سند خيلي از چيزها وجود موثر آنها مي توند باشد ،وجود بنايي که سالها درآن عبادت انجام گرفته ومعروفيت معنوي آن به عظمت معنوي مربوط است که دربين مردم جايگاه عظيمي پيدا کرده نه تبليغي واسمي که از سوي گروه وفرد خاص معروفيت پيدا کند.ونه مثل مراکزي که باطل بوده وبوسيله ي پول استعمارگران ساخته شده وتبليغ مي گردد.
يكى از مكان هاى مقدس و منتسب به امام زمان (عج) مسجد مقدس جمكران است كه در شش كيلومترى شهر مذهبى قم قرار دارد. اين مسجد بيش از يك هزار سال پيش به فرمان آن حضرت در بيدارى ـ نه در خواب ـ تأسيس گرديد كه جلوه گاه عنايات و كرامات امام زمان (عج) و ميعادگاه منتظران و شيفتگان قائم آل محمد(صلى الله عليه وآله) است.
مرحوم ميرزا حسين نورى در كتاب نجم الثاقب[1] درباره ى تاريخچه ى تأسيس مسجد جمكران چنين
شيخ فاضل حسن بن حسن قمى، معاصر شيخ صدوق، در كتاب تاريخ قم از كتاب مونس الحزين فى معرفة الحق و اليقين (از تأليفات شيخ صدوق) بناى مسجد جمكران را به اين عبارت نقل كرده است:
شيخ عفيف صالح حسن بن مثله جمكرانى مى گويد: من شب سه شنبه 17 ماه مبارك سال 393 هـ ق در خانه ى خود خوابيده بودم كه ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند برخيز و خواسته ى امام مهدى(عج) را اجابت كن كه تو را مى خواند. آنها مرا به محلى كه اكنون مسجد (جمكران) است آوردند.
حضرت مهدى مرا به نام خواندند و فرمودند: «برو به حسن بن مسلم بگو: اين جا زمين شريفى است و حق تعالى اين زمين را از زمين هاى ديگر برگزيده و شريف كرده است تو آن را گرفته به زمين خود ملحق كرده اى …».
حسن بن مثله عرض كرد: سيد و مولاى من! مرا در اين باره نشانى لازم است; زيرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دليل نمى پذيرند. امام فرمودند: «تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در اين جا، علامتى مى گذاريم كه گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سيد ابوالحسن و بگو تا بيايد و آن مرد را بياورد و منفعت چندساله را از او بگيرد و به ديگران دهد تا بناى مسجد بنهند و باقى وجوه را از رهق[2] به ناحيه ى اردهال كه ملك ماست، بياورد و مسجد را تمام كند و نصف رهق را بر اين مسجد وقف كرديم كه هر ساله وجوه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد كنند. مردم را بگو تا به اين (مكان روى بياورند) و چهار ركعت نماز در اين جا بگذارند: دو ركعت تحيّت مسجد در هر ركعتى يك بار سوره ى حمد و هفت بار سوره ى «قل هو الله احد» ]بخوانند[ و تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند; و دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند، (به اين تربيت) كه در هنگام خواندن سوره ى [حمد چون به (اياك نعبد و اياك نستعين) برسند، آن را صد بار بگويند و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. ركعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند، تسبيح ركوع و سجود را نيز هفت بار بگويند. هنگامى كه نماز تمام شد، تهليل (لااله الاالله) بگويند و تسبيح فاطمه ى زهرا(عليها السلام) را بگويند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پيغمبر و آلش بفرستند». پس از آن، حضرت به من اشاره كردند كه برو! چون مقدارى راه پيمودم، مرا صدا كردند و فرمودند: «در گله ى جعفر كاشانى (چوپان) بُزى است، بايد آن بز را بخرى; اگر مردم پولش را دادند با پول آنان خريدارى كن وگرنه پولش را خودت بپرداز. فردا شب آن بز را بياور و در اين (محل) قربانى كن و گوشت آن را بر بيماران و كسانى كه مرض صعب العلاج دارند انفاق كن كه حق تعالى همه را شفا دهد. آن بز أبلق است، موهاى بسيار دارد، هفت نشان سفيد و سياه، هر يكى به اندازه ى يك درهم، در دو طرف آن; سه نشان در يك طرف و چهار نشان در طرف ديگر است». آن گاه به راه افتادم.[3]حسن بن مثله مى گويد: من به خانه رفتم و همه ى شب را در انديشه بودم تا صبح طلوع كرد، نماز صبح خواندم، به نزد على منذر رفتم و قضيه را با او در ميان نهادم و همراه على منذر به جايگاه ديشب رفتيم. پس او گفت: به خدا سوگند كه نشان و علامتى را كه امام فرموده بود، اين جا نهاده است و آن، (اين حدود مسجد) با ميخ ها و زنجيرها مشخص شده است. آن گاه به نزد سيد ابوالحسن الرضا رفتيم. چون به سراى وى رسيديم، غلامان ايشان گفتند: شما از جمكران هستيد؟ گفتيم: آرى. پس گفتند: از اول (صبح) سيد ابوالحسن در انتظار شماست … . به حضورش رسيديم. گفت: اى حسن بن مثله! من خوابيده بودم شخصى در عالم رؤيا به من گفت: شخصى به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمكران پيش تو خواهد آمد، آن چه بگويد اعتماد كن و گفتارش را تصديق كن. از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله داستان را مشروحاً براى او نقل كرد. سيد ابوالحسن دستور داد بر اسب ها زين نهادند و به سوى ده جمكران رهسپار گرديدند. چون به نزديك ده رسيدند، جعفر (چوپان) را ديدند كه گله اش را در كنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله به ميان گله رفت و آن بز كه از پشت گله مى آمد به سويش دويد. حسن بن مثله آن بز را گرفت. سپس آن را به جايگاه آوردند و سر بريدند. سيد ابوالحسن به محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافع زمين را گرفت. آن گاه وجوه رهق را نيز از اهالى آن جا گرفتند و به بناى مسجد پرداختند. سيد ابوالحسن الرضا، زنجيرها و ميخ ها را به قم آورد و در خانه ى خود نگه دارى كرد و هر بيمار صعب العلاجى اگر خود را به زنجيرها مى ماليد، شفا مى يافت.[4]ابوالحسن محمد بن حيدر گفت: به طور مستفيض شنيدم، پس از آن كه سيد ابوالحسن الرضا وفات كرد و در محله ى موسويان (خيابان آذر فعلى) مدفون شد، يكى از فرزندانش بيمار گرديد، داخل اطاق شد، سر صندوق را برداشت، ولى زنجيرها و ميخ ها را نيافت.[5]منابعي که در باره ي مسجد جمكران گزارش داده اند:
1. مرحوم شيخ صدوق (متوفاى 381 هـ ق) داستان تأسيس جمكران را در كتاب مونس الحزين فى معرفة الحق و اليقين مشروحاً بيان كرده است.[6]2. حسن بن محمد بن حسن قمى، معاصر شيخ صدوق، صاحب كتاب تاريخ قم، تفصيل قضيه ى مسجد جمكران را از كتاب شيخ صدوق نقل كرده است.[7]3. مولى محمد باقر مجلسى (متوفاى 1110 هـ ق) در مورد كتاب تاريخ قم مى نويسد: كتاب معتبرى است، ولى نسخه ى عربى آن را نديدم، بلكه ترجمه ى فارسى آن را مشاهده كردم.[8]4. محدث بزرگ، سيد نعمت الله جزايرى ترجمه ى فارسى كتاب تاريخ قم را مشاهده و قضيه ى بناى مسجد مقدس جمكران را با خط خود از آن نقل كرده است.[9]5. ميرزا عبدالله افندى اصبهانى، (متوفاى 1113 هـ ق) نسخه اى از ترجمه ى فارسى كتاب تاريخ قم را در قم مشاهده و گزارش آن را در تأليف خود، رياض العلماء، ذكر كرده است.[10]6. سيد امير محمد اشرف (متوفاى 1145 هـ ق) معاصر علامه مجلسى، متن عربى كتاب تاريخ قم را مشاهده و از آن نقل نموده است.[11]7. متن عربى تاريخ قم به دست آقا محمد على كرمانشاهى، فرزند وحيد بهبهانى، (متوفاى 1216 هـ ق) رسيده و وى در حاشيه ى خود بر كتاب نقد الرجال تفرشى، خلاصه ى قضيه را از نسخه ى عربى آن نقل كرده است.[12]8. محدث بزرگ، ميرزا حسين نورى (متوفاى 1320 هـ ق) داستان و قضيه ى حسن بن مثله را از ترجمه ى تاريخ قم، از دست خط سيد نعمت الله جزايرى، در كتاب جنة المأوى آورده است.[13]با توجه به منابع فوق مى توان گفت، گرچه منبع اول قضيه ى تأسيس مسجد جمكران، يعنى كتاب مونس الحزين فى معرفة الحق و اليقين، در طول زمان مفقود شده، ولى حسن بن محمد بن حسن قمى، معاصر شيخ صدوق، كه به كتاب و مؤلف شريف آن دست رسى داشته در كتاب تاريخ قم از آن كتاب نقل نموده و ديگران در قرون بعدى نسخه ى عربى و ترجمه ى فارسى آن را مشاهده و از آن نقل كرده اند.
آيت الله العظمى مرعشى نجفى در تأييد نسبت مسجد جمكران به امام زمان(عج) مى فرمايد:
اين مسجد شريف مورد احترام كافّه ى شيعه بوده است، از غيبت صغرى تا به امروز كه حدود يك هزار و بيست و دو سال مى شود و همين طور كه شيخ بزرگوار مرحوم صدوق كتابى به نام مونس الحزين دارند كه حقير آن نسخه را نديده ام ولى مرحوم آقاى حاج ميرزا حسين نورى، استاد حقير از آن كتاب نقل مى فرمايد، و بالجمله اين مسجد مقدس مورد احترام علماى اعلام و محدثين كرام شيعه بوده و كرامات متعددى از مسجد جمكران ديده شده است.[14]آية الله مرتضى حائرى مى نويسد:
مسجد جمكران يكى از آيات باهرات عنايت آن حضرت است و توضيح اين مطلب در ضمن چند جهت كه شايد خيلى از آن غافل باشند مذكور مى شود:
1. داستان آن در بيدارى است و از كتاب تاريخ قم كه معتبر است از مرحوم صدوق نقل شده است. مرحوم آقاى بروجردى كه مردى دقيق بود مى فرمود اين داستان در زمان صدوق واقع شده است و او نقل كرده است كه دلالت بر كمال صحت آن دارد.
2. داستان مشتمل بر جريانى است كه مربوط به يك نفر نيست براى اين كه صبح كه مردم بيدار مى شوند، مى بينند با زنجير علامت گذاشته شده است كه اين زنجيرها به درخواست خود شخص حسن به عنوان علامت مسجد كشيده شده تا مردم باور كنند و اين زنجير مدتى در منزل سيد محترمى به نام ابوالحسن الرضا بوده است و مردم استشفا به آن مى نموده اند و بعداً (بدون دليل) مفقود مى شود.
3. جاى دور از شهر و در وسط بيابان، جايى نيست كه مورد جعل يك مرد جمكرانى شود، آن هم دست تنها، در يك شب ماه رمضان.
4. نوعاً مردم عادى به واسطه ى خواب، يك امام زاده را معين مى كنند و مسجد از تصور مردم عادى دور است.
5. اگر پيدايش اين مسجد روى احساسات مذهبى و علاقه ى مفرط به حضرت صاحب الامر بود، بايد ]دستور العمل آن[ سراسر توسل به آن بزرگوار باشد و در همين اوان مردم بيشتر زيارت حضرتش را در آن مسجد قرائت مى كنند و متوسل به آن بزرگوار مى شوند، در صورتى كه در اين دستور معنوى اصلاً اسمى از حضرت نيست، حتى تا به حال بيشتر معروف به مسجد جمكران ا ست، نه مسجد صاحب الزمان.
6. متن دستور موافق با أدله ى ديگرى است; براى اين كه هم تحيّت مسجد وارد شده است و هم نماز صد بار (اياك نعبد و اياك نستعين) و هم تهليل و هم تسبيح فاطمه ى زهرا و صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)و آل او.
7. در آن موقع كه زمين اين قدر بى ارزش بوده است فقط مساحت كوچكى (به آن اختصاص داده) حدود سه چشمه از مسجد فعلى است كه در زمان ما خيلى بزرگ شده است.[15]از اين رو مى توان گفت كه اين مسجد به يقين به دستور آن حضرت (عج) بنا گرديده و مورد عنايت و توجه ويژه اى است و شبهه افكنى درباره ى اماكن مقدسى نظير مسجد جمكران با اهداف خاص و نشانه گرفتن عقايد مردم است. اين نگرش ها ريشه در انديشه هاى استعمارى دشمنان اسلام دارد كه در طول تاريخ با ترفندهاى مختلف انديشه ى ناب مهدويت و موعودگرايى را نشانه گرفته و در تمام اين مقاصد نا كام مانده اند. در طول تاريخ اين گونه تفكرات حاصلى جز بدنامى و ننگ و شكست براى صاحبان آن نداشته است كه اميد مى رود مايه ى عبرت ديگران باشد.
اسرار وبرکات آن :
1- فضيلت عبادت در مسجد جمكران :
از عبادات مهمى كه در اين مسجد انجام مى گيرد دو نمازى است كه به توصيه ى حضرت ولى عصر (عج) زايران اين مسجد به جا مى آورند. در اهميت اين دو نماز همين بس كه آن حضرت مى فرمايد:
فَمَن صَلّا هُما فَكانَّما صلّى فى البيت العتيق;[16] هر كس اين دو نماز را بخواند، گويى در خانه ى كعبه نماز خوانده است.
2- ملاقات با امام زمان (عج)
از زمان بناى مسجد جمكران (373 هـ ق) تا به امروز هزاران نفر از مشتاقان ديدار ولى عصر(عليه السلام)به وصال معشوق خويش رسيده اند كه گوشه هايى از اين ملاقات ها در كتاب هاى زيادى كه در اين باره نوشته شده، انعكاس يافته است. مرحوم آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى(رحمه الله) مى فرمايد:
حضرت صاحب الزمان (عج) در اين مسجد به طور مكرر ديده شده است.[17]شايان ذكر است كه همواره لازم نيست ادعاى ملاقات با امام زمان(عليه السلام) مورد انكار قرار گيرد. چون در توقيعى كه امام زمان(عليه السلام)به آخرين نايب خويش در زمان غيبت صغرى نوشته اند، تنها افرادى را كه «به عنوان نايب خاص» ادعاى مشاهده ى حضرت را كرده اند، دروغ گو معرفى شده اند.[18]يكى از علمايى كه چندين بار خدمت امام زمان (عج) رسيده مرحوم ميرزا تقى زرگرى تبريزى است.
يك صبح پنج شنبه اى، وى با حالت خوشى به طرف مسجد مقدس جمكران حركت مى كند. عده اى از دوستان او كه منتظرش بودند گمان مى كنند كه آقاى زرگرى نيامده است. از طلّابى كه از مسجد مى آمدند مى پرسند: شما آقاى زرگرى را نديده ايد؟ آنها مى گويند: چرا، او با سيد بزرگوارى به طرف مسجد جمكران مى رفت. رفقاى ايشان به طرف مسجد جمكران مى روند وقتى وارد مسجد مى شوند، مى بينند او در مقابل محراب افتاده و بيهوش است. او را به هوش مى آورند و از او مى پرسند چرا بيهوش شدى؟ او مى گويد: من ديدم حال خوشى دارم لذا تنها به طرف مسجد جمكران حركت كردم. در راه با حضرت بقية الله مناجات مى كردم تا به مقابل محراب مسجد رسيدم و در همين حين اشعارى قرائت مى كردم و اشك مى ريختم. ناگهان صدايى از طرف محراب بلند شد و پاسخ مرا داد. من طاقت نياوردم و از هوش رفتم. معلوم شد كه تمام راه در خدمت حضرت بقية الله(عليه السلام) بوده است.[19]حكايت ديگر مربوط است به حضرت آيت الله محمد تقى بافقى:
ايشان در دوره ى مرجعيت حضرت آيت الله حائرى يزدى (ره) مقسّم شهريه ى طلبه ها بوده است. طلبه ها از ايشان درخواست عباى زمستانى مى كنند. ايشان مسئله را با آيت الله حائرى در ميان مى گذارد. آيت الله حائرى مى گويد: من (جز توسل) راهى ندارم كه از آن حضرت بگيرم. آيت الله بافقى عرض مى كند: من ان شاء الله از حضرت مى گيرم. شب جمعه به مسجد جمكران مى رود و روز جمعه برمى گردد و به مرحوم حائرى مى گويد: حضرت صاحب الزمان (عج) وعده فرمودند كه فردا چهارصد عبا مرحمت مى فرمايند. روز شنبه (يك روز بعد) يكى از تجار چهار صد عبا مى آورد كه در بين طلبه ها تقيسم مى شود.[20]3- عنايات امام زمان (عج) به پناهجويان مسجد جمكران:
مراجعين اين مکان مقدس براي اظهار ادب ورفع گرفتاريهاي خود به اين مسجد روي مي آورند وهرهفته دراينحا به عبادت وراز ونياز باپروردگارمي پردازند .
ً ازاين روي اينان مورد عنايت و توجه خاص حضرت صاحب الزمان(عليه السلام)هستند زايران اين مسجد مقدس اند واين مسجد دردوره ي غيبت کبري که مردم به امام معصوم دسترسي ندارد به منزله ي خانه آن حضرت است که پناهگاه بيچاره گان مي باشد. آيت الله شيخ مرتضي حائرى مى نويسد: اين مسجد از عنايات خاصه ى حضرت صاحب الزمان است.[21]حكايتى نقل شده است از سيد شريف، سيد مرتضى حسنى معروف به ساعت ساز قمى كه از اشخاص باحقيقت و متديّن شهر قم و به نيكى و پارسايى مشهور و معروف كه: شب پنج شنبه اى در فصل زمستان كه هوا بسيار سرد و برف زيادى هم روى زمين قريب به نيم متر نشسته بود، ناگاه به خاطرم آمد كه شب پنج شنبه و موسم رفتن مرحوم بافقى به مسجد جمكران است. با خود گفتم كه حتماً با اين هوا و برف امشب به مسجد نمى روند. لكن دلم طاقت نياورد. بعد از جستوجو متوجه شدم كه ايشان با چند نفر از طلاب به سمت مسجد جمكران رفته اند. به طرف مسجد جمكران حركت كردم اما يك نانوا در ميدان مير به من گفت بيخود نرو، چون به آنها قطعاً نخواهى رسيد و شايد الان، اگر به خطرى برنخورده باشند، نزديك مسجد باشند. اما من نگران بودم از اين كه با اين شدت سرما و برف پيش آمدى براى آنان رخ داده باشد. ولى چاره اى نداشتم و به خانه مراجعت كردم و پيوسته پريشان بودم به طورى كه اهل خانه ام از پريشانى من مضطرب و اندوهناك بودند. همان شب در خواب حضرت صاحب الزمان (عج) را ديدم كه وارد منزل شدند و به من فرمودند: سيد مرتضى چرا مضطربى؟ وقتى علت را گفتم، حضرت فرمودند: سيد مرتضى گمان مى كنى كه من از حال شيخ بى خبرم؟ الان رفتم مسجد و وسايل استراحت او و اصحابش را فراهم كردم. سيد مرتضى مى گويد: صبح زود برخاستم و به تفحّص صدق اين خواب برآمدم تا رسيدم به يكى از همراهان مرحوم بافقى و به عجله گفتم: قضيه و چگونگى رفتن و وسايل آنجا را برايم تعريف نما. او گفت: بلى ديشب حاج شيخ ما را برداشته و به مسجد جمكران روان شديم و هوا بسيار سرد و برفى بود، ولى وقتى از شهر خارج شديم، يك حرارت و شوق ديگرى داشتيم تا به مسجد رسيديم. وقتى به مسجد رسيديم متحير بوديم كه شب را از سرما چگونه به روز بياوريم. ناگاه جوان سيدى وارد شد و به حاج شيخ بافقى گفت: مى خواهيد كرسى و لحاف و آتش برايتان حاضر كنم؟ ايشان گفتند: اختيار با شماست. آن سيد از مسجد بيرون رفت ولى چند دقيقه اى طول نكشيد كه برگشت و با خود آن وسايل را آورد … سيد مرتضى گفت: من مى دانم آن سيد جوان كى بود… و الحمدلله كه ديدم و فهميدم كه مولايم از حاج شيخ محمد تقى بافقى غافل نيست.[22]4-مسجد جمكران محل برآورده شدن حاجات و برطرف شدن گرفتارى ها وشفا يافتن بيماران .
مسجد جمكران در طول تاريخ همواره مورد توجه علما و شيعيان بوده است. عده ى زيادى با تشرّف به اين مكان شريف و توسل به حضرت مهدى(عليه السلام) حاجات خود را گرفته اند. مرحوم آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مى فرمايد:
حقير خود مكرر كراماتى از آنجا مشاهده كرده ام. چهل شب چهار شنبه مكرر موفق شدم كه در آن مسجد بيتوته كنم و حاجات خود را بگيرم. جاى ترديد نيست كه اين مسجد از مكان هايى است كه مورد توجه و محل نزول بركات الهى است و پس از مسجد سهله كه در كوفه به وجود حضرت ولى عصر منتسب است، بهترين جايى است كه به امام زمان(عج) انتساب دارد.[23]آيت الله ديباجى مى فرمايد:
هر وقت براى خودم يا يكى از دوستان مشكلى پيش آمد كند، راهى مسجد مقدس جمكران مى شوم. بارها از اين مسجد شريف كراماتى ديده و شنيده ام.[24]آيت الله محسنى ملايرى مى فرمايد:
بزرگانى مانند مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى، مرحوم آيت الله بروجردى، مرحوم آيت الله حجّت و مرحوم آيت الله گلپايگانى توجه خاصى به مسجد مقدس جمكران داشتند و همواره در مشكلات حوزه به آن مكان مقدس پناه مى بردند و حل مشكلات خود را مى يافتند.[25]آيت الله فاضل لنكرانى فرمودند:
هر وقت براى حضرت آيت الله بروجردى مشكلى پيش مى آمد، مرحوم پدرم كه خود از عاشقان امام زمان (عج) بود و علاقه ى زيادى به مسجد مقدس جمكران داشت به محضر آقا عرض مى كرد: يك قربانى براى مسجد جمكران بفرستيد تا دفع مشكل شود.[26]آيت الله نورى همدانى در همين باره مى فرمايد:
«چند سال پيش يكى از دوستان بنده درد پاى شديدى عارضش شد به طورى كه از چند قدم راه رفتن عاجز بود. بعضى از اطبّا گفته بودند براى مداوا و معالجه بايد روى پاى او عمل جراحى صورت گيرد و تازه معلوم نيست كه عمل نتيجه بخش باشد. يك شب چهارشنبه اى اين بنده ى خدا به منزل ما آمد و سپس به مسجد جمكران رفت. هنگام صبح در حالى كه خوشحال بود و پاهايش كاملاً خوب شده بود مراجعت كرد.[27]در پايان اين بحث حكايت كوتاه ديگرى را از درياى عنايات حضرت صاحب الزمان (عج) كه به مسجد مقدس جمكران مرتبط است از زبان آيت الله احمدى ميانجى بيان مى كنيم. ايشان به نقل از فردى مى گويد:
پسرم مبتلا به بيمارى سل شده بود و من خرج دكتر و دوا را نداشتم با پسرم عريضه اى نوشته و به مسجد جمكران برديم، نماز خوانديم و دعا كرديم و برگشتيم. دو روز بعد به تهران جهت معاينه به نزد دكتر رفتيم. وقتى دكتر معاينه كرد، گفت: بچه ات را براى چه آورده اى؟ گفتم: ايشان سل دارد. گفت: نه ايشان سالم است. من فهميدم كه از بركت امام زمان در مسجد جمكران پسرم الحمدلله خوب شده است.[28]حضرت مهدى (عج) مى فرمايد:
ما در رسيدگى و سرپرستى شما كوتاهى نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم كه اگر جز اين بود، دشوارى ها و مصيبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان شما را ريشه كن مى نمودند.[29]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- کتاب سر دلبران نويسنده:شيخ مرتضي حائري
2- مسجد مقدس جمکران، نويسنده:سيد جعفر ميرعظيمي.
3- نجم الثاقب، نويسنده:ميرزا حسين طبرسي نوري.
پي نوشت ها:
[1]. اين كتاب به دستور ميرزاى شيرازى توسط ميرزا حسين نورى به رشته ى تحرير درآمد و ميرزاى شيرازى در تقريظ خود از آن تمجيد كرده و نوشته: «اين كتابى است در نهايت تماميت و متانت…». ر. ك: ميرزا حسين طبرسى نورى، نجم الثاقب، (قم: انتشارات مسجد جمكران، چ نهم، 1384 ش)، ص 5.
[2]. رهق از قراء معروف و معمور، و به كاشان نزديك تر از قم است، لكن از توابع قم است، تقريباً به مسافت ده فرسخ. به نقل از: كچويى قمى، انوارالمشعشعين، (قم: انتشارات كتابخانه ى آية الله مرعشى نجفى، چ اول، 1381 ش)، ج 1، ص 470، پاورقى; و ميرزا حسين نورى، همان، ص 391.
[3]. همان، ص 391 ـ 392.
[4]. ميرزا حسين نورى، همان، ص 383 ـ 388; و محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، (بيروت: دار احياء التراث العربى، ط. الثالثة، 1403 هـ ق)، ج 53، ص 230 ـ 233; و ناصر الشريعه، تاريخ قم، (قم: چاپ حكمت، بى تا)، ص 148 ـ 152.
[5]. ميرزا حسين نورى، همان، ص 387.
[6]. شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعه، (طهران: اسلاميه، ط. الاولى، 1354 ش)، ج 23، ص 383.
[7]. همان، ص 282.
[8]. محمدباقر مجلسى، همان، ج 1، ص 42.
[9]. ميرزا حسين نورى، جنة المأوى، (بيروت: دار المحجة البيضاء، ط. الاولى، 1412 هـ ق)، ص 47; و محمدباقر مجلسى، همان، ج 53، ص 234.
[10]. ميرزا عبدالله افندى، رياض العلماء، تحقيق: سيد احمد حسينى، (قم: مطبعة الخيام، 1401 هـ ق)، ج 1، ص 319.
[11]. محمدباقر مجلسى، همان، ج 53، ص 234; و ميرزا حسين نورى، همان، ص 47.
[12]. محمدباقر مجلسى، همان، ج 53، ص 236 و ميرزا حسين نورى، همان.
[13]. همان.
[14]. همان، ص 46.
[15]. شيخ مرتضى حائرى، سرّ دلبران، (قم: دفتر نشر برگزيده، چ اول، 1377 ش)، ص 249 ـ 250.
[16]. همان، ص 231.
[17]. على رفيعى، بر ستيغ نور، (قم: كتابخانه ى آيت الله مرعشى، چ دوم، 1375)، ص 94.
[18]. محمدباقر مجلسى، همان، ج 51، ص 361.
[19]. سيدعلى اكبر صداقت، مسجد جمكران، (قم: دفتر تبليغات، بى تا)، ص 16.
[20]. محمد محمدى اشتهاردى، حضرت فاطمه ى معصومه ى دوّم، (قم: نشر علامه، چ اول، 1375)، ص 198.
[21]. حسين كريمى قمى، آئينه ى اسرار، (قم: نشر مسجد مقدس جمكران، 1379)، ص 35.
[22]. سيدعلى اكبر صداقت، همان، ص 20 ـ 18.
[23]. على رفيعى، همان، ص 14 ـ 95.
[24]. سيدجعفر ميرعظيمى، مسجد مقدس جمكران، (قم: نشر مسجد مقدس جمكران، چ هشتم، 1376)، ص 53.
[25]. همان، ص 61.
[26]. همان، ص 51.
[27]. همان، ص 57.
[28]. همان، ص 63.
[29]. محمدباقر مجلسى، همان، ج 53، ص 175 و على بن ابيطالب طبرسى، احتجاج، (بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، چ دوم، 1403)، ج 2، ص 497.