همان طور كه متون تصوف نشان مي دهد، صوفيان اوليه، نه تنها شيعه نبوده، بلكه در مقابل ائمه قرار داشتند و طريق اعتقادي و فقهي مخالفين ائمه اطهار را دنبال مي كرده اند.[1] چنان كه خواجه عبدالله هروي انصاري از بينِ 1200 صوفي كه مي شناخته، فقط دو تن صوفي صاحب كرامات «علوي» بوده اند: «ابراهيم و حمزه علوي»;[2] و بر سبيل استنكار نقل مي كند كه «ابو زيد از مشايخ معاصر هروي، در مرو به مريد علويش مي گفت: تا از اين علوي گري خويش، يعني تجدّد ترفع نفس خويش به كل، بيرون نيايي، از اين كار (تصوف) بويي نيابي.»[3] اين گفته، متقابلاً عاملي كه از پيوستن شيعه به تصوف مانع مي شد را به دقت باز مي نمايد.
اين كلام علاوه بر اين كه موضع صوفيه را در مقابل شيعه معلوم و آشكار مي سازد; نشان مي دهد كه شيعيان كه پيرو امامان بودند، نمي توانستند به تصوف در آيند و مريد مشايخ صوفي باشند.
سفيان ثوري[4] جنيد بغدادي (م 297 هـ ق)،[5] حمدون قصار (م 271 هـ ق)،[6] ذوالنون مصري( 248 هـ ق)،[7] داود طائي (165 هـ ق)،[8] ابو يزيد بسطامي ملقب به «سلطان العارفين»،[9] و «شقيق بلخي» (م 174)هـ ق،[10] «ابراهيم ادهم» (187 هـ ق)، «حاكم اصم» (م 237 هـ ق)، «شبلي جعفر بن يونس» (م 334) هـ. ق، «شيخ صالح بربري»، «عبدالله يافعي»، «عبدالقادر گيلاني» (م 561 هـ ق)، «شاه نعمت الله ولي» و ساير چهره هاي برجسته تصوف همه و همه در مذهب اهل سنت بوده اند.[11]بنابراين ممکن نيست سران اوليه صوفيه پيرو حضرت علي ـ عليه السلام ـ باشند. هر چند تمام فرقههاي صوفيه ادعا دارند که حضرت علي ـ عليه السلام ـ پيشوا، مرشد و قطب ولايت معنوي و باطني آنان ميباشد، لکن بر اين ادعا هيچ گونه دليلي ندارند. اگر چنين چيزي حق بود بايد از طرف شخص شخيص حضرت علي ـ عليه السلام ـ بيان ميگرديد در حالي که هيچ اثري از مباني تصوف و اصطلاحات آن در کلام آن حضرت ديده نميشود.
برخي از سران صوفيه که در قرنهاي اخير پيروي از حضرت علي ـ عليه السلام ـ و ساير امامان ـ عليهم السلام ـ را به خود نسبت ميدهند و خودشان را شيعه ميدانند؛ دچار يک نوع تناقضگويي شدهاند چون بر مبناي مذهب اماميه ممکن نيست کسي هم پيرو واقعي امام علي ـ عليه السلام ـ و ساير امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ باشد و هم از مکتب انحرافي تصوف پيروي کند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تحفه الاخيار، محمد طاهر قمي شيرازي.
2ـ عارف وصوفي چه ميگويد؟، جواد تهراني.
پي نوشت ها:
[1] . واحدي، از كوي صوفيان تا حضور عارفان، ص 66.
[2] . نفحات الانس، ص 43.
[3] . طبعات الصوفيه، ص 132.
[4] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 1، ص392.
[5] . ابن جوزي، فقه الصفوه، ج 2، ص235، خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج 1 ، ص241.
[6] . وفيات الاعيان ج 1 ، 323 ـ حيلة الاولياء ج 10 ، 255.
[7] . نفحات الانس، ص 32.
[8] . همان مدرك، ص 41.
[9] . همان، ص 56.
[10] . همان، ص 103.
[11] . تصوف در يك صد پرسش و پاسخ، ص 110.