الف: دربارة فراز اول پرسش بايد گفت: اسلام و علماي علم اخلاق كه در رشتة تهذيب و خودسازي، آموزههاي بسيار مفيد و مؤثري ارائه كردهاند، به عنصر سكوت اصرار فراوان دارند. در ابتدا تبركاً به ذكر چند روايت اكتفاء ميشود:
1. «الصمت ثمرة العقل»[1] سكوت ميوة عقل است.
2. رسول خدا فرمود:«فاصمت لسانك الاّ من خير»[2] زبان خود را حفظ كن مگر در سخن خير.
3. «الصمت و هو اول العبادة»[3] سكوت جزء عبادتهاي نخست است.
4. «ان الصمت بابٌ من ابواب الحكمة»[4] سكوت دري از درهاي دانش است.
5. «ملازم سكوت باشيد، زيرا سكوت موجب سلامت انسان ميشود.»[5]6.«در سكوت، انسان از لغرش زبان مصون ميماند.»[6]7. «سكوت، زينت علم است»[7]8. «سكوت، باغ انديشه و فكر است.»[8]9.« هر گاه ديدي مؤمني در حال سكوت است خود را به او نزديك نما، زيرا او حكمت را به تو القاء ميكند.»[9]با استناد به اين گونه معارف، بزرگان اهل اخلاق و خودسازي، به مراعات و مداومت سكوت اصرار و تأكيد دارند . از آن جمله گفتهاند:«يكي از شرايط خودسازي، سكوت است و سكوت به دو گونه است: يكي سكوت عام و ديگري سكوت خاص. سكوت عام عبارت است از حفظ زبان از سخن گفتن به اندازة زياد؛ لذا انسان بايد تلاش كند كه به اندازة ضرورت و نياز با مردم سخن بگويد و بيشتر از آن حتي الامكان سخن نگويد. همچنين سكوت خاص آن است كه انسان، در هنگام ذكر و ياد خدا، هرگز نبايد با ديگران سخن بگويد.[10]يکي ديگر از بزرگان با اشاره به اين جمله كه از حضرات معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه: «ان كان كلامك من فضة فسكوتك من ذهب» يعني اگر سخن گفتنت نقره باشد، سكوت تو از طلا است. در تحليل اهميّت سكوت ميگويد:انساني كه در تهذيب و خودسازي خود تلاش ميكند، بايد در تأديب زبان خود كوشش كند، چون در ميان اعضاء بدن انسان، هيچ يك از اعضاء به اندازة زبان، اصلاح و كنترل آن سخت نيست. به همين دليل در روايتي آمده كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود:«هر كس زبانش را اصلاح نمايد به تمام قرآن عمل كرده است.»[11] طبق اين گونه روايات و تحليلهاي بزرگان علم اخلاق، به خوبي معلوم ميشود كه مسئلة سكوت از نظر اسلام اهميّت بسيار بالايي دارد و بهترين و يا از شرايط اساسي تهذيب و خودسازي است.
ب: دربارة فراز دوم پرسش،بايد گفت آن گونه كه در سؤال اشاره شده، اسلام دين اجتماعي است و به ارتباطهاي اجتماعي در محورهاي مختلف خانوادگي، از طريق حفظ نظام خانواده و حقوق متقابل زن و شوهر و پدر و فرزند، و همچنين حقوق همسايهها و دهها مورد ديگر، اصرار كرده است و حتّي صلة رحم كه نوعي ارتباط اجتماعي است، را جزء واجبات شمرده و قطع آن را از گناهان كبيره حساب ميکند. از سوي ديگر، دين اسلام دين اعتدال و ميانه روي است؛ لذا در خصوص سكوت يا سخن گفتن نيز سفارش به اعتدال و ميانهروي كرده است. يعني انسان كه علاقه به سكوت دارد و به اصطلاح كم حرف است و ميخواهد به گونهاي زندگي كند كه پُرحرفي نداشته باشد، بايد توجه داشته باشد كه از حدّ اعتدال بيرون نرود؛ لذا گاهي سكوت را اسلام سفارش كرده است و گاهي سخن گفتن را.
در اينجا به عنوان نمونه به چند روايت اشاره ميشود:
1.«لا خير في الصمت عن الحكم، كما انّه لا خير في القول بالجهل»[12] يعني سكوت در جايي كه بايد سخن گفت، ناپسند و بيخير و بركت است. همچنانکه سخن گفتن از چيزي كه نسبت به آن اطّلاع علمي ندارد، بيخير و بركت است»
2. «القول بالحق خير من العيّ و الصمت»[13] سخن حق گفتن، بهتر است از سكوتي كه خير و بركتي در آن نباشد.
از اين گونه روايات به دست ميآيدكه اولاً در سكوت نيز همانند ساير چيزها، سفارش اسلام به حفظ اعتدال است. ثانياً: بايد ديد كه در چه جاهايي سكوت و در چه جاهايي، سخن گفتن مناسب است و به آنچه بهتر و شايستهتر بود، عمل كند و شرايط را در سكوت و يا عدم آن در نظر داشته باشد.
پي نوشت ها:
[1] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، تهران، نشر مكتب الاعلام الاسلامي، 1362 ش، ج5، ص 436.
[2] . همان.
[3] . همان.
[4] . همان.
[5] . همان.
[6] . همان.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . حسيني تهراني، سيد محمّد، رساله بل اللباب، نشر حكمت، 1366 ش، سيد محمّد.
[11] . ملكي تبريزي، ميرزا جواد، رسالة لقاء الله، نشر هجرت، 1369 ش، ص 72.
[12] . نهج البلاغه، حكمت 182.
[13] . ميزان الحكمه، نشر پيشين، ج5، ص 437.