خانه » همه » مذهبی » سيره بزرگان در سحر خيزي

سيره بزرگان در سحر خيزي

سيره بزرگان در سحر خيزي

يکي از بزرگان امام مي گويد: پنجاه سال، نماز شب امام خميني ترک نشد. امام در بيماري، در صحت، در زندان، در خلاصي، در تبعيد، حتي بر روي تخت بيمارستان قلب هم نماز شب مي خواندند. امام در قم بيمار شدند، به دستور اطبا مي بايست به تهران منتقل مي شدند هوا بسيار سرد بود و برف مي باريد و يخبندان عجيبي در جاده ها وجود داشت. امام چندين ساعت در

656e3eb4 4a7e 4020 bfeb 2bb75c30b1d1 - سيره بزرگان در سحر خيزي
18626 - سيره بزرگان در سحر خيزي
سيره بزرگان در سحر خيزي

تهجد و سحر خيزي امام خميني(ره)

يکي از بزرگان امام مي گويد: پنجاه سال، نماز شب امام خميني ترک نشد. امام در بيماري، در صحت، در زندان، در خلاصي، در تبعيد، حتي بر روي تخت بيمارستان قلب هم نماز شب مي خواندند. امام در قم بيمار شدند، به دستور اطبا مي بايست به تهران منتقل مي شدند هوا بسيار سرد بود و برف مي باريد و يخبندان عجيبي در جاده ها وجود داشت. امام چندين ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بيمارستان قلب، باز نماز شب خواندند. شبي که از پاريس به سوي تهران مي آمدند، تمام افراد در هواپيما خوابيده بودند و تنها امام در طبقه بالاي هواپيما نماز شب مي خواندند.»(1)
فرزند امام خميني مي گويد:
شبي که از پاريس عازم ايران بوديم، امام در هواپيما براي نماز شب برخاستند و چنان مي گريستند که خدمه هواپيما تعجب کرده بودند و شنيدم که پرسيده بودند: آيا امام از چيزي ناراحت هستند؟ من گفتم که کار هر شب امام است.
وقتي امام را از قم مي بردند براي زندان [در عصر طاغوت]، امام با حالتي نماز شب خوانده اند که يکي از همراهان که يک سرگرد بود- به من گفت: ما شديداً تحت تأثير نماز امام واقع شديم؛ و يکي از آنها تا تهران گريه کرده بود.(2)

حاج ميرزا جواد ملکي

يکي از دوستان و نزديکان مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي مي گويد:
مرحوم ملکي(رحمه الله) شب ها که براي تهجد و نماز شب به پا مي خاست. ابتدا در بسترش مدتي صدا به گريه بلند مي کرد. سپس بيرون مي آمد و نگاه به آسمان مي کرد و آيه «ان في خلق السماوات والارض واختلاف الليل والنهار لايات لاولي الالباب» (آل عمران: 190) را مي خواند و سر به ديوار مي گذاشت و مدتي گريه مي کرد؛ پس از تطهير نيز کنار حوض مدتي پيش از وضو مي نشست و مي گريست و خلاصه از هنگام بيدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند جا مي نشست و بر مي خاست وگريه سر مي داد و چون به مصلايش مي رسيد ديگر حالش قابل وصف نبود.(3)

محدث قمي (رحمه الله)

در شرح حال محدث گران مايه، حاج شخ عباس قمي آورده اند:
وي در تمام دوره سال، در چهار فصل، حداقل يک ساعت قبل از طلوع فجر بيدار، و مشغول نماز و تهجد بود. به عبادت آخر شب و قبل از سپيده دم اهميت زياد مي داد و معتقد بود که بهترين اعمال مستحبي، عبادت و تهجد است. فرزند بزرگش مي گويد: «تا آنجا که من به خاطر دارم، بيداري آخر شب از او فوت نشد؛ حتي درسفرها اين شيوه عملي مي شد.» (4) محدث قمي درباره استادش حاج ميرزا حسين نوري نوشته است: « او در زهد و عبادت، سخت کوشا بود. نماز شب او فوت نشد و راز و نيازش با خداوند متعال در تمام شب ها برقرار بود». (5)

آقا نجفي قوچاني

مرحوم آقا نجفي قوچاني مي نويسد: «حجره من و رفيقم وصل به هم بود. از ميان طاقچه، سوراخ نموديم و ريسماني در آن کشيديم که يک سر ريسمان در حجره رفيق بود و يک سر آن در حجره من. وقت خواب، آن سر [ريسمان] را رفيق به پا يا دست خود مي بست و اين سر ريسمان را من به دست خود مي بستم که سحر هر کدام زودتر بيدار شويم، ديگري را بدون اينکه صدايي بزنيم، به توسط ريسمان بيدار کنيم که مبادا طلبه اي از صداي ما بيدار شود و راضي نباشد».(6)

پدر شهيد مطهري

شهيد مطهري مي گفت:« از وقتي يادم مي آمد، مي ديدم هيچ وقت نمي گذاشت که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته، تأخير بيفتد. شام را سر شب مي خورد و سه ساعت از شب گذشته مي خوابيد و حداقل دو ساعت مانده به طلوع صبح بيدار مي شد و حداقل قرآني که تلاوت مي کرد يک جزء بود و با فراغت وآرامش، نماز شب مي خواند. حالا تقريباً صد سال از عمرش مي گذرد، هيچ وقت نمي بينم که يک خواب ناآرام داشته باشد…. اينها دل را زنده مي کند آدمي که مي خواهد از چنين لذتي بهره مند شود، ناچار از لذت هاي مادي تخفيف مي دهد تا به آن لذت عميق تر برسد» (7)
فرزند استاد مطهري(رحمه الله) نيز ضمن تشريح وقايع شب شهادت استاد، چنين مي گويد:
«آن شبي که خبر ترور را شنيديم همگي تا صبح بيدا بوديم. ساعت دو و نيم بعد از نيمه شب بود که زنگ ساعتي که ايشان را مطابق معمول براي نماز شب بيدار مي کرد، به صدا در آمد، ولي ديگر او در قيد حيات نبود. او نماز شبش را در ميان خون مطهرش، زودتر از موعد نماز شب، در تاريکي خيابان خوانده بود.»(8)
رهبر معظم انقلاب، در خاطرات خود از شهيد مطهري، مي فرمايد:
ايشان هنگامي که به مشهد مي آمدند، گاهي اوقات به منزل ما مي آمدند. اتاقي که ايشان شب ها مي خوابيدند، با يک در، با اتاقي که من خوابيدم فاصله داشت. ايشان هميشه وقت خواب مقيد بود به خواندن قرآن. صداي ايشان را مي شنيدم که در هنگام تهجد و نماز شب خواندن، گريه مي کردند .بعدها از دوستان قديمي ايشان شنيديم که ايشان از همان زمان طلبگي هم نماز شب مي خوانده و اهل تهجد بوده است.(9)

مرحوم قاضي

علامه طباطبايي (رحمه الله) نقل مي کرد:
«چون به نجف اشرف براي تحصيل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خويشاوندي، گاه گاهي به محضر مرحوم قاضي شرفياب مي شدم. يک روز در مدرسه اي ايستاده بودم که مرحوم قاضي از آنجا عبور مي کردند، چون به من رسيدند دست خود را روي شانه من گذاردند و گفتند: «اي فرزند! دنيا مي خواهي نماز شب بخوان و آخرت مي خواهي نماز شب بخوان.» اين سخن، آن قدر در من اثر کرد که از آن به بعد، تازماني که به ايران مراجعت کردم، پنج سال تمام، در محضر [مرحوم] قاضي روز وشب به سر مي بردم وآني از ادراک فيض ايشان دريغ نمي کردم و از آن وقتي که به وطن بازگشتم تا وقت رحلت استاد، پيوسته روابط ما برقرار بود.»
علامه مي فرمودند: « ما هر چه داريم از مرحوم قاضي داريم».(10)

شيخ مفيد

داماد شيخ مفيد و شاگرد او، درباره ايشان گفته است که شب هاي مختصري مي خوابيد و باقي را به نماز يا مطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيد مي گذرانيد.(11)

ملا محمد تقي برغاني قزويني؛ مشهور به شهيد ثالث

ايشان هميشه از نصف شب تا طلوع صبح در مسجد خود، به مناجات و ادعيه و تضرع و زاري وتهجد اشتغال داشت و مناجات خمس عشره را از حفظ مي خواند و بر اين شيوه پسنديده استمرار داشت.
وي در نيمه شب هاي زمستان، در پشت بام مسجد خود، در حالي که برف به شدت مي باريد، پوستيني بر دوش و عمامه بر سر داشت و مشغول تضرع ومناجات بود وبه حالت ايستاده، دست ها را به سوي آسمان بلند مي کرد، تا اينکه برف، سراسر قامت مبارکش را سفيد پوش مي کرد. ايشان درمحراب عبادت، هنگام سحر،در حالي که مشغول خواندن مناجات خمس عشره در سجده بود، به دست فرقه وهابيه به شهادت رسيد.(12)

سحرخيزي حاج ملا هادي سبزواري

هر شب در زمستان و تابستان و بهار و پاييز، ثلث آخر شب را بيدار بود و در تاريکي شب عبادت مي کرد تا اول طلوع آفتاب….و اول شب سه ساعت در تاريکي عبادت مي کرد، و نيم ساعت در حياط راه مي رفت.(13)

آخوند ملا محمد کاشي

آخوند ملا محمد کاشي، استاد مرحوم آقا نجفي قوچاني، هنگام سحر، بسيار مخلصانه و با حضور قلب و سوز و گداز به نماز مي ايستاد. يکي از روزها، شخصي، طلبه اي را پس از پايان درس ايشان به حضورشان آورد و گفت: آقا! اين شيخ مي گويد شب گذشته از در و ديوار، صداي «سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه والروح » شنيده است و به چشم خود، شما را به سجده ديده و ذکر در وديوار را از پس ذکر شما شنيده است.
مرحوم آخوند در پاسخ گفت: اينکه در و ديوار ذکري را تکرار کنند، دور نيست؛ مهم اين است که گوش او براي شنيدن اين ذکرها شنوا شده است.(14)

پي نوشت ها:

1. فرازهايي از ابعاد روحي، اخلاقي وعرفاني امام خميني، ص 20.
2. همان.
3. ميرزا جواد ملکي تبريزي، رساله لقاء الله : ميرزا جواد ملکي تبريزي، ترجمه و تعليق: سيد احمد فهري، ص 128.
4. علي دواني، حاج شيخ عباس قمي؛ مرد تقوا وفضيلت، ص61.
5. همان، ص 91.
6. سيد حسن قوچاني، سياحت شرق، صص 198 و 199.
7. مرتضي مطهري، احياي تفکر اسلامي ، صص 93- 95.
8. سيد محمد حسين حسيني تهراني، رساله لب الالباب درسير وسلوک اولي الالباب، صص 19 و 20.
9. سيماي فرزانگان، ص 230.
10. سيدمحمد حسين حسيني، مهر تابان، ص 16.
11. سيماي فرزانگان، ص 172.
12. علامه اميني، شهيدان راه فضيلت، ترجمه: جلال الدين فارسي، صص 476- 479.
13. حاج ملا هادي سبزواري، اسرار الحکم، ص 20، مقدمه.
14. منوچهر صدوقي، تاريخ حکما وعرفاي متأخر برصدر المتألهين، ص 75.

منبع:کتاب گلبرگ شماره 122

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد