ستارخان و باقرخان دو چهره مردمي و آزاديخواه در تبريز بودند، كه با ايستادگي و مقاومت در برابر نيروهاي دولتي و ايجاد ارتباط با آزاديخواهان در شهرهاي ديگر سرانجام با حمله به تهران و سقوط محمدعلي شاه، نهضت مشروطيت را احياء كردند. به قول مرحوم علامه قزويني «اگر روز 17 جمادي الاخري ستارخان بيرقهاي سفيد را پايين نميآورد مشروطه تا مدت نامعلوم رخت از ايران بيرون ميبرد؛ زيرا آن روز در تمام نقاط ايران به جز از تبريز استبداد حكم روا بود.»[1]ستارخان و باقرخان دو مجاهد تربيت شده انجمن تبريز بودند كه «ابتدا به عضويت در انجمن حقيقت كه يكي از مراكز مشروطهخواهان تبريز بودند در آمدند، سپس به انجمن ايالتي تبريز رفتهاند و آمادگي خود را براي خدمت به مشروطه اعلام داشتند.»[2] رحيم خان كه يكي از خانهاي منطقه و از هواداران محمدعلي شاه بود، با ستارخان درگير شد و وي، رحيم خان را شكست داد. پس از آن محمدعلي شاه، شجاع الدوله (صمدخان) را مأمور جنگ با مليون تبريز نمود و وي با سپاه و تجهيزات به طرف تبريز حركت كرد. «برخي از اعضاي آن (انجمن) از ترس جان و دارايي خود، به كنسولگريهاي فرانسه و روسيه پناهنده شدند؛ اما ستارخان مانند كوه در برابر نيروهاي دولتي مقاومت كرد.»[3]ستارخان با شجاعت همه بيرقهاي سفيد كه در برخي از محلات تبريز زده شده بود و علامت در امان بودن مال و جان به شمار ميرفت، را سرنگون كرد. اين حركت او هيجان و شور انقلابي را در مردم ايجاد كرد، تا دست به مقاومت زدند و سرانجام نيروهاي دولتي را طي جنگهايي از تبريز بيرون كردند، از جمله جنگها؛ جنگ قرامك، جنگ الوار، جنگ خطيب و خيابان و جنگ حكم آباد بود كه در طي آن سلماس، مرند، خوي به تصرفات نيروهاي مجاهدين درآمد.[4]انجمن تبريز با مليون و آزاديخواهان ساير شهرستانها ارتباط برقرار ميكرد و از آنان خواستار شورش و مبارزه ميشد كه طي آن در شهرهاي رشت، اصفهان، خراسان، شيراز و استرآباد قيام و شورش برپا شد و اصفهان به تصرفات نيروهاي مجاهدين درآمد. از مهمترين اين قيامها كه سرنوشت ساز بود؛ قيام كميتة ستار در رشت بود كه شهر را متصرف شدند. براي تصرف قزوين حمله كردند و موفق هم شدند. با فتح قزوين كه از هر حيث داراي اهميت بود، نفس محمدعلي شاه عملاً قطع شد. «در تاريخ 16 يا 17 ربيع الثاني و دستخط تلگرافي از طرف محمدعلي شاه مبني بر اعطاي مشروطيت و اعلان انتخابات و افتتاح مجلس شوراي ملي بر كليه ايالات و ولايات ايران صدور يافت.»[5]«ستارخان نيز تلگرافي به شاه مبني بر تشكر از موافقت با مقاصد ملي و اعطاي مشروطيت مخابره كرد و متذكر شد كه مجاهدت فقط راجع به آزادي ملت بود، اكنون كه اعليحضرت همايوني انجام مقاصد مليّه را مورد توجه شاهانه قرار دادهاند، جان نثارت دست از هر گونه مجاهدت برداشته از پي كار خود خواهم رفت.»[6]البته اين نكته را هم در نظر بايد گرفت كه در اين جريانات دول روس و انگليس و عثماني نيز كش و قوسهاي داشتند.
چه در كمك به شاه مانند روسها و چه در كمك به مجاهدين از آنچه كه گفته شد، ميتوان به طور خلاصه اينگونه اظهار داشت:
ستارخان و باقرخان هر دو قهرمان مبارزه و از مجاهدين بودند كه ابتدا در محل اقامت شروع به رشد و نمو و بالندگي كردند، يعني خودي نشان داده و مشهور شدند، سپس با دفع نيروهاي دولتي و تصرف شهرهاي همجوار و ارتباط با مجاهدين ديگر شهرها، راه را براي رسيدن به مقصد هموار كردند. با تصرف رشت و حمله نيروهاي مجاهدين به قزوين و تصرف آنجا، اميد شاه قطع گرديد و مجبور به قبول مشروطيت شد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . حماسه ستارخان،،نويسنده: پناهي ماكوئي، عباس، كيخسرو كشاورزي .
2 . ستارخان سردار ملي نهضت مشروطه ،نويسنده: محمد ، پناهي سمناني.
3 . دو مبارز جنبش مشروطه،،نويسنده: رحيم رئيسنيا ـ عبدالحسين ناهيد.
پي نوشت ها:
[1] . امير خيزي، اسماعيل، قيام آذربايجان و ستارخان، چاپ اول، 1379، ديدآور، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه، 1379، ص 122.
[2] . صفايي، ابراهيم، رهبران مشروطه، انتشارات جاويدان، چاپ محمد حسن علمي، دوم، 1362، ص 391.
[3] . شميم، علي اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، تهران، چاپ مهارت، دوم، 1380، ص 541، (با اندكي تلخيص).
[4] . امير خيزي، اسماعيل، پيشين، ص 234.
[5] . همان، ص 331.
[6] . همان، ص 332.