پاسخ در چند محور ارائه ميشود:
1. قبل از همه بايد توحيد در عبوديت روشن شود: مراد از توحيد عبادي آن است كه هيچ كس و هيچ چيز جز ذات خدا، شايستة پرستش دانسته نشود و تنها به فرمان او گردن نهاده شود و از هر نوع بندگي و تسليم در برابر غير ذات پاك او بپرهيزيم.[1]2. نكتة ديگر آن كه، كسي موحد و اهل توحيد تلقي ميشود كه توحيد را در همة مراحل آن قبول داشته باشد، مثلاً توحيد ذاتي، صفاتي، افعالي و يا توحيد در ربوبيت، خالقيت، عبوديت را به طور كامل معتقد باشد و در اعتقاد و عمل بدان ملتزم باشد.
چه اين كه توحيد در خالقيت و ربوبيت پايه و اساس توحيد در عبادت و عبوديت است. لذا در قرآن كريم چنين آمده است: «كسي كه آفرينش را آغاز كرد، سپس آن را تجديد ميكند، و كسي كه شما را از آسمان و زمين روزي ميدهد، آيا معبودي با خدا است؟ بگو دليلتان را بياوريد اگر راست ميگوييد.»[2] مفسران در ذيل اين آيه اشاره كردهاند كه توحيد خالقي و ربوبي پايه و اساس توحيد در عبوديت است.[3]3. نكته ديگر آن است كه اعتقاد به مفهوم ايمان داشتن گر چه التزام عملي را در پي دارد، اما اعتقاد به مفهوم علم و آگاهي به فلان حقيقت به معناي ايمان و باور ديني نيست لذا التزام عملي را در پي ندارد و ممكن است كسي به چيزي باور داشته باشد اما عملا در جهت آن مسير حركت نكند.
با توجه به اين نكته است كه بايد گفت: اگر چه در برخي روايات نظير خطبة قاصعه ي امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ نقل شده كه شيطان شش هزار سال عبادت كرد،[4] اما عبادت او هرگز به اين معنا نيست كه ابليس واقعاً اهل عبادت بوده است، زيرا قرآن كريم درباره ي وي مي فرمايد: «و كان من الكافرين؛[5] يعني شيطان از كافران بود.» پس معلوم مي شود كه شيطان دچار كفر رقيقي بوده است.كه از دير زمان در درون او نهفته بوده و هنگام امتحان سر برآورده است، يعني با آن كه شيطان به ظاهر در صف موحّدان بود، در عين حال در باطن خود گرفتار كفر مستور بود و در ظاهر در صف بندگان بود، لكن در باطن و سيرت در زمرة كافران قرار داشت، چون كفر دروني و مستور بدين معنا است كه كسي از لزوم عبادت و بندگي تمرد كند و شيطان دچار چنين کفري بود كه با پيش آمدن جريان سجده بر آدم آشكار شد.[6]لذا استاد جوادي آملي ضمن تحليل مبسوطي دربارة اين مسئله چنين ميفرمايد: «به هر حال عامل مخالفت شيطان با فرمان سجده، وسوسة بيروني نبود، يعني ديگري وي را اغوا نكرد، بلكه او عاملي از درون خود داشت، يعني درونش كبريا طلب بود و شيطنت در درونش پنهان بود و با خلقت انسان كامل كه ميزاني براي تشخيص مؤمن حقيقي از غير حقيقي و مرزي براي جدا سازي خبيث از طيّب است، پرده از اين امر دروني برداشته شد و چهرة واقعي او آشكار شد. شايان ذكر است كه وقتي خداوند به ابليس گفت: «چه چيز تو را مانع از سجده شد با اين كه تو را امر كرده بودم؟[7] ابليس به گونهاي جواب داد كه مفهومش اين بود: به نظر من نبايد چنين فرماني ميدادي.»[8]از تحليل اين مفسران به دست ميآيد كه ابليس در همة محورهاي توحيدي به نحوي دچار مشكل بوده است و اين مشكل در محور توحيد عبادي با جريان سجده بر آدم، پرده را از چهره شيطان به طور كامل برداشت و كفر دروني او را در همة محورها آشكار نمود.
4. با توجه به نكات ياد شده در خصوص اين مطلب كه شيطان چرا در محورهايي كه خود باور داشته است مردم را گمراه ميكند؟
بايد گفت: اولاً، از تحليل مذكور به دست ميآيد كه شيطان در محور توحيد عبادي خداوند دچار مشكل بوده است، عملاً از مرز موحدين خارج گشته است، يعني اگر چه علم داشته است كه خداوند خالق هستي او و همة ما سوي الله است لذا از خدا تا روز قيامت مهلت خواست تا زنده بماند.[9] اما عملاً دچار كفر بوده است.
ثانياً: قرآن كريم تهديد شيطان را چنين نقل كرده است: لاقعدنّ لهم صراطك المستقيم، ثم لَآتينّهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم؛[10] يعني من هم براي آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست. آن گاه از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها ميتازم.
در اين آيه به وضوح آمده كه شيطان خودش اعلام كرده است كه از هر راه ممكن سعي ميكند كه اولاً آدم را از بندگي خدا باز دارد و زمينة گمراهي آنها را فراهم سازد. به خصوص آن كه در تعبير آيه آمده: «صراطك المستقيم» از اين معلوم ميشود كه شيطان محور گمراه كردن را تنها درخصوص توحيد عبادي محدود نكرده است بلكه اعلان نموده كه در همة محورها بر سر راه راست مينشيند و مردم را به گمراهي دعوت ميكند. حالا فرق نميكند چه خودش معتقد باشد يا نباشد.
ثالثاً: آن گونه كه در دشمنيهاي معمول بين خود انسانها طرف مقابل از هر راه ممكن براي گمراه كردن و نابود كردن دشمن خود تلاش ميكند و هيچ اصل اخلاقي سبب نميشود كه دشمنهاي قسم خورده را از اعمال خصومت باز دارد. در مورد شيطان نيز چنين خواهد بود، يعني هدف شيطان گمراه كردن بشر و انتقام گرفتن از اولاد آدم است، پس براي او فرق نميكند كه راه موفقيت او چه باشد لذا در محور توحيد عبادي بلكه در همة محورها دام ميگذارد تا مردم را گمراه كند و همچون خودش دچار عذاب الهي نمايد.
رابعاً: قرآن، شيطان را دشمن قسم خوردة انسانها معرفي كرده است.[11] پس آيا ميتوان از يك چنين دشمني انتظار داشت كه تنها در برخي محورها كمين كند و در برخي ديگر مزاحمت ايجاد ننمايد؟[12]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علامه طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج1، ص123، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1372 ش.
2. ناصر مكارم، تفسير نمونه، مجلدات: ج11، ص26. ص399، ص69، ج19، ص336، ج15، ص72، ج18، ص72، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1379 ش.
3. امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ، چهل حديث، نشر مؤسسه آثار امام، چاپ 2، سال 1378 ش.
4. محمد سعيد مهر، آموزش كلام اسلامي، ج1، نشر مؤسسه فرهنگي طه، قم، 1377 ش.
پي نوشت ها:
[1] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج1، ص43.
[2] . نمل/ 64.
[3] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، پيشين، ج15، ص514.
[4] . نهج البلاغه، خطبه 192.
[5] . بقره/ 34.
[6] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، قم، نشر مركز اسراء، 1380ش، ج3، ص303.
[7] . اعراف/ 12.
[8] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، پيشين، ج3، ص304.
[9] . اعراف/ 14.
[10] . اعراف/ 17.
[11] . اعراف/ 22.
[12] . قرائتي، محسن، تفسير نور، قم، نشر موسسه در راه حق، 1374 ش، ج1، ص104.