خانه » همه » مذهبی » زندگینامه ی آقا جمال خوانساری

زندگینامه ی آقا جمال خوانساری

زندگینامه ی آقا جمال خوانساری

جمال الدّین محمد بن آقا حسین خوانساری از دانشمندان معروف شیعی در عهد صفوی است. بسیاری از مؤلفان تراجم از او با عنوان حکیم، متکلم، فقیه و جامع معقول و منقول یاد کرده اند.

0041951 - زندگینامه ی آقا جمال خوانساری
0041951 - زندگینامه ی آقا جمال خوانساری

 

نویسنده: ابوالفضل سلطان محمّدی

 

 


جمال الدّین محمد بن آقا حسین خوانساری(1) از دانشمندان معروف شیعی در عهد صفوی است. بسیاری از مؤلفان تراجم از او با عنوان حکیم، متکلم، فقیه و جامع معقول و منقول یاد کرده اند.
تاریخ ولادت آقا جمال در هیچ یک از منابع شرح حال وی تعیین نگردیده، چنان که تاریخ وفات او نیز مورد اختلاف است.
گفته شده که دست یابی آقا جمال خوانساری به مقامات علمی حاصل تنبیه و تذکر ملامحسن فیض کاشانی است که در گفت و گوی علمی بین آنان در اصفهان صورت گرفته است.(2)
وی با محقق شیروانی (متوفای 1099 هـ.ق) و علامه مجلسی (1037- 1110ق) معاصر بود و بعد از رحلت علامه مجلسی، بزرگ ترین حوزه های درسی اصفهان را در اختیار داشته و ریاست حوزه علمیه اصفهان را نیز عهده دار بود.(3)

اساتید

در مجموعه کتاب هایی که شرح حال آقا جمال خوانساری ذکر شده، نام سه تن از دانشمندان به عنوان اساتید وی آمده است:
1. آقا حسین خوانساری، پدر ارجمندش (1016- 1098 ق)؛
2. ملا محمد باقر سبزواری معروف به «محقق سبزواری» (1017- 1090 ق)؛ (4)
3. ملا محمدتقی مجلسی، «مجلسی اول» که استاد اجازه آقا جمال بوده و در علوم حدیث نزد او تلمّذ کرده است.(5)
شاگردان
شهرت علمی جمال الدّین خوانساری در بین دانشمندان هم عصرش سبب گردید که ریاست تدریس در حوزه علمیه اصفهان به وی واگذار گردد. عده ای از حکما و اصولیین قرن دوازدهم از دانش آموختگان مکتب او به شمار می آیند. در کتاب «دانشمندان خوانسار» 22 تن از شاگردان آقا جمال معرفی شده اند که وی نسبت به برخی از آنها سمت استاد اجازه داشته است؛ عده ای از شاگردانش عبارتند از:
1. سید نعمت الله جزائری صاحب انوار نعمانیّه (1050 -1112 هـ.ق)؛
2. حکیم محمدحسین مازندرانی که در تاریخ (1089 ق) اجازه ای از آقا جمال برای او صادر گردیده که متن این اجازه در رسائل (شانزده رساله، ص412- 413) آمده است؛
3. محمدحسین خاتون آبادی (متوفای 1151 ق.) شیخ الاسلام و امام جمعه اصفهان در عهد شاه سلطان حسین صفوی؛
4. میر محمد ابراهیم قزوینی (1082- 1145 ق)؛
5. میرزا رفیعا گیلانی، از دانشمندان معروف قرن یازدهم و دوازدهم هجری (متوفای 1160 ق).(6)

تألیفات

جمال الدّین خوانساری در علوم مختلف زمان خویش مانند، فقه و اصول، کلام و حکمت، صاحب نظر و اهل تألیف و تصنیف بود. تحقیقات فراوانش در علوم عقلی و نقلی و حواشی متعددش بر کتب علمی، وی را به «جمال المحققین»(7) ملقب ساخت.
گفتنی است موضوعات مورد توجه علمان دینی عصر صفوی، با مقتضیات زمان آنها انطباق کامل داشته و دانشمندان مشهور این دوران از جمله شخصیت مورد مطالعه ما، با شناخت نیازهای علمی جامعه خود در مقوله های مختلف به تحقیق و پژوهش و خلق آثار علمی و کاربردی پرداختند از قبیل: 1. رسائل نماز جمعه؛ 2. رساله های گوناگون در عقاید امامیّه؛ 3. اجوبه در پاسخ به سؤال های پادشاهان 4. سیاست نامه های متداول و روایی؛ 5. بازنگری در تدوین اخبار اهل بیت(ع) در شکل دائره المعارف نویسی، شرح موضوعی و ترجمه احادیث؛ 6. کتاب و رساله در مبارزه با عقاید انحرافی صوفیّه؛ 7. آثار مربوط به تضارب آرای فلسفی، کلامی، اخباری و اصولی.
آقا جمال خوانساری در اکثر موارد یاد شده آثاری را از خود به یادگار گذاشته است. در مقدمه رسائل (شانزده رساله) 46 اثر از آثارش اعم از خطی و چاپی و کتاب یا رساله معرفی شده که بعضی از آنها نایاب است.(8) برخی از آثار معروفش از این قرار است:

1. حاشیه شرح لمعه

این اثر از مشهورترین آثار فقه استدلالی آقا جمال است. برخی معتقدند این شرح بهترین شرح لمعه از لحاظ بیان عبارات و استدلال بر مطالب فقهی، احصای اقوال علما، تفریع فروع بر اصول و قواعد کلی علم اصول و فقه به شمار می آید و از کتب فقهی معتبر در نزد متأخرین است.(9) طرح و نقد اجمالی ادله ولایت فقیه در کتاب خمس و نیز اشارات وی به وظایف حاکم اسلامی از جمله مسائل سیاسی جالب توجه در این اثر است.

2. شرح غررالحکم

این کتاب ترجمه و شرح تفصیلی احادیث غررالحکم آمدی به زبان فارسی، از آثار حدیثی معروف او است. وی این اثر را به اشاره سلطان عصر خود نوشته و در سال (1117 ق.) به پایان برده است.(10) این اثر مشتمل بر بسیاری از موضوعات سیاسی از قبیل: ضرورت حکومت، مفهوم سیاست، مفهوم عدالت، امر به معروف و نهی از منکر، تقیّه، خلافت، حکومت عدل و حاکم عادل، ویژگی های حکومت جور و حاکم جائر، شرایط و اوصاف حاکم، وظایف حاکم و … می باشد که در طی تحقیق به شرح و بررسی آنها می پردازیم. این اثر مهم ترین مستند در تبیین اندیشه سیاسی آقا جمال به شمار می رود. دانشگاه تهران این شرح را در شش مجلد به اهتمام محدث ارموی به چاپ رسانده است. در مورد این اثر توجه به دو نکته ضروری است:
اولاً، با توجه به فرازهای مهم نکته های اخلاق فردی، اجتماعی و اخلاق سیاسی در کتاب شرح غررالحکم مسلّماً نظر خوانساری از شرح و تفصیل مسائل اخلاقی هدایت دولت مردان صفوی به ویژه شخص سلطان بوده است، زیرا به اعتقاد وی، پادشاه نیز همانند دیگران، بلکه بیش از آنان در معرض ناهنجاری های اخلاقی قرار داشته و نیازمند نصیحت و ارشاد بوده است.
خواننده با مطالعه این اثر با توجه به تأکید مؤلف بر اخلاق مدنی، به خوبی درمی یابد که مخاطبش، به ویژه با استفاده مکرر از تعبیرهایی، مانند: سلطان، حاکم، پادشاه و رعیّت، شاه صفوی بوده است، چرا که دل مشغولی اصلی خوانساری در دوره اخیر صفوی با مشاهده نابسامانی در کارکرد حکومت، از قبیل: اشرافی گری و تجمل گرایی حاکمان؛ اصلاح و درمان این آسیب های سیاسی اجتماعی بوده است.
ثانیاً، در این اثر، هماهنگی کامل در ارائه مؤلفه های اندیشه سیاسی شیعه به خوبی نمایان است. زیرا مؤلف در تحلیل انواع حکومت و کارویژه های آن، شرایط و اوصاف رهبری، علل و عوامل ظهور و سقوط دولت ها، تبیین آفت ها و آسیب های سیاسی از جمله تأکید بر آفت جور حاکم که بنیان دولت را سست و نابود می سازد و به ویژه در تحلیل های گوناگون از محوری ترین مباحث حکومتی؛ یعنی عدالت اجتماعی و اقتصادی و بیان آثار و ابعاد آن، به هیچ وجه دچار تضاد و تناقض نگردیده است.
تنها موردی که ممکن است خواننده دچار توهم تناقض در سخنان ایشان بشود، این است که وی در بیان ضرورت حکومت و وجود حاکم به این حدیث استناد می کند که «والٍ ظلوم غَشُوم خیر من فتنه تدوم» یعنی وجود حاکم ستمگر بهتر از فتنه و هرج و مرج و آشوب های اجتماعی است که در پی فقدان حکومت و حاکم در جامعه رخ می دهد. بنابراین وی وجود حاکم ظالم را برای رفع ظلم فراگیر، ترجیح می دهد و به عبارتی به قانون دفع افسد به فاسد، آن را می پذیرد.
وی در جای دیگر از این اثر، در مذمّت حاکم جور، به حدیث «سبعٌ اکول خیر من حاکم ظلوم غشوم» استناد می جوید و ضرر حاکم جائر را از حیوان درنده بیشتر می داند. این دو کلام در ظاهر با یکدیگر متناقض اند، زیرا در جایی وجود حاکم جائر را نافع تلقی کرده و در جای دیگر وجود او را مضرّ می داند. در دفع این تناقض ظاهری باید گفت که این دو کلام هر کدام در مقام خاصی القا شده و هر یک ناظر به یک معنا است؛ بدین ترتیب که مقصود وی از مذّمت حاکم جائر در ذیل حدیث «سبع اکول خیر من حاکم ظلوم غشوم؛(11) حیوان درنده درهم شکننده بهتر از امیر ستمکار است» مقایسه او با حاکم عادل است؛ یعنی مردم باید در صفات و شرایط حاکمان دقت نمایند، تا حاکم عادلی را برای خود برگزینند و گرنه دچار حکومتی خواهند شد که ضرر و زیان او از گرگ درنده نیز بیشتر خواهد بود. و تفسیر وی از حدیث «وال ظلوم غَشُومٌ خیر من فتنه تدوم؛ (12) والی ستمگر بسیار ظلم کننده، بهتر است از فتنه ای که دائمی باشد» مبتنی بر ترجیح وجود حاکم جائر بر آشوب و هرج و مرج مستمر، و ناظر به عدم امکان گزینش حاکم عدل است که در این صورت، والی ظلوم برای دفع ظلم بیشتر توصیه می شود.
نکته دیگری که در خصوص این اثر باید افزود این است که مبنای ارائه و تحلیل دیدگاه های سیاسی مرحوم خوانساری شروحی است که وی در ذیل احادیث غررالحکم آورده است. خوانساری بعد از ترجمه احادیث، شرح های مفصّل و بعضاً طولانی را در تبیین سخنان امام علی(ع) بیان داشته و از آن جا که سطح شرح حدیث، بسیار فراتر از سطح ترجمه آن است لذا شارح مجال آن را یافته که دیدگاه های علمی خود را در حوزه های مختلف مسائل اسلامی از جمله سیاست مطرح نماید.
او در این شرح به شیوه مجتهدان که احکام فقهی را از احادیث منقول از امامان معصوم(ع) استظهار و بیان می کنند با تحلیل و تبیین سخنان امام علی(ع) به بیان مطالب و مباحث مهم سیاسی پرداخته و بدین ترتیب آراء سیاسی خود را بر اساس این سخنان ارائه کرده است. با این تلقی از شرح و تفسیر خوانساری بر روایات غررالحکم بدیهی است که بدون دغدغه خاطر، آراء مطروح در آن را می توان به وی نسبت داد.

رساله نماز جمعه

اثبات یا ردّ وجوب عینیِ نماز جمعه در زمان غیبت کبری، از مسائل بحث انگیز فقهی بین فقهای شیعه، به ویژه مورد اهتمام عالمان دینی عصر صفوی بوده است. آقا جمال خوانساری از جمله فقهای این دوره است که در این خصوص رساله ای مستقل نوشت. وی این رساله را به درخواست شاه سلیمان صفوی تألیف کرد و در مقدمه آن، پس از مدح و تمجید شاه صفوی درباره انگیزه تألیف آن چنین نوشت:
… در این وقت خاطر ملکوت ناظر، تعلق تمام به تحقیق مسئله نماز جمعه در زمان غیبت کبری که از مهمات مسائل شرعیّه و معضلات مطالب فقهیه است گرفته، و ظهور وجوب یا عدم وجوب آن منظور نظر کیما اثر افتاده، بنابراین … به حسب فرمان همایون به تألیف این رساله در تحقیق مسئله مزبور مبادرت جسته، تحفه مجلس سامی و هدیه محفل صاحب قرانی نمود.(13)
آقا جمال در این رساله به تفصیل در ردّ وجوب عینی نماز جمعه در عصر غیبت- که بعضی از معاصرانش مانند علامه مجلسی به آن قایل بوده اند- به بحث پرداخته و با استناد به ادله فراوان وجوب تخییری آن را اثبات کرده است. وی این رساله را در سال (1091 ق) در عهد شاه سلیمان صفوی به پایان برد.(14)

رساله مبدأ و معاد

این رساله از آثار کلامی آقا جمال است که در موضوع اصول دین و عقاید امامیه نگاشته شده است. خداشناسی، عدل خداوند، پیامبرشناسی و امام شناسی چهار بابی است که مباحث این رساله را تشکیل می دهد. مؤلف به شیوه فلسفی و کلامی این مباحث را ارائه کرده است؛ در بحث امامت مطالب ارزشمندی در خصوص زعامت سیاسی و تدبیر امور دینی و دنیوی مسلمانان مطرح کرده و با اشاره به دیدگاه امامیه در مورد شرایط امام و خلیفه مسلمانان دیدگاه اهل سنّت را در این باره به نقد کشیده است. چهار اثر یاد شده مهم ترین مستند در تدوین و تبیین اندیشه سیاسی آقا جمال محسوب می شود. اما دیگر آثار خوانساری یا مشتمل بر مباحث سیاسی نبوده و یا به ندرت بحث سیاسی در آنها آمده است؛ برخی از این آثار عبارتند از:
1. رساله شرح احادیث طینت: مؤلف این رساله را به درخواست شاه صفوی تألیف کرده است. وی در این رساله با اثبات اختیاری بودن افعال انسان و ردّ جبر و اضطرار، دیدگاه اشاعره را- که منکر حسن و قبح عقلی اند- ابطال کرده و پس از آن احادیث ده گانه ای در تأیید این اصل ذکر کرده و سپس آنها را شرح داده است؛ 2. رساله نیّت؛ 3. رساله خمس؛ 4. رساله مزار؛ 5. رساله آداب الصلوه؛ 6. رساله جبر و اختیار؛ 7. ترجمه مفتاح الفلاح؛ 8. شرح اشارات؛ 9. حاشیه شفا؛ 10. حاشیه بر حاشیه خفری بر شرح تجرید قوشچی و … .

وفات

بسیاری از نویسندگان شرح حال آقا جمال خوانساری، از جمله صاحب روضات الجنات تاریخ وفات او را در سال (1125 ق) می دانند. (15) لیکن مؤلف وقایع السنین در گزارش خود از وقایع و حوادث سال (1122 ق) تاریخ درگذشت آقا جمال را در سال مزبور ذکر کرده است.(16) هم چنین در حواشی برخی از نسخه های خطی آثارش از قبیل «رساله نمازجمعه» و «ترجمه مفتاح الفلاح» تاریخ اخیر ثبت گردیده که قریب به واقع است.(17)

پی نوشت ها :

1- آقا حسین خوانساری (1016- 1098 هـ.ق) از مشاهیر حکما و متکلمان و فقهای عصر صفوی است. صاحبان تراجم و کتب شرح حال از او با عناوینی از قبیل: حکیم متأله، متکلم محقق، فقیه اصولی و استاد الکل فی الکل نام برده اند. وی نزد مولی محمد تقی مجلسی منقول را فرا گرفت و معقول را از حکیم میر ابوالقاسم فندرسکی آموخت. از شاگردان او می توان آقا جمال، آقا رضی دو فرزند وی، محقق شیروانی، میرمحمد صالح خاتون آبادی، مولی محمد تنکابنی معروف به «سراب» و مولی علی رضا شیرازی مشهور به تجلی را نام برد. (دانشمندان خوانسار، ص58- 59) شرح دروس شهید اول با عنوان «مشارق الشنموس فی شرح الدروس» حاشیه شرح اشارات و حاشیه شفا از آثار بسیار معروف وی می باشد (همان، ص71).
«آقا حسین خوانساری در دوران پادشاهی شاه سلیمان صفوی (1077- 1105ق) اعتبار بسیار یافت و بر شخص سلطان نفوذ فراوان داشت و این ارجمندی او دست مایه وافر برای ترویج دانش های عقلی و حمایت از حکمت و حکیمان گشت» (تاریخ ادبیات در ایران، ج5، ص315- 316). از سوی دیگر برخی را اعتقاد بر این است که تبحرش در فلسفه و مرتبت والایش در علوم عقلی سبب گردید که وی بعضی از اصول حکمت و قوانین فلسفه را که از زمان ارسطو، فارابی و ابن سینا تا زمان وی در نزد حکما و فلاسفه مسلّم، ولی با ظواهر آیات و اخبار مخالف بود و موجب ضلالت و گمراهی عده ای می گردید، تضعیف و ابطال کرد. این امر به زعم برخی، از خدمات بزرگ او به عالم اسلام محسوب می شود (دانشمندان خوانسار، ص50- 51).
به اعتقاد برخی از نویسندگان آقا حسین خوانساری پس از میر سید محمد معصوم (متوفای 1059 ق) شیخ الاسلام اصفهان گردید. مؤلف کتاب خاندان شیخ الاسلام اصفهان مصادف بودن انتصاب علامه مجلسی به منصب شیخ الاسلامی اصفهان از سوی شاه سلیمان صفوی را که در سال وفات آقا حسین خوانساری (1098 ق) واقع شد، دلیل درستی این نظریّه می داند (خاندان شیخ الاسلام اصفهان، ص39- 40).
نکته قابل توجه این که، جایگاه رفیع سیاسی اجتماعی آقا حسین خوانساری و نیز ارتباط نزدیکش با شاه صفوی موجب گردید تا شاه سلیمان در بعضی از سفرهای خود از وی درخواست کند که در مجلس سلطان بنشیند و به سمت نیابت از سلطان به امور رعیّت و مملکت رسیدگی نماید و او نیز قبول نمود (تبریزی، ریحانه الأدب، ج5، ص239)
2- میرزا محمد تنکابنی، قصص العلماء، ص267؛ عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، ص261.
3- میرزا محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج2، ص214: «الیه انتهت ریاسه التدریس فی زمانه الأسعد بأصفهان».
4- دانشمندان خوانسار، ص232.
5- دانشمندان خوانسار، ص198- 199.
6- همان، ص233- 257.
7- فقهای نامدار شیعه، ص260.
8- رسائل «شانزده ساله» ص9- 12.
9- دانشمندان خوانسار، ص189.
10- شرح غررالحکم، ج1، ص120.
11- شرح غررالحکم، ج4، ص145.
12- همان، ج6، ص236.
13- رسائل، «شانزده رساله»، رساله نماز جمعه، ص483.
14- وقایع السنین، ص514.
15- روضات الجنات، ج2، ص215؛ دانشمندان خوانسار، ص192.
16- وقایع السنین، ص559؛ دانشمندان خوانسار، ص208.
17- رساله نماز جمعه، شماره 4403 و رساله ترجمه مفتاح الفلاح، شماره 7710، کتابخانه آیه الله مرعشی؛ دانشمندان خوانسار، ص211- 212.
از جمله دلایل و شواهد این قول می توان به این موارد اشاره کرد:
اولاً: تاریخ مزبور در معتبرترین منابع تاریخی آن دوران «وقایع السنین» آمده است.
ثانیاً: در نسخه خطی مفتاح الفلاح که در سال 1164 ق کتابت شده، کاتب آن با سرودن شش بیت شعر، تاریخ وفات وی را با حروف ابجد مشخص ساخته به گونه ای که قابل اشتباه نباشد و لذا عدد هر یک از مصراع های دوازده گانه آن مطابق با عدد (1122) است. به علاوه در آثاری که از سوی کنگره خوانساری به چاپ رسیده تاریخ یاد شده ملاک قرار گرفته است.

منبع مقاله :
سلطان محمّدی؛ ابوالفضل، (1342)، اندیشه سیاسی محمّد خوانساری، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد