زندگی سیاسی آقا جمال خوانساری
با توجه به این که تاریخ ولادت آقا جمال خوانساری در دست نیست، ولی به طور قطع وی در طول عمر خود با سه تن از شاهان صفوی معاصر بوده است.(1)
1. شاه عباس ثانی (1052- 1077 هـ.ق)؛
2. شاه سلیمان صفوی (1077- 1106 هـ.ق)؛
3. شاه سلطان حسین صفوی (1106- 1135هـ. ق).
بیشترین فعالیت های سیاسی آقا جمال، که غالباً در شکل ارتباط نزدیک با شاهان صفوی و هدایت فکری و علمی و مذهبی شاه و بالتبع دولت مردان صفوی از طریق تألیف و تصنیف کتاب و رساله بود، در عصر دو پادشاه اخیر صورت گرفت. گزارش های تاریخی دوره اخیر عهد صفوی حکایت از آن دارد که جایگاه سیاسی اجتماعی و منزلت علمی وی پس از علامه مجلسی قرار دارد. مؤلف وقایع السنین در گزارش حوادث سال (1105 ق) که سال فوت شاه سلیمان و به سلطنت رسیدن شاه سلطان حسین است علمای معتبر و طراز اول این دوره را به این ترتیب نام می برد:
و در آن وقت یعنی (سال 1105 ق)، علمای معتبر ملا محمدباقر مجلسی، آقا جمال، آقا رضی، شیخ جعفر قاضی، میر اسماعیل خاتون آبادی و … بودند.(2)
به علاوه این مطلب از تقدیرنامه ای نیز که دانشمندان معاصر محقق اردبیلی بر کتاب رجالی او جامع الرواه نوشته اند، به دست می آید، زیرا نام آقا جمال خوانساری بعد از علامه مجلسی آمده است.(3) هم چنین وی مورد احترام و از مقربان شاهان صفوی و تقدیم هدایا از سوی ایشان بوده است. با وجود این گزارش های تاریخی نشان می دهد که آقا جمال در دولت صفوی دارای منصب رسمی سیاسی- مذهبی از قبیل: امامت جمعه، قضاوت و شیخ الاسلامی نبوده است.(4)
وضعیت منصب شیخ الاسلامی در دوران شاه سلطان حسین
در این جا بنا به اهمیت منصب شیخ الاسلامی که عالی ترین منصب روحانیت شیعه در دولت صفوی بوده به اختصار توضیحاتی ارائه می دهیم:
قانون مرسوم در دولت صفوی بر این بود که شیخ الاسلام را از میان علمای طراز اول انتخاب می کردند و شرط تصدی این منصب، اجتهاد و اعلمیت شیخ الاسلام نسبت به دیگران بود و به ندرت کسانی که فاقد شرایط مزبور بودند به این منصب دست می یافتند. برخی از فقهای معروف شیعه که متصدی این مقام در دولت صفوی بودند عبارتند از: محقق کرکی (متوفای 940 ق)، شیخ حسین عبدالصمد (متوفای 984 ق)، شیخ بهایی (متوفای 1030 ق)، محقق سبزواری (متوفای 1090 ق)، آقا حسین خوانساری (متوفای 1098ق)، شیخ حرّ عاملی (متوفای 1104 ق) و علامه محمدباقر مجلسی (متوفای 1110 ق).
اما این قانون در عهد شاه سلطان حسین نادیده گرفته شد و منصب شیخ الاسلامی اصفهان- و بالتبع سایر شهرها- دچار تزلزل و نابسامانی گردید و علمای طراز اول از قبول آن سرباز زدند. دلیل این آشفتگی که چرا و چگونه عالمان بزرگ از این منصب کناره گرفتند، کاملاً روشن نیست.
در خصوص آقا جمال خوانساری آنچه مایه شگفتی است این که با وجود برتری مقام علمی وی نسبت به معاصرانش، و نیز تقرب او نزد پادشاه حتی پیشنهاد این منصب از سوی دولت وقت به او، در منابع تاریخی نیامده است و شگفت انگیزتر این که مجتهدی که مرتبت علمی اش پایین تر از خوانساری بود و او را شاه، نامزد این مقام کرده بود، با بیان عدم مشروعیتِ تصدّی این منصب از پذیرش آن امتناع ورزید. گزارش وقایع السنین از مراسم انتخاب شیخ الاسلام اصفهان که آقا جمال نیز در آن مجلس حضور داشته جالب توجه است:
نواب اشرف پادشاه زمان [شاه سلطان حسین] حضرت علّامی فهّامی یگانه زمانه، بی عدیل و نظیر در جمیع اوصاف کمال، میر محمدباقر حفظه الله تعالی را طلبید و تکلیف منصب شیخ الاسلامی نمود و بعد از ابرام بسیار از نواب اشرف و عالی جاهان [در این جا مؤلف وقایع السنین شش تن از دولت مردان صفوی را نام می برد] سید حسیب نسیب، فاضل کامل ابا نمود و بیان عدم مشروعیت این شغل و ابا مقبول افتاد و باز بعد از آن نواب اشرف فرمودند که لابد است شما را از ارتکاب این شغل و بعد از آن حضرت علّامه العلمائی آقا جمال تشریف آوردند به مجلس بهشت آیین، نواب اشرف باز استغاثه از او کردند در این که این شغل را به سید مشارالیه الزام کنند که قبول کند و حضرت مشارالیه به عذرهای موجه، ایشان را جواب فرمودند. حاصل این که بعد از مدتی مدید و گفت و گویی بسیار، نواب اشرف عذر ایشان را پذیرفته، ایشان را از این منصب معاف داشتند و بعد خواستند از مشارالیه و آقا جمال که کسی را تعیین فرمایند.
سید مشارالیه عرض کردند: هرگاه بر خود اعتماد نداشته باشم، بر دیگری چگونه اعتماد خواهم داشت؟
و آقا جمال عرض کردند: که جمعی که هستند شما خود معرفت به احوال ایشان دارید و هیچ یک مجتهد و شرعاً قابل نیستند، اما از برای کار مردم هر یک را متدین تر و طالب علم تر می دانید به او بدهید؛ آخرالأمر مردد شد، میان چهار نفر: 1. شیخ علی، مدّرس مدرسه مریم بیگم؛ 2. و میرزا عبدالله افندی؛ 3. و میرزا علی خان؛ 4. و میرمحمد صالح. «یکی از صاحب منصبان شاه» عرض نمود که میرمحمد صالح قبول می کند؛ و او را طلبیدند و نواب اشرف تکلیف کرد و او بلا مضایقه قبول نمود.(5)
مؤلف وقایع السنین در تجلیل از میر محمدباقر که از این منصب اعراض کرده بود، می گوید:
حقاً که کمال مردانگی و همّت و تدیّن بود از چنین منصبی، گذشتن او.(6)
از آنچه گذشت، چنین به نظر می آید که علت اعراض فقهای بزرگ و کناره گیری آنان از این منصب در دوران شاه سلطان حسین، تنزّل منصب شیخ الاسلامی از جایگاه اصلی خود بوده است، زیرا منصبی که بیشتر نشانِ مقام علمی و منزلت اجتماعی صاحب آن بود به شغل دولتی و مقام رسمی دنیوی تبدیل گردید. از این رو عالمان بزرگی مانند آقا جمال خوانساری و امثال او، تصدّی چنین منصبی را دون شأن علمی و اجتماعی خود می دانستند. تعبیر مکرر از این منصب با عنوان «شغل» مؤید برداشت مذکور است.
نگارنده در مقاله ای با عنوان «اوضاع سیاسی اجتماعی عصر علامه مجلسی» به تفصیل درباره علل و عوامل موفقیت و کام یابی سلسله صفویّه و نیز علل انحطاط آن با تأکید بر عوامل مذهبی به بحث پرداخته و در آن جا یکی از علل بسیار موثر در سقوط این سلسله را نابسامانی «منصب شیخ الاسلامی» و فقدان شیخ الاسلام مقتدر بعد از علامه مجلسی معرفی کرده است.(7) رجوع به اسامی شیخ الاسلام های پس از مجلسی، این فرضیه را تأیید می کند، زیرا کسانی که عهده دار این منصب گردیدند، از شرایط لازم و شهرت علمی و مقبولیت اجتماعی برخوردار نبودند.(8)
پی نوشت ها :
1- زیرا وی از شاگردان مولی محمد تقی مجلسی «مجلسی اول» بوده و وفات محمدتقی مجلسی در سال 1070 هـ.ق. در عهد شاه عباس دوم بوده است.
2- وقایع السنین، ص550.
3- مقدمه جامع الرواه، ص ب ج؛ دانشمندان خوانسار، ص187.
4- البته مؤلف کتاب قصص العلماء داستانی را نقل کرده است و حکایت از آن دارد که آقا جمال خوانساری از سوی پادشاه معاصر خود، مبلغ زیادی را به عنوان مقرری دریافت می کرده تا به قضاوت بپردازد. لیکن به این مطلب در هیچ یک از منابع تاریخی معتبر این دوران اشاره نشده است [قصص العلماء، ص265- 266 و فقهای نامدار شیعه، ص261].
5- وقایع السنین، ص554- 555.
6- همان.
7- یادنامه مجلسی، ج1، مقاله «اوضاع سیاسی اجتماعی عصر علامه مجلسی» ص397- 448.
8- اسامی برخی از شیخ الاسلام های دارالسلطنه اصفهان در عهد شاه سلطان حسین از این قرار است:
1. قاضی محمد جعفر کمره ای، بعد از یک سال و نیم از درگذشت علامه مجلسی (از سال 1112 تا 1115 ق)؛ 2. میر محمد صالح خاتون آبادی، بعد از وفات شیخ جعفر، (از سال 1115 تا 1124 ق)؛ 3. میر محمدباقر خاتون آبادی، بعد از عزل میرمحمد صالح (از سال 1124 تا 1126 ق)؛ 4. مولانا محمدحسین بن ملا شاه محمد تبریزی (در سال 1126 ق)؛ 5. میرزا سید محمد بن میرزا محمد أمین، «قاضی اصفهان» (در سال 1127 ق). (وقایع السنین، ص 551، 555، 556، 567 و 569).
منبع مقاله :
سلطان محمّدی؛ ابوالفضل، (1342)، اندیشه سیاسی محمّد خوانساری، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول