بين اخلاق و صفات خوب و بد پيروان يك مذهب و حقانيت و بطلان آن مذهب هيچ تلازمي وجود ندارد. بلكه حقانيت و بطلان هر دين و مذهب را بايد با استدلال و از آموزههاي اعتقادي و عملي آنها كه در كتابها و متون مربوط به اين علوم مطرح شده بدست آورد. چون ممكن است كسي خود را به دين و مذهبي منسوب نمايد اما عملاً هيچ تعهدي به مباني اعتقادي و برنامههاي عملي آن مذهب نداشته باشد. اما اگر از عملكرد و رفتار كساني كه خود را به مذهب و ديني منسوب ميكنند حقانيت يا بطلان آن دين و مذهب نتيجهگيري شود، پس بايد از وجود افراد راستگو و درستكار در ميان كافران و وجود افراد دروغگو و خائن در ميان مسلمانان، حقانيت دين كفار نتيجه گرفته شود و گفته شود چون در ميان كفار راستگو و در ميان مسلمانان دروغگو وجود دارد، پس دين كفار حق است.[1] در حاليكه هيچ كسي چنين نتيجهاي را نميگيرد. اين به خاطر آنست كه رفتارهاي فطري و غريزي مردم از قبيل راستگويي، درستكاري، خيانت، دروغگويي، عدم پاي بندي به دستورات ديني و ساير صفات خوب و بد در ميان افراد تمام ملتها با قطع نظر از دستورات ديني و مذهبي به اشكال گوناگون وجود دارد و در هيچ دين و مذهبي دروغگويي و فسادهاي اخلاقي از برنامههاي عملي و آموزههاي مذهبي به شمار نميآيد. بنابراين ممكن است يك سني راستگو و درستكار باشد و يك شيعه دروغگو و خيانتكار همانطوري كه ممكن است يك شيعه راستگو و درستكار بوده و يك سني دروغگو و خائن باشد. و نيز ممكن است يك مسيحي يا يهودي راستگو باشد اما يك شيعه يا سني دروغگو باشد.
اگر چنانچه يك شيعه دروغ ميگويد و يا نماز نميخواند و يا روزه نميگيرد و يا مرتكب جنايات مختلف ميشود، اينها همگي دليل برسستي اعتقاد و بيديني او ميباشد نه دليل بر بطلان مذهبي كه خود را به آن نسبت ميدهد. همانگونه كه در ميان اهل سنت افراد زيادي هستند كه دروغ ميگويند يا نماز نميخوانند و به امور شرعي پايبند نميباشند ولي با تمام اينها نميتوان از رفتار نادرست اين سنيها بطلان مذهب او را نتيجه گرفت.
پس بحث از اينكه شيعه بيشتر دروغ ميگويد يا سني و يا شيعه و سني هر كدام تا چه حدي به مباني اعتقادي و عملي مذهب خود متعهد هستند يا تا چه حدي متعهد نيستند، نميتواند موضوع براي حق و بطلان قرار بگيرد بلكه در مسئله حق و بطلان مذهب شيعه و سني بحث اينگونه قابل طرح است كه كدام يك از اين دو مذهب راه حق و راه مستقيم است كه خدا و رسولش براي بشر معين نموده كه اگر كسي به آن ايمان آورد و تعهد كامل به مباني اعتقادي و عملي آن داشته باشد و درست بر طبق آن عمل نمايد در پيشگاه خدا رستگار بوده و نجات يافته است، و كدام يك از آنها باطل است كه اگر هم صد در صد به آن عمل شود هيچ اثري در جهت رستگاري و نجات از عذاب الهي نخواهد داشت. ما اگر واقعاً در جستجوي حق هستيم بايد به ادله طرفين رجوع نموده و آنها را مورد بررسي قرار دهيم و بعد قضاوت كنيم كه چه كسي خوب است و چه كسي بد.
به هر حال هم شيعيان و هم سنيها خودشان را پيرو راستين پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اسلام ميدانند لكن با مجرد ادعا كه نميشود چيزي را ثابت كرد. شيعيان در اين عرصه به روايات متعددي از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در كنار قرآن چنگ زده و راهي را انتخاب نمودهاند كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در فراسوي آنان قرار داده است آنان به دلالت حديث ثقلين[2]، حديث منزلت[3]، حديث سفينه[4]، حديث غدير[5] و احاديث ديگر در كنار آيه اطاعت[6]، آيه ولايت[7]، آيه مباهله[8]، آيه تطهير[9]، و صدها قرائن ديگر حجت را درباره امامت اهل بيت ـ عليه السّلام ـ بعد از پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر همگان تمام دانسته و مذهب تشيع كه همان مذهب اهل بيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ باشد را انتخاب نمودهاند.
اما اهل سنت هيچ دليل شرعي و عقلي قابل قبولي را در انتخاب راهي كه ميروند نميتوانند ارائه دهند و فقط در مقابل عمل انجام شده سرانشان قرار گرفته و از اهل بيت پيامبر فاصله گرفته و گرفتار يك سلسله آموزههايي شدهاند كه امروز براي همه مسلمين دردسر ايجاد نموده است. از آن جمله كتاب آيات شيطاني كتاب المهجول في حيات الرسول، كتاب پيامبر مرگ و امثال اين كتابها توسط دشمنان اسلام با استناد به روايات اهل سنت نگاشته شد. و با چوب و سلاح روايات اهل سنت دارند بر فرق اسلام ميكوبند و هيچگاه نتوانستهاند از متون روايي معتبر شيعه سوژهاي بر عليه اسلام بيابند.
پس محقق حق جو كسي است كه هم به تاريخ صدر اسلام رجوع نمايد و هم به كتابهاي كلامي و حديثي شيعه و سني مراجعه كند تا حق برايش روشن گردد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شيعه در اسلام، محمد حسين طباطبائي.
2. المراجعات، علامه سيد شرف الدين.
3. آنگاه هدايت شدم، سيد محمد تيجاني.
4. با راستگويان باشيد، سيد محمد تيجاني.
پي نوشت ها:
[2] . حاكم نيشابوري، محمد بن محمد، المستدرك علي الصحيحين، 3/110، بيروت دارالمعرفة، 1406ق.
[3] . نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 7/120، بيروت، دارالفكر، بيتا.
[4] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 23/105، بيروت، موسسه الوفاء 1404ق.
[5] . ابن اثير، اسدالغابه، 5/205، تهران، اسماعيليان، بيتا.
[6] . نساء /54.
[7] . مائده/55.
[8] . ال عمران /61.
[9] . احزاب /33.