سرشار از گل
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
زکریا اخلاقی
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
اشارات زلالی از طلوع تازه نرگس
پیاپی میوزد از سمت میقاتی که میگویند
زمین در جستجو هر چند بیتابانه میچرخد
ولی پیداست دیگر آن علاماتی که میگویند!
جهانای بار دیگر ایستاده با تمام خویش
کنار خیمه سبز ملاقاتی که میگویند
کنار جمعه موعود، گلهای ظهور او
یکایک میدمد طبق روایاتی که میگویند
کنون از انتهای دشتهای شرق میآید
صدای آخرین بند مناجاتی که میگویند
و خاک، این خاک شاعر، آسمانی میشود کمکم
در استقبال آن عاشقترین ذاتی که میگویند
و فردا بیگمان این سمت عالم روی خواهد داد
سرانجام عجیب اتفاقاتی که میگویند
زکریا اخلاقی