معصومان(ع) و نیز در مراتب بعدى، اولیاى الهى تنها عشق به خداوند متعال دارند و از آن جا که عشق به حضرت حق اقتضا مى کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع باشد و تنها تعلق به محبوب، یعنى حضرت حق، داشته باشد. این بزرگواران همواره از هر آنچه این یاد و التفات و تعلق را منصرف کرده، به جاى دیگر مى برد، هراسناک بوده اند؛ و چون تعلق به مسائل مادى و دنیوى از زمره امورى بوده است که موجب غفلت از ذکر و توجه انحصارى به حضرت حق مى شود، معصومان و اولیاى الهى از نفوذ چنین تعلقاتى بیمناک بوده اند و همواره با زبانهاى گوناگون از خداوند متعال مى خواسته اند که آنهارا از ورود به این ورطه لغزان و خطرناک نجات دهد. در مناجات امام حسین(ع) در روز عرفه مى خوانیم: و نجنى من أحوال الدنیا؛ «و پروردگارا مرا نجات ده از خطراها و کششهاى دنیوى» و نیز از خدا مى خواهند که آنها را از غفلت از یاد و نام او مصون دارد همچنانکه امام زین العابدین در دعاى هشتم صحیفه سجادیه مى فرماید: اللهم إنى أعوذ بک من سنة الغفلة؛ «خدایا به تو پناه مى آورم از خواب غفلت». آنها با تضرع از بارگاه کبریاى الهى دردمندانه مى طلبیدند که دل، زبان و اعضاى بدن و روحشان در یاد خدا و شکر و طاعت او باشد. همچنانکه در دعاى یازدهم صحیفه سجادیه آمده است: واشغل قلوبنا بذکرک عن کل ذکر، و ألسنتنا بشکرک عن کل شکر، و جوارحنا بطاعتک عن کل طاعة؛«و دلهاى ما را به یاد خودت از هر یاد؛ و زبان ما را به شکر خودت از هر شکر؛ و اعضایمان را در طاعت خودت از هر طاعت، مشغول بدار» دو مگو و دو مدان و دو مخوان بنده را در خواجه خود محو دان
خواجه هم در نور خواجه آفرین فانى است و مرده و مات و دفین
چون جدا بینى ز حق این خواجه راگم کنى هم متن و هم دیباچه را
مثنوى / 6/3217 – 3215.
ما به عصمت اعتقاد داریم و منشأ آن را در معصومان، شایستگى هاى اختیارى آنان مى دانیم؛ یعنى معتقدیم که خداوند مى دانست عده اى از بندگانش به اختیار خود بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن از استعداد خود بهره بردارى مى کنند. این شایستگى و منزلتى که این افراد با سیر اختیارى خویش بدان مى رسیدند، سبب شد که خداوند تفضّلاً این پاداش و موهبت ویژه را به آنها عطا نماید و آنان را از علم و اراده اى برخوردار کند که بواسطه آن به مصونیت کامل و مطلق برسند، ازاین رو بر این باوریم که آنان بر این تعلق به غیر از حضرت حق، غالب آمده اند؛ چنان که جملاتى از دعاى ندبه به این حقیقت اشاره دارد. بعد ان شرطت علیهم الزهد فى درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها، فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلى و الثناء الجلى و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک و …؛ یعنى «تو با آنها [اولیاء الهى که معصومان در صدر آن قرار دارند ]شرط نمودى که نسبت به زینت ها و منزلت هاى دنیوى بى اعتنا باشند [و جز به مقام قرب تو و تو نیندیشند] و آنها نیز این شرط را پذیرفتند؛ و چون مى دانستى به این شرط عمل خواهند کرد، آنان را پذیرفتى و مقرّب خویش ساختى و [به خاطر همین شایستگى ]قرآن را با بلندى نام ثناى خاص و عام بر آنها از پیش عطا فرمودى و فرشتگان را بر آنها نازل کردى و با وحى خود ایشان را گرامى داشتى و از خوان علم بى کران خویش بهره ها دادى …».
این مطلب، با مناجات آنها که به جمله هایى از آن در چند سطر قبل اشاره شد، منافاتى ندارد؛ چرا که ائمه(ع) چون باور قلبى داشتند که «لامؤثرَ فِى الْوجودِ اِلاّ اللّه» (تنها هستى و هستى بخش اوست)، همواره از خداوند استمداد مى کردند که آنها را از لغزش و در غلتیدن در تعلقات مادى بر حذر دارد؛ و این همه براى من و شما درس است که از خدا بخواهیم ما را از دام تعلقات برهاند.
یارب این بخشش نه حدّ کار ماست لطفِ تو لطف خفى را خود سزاست
دست گیر از دست ما، ما را بخرپرده را بردار و پرده ىْ ما مدر
باز خر ما را از این نفس پلیدکاردش تا استخوان ما رسید
مثنوى/ 2/2445 – 2443.
خواجه هم در نور خواجه آفرین فانى است و مرده و مات و دفین
چون جدا بینى ز حق این خواجه راگم کنى هم متن و هم دیباچه را
مثنوى / 6/3217 – 3215.
ما به عصمت اعتقاد داریم و منشأ آن را در معصومان، شایستگى هاى اختیارى آنان مى دانیم؛ یعنى معتقدیم که خداوند مى دانست عده اى از بندگانش به اختیار خود بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن از استعداد خود بهره بردارى مى کنند. این شایستگى و منزلتى که این افراد با سیر اختیارى خویش بدان مى رسیدند، سبب شد که خداوند تفضّلاً این پاداش و موهبت ویژه را به آنها عطا نماید و آنان را از علم و اراده اى برخوردار کند که بواسطه آن به مصونیت کامل و مطلق برسند، ازاین رو بر این باوریم که آنان بر این تعلق به غیر از حضرت حق، غالب آمده اند؛ چنان که جملاتى از دعاى ندبه به این حقیقت اشاره دارد. بعد ان شرطت علیهم الزهد فى درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها، فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلى و الثناء الجلى و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک و …؛ یعنى «تو با آنها [اولیاء الهى که معصومان در صدر آن قرار دارند ]شرط نمودى که نسبت به زینت ها و منزلت هاى دنیوى بى اعتنا باشند [و جز به مقام قرب تو و تو نیندیشند] و آنها نیز این شرط را پذیرفتند؛ و چون مى دانستى به این شرط عمل خواهند کرد، آنان را پذیرفتى و مقرّب خویش ساختى و [به خاطر همین شایستگى ]قرآن را با بلندى نام ثناى خاص و عام بر آنها از پیش عطا فرمودى و فرشتگان را بر آنها نازل کردى و با وحى خود ایشان را گرامى داشتى و از خوان علم بى کران خویش بهره ها دادى …».
این مطلب، با مناجات آنها که به جمله هایى از آن در چند سطر قبل اشاره شد، منافاتى ندارد؛ چرا که ائمه(ع) چون باور قلبى داشتند که «لامؤثرَ فِى الْوجودِ اِلاّ اللّه» (تنها هستى و هستى بخش اوست)، همواره از خداوند استمداد مى کردند که آنها را از لغزش و در غلتیدن در تعلقات مادى بر حذر دارد؛ و این همه براى من و شما درس است که از خدا بخواهیم ما را از دام تعلقات برهاند.
یارب این بخشش نه حدّ کار ماست لطفِ تو لطف خفى را خود سزاست
دست گیر از دست ما، ما را بخرپرده را بردار و پرده ىْ ما مدر
باز خر ما را از این نفس پلیدکاردش تا استخوان ما رسید
مثنوى/ 2/2445 – 2443.