طلسمات

خانه » همه » مذهبی » زیبایی حسی و غیر حسی (قسمت اول)

زیبایی حسی و غیر حسی (قسمت اول)

زیبایی حسی و غیر حسی (قسمت اول)

زیبایی را به حسی (محسوس) و غیرحسی، و سپس دومی را به خیالی (معنوی) و عقلی (معقول) تقسیم می کند.

1644 - زیبایی حسی و غیر حسی (قسمت اول)

زیبایی یک عمل جوانمردانه یا یک اندیشه اخلاقی هم، نظم هارمونی و توافقی را که باید در زندگی فردی و اجتماعی و در روابط انسانیت یا حیات جهانی حکم‌فرما باشد، بیان می نماید. گاهی فردی از افراد اجتماع، با غرور و شهامت به حکم وجدان خویش در برابر قوای فساد جامعه سر بلند می کند و مقاومت می ورزد. چقدر زیباست اقدام و عمل این چنین شخصی که به امر وجدان، پشت پا به منافع شخصی خود زده، و اصل و ایدئال و نظمی را که هر انسان واقعی باید در حیات خود در نظر بگیرد، تعقیب می نماید. ستاندال و پول لوئی کوریه، هر دو موافقاند در اینکه: «زیباترین اعمالی که انسان می تواند انجام بدهد، عبارت از مقاومت در برابر زور و قدرت و قلدری است».
 
استاد مطهری: زیبایی را به حسی (محسوس) و غیرحسی، و سپس دومی را به خیالی (معنوی) و عقلی (معقول) تقسیم می کند. زیبایی حسی و محسوس آن است که از منظر یکی از حواس پنج گانه خوب باشد؛ مثلا وقتی گلی نزد چشم خوب است، زیبا نیز به شمار می آید. زیباییهای مطلقا محسوس را بیشتر مردم به طور قریب به اتفاق درک می کنند. زیبایی‌هایی که با قوای حسی درک شدنی نیستند، بلکه به وسیله قوه خیال احساس می شوند، از نوع معنوی اند؛ زیرا قوه خیال می تواند صورتهای ذهنی انسان را احساس کند؛ مانند فصاحت و بلاغت و زیبایی موجود در نثر و شعر یا زیبایی قرآن و نهج البلاغه که افزون بر زیبایی موسیقایی، دارای محتوای غنی است. اینها زیبایی‌هایی هستند که به قوه خیال انسان، یعنی به صورت های ذهنی او مربوط است. اینها زیبایی فکری اند؛ یعنی به چشم و گوش و لامسه و ذائقه و شامه (حواس) مربوط نیستند و فقط به فکر انسان مربوط اند.
 
زیبایی عقلی یا معقول، به زیبایی‌هایی می گویند که با حس و خیال قابل درک نیستند و تنها به وسیله قوة بالاتر، یعنی عقل، درک می شوند که آن را محسن عقلی یا زیبایی عقلی می نامند؛ مانند زیبایی موجود در صفات اخلاقی، همچون از خودگذشتگی، راست گویی، عفو، انصاف، ایثار و جوانمردی.
 
مطهری با اشاره به نظر متکلمان اسلامی (شیعه و معتزله، نه اشاعره) و فقهای اسلامی (شیعه و فقهای اهل سنت متأثر از اهل کلام معتزلی) اضافه می کند که آنان معتقدند بعضی کارهای بشر، فی حد ذاته زیبا و دارای کشش و حرکت، عشق و علاقه و ستایش آفرین هستند؛ مانند ایثارگری در جامعه با تحسینی که خداوند از گذشت و رأفت پیامبر ارائه میدهد، و در برابر مردمی بودن، غم خواری امت، همدلی و همراهی و اشتیاق پیامبر اعظم در هدایت و ارشاد مردم، او را در آیه ۱۲۸ سوره توبه به دو نام خود، یعنی رئوف و رحیم، می نامد. مطهری نتیجه می گیرد کسی که زیبایی حلم، جود، سخا، نیکی، عبادت و مانند آن را درک کند، از هدایت و ارشاد مردم و عبادت لذت می برد و از خیانت و ظلم کردن و غیبت تنفر دارد. حتی اگر بگویند عذاب از تو برداشته شده و مختار و آزاد هستی، باز غیبت نمی کند و ستمی روا نمیدارد؛ چون ذائقه اش از این امور متنفر است و زشتی بدی را درک می کند.
 
همان طور که در تعریف زیبایی گذشت، هماهنگی و تناسب هر چیز با کمال مطلوب، باعث پدیداری زیبایی می شود. این امر نه تنها سبب نمود زیبایی‌های محسوس میشود، بلکه زیبایی‌های فکری و عقلی را نیز پوشش می دهد. اخلاقیان و زیبایی شناسان نیز بر نقش توازن و تناسب در شکل گیری زیبایی تأکید می کنند. بر همین اساس، استاد شهید در تبیین نظر اخلاق گرایان می گوید:
 
به نظر اینها، ریشه ځلق خوب یا فعل اخلاقی، زیبایی است و پایه زیبایی، تناسب است. وقتی می خواهند اخلاق خوب را به دست دهند، می گویند وقتی قوا و غرایز در حد افراط یا تفریط نباشد، اخلاق عالی به وجود می آید.
 
درباره نحوه پیدایش مفهوم «خوبی» و «بدی» نیز برخی بزرگان فرموده اند واژه حسن، احتما” نخستین بار برای زیبایی‌های محسوس وضع شده است؛ به این صورت که وقتی انسان‌ها دیدند پاره ای از همنوعانشان به دلیل برخورداری از آفرینشی هماهنگ و اعضایی متناسب، به ویژه در ناحیه سر و صورت، باعث گرایش نفس و میل طبع به خود می شوند، واژة حسن یا زیبا را برای چنین حالتی به کار بردند؛ یعنی کسانی را که با دیدنشان احساس لذت به آنان دست میداد، متصف به صفت حسن و زیبا کردند و کسانی را که از دیدنشان ناراحت شده، احساس انزجار و نفرت می کردند، به صفت قبیح و زشت متصف نمودند. در مرحله بعد، همین مفهوم را برای افعال، معانی و عناوینی به کار گرفتند که با هدف زندگی اجتماعی آنان ملایم و متناسب بودند؛ یعنی در مسیر سعادت انسان و بهره مندی او از حیات قرار داشتند. برای مثال، عدل، احسان، راست گویی و امانت داری را، به دلیل ملایمت و تناسبی که با سعادت آدمی و فراهم کردن اسباب بهره مندی او از حیات اجتماعی دارند، متصف به صفت خوب، و در مقابل، اموری مانند ظلم، تعدی، دروغ گویی و خیانت را متصف به صفت بد نمودند. بر اساس این تبیین، واژه خوب را ابتدا برای زیبایی‌های محسوس وضع کرده، و سپس به زیبایی‌های معنوی و اخلاقی نیز توسعه و تعمیم داده اند.
 
گفتنی است بعضی چیزها تنها برای امور مادی و حسی هستند و اساسا نمی توان از آنها در امور معنوی بهره گرفت؛ یعنی نگاه به این گونه چیزها مادی است و توقع معنوی از آن نمی رود؛ مانند چاقو که تنها برای بریدن است؛ ولی گاهی چیزها دارای کارکردهای مادی، معنوی و عقلانی هستند؛ مثل کتاب که وقتی می توان آن را خواند و مطلب آموخت، بهرة عقلی میدهد؛ همان کتاب اگر خوب چاپ شود، به لحاظ بصری و مادی، حس ما از آن بهره می برد؛ و اگر سوزانده شود، گرما تولید می کند.
ادامه دارد..
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص81-85، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد