوگيري از هضم و جذب لبنان در جهان عربي و براي تبديل لبنان بزرگ به يک لبنان مسيحي و غربي، به ناسيوناليسم غير ديني روي آوردند. (7)
روشن فکران مسيحي نوعاً، هم به لحاظ داشتن مذهب مسيحي و هم با واکنشي در مقابل فرمان روايي از نوع اسلامي – عثماني و اکثريت مسلمان هم وطن خود، به اروپا و تمدن آن، به عنوان يک ايدئال نگريستند، در ها را به رويش گشودند و به استقبالش شتافتند. (8) در چنين فضايي به شدت مسيحي شده و اسلام رو به انزوا رفته، سيد عبدالحسين شرف الدين با بازگشت از عراق به موطن اصلي خود لبنان و شهر شحور و پايه گذاري مدارس و مراکز علمي براي شيعيان، از مدرسه ابتدايي تا دانشگاه و حوزه علميه و مراکز علمي و ادبي مختلف، دوره چهارم حيات علمي شيعيان لبنان را باعث شد. تأسيس حسينيه و مسجد بزرگي در صور، تأسيس مدرسه ابتدايي « جعفريه »، تأسيس باشگاه مجللي با نام « نادي الامام الصادق عليه السلام »، تأسيس مسجدي در نزديکي مدرسه جعفريه، تأسيس مدرسه اي دخترانه با نام « الزهرا » و نيز تأسيس دانشگاه « الجعفريه » از اقدامات مهمي است که مرحوم شرف الدين توانست در طول حيات خود در لبنان به انجام برساند.
سال هاي (1322ق/1904م) به بعد دقيقا سال هايي است که جهان اسلام، يک سره از غربي ترين مرز هاي آن در شمال آفريقا و مصر تا فلسطين و لبنان و سوريه و نيز جنوبي ترين کشورهاي آسيايي، همانند عراق و عربستان که همگي در قلمرو امپراتوري بزرگ عثماني به سر مي برند، در تب و تاب حوادث جديدي بودند، حوادثي که ناشي از برخورد آنها با تمدن جديد غرب بود و به ايران و هند و افغانستان نيز سرايت کرده بود. از سويي ديگر، لبنان که آن روز، جزئي از قلمرو سوريه به شمار
مي رفت و بخش هايي از آن به عنوان ايالاتي ( سنجاق ) مستقل، اما زير نظر امپراتوري عثماني قرار داشت، گاهي در دست ماروني هاي مسيحي و گاهي نيز در دست حاکمان دروزي که نمايندگان مسلمانان بودند، اداره مي شد و آن چه اصلاً به حساب نمي آمد، وجود شيعيان در منطقه بود. منطقه جبل عامل، نقطه اصلي حيات شيعيان در اوج فقر و بي سوادي و ضعف از طريق دروزيان اداره مي شد. در لبنان، گاه آتش جنگ هاي فرقه اي بالا مي گرفت و فرقه هاي مختلف مسيحي و مسلمان با هم
مي جنگيدند و گاه دهقانان که ضعيف ترين قشر منطقه بودند، به اميد رهايي از دست حاکمان عثماني با طبقه اشراف و « الزعماء » يک صدا شده و خود را فداي رياست و حاکميت آن ها مي کردند.
مسيحيان لبنان با حمايت فرانسويان، اهل سنت با حمايت بي دريغ حاکمان عثماني، مسلمانان دروزي با حمايت انگليسي ها و ارتدکس هاي يونانيِ لبنان با حمايت روس ها به حيات خود ادامه مي دادند، اما گروهي که حتي در درون خود نيز از حامي و رهبري برخوردار نبودند، شيعيان بودند. از سوي ديگر، آهسته آهسته فضاي فکري و انديشه اي غرب، جهان اسلام را در نورديد. امپراتوري بيمار عثماني، تحت رهبري سلطان عبدالحميد دوم به سوي گسترش انديشه « پان اسلاميزم » براي ايجاد اتحاد ميان مسلمانان، اما به نفع سلطان عثماني، پيش رفت و سلطان عثماني با اتحاد با آلمان و ايتاليا بر ضدّ غرب متحد، اعلام جهاد کرد و جنگ جهاني اول سراسر دنيا را فرا گرفت و اروپاي متحد که از پيش به اميد تسلّط بر ايالات عثماني، عوامل خود را در نقاط مختلف اين امپراتوري فعال کرده بود، از درون و بيرون، ضربات نهايي را براي سقوط و اضمحلال آن بر پيکر نحيفش وارد کرد. (9) شکل گيري انقلاب مشروطه در ايران (1905م) و ترکيه (1908م) و دست گيري و سقوط سلطان عبدالحميد دوم به دست ترکان جوان (1909م)، از نخستين نتايج حضور فرهنگ و تمدن غربي در جهان اسلام بود.
حاکميت ترکان جوان در ترکيه ( 1909-1918م ) و پذيرش استقلال شيوخ عرب (1913م) گام هايي بود که کشور بزرگ عثماني را به سوي سقوط و تجزيه پيش مي راند، تا آن که پس از جنگ جهاني اول و تشکيل کنفرانس لوزان و با شروع حاکميت مصطفي کمال در عثماني، اين کشور پهناور به معاهدات اين کنفرانس تن داد. در سال (1922 و 1923م/1340ق)، مناطق ترک نشين از مناطق غير ترک نشين تجزيه شد و لبنان نيز با نام لبنان بزرگ به استقلال رسيد. (10)
در مقابل اين هجوم همه جانبه اي که غرب بر ضدّ کشورهاي اسلامي شروع کرده بود و هم زمان با شروع حيات سياسي و اجتماعي سيد عبدالحسين شرف الدين، در ميان مسلمانان، انديشه هاي مقاومت با نام انديشه هاي وحدت و گاه در قالب انديشه هاي ناسيوناليستي و حتي انديشه هاي حاکي از پذيرش و تسليم در برابر غرب، شيوع و بروز پيدا کرد. در يک طرف در هندوستان، مولانا ابوالکلام آزاد (1888-1958م) بر ضدّ حاکميت انگليسي ها قيام کرد. از سوي ديگر، اقبال لاهوري (1873-1938م) شعار وحدت و بازگشت به خويشتن اسلامي را سر مي داد. شاگردان سيد جمال الدين اسد آبادي نيز در مصر فعاليت مي کردند، به ويژه محمد رشيد رضا (1284-1354ق) که يک سوري الاصل مهاجر به مصر بود، ادامه دهنده راه سيد جمال شده بود و شرف الدين نيز با او مکاتباتي داشت، اما در داخل خود لبنان عمدتا اين مسيحيان لبناني بودند که از ترس جذب شدن در مليت عرب، سعي و تلاش در جهت يک ناسيوناليزم مسيحي و غربي داشتند، افرادي مانند يعقوب صرّوف (1852-1927م) که يک مسيحي سوري بود و شبلي الشميل (1269-1335ق) که فارغ التحصيل دانشگاه آمريکايي بيروت بود و حتي جرجي زيدان مسيحي (1861-1914م) که يک مسيحي ميانه رو بود، از سرد مداران تفکر جديد در سوريه و لبنان شدند. (11)
در چنين فضاي سياسي خطرناک و موقعيت خطيري، سيد عبدالحسين شرف الدين پا به عرصه فعاليت هاي سياسي و اجتماعي گذاشت و پس از تحصيل وارد لبنان شد و 54 سال نيز در آن ناحيه فعاليت کرد. در اين سال ها او سفرهايي به مصر، عراق، عربستان و ايران دارد، ديدارهاي وسيعي نيز با رهبران لبناني و ديگر رهبران عربي در مصر و عربستان انجام مي دهد. در داخل لبنان، شروع به ايجاد تأسيسات جديدي مي کند که در نوع خود، آن هم در يک کشور تقريبا مسيحي، کاملا عجيب است، از جمله آن که براي شيعيان مدرسه ابتدائي و دبستان دخترانه تأسيس مي کند و يا باشگاه بزرگي در يکي از خوش منظره ترين نقاط سکونت شيعيان با نام « نادي الامام الصادق » راه مي اندازد، حسينيه، مسجد و دانشگاه مي سازد و در مجموع با انجام اقدامات کاملا زير بنايي، تحولي اساسي در ساختار فکري و اجتماعي لبنان ايجاد مي کند. با حضور شرف الدين در لبنان، ديگر لبناني ها، به ويژه مسلمانان آن، چه شيعه و چه سنّي و حتي دروزي ها و اسماعيليان به عظمتي مي رسند. در مقابل هر حادثه اي، انتظار دو عکس العمل از سوي شرف الدين مي رود که يا با سخنراني و خطبه اي مهيج به روشن گري بپردازد و يا با نوشتن مقاله اي در مجله معروف و با نفوذ « العرفان » و يا حتي نوشتن يک نامه يا يک رساله، پاسخ گوي بحران هاي پيش آمده باشد.
در ادامه تلاش مي شود تا فضاي اجتماعي سيد شرف الدين در دوره چهارم حيات او (1322-1377هـ. ق)، از دو زاويه بحث و شناسايي شود:
در قسمت اول، وضعيت فرقه هاي مذهبي موجود در لبنان را خواهيم شناخت. در اين بخش درباره سه گروه اصلي و عمده مسلمانان و چهار گروه اصلي و عمده مسيحيان بحث خواهيم کرد، (12) اما به واسطه حضور شرف الدين در ميان شيعيان به تاريخچه اي از حضور شيعه در ميان لبناني ها نيز خواهيم پرداخت.
در قسمت دوم، درباره سيستم سياسي و طبقات اجتماعي موجود در لبنان، از حيث تاريخي و وضعيت فعلي بحث خواهيم کرد.
و در پايان، در يک جمع بندي و نتيجه گيري خواهيم ديد، آن گاه که سيد شرف الدين در سال (1322هـ. ق) وارد لبنان شد، با چه ويژگي ها و بحران هايي رو به رو شد تا ان شاءالله در بحث از انديشه هاي سياسي و اجتماعي سيد توضيح داده مي شود که وي براي بحران هاي منطقه اي و فرا منطقه اي لبنان و حتي جهان اسلام چه راه حل هايي را ارائه مي کند.
يکي از پيچيدگي هايي که در منطقه لبنان بزرگ وجود داشت و هرگونه حرکت سياسي را با مخاطرات فراواني رو به رو مي کرد، وجود فرقه هاي مختلف ديني و مذهبي در آن جا بود. در لبنان دست کم هفده فرقه ديني و مذهبي به رسميت شناخته شده اند که به دو دسته بزرگ و اصلي و يک دسته اقليت ناچيز و کم اهميت تقسيم مي شوند. دو دسته اصلي و بزرگ فرقه اي در لبنان عبارت اند از: مسيحيان که در لبنان دست کم داراي يازده فرقه مسيحي اند که بزرگ ترين آنها ماروني ها هستند و مسلمانان که داراي پنج فرقه اسلامي اند. فرقه کوچک و کم اهميت در لبنان يهودي ها هستند که پس از شکل گيري رژيم اشغال گر قدس، روند مهاجرت يهوديان از لبنان به سمت اسرائيل (1948م)، سبب کم اهميت تر شدن آنها در جامعه لبناني گرديد. (13)
در دوران قيومت فرانسه، مسلمانان اعم از شيعه و سني و دروزي ها و ديگر فرقه ها و مذاهب اسلامي در لبنان درصدد کسب استقلال براي لبنان بودند که بيش از همه در اين راه، دروزي ها تلاش مي کردند. در اين ميان، مسلمانان تلاش داشتند تا مسيحيان را نيز با خود هم صدا کنند. مسيحيان نيز در ظاهر هم صدا با مسلمانان، طالب استقلال لبنان شده بودند، اما در باطن به شدت وحشت داشتند که مبادا جدايي از فرانسه موجب شود که موجوديت آنان ذوب در مليت عرب حامي استقلال لبنان گردد؛ از اين رو، در ابتدا به شدت خواستار استقلال لبنان کوچک يا جبل لبنان، که فقط از مسيحيان تشکيل مي شد، بودند و در اين راه نيز برخلاف مسلمانان که بد ضدّ قيمومت فرانسوي ها قيام کرده بودند، دست همکاري به سوي آنان دراز کردند، اما در نهايت، اين تلاش علماي مذهبي مسلمان بود که توانستند پس از گفت و گوهاي طولاني با رهبران مسيحي، به ويژه رهبران ماروني ها که بيشتر خواستار يک لبنان غربي بودند تا عربي، آنان را در مورد پذيرش يک ميثاق ملي متقاعد سازند. (14)
بر اساس اين ميثاق ملي که در سال (1943م) به دست بشارة الخوري و رياض الصلح صورت گرفت، اولاً، لبنان ديگر فاقد يک سيماي غربي يا عربي شد و ثانياً، از يک طرف، ماروني ها پذيرفتند که بر خلاف گذشته در حلّ و فصل مسائل داخلي لبنان، خواستار حمايت خارجي نشوند و اجازه ندهند که از لبنان به عنوان پايگاهي براي رخنه امپرياليسم غرب در داخل صفوف اعراب استفاده شود و از سوي ديگر نيز مسلمانان پذيرفتند که لبنان بايد يک کشور جدا و مستقل باقي بماند و نمي تواند با ديگر کشورهاي عرب در يک دولت فراگير عربي متحد شود، و ثالثاً، قدرت نيز بايد بر اساس جمعيت فرقه اي تقسيم شود. (15)
بر اساس اين اصل، مبنايي براي نمايندگي سياسي به وجود آمد که به موجب آن، شمار اعضاي پارلمان با نسبت شش به پنج به سود مسيحيان شکل گرفت و بر همين اساس مقرر گرديد که رئيس جمهور، يک مسيحي ماروني، نخست وزير، يک مسلمان سنّي و رئيس مجلس نيز يک مسلمان شيعه باشد؛ البته اين توزيع جمعيت سياسي بر اساس آخرين سرشماري عمومي که در سال (1932م ) به عمل آمد، صورت گرفت، (16) هرچند کاملا مشخص است که اين نظام سياسي انعطاف نا پذير بر آمده از ميثاق ملي تا زماني درست عمل مي کرد که با مسائل و تقاضاهاي جديد رو به رو نشده بود.
به اعتقاد رهبران لبناني، اين ميثاق ملي، بزرگ ترين مسئوليت و مأموريتش آن بود که عامل اصلي و مانع مهم عدم تشکيل لبنان واحد را که همانا دوپارگي مسيحي- مسلمان ملت لبنان بود،از ميان ببرد، و در حقيقت، اين ميثاق مي توانست عاملي براي پاي بندي مردم لبنان به ويژگي هاي عمومي در لبنان به شمار رود، هرچند نويسندگان ميثاق ملي مدعي بودند که اين پيمان، آغازي براي تشکيل نهايي کشور ملي و غير مذهبي لبنان است، اما ساختار اصلي آن سبب شد که لبنان گرفتار هويت هاي قومي و مليت هاي کوچک گردد و حتي مي توان گفت که لبنان از همان ابتداي موجوديت، يک جمهوري متزلزل بوده است؛ عمدتا به اين علت که هويت محلي و قومي بر هويت ملي غلبه داشته است. (17)

پي نوشت ها :

1. سيد عبدالحسين شرف الدين،« الکلمة الغرّاء » به ضميمه الفصول المهمه، ص8 و 274. البته در مقدمه کتاب النص و الاجتهاد، ص7 با 27 واسطه آمده است.
2. در تدوين زندگي نامه سيد عبدالحسين شرف الدين از مقدمه کتاب هاي، المراجعات مقدمه شيخ مرتضي آل ياسين نجفي، مقدمه استاد فکري ابوالنصر مصري و مقدمه دکتر حامد حفني داود مصري و نيز کتاب الاجتهاد والنص با مقدمه سيد محمد صادق صدر نجفي و نيز مقدمه سيد صدرالدين شرف الدين عاملي و مقدمه سيد محمد تقي حکيم نجفي و نيز مقدمه استاد علي دواني بهره برده ايم.
3. مباحثي که در توصيف علامه شرف الدين ذکر کرديم، شيخ آقا بزرگ تهراني در نقباء البشر، ج 3، ص1083-1084 آورده است.
4. در مورد کتاب هاي به جاي مانده از سيد شرف الدين و نيز کتاب هاي سوخته شده در آتش سوزي مي توانيد به ويژه نامه هاي شماره 1 و 2 کنگره بين المللي علامه شرف الدين رجوع کنيد.
5. محمد جابر، آل صفا، تاريخ جبل عامل. نويسنده در بحث مهم « الحياة العلمية و الادبية في جبل عامل » و « اثر المدرسه الحميديه في جبل عامل » فعاليت و حيات علمي در جبل عامل را به سه دوره تقسيم کرده است، اما ما با اضافه کردن دوره جديدي به آنها سيد شرف الدين را آغازگر دوره چهارم حيات علمي در جبل عامل معرفي کرديم.
6. حميد عنايت، سيري در انديشه سياسي عرب، بخش اول، ص 18.
7. هشام شرابي، روشنفکران عرب و غرب، ترجمه عبد الرحمن عالم، فصل چهارم، ص 63-65.
8. همان.
9. سيد احمد موثقي، استراتژي وحدت در انديشه سياسي اسلام، ج 1، ص 230-232.
10. وين و وسينيچ، تاريخ امپراطوري عثماني، ترجمه سهيل آذري، ص 89-90.
11. هشام شرابي، همان، ص 65-90.
12. در ميان گروه هاي اسلامي در لبنان پنج گروه از همه معروف ترند؛ شيعيان، اهل سنت، دروزي ها، اسماعيليه و علويان. اما به دليل اهميت شيعيان، اهل سنت و دروزي ها، ما فقط به همين سه مي پردازيم و از اسماعيليه و علويان، که به نصيري ها نيز شهرت دارند، بحث نخواهيم کرد.
13. بر اساس تحقيقي که هـ عليزاده انجام داده و بررسي آمارها و مهاجرها از لبنان به غرب يا جاهاي ديگر مشخص نموده که در سال (1963م) شصت درصد از لبناني ها را مسلمانان و چهل در صد ديگر را مسيحيان تشکيل مي دهند. ( ر. ک: هـ، عليزاده، فرهنگ سياسي لبنان، ترجمه محمد رضا گلسرخي ).
همين مسئله را در کتاب هاي زير نيز مي توانيد مشاهده کنيد:
الاسدير، درايسدل و جرالد. اچ. بليک، جغرافياي سياسي خاورميانه و شمال آفريقا، ترجمه درّه مير حيدر، ص 265.
کالين مک ايودي و ريچارد جونز، اطلس تاريخي جمعيت جهان، ترجمه فريدون فاطمي، ص 38.
سيد هادي خسرو شاهي، شناخت آماري جهان سوم، ص 89 و 112.
14. مصطفي معيني آراني، ساختار اجتماعي لبنان و آثار آن، ص 3 و 162.
15. الين سي. هاگوپيان، « نقش عنصر ماروني در تشکيل و فروپاشي لبنان » ، ترجمه فريدون دولتشاهي، اطلاعات سياسي- اقتصادي، سال چهارم، ش 4، اسفند 68،ص 4.
16. همان، ص 6.
17. آلاسدير، درايسدل و جرالد، اچ. بليک، همان، ص 166.

منبع مقاله :
پزشکي؛ محمد، (1387)، انديشه سياسي شرف الدين، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد