خانه » همه » مذهبی » سند عهدنامه ي مالک اشتر

سند عهدنامه ي مالک اشتر

سند عهدنامه ي مالک اشتر

عهدنامه ي مالک اشتر از نظر سبک شناسي و درون مايه هاي سخن، نمي تواند از کسي جز اميرمؤمنان علي (ع) صادر شده باشد. گذشته از اين، نقل اين عهدنامه در منابع متعدد پيش از شريف رضي و پس از وي، و وجود سندهاي

02070 - سند عهدنامه ي مالک اشتر
02070 - سند عهدنامه ي مالک اشتر

 

نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني

 


عهدنامه ي مالک اشتر از نظر سبک شناسي و درون مايه هاي سخن، نمي تواند از کسي جز اميرمؤمنان علي (ع) صادر شده باشد. (1) گذشته از اين، نقل اين عهدنامه در منابع متعدد پيش از شريف رضي و پس از وي، و وجود سندهاي اطمينان آور، ترديدي باقي نمي گذارد که اين عهدنامه از اميرمؤمنان علي (ع) است. کساني که عهدنامه ي مالک اشتر را روايت کرده اند، عبارتند از:

1. ابوبکر احمدبن مروان بن محمد دينوري مالکي، در گذشته به سال 333 هجري، در کتاب المجالسة و جواهرالعلم، به اسناد خود ( از محمدبن غالب، از ابو حُذَيفه، از سفيان ثوري، از زُبيد يامي از مهاجر عامري ) بخشي از عهدنامه را نزديک به آن چه در تحف العقول آمده است، نقل کرده، با اين عنوان که علي (ع) آن را براي يکي از اصحاب خود که در شهري مستقر بوده، نگاشته است. (2)
2. ابومحمد حسن بن علي بن حسين بن شعبه ي حرّاني، از عالمان قرن چهارم، در کتاب تحف العقول. وي متن کامل عهدنامه را با اختلافي انداک با نهج البلاغه و فزوني هايي بر آن روايت کرده است. (3)
3. ابوحنيفه نعمان بن محمد تميمي ( قاضي نعمان )، در گذشته به سال 363 هجري، در کتاب دعائم الاسلام. اختلاف اين متن با عهدنامه ي مالک اشتر در نهج البلاغه به گونه اي است که مشخص است شريف رضي متن خود را از اين کتاب برنگرفته است. (4)
4. ابوالحسن محمدبن يوسف عامري نيشابوري، در گذشته به سال 381 هجري، در کتاب السعادة و الإسعاد في السيرة الأنسانية. وي بخش هايي از عهدنامه ي مالک اشتر را به صورت پراکنده ( شانزده مورد ) با عنوان « قال علي بن أبي طالب للأشتر » در کتاب خود آورده است، که با توجّه به تفاوت متن نقل شده توسط وي با متن نهج البلاغه و تحف العقول، به نظر مي رسد که ابوالحسن عامري از منبعي جز اين دو بهره گرفته است. (5)
5. ابوالحسن محمدبن حسين بن موسي ( سيّد رضي يا شريف رضي )، در گذشته به سال 406 هجري، در کتاب گرانسنگ نهج البلاغه. (6) متن عهدنامه ي مالک اشتر در نهج البلاغه، نسبت به متن نقل شده در تحف العقول ابن شعبه بي حرّاني اندکي کاستي دارد، و متن تحف العقول داراي جملاتي افزون تر از متن نهج البلاغه است.
6. ابوعبدالله محمدبن سلامه ي قُضاعي، در گذشته به سال 454 هجري، در کتاب دُستور معالم الحکم. و.ي بخشي از عهدنامه را نقل کرده است. (7)
7. بهاء الدين ابوالمعالي محمدبن حسن بن محمدبن علي بن حَمدون، در گذشته به سال 562 هجري، در کتاب التذکرة الحمدوينة. وي عهدنامه ي مالک اشتر را مطابق آن چه در نهج البلاغه آمده آورده است. (8)
8. ابوالقاسم علي بن حسن معروف به ابن عساکر، در گذشته به سال 571 هجري، در کتاب تاريخ مدينة دمشق. وي بخشي از عهدنامه را مطابق نقل ابوبکر دينوري به اسناد خود ( از ابن مروان، از محمدبن غالب، از ابوحُذَيفه، از سفيان ثوري، از زُبَيد يامي از مهاجر عامري ) که همان اسناد ابوبکر دينوري ( ابن مروان ) است نقل کرده است. (9)
9. شهاب الدين احمد بن عبدالوهاب نُوَيري، در گذشته به سال 733 هجري، در کتاب نهاية الأرب في فنون الأدب. وي متن کامل عهدنامه را با اختلافي اندک با نهج البلاغه آورده است، و اين نشان مي‌دهد که آن را از نهج البلاغه نگرفته است. (10)
10. ابوالفداء اسماعيل بن عمر بن کثير دمشقي، در گذشته به سال 774 هجري، در کتاب البداية و النهاية. وي بخشي از عهدنامه را مطابق آن چه ابن عساکر آورده، نقل کرده است. (11)
11. احمدبن علي قَلقَشندي، در گذشته به سال 821 هجري، در کتاب صبح الأعشي في صناعة الانشاء. وي بخشي از عهدنامه را با مختصر اختلافي با آن چه در نهج البلاغه آمده نقل کرده است. (12)
12. همو، در کتاب مآثر الإنافة في معالم الخلافة، همان بخشي را که در صبح الأعشي آورده، با مختصر اختلاف نقل کرده است. (13)
13. علاء الدين بن حسام الدين متّقي هندي، در گذشته به سال 975 هجري، در کنزالعمّال في أحاديث الأقوال و الأقعال. وي به نقل از ابوبکر دينوري و ابن عساکر بخشي از عهدنامه را روايت کرده است. (14)

از نظر سند به جز يک سند از جانب ابوبکر دينوري و ابن عساکر از بزرگان اهل سنّت، دو عالم گرانقدر رجالي شيعه، سند عهدنامه را در آثار خود آورده اند.
1. نجاشي ( در گذشته به سال 450 هجري ) در کتاب رجال خود زير نام اَصبَغ بن نُباتة مُجاشِعي نوشته است:
« از ويژگان اميرمؤمنان (ع) بود و پس از وي مدتي زندگي کرد. او عهدنامه ي اشتر و وصيت امام به فرزندش محمد [ بن حنفيّه ] را روايت کرده است ». آن گاه سند عهدنامه را چنين آورده است: « أَخبَرنَا ابنُ الجُندِيّ عَن أبِي عَلِيٌ بنِ هَمَّام، عَنِ الحِميَريّ، عَن هَارُونِ ابنِ مُسلِمِ، عَنِ الحُسَينِ بنِ عَلوَانِ، عَن سَعدِ بنِ طَرِيفِ، عَنِ الأصبَغِ بِالعَهدِ. » (15)

بررسي سند شيخ نجاشي

ابن جُندي: او احمد بن محمد بن عمران بن موسي معروف به ابن جُندي است. نجاشي درباره ي وي نوشته است: « او که خداوند رحمتش فرمايد، استاد ما بوده است. » (16)
ابوعلي بن هَمّام: او ابوعلي محمدبن ابي بکر هَمّام بن سهيل کاتب اسکافي (258-236 هـ) از شخصيت هاي برجسته و والامقام و از راويان ثقه است. (17)
حِميَري: او ابوالعبّاس عبدالله بن جعفر بن حسين بن مالک بن جامع حِميَري قمي، صاحب کتاب قرب الاسناد از مشايخ قم و شخصيت هاي برجسته ي آن جاست که در سال هاي بعد از دويست و نود هجري به کوفه رفته است. وي از اصحاب امام عسکري (ع) و راويان ثقه و داراي تأليفات بسيار بوده است. در گذشت او را به سال 310 هجري ثبت کرده اند. (18)
هارون بن مسلم: او ابوالقاسم هارون بن مسلم بن سعدان، از شخصيت هاي برجسته و از اصحاب امام عسکري (ع) و راويان ثقه است. (19)
حسين بن عَلوان: او حسين بن عَلوان کلبي، از راويان ثقه است. (20)
سعد بن طَرِيف: او سعد بن طَرِيف حنظلي اسکاف، مولي بني تميم و کوفي است که از اَصبَغ بن نُباته روايت کرده است. برخي او را از اصحاب امام باقر (ع) شمرده است. (21) نجاشي وضعيت او را مشخص ندانسته، (22) ولي شيخ طوسي او را در زمره ي اصحاب امام سجّاد (ع) آورده و وي را صحيح الحديث معرفي کرده، (23) و شخصيتي توثيق شده است. (24)
2. شيخ طوسي ( در گذشته به سال 460 هجري ) نيز در فهرست خود زير نام اَصبَع بن نُباته نوشته است:
« اَصبَغ از ويژگان اميرمؤمنان (ع) بود و پس از مدتي زندگي کرد. او عهدنامه ي مالک اشتر – رحمت خدا بر او باد – را که هنگام سرپرستي مصر به وي برايش نوشته است، و نيز وصيت اميرمؤمنان (ع) به پسرش محمدبن حنفيّه را روايت کرده است ». سپس سند عهدنامه را چنين آورده است: « أخبَرنَا بِالعَهدِ ابنُ أبِي جَيِّدِ، عَن مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ، عَنِ الحِميَريّ، عَن هَارُونِ بنِ مُسلِمِ وَ الحَسَنِ بنِ ظَرِيفِ جَمِيعًا عَنِ الحُسينِ بنِ عَلوَانِ الکَلبِي، عَن سَعدِ بنِ طَرِيفِ، عَنِ الأصبَغِ بنِ نُبَاتَهِ عَن أمِيرِ المُومِنينَ عَليهِ السَّلَامُ ». (25)

بررسي سند شيخ طوسي

هر دو سند در حِميَري به هم مي رسند.
ابن ابي جَيِّد: او ابوالحسين علي بن احمدبن محمد بن ابي جيد، از مشايخ اجازه ي نجاشي و شيخ طوسي، و از راويان ثقه است. (26)
محمدبن حسن: او محمدبن حسن بن احمد بن وليد قمي، از شخصيت هاي والامقام و عارف به رجال، و شيخ بزرگان قم و فقيه ايشان و از راويان ثقه است. او به سال 343 درگذشته است. (27)
هارون بن مسلم: او ابوالقاسم هارون بن مسلم بن سعدان، از شخصيت هاي برجسته و از اصحاب امام عسکري (ع) و راويان ثقه است. (28)
حسن بن ظريف: او ابومحمد حسن بن ظريف بن ناصح کوفي، از راويان ثقه است. (29)
تنها جاي ترديد در دو سند درباره ي سعدبن طَرِيف است، که شيخ طوسي او را صحيح الحديث معرفي کرده و عده اي از بزرگان از او روايت کرده اند و عالمان شيعه آن را پذيرفته اند و او را توثيق کرده اند. (30) بنابراين عهدنامه از نظر سند، داراي سند پذيرفته است و از جهت صدور اعتبار لازم را دارد و صحيح است. (31)

پي نوشت ها :

1. نک: پرتوي از نهج البلاغه، ج 4، ص 490.
2. نک: أبوبکر احمد بن مروان بن محمد الدينوري المالکي، المجالسة و جواهر العلم، خرّج احاديثه و آثاره و وثّق نصوصه و علّق عليه أبوعبيدة مشهوربن حسن آل سلمان، الطبعة الاولي، دار ابن حزم، بيروت، 419 ق. ج3، صص 359-360؛ و نيز نک: محمدباقر المحمودي، نهج السّعادة في مستدرک نهج البلاغه، الطبعة الاولي، مؤسّسة الطباعة و الشنر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، 1376-1385 ش. ج 5، ص 108.
3. نک: أبومحمد الحسن بن علي بن الحسين بن شعبة الحرّاني، تحف العقول عن آل الرسول، مکتبة بصيرتي، قم، 1394ق. صص 84-99.
4. نک: أبو حنيفة النعمان بن محمد التميمي، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضايا و الأحکام، تحقيق آصف بن علي اصغر فيضي، دارالمعارف، القاهرة، 1389ق. ج 1، صص 354-368.
5. نک: أبوالحسن محمدبن يوسف العامري النيسابوري، السعادة و الإسعاد في السيرة الأنسانية، به انضمام مقدّمه و فهارس به کتابت و مباشرت مجتبي مينوي، چاپ اوّل، انتشارات دانشگاه تهران، 1336 ش. صص 166، 246 ، 283، 284، 285، 286، 292، 297، 308، 314، 315، 316، 398، 429، 440، 442.
6. نک: ابوالحسن محمدبن الحسين الموسوي ( الشريف الرضي )، نهج البلاغه، ضبط نصّه و ابتکر فهارسه العلمية صبحي الصالح، الطبعة الاولي، دارالکتب اللبناني، بيروت، 1387ق. نامه ي 53.
7. نک: أبوعبدالله محمدبن سلامة القضاعي، دُستور معالم الحکم و مأثور مکارم الشيم من کلام أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب کرّم الله وجهه، مطبعة السعادة، مصر، 1332ق. صص 148-151.
8. نک: التذکرة الحمدونية في السياسة و الآداب الملکية، ج 1، صص 309-321.
9. نک: أبوالقاسم علي بن الحسن المعروف بابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق، تحقيق علي شيري، الطبعة الاولي، دارالفکر، بيروت، 1415-1419ق. ج 42، ص 516.
10. نک: نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 6، صص 19-32.
11. نک: أبوالفداء اسماعيل بن عمر بن کثير الدمشقي، البداية و النهاية، تحقيق علي شيري، الطبعة الاولي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1408ق. ج 8، ص 9.
12. نک: احمدبن علي القَلقَشندي، صبح الأعشي في صناعة الانشاء، شرحه و علّق عليه و قابل نصوصه محمدحسين شمس الدين، الطبعة الاولي، دارالکتب العلمية، بيروت، 1407ق. ج 10، صص 10-13.
13. نک: احمدبن علي القَلقَشندي، مآثر الإنافة في معالم الخلافة، تحقيق عبدالستار احمد فرّاج، الطبعة الاولي، عالم الکتب، بيروت، ج 3، صص 6-11.
14. نک: علاء الدين بن حسام الدين المتّقي الهندي، کنز العمّال في أحاديث الأقوال و الأفعال، مؤسّسة الرسالة، بيروت، 1409 ق. ج 13، صص 185-186.
15. أبوالعبّاس احمدبن علي بن العبّاس النجاشي، رجال النجاشي، تحقيق السيّد موسي الشبيري الزنجاني، الطبعة الاولي، مؤسّسة النشر الاسلامي، قم، 1407ق. ص 8.
16. رجال النجاشي، ص 85.
17. همان، صص 379-380؛ محمدبن علي الغروي الحائري الاردبيلي، جامع الرواة، دارالاضواء، بيروت، 1403ق. ج 2، ص 45.
18. أبوجعفر احمدبن أبي عبدالله البرقي، کتاب الرّجل، تصحيح السيّد کاظم الموسوي المياموي، انتشارات دانشگاه تهران، 1342ش. ص 60؛ رجال النجاشي، ص 219؛ أبوجعفر محمدبن الحسن الطوسي، الفهرست، به کوشش محمود راميار، دانشگاه مشهد، 1351ش. ص 189.
19. رجال البرقي، ص 60؛ رجال النجاشي، ص 438؛ أبوجعفر محمدبن الحسن الطوسي، رجال الطوسي، تحقيق جواد القيّومي الاصفهاني، الطبعة الثالثة، مؤسّسة النشر الاسلامي، قم، 1427ق. ص 403.
20. رجال النجاشي، ص 52؛ فهرست الطوسي، ص 107؛ تقي الدين الحسن بن علي بن داود الحلّي، کتاب الرّجال، تصحيح السيد کاظم الموسوي المياموي، انتشارات دانشگاه تهران، 1342 ش. ص 445.
21. رجال البرقي، ص 9.
22. رجال النجاشي، ص 178؛ و نيز نک: رجال ابن دااود، ص 456.
23. رجال الطوسي، ص 115.
24. السيّد أبوالقاسم الخوئي، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، دارالزهراء، بيروت، 1403 ق. ج 8، ص 69.
25. فهرست الطوسي، صص 62-63.
26. زکي الدين المولي عناية الله بن علي القُهپائي، مجمع الرّجال، الطبعة الثانية، مؤسّسة مطبوعاتي اسماعيليان، قم، 1403ق. ج 164؛ جامع الرواة، ج 1، ص 554.
27. رجال النجاشي، ص 383؛ فهرست الطوسي، ص 284؛ رجال ابن داود، ص 304.
28. رجال البرقي، ص 60؛ رجال النجاشي، ص 438.
29. رجال النجاشي، ص 61؛ فهرست الطوسي، ص 90.
30. نک: معجم رجال الحديث، ج 8، ص 69.
31. نک: حسين بن محمد تقي النوري الطبرسي، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسّسة اسماعيليان، قم، ج 3، ص 577؛ معجم رجال الحديث، ج 3، ص 222؛ حسينعلي المنتظري، دراسات في ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلامية، الطبعة الاولي، المرکز العالمي للدراسات الاسلامية، قم، 1408ق. ج 4، ص 305.

منبع مقاله :
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد