خانه » همه » مذهبی » سيرى در ديوان طاقديس (3)

سيرى در ديوان طاقديس (3)

سيرى در ديوان طاقديس (3)

هميشه كاروان وجود را كاروان سالارى طبق نظام احسن پروردگار متعال همراهى مى‏كند و كاروان سالار اوليه براى پيدايش هستى، وجود مبارك پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمد صلى الله عليه و آله وسلم است كه خداوند حكيم به خاطر تجلى حضور او، جهان هستى را آفريد. از اين رو در حديث قدسى آمده است كه: «لولاك لما خلقت

019d789f c5cf 4f00 b7c5 02ab4a37d62c - سيرى در ديوان طاقديس (3)

0010560 - سيرى در ديوان طاقديس (3)
سيرى در ديوان طاقديس (3)

 

نویسنده : سيد محمد شفيعى مازندرانى

 

9. در بيان حديث: «لولاك لما خلقت الافلاك‏» . (41)
 

هميشه كاروان وجود را كاروان سالارى طبق نظام احسن پروردگار متعال همراهى مى‏كند و كاروان سالار اوليه براى پيدايش هستى، وجود مبارك پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمد صلى الله عليه و آله وسلم است كه خداوند حكيم به خاطر تجلى حضور او، جهان هستى را آفريد. از اين رو در حديث قدسى آمده است كه: «لولاك لما خلقت الافلاك‏» .
زين سبب فرمود خلاق جهان
با حبيب خود نبى انس و جان
گر نبودى ذات پاكت‏خاك را
مى‏نكردم خلق و نى افلاك را (42)

10. حديث: «تفكر ساعة خير من عبادة سنة‏» و در حديث ديگر «سبعين سنة‏» . (43)
 

انديشيدن، مقدمه تصميم، و تصميم مقدمه عمل است. بر اين اساس مقام تفكر برتر از مقام عمل است و گاهى يك لحظه انديشيدن، سعادت ابدى را رقم مى‏زند. چنين تفكرى از هزار سال عبادت بهتر است.
طاعت‏بى‏فكر و بى ياد حضور
مرده باشد جاى آن گور است گور
حرف بى‏معنى درخت‏بى‏ثمر
ابر بى‏باران و بحر بى‏گهر
طاعت‏بى‏فكر مى‏دان اى جناب
آن سخن‏هايى كه گويد مرد خواب
نى از آن‏ها مهر مى‏خيزد نه كين
نى به دنيا نفع مى‏بخشد نه دين (44)

11. حديث: «لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين‏» . (45)
 

آفرينش جهان، از جمله انسان، يك مسئله ويژه است. در باب آفرينش ما و نيز مجموعه هستى، پروردگار متعال، از كسى نظرخواهى نكرده است. بنابراين كسى يا پديده‏اى طبق خواست و اراده خود آفريده نشده است.
آن چه مهم‏تر مى‏نمايد آن است كه آيا اعمال و كارهاى آدميان نيز همانند اصل خلقت آنان، بدون خواست و اراده آنان تحقق مى‏يابد يا خير؟ در پاسخ اين سؤال بايد گفت كه ديدگاه‏هاى مختلفى در اين باره وجود دارد. يك عده در شمار جبريون و بعضى در شمار اختياريون‏اند تا آن جا كه در يك رباعى منتسب به خيام آمده است:
من مى خورم و هر كه چو من، اهل بود
مى خوردن من به نزد او سهل بود
مى خوردن من، حق ز ازل مى‏دانست
گر مى نخورم، علم خدا، جهل بود
خواجه نصير الدين طوسى به رباعى فوق پاسخ داده است:
تو مى خورى و هر كه چو تو، اهل بود
مى خوردن تو به پيش او سهل بود
علم ازلى، علت عصيان كردى
پيش عقلا به غايت جهل بود
حقيقت مسئله همان است كه حديث فوق در صدد تبيين آن است. زيرا آدميان داراى دو گونه عمل‏اند. اعمالى كه براساس اراده، اختيار و تصميم و انتخاب آنان انجام مى‏گيرد و اعمالى كه به دور از اراده و خواست آنان صورت مى‏پذيرد; اولى را اعمال اختيارى و دومى را اعمال جبرى گويند. بنابراين اگر در زندگى خود دقت كنيم، هر دو نوع از اعمال، حضور دارند. نه همه اعمال به طور اجبارى صورت مى‏گيرند و نه همه آن‏ها به طور اختيارى. در نتيجه، اين مسئله از مقوله «امر بين امرين‏» است.
مقدمات بسيارى از كارهاى اختيارى ما جبرى هستند، ولى افعال و اعمال مبتنى بر آن‏ها طبق خواست و اراده و انتخاب ما به انجام مى‏رسند. اين گونه اعمال را با توجه به مقدمات آن‏ها مى‏توان به مهيا كننده مقدمات نسبت داد، و با توجه به اختيار و اراده فاعل آن اعمال مى‏توان به فاعل آن‏ها نسبت داد. اين گونه اعمال نسبت‏به فاعل، اعمال ارادى‏اند.
هست امر بين امرين اى پسر
نشنو از من بلكه بشنو از خبر
هم‏چنين دان اقتدار و اختيار
بر دهان جبريان پنبه فشار
اختيارش آن چه مى‏دانى بود
يعنى از اوصاف امكانى بود
وصف امكانى تو دانى چيست آن؟
نفى ضد است آن حقيقت نيست آن
قدرت و علم و حيات و اختيار
جمله را مثل وجود او شمار
جمله امر بين امرين است و بس
نسبتش با وصف عنقا و مگس (46)

12. حديث: «لولا ان الشياطين يحومون حول قلوب بنى‏آدم نظروا الى ملكوت السموات و الارض‏» . (47)
 

چشمان روح و ديدگان باطن آدمى، توانايى ديدن ملكوت عالم را دارد. اگر موانع در كار نباشد، آدمى از حقايق هستى آگاهى پيدا مى‏كند. اين موانع بى‏شمارند و مهم‏ترين آن‏ها ابليس است.
گفت آن سالار اقليم شهود
بر روانش باد صد عالم درود
گرد دل‏هاى بنى آدم اگر
حزب شيطان را نبودى كر و فر
ديده‏شان ديدى ملائك را عيان
سير كردندى زمين و آسمان
آسمان و خاك ديدندى اسير
پيش تقدير خداوند قدير
جمله را تسبيح و تقديس خدا
فهمد او گرچه نمى‏فهميم ما (48)

13. بيان حديث: «اكثر اهل الجنة البلهاء» . (49)
 

بلها را برخى از اهل قلم، ابلهان ترجمه كرده‏اند و نوشته‏اند كه: آدم به دور از عقل (كم‏عقل و محروم از عقل) در بهشت فراوانند. و بعضى ديگر گفته‏اند: منظور از بلها كسانى هستند كه در برابر نداى عقل، به فرمان آسمان بيشتر گردن مى‏نهند و اين گونه افراد در بهشت‏بيشتر از اشخاص ديگرند. ولى علامه نراقى، ابلهان را زيركان اين عالم مى‏داند. كسانى كه دنيا را شناخته‏اند و از مكر آن باخبرند. از اين رو شيفته آن نمى‏شوند و فريب آن را نمى‏خورند.
خيز، بگريز از جهان عقل و هوش
بر نواى ابلهى انداز گوش
اكثرا اهل بهشتند ابلهان
ابلهان اين جا و آن جا از شهان
ابلهان در كار و بار اين جهان
زيرك و دانا بهر راز نهان
عقل ما را سوى بى‏عقلى كشيد
اين‏چنين عقلى در اين عالم كه ديد
اى رفيقان من كنون ابله شدم
از ره و رسم شما مكره شدم
بعد از اين دست من و دامان عشق
جان اين افسرده جان و جان عشق (50)

14. اشاره به فرازى از دعاى كميل: « فهبنى يا الهى و سيدى و مولاى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك ‏» . (51)
 

سيد بن طاووس در اقبال الاعمال در باب نيمه شعبان مى‏نويسد:
اين دعا در نيمه شعبان و شب‏هاى جمعه خوانده مى‏شود. او مى‏نويسد: در نيمه شعبان، كميل، امام اميرالمؤمنين عليه السلام را در حال سجده مشغول قرائت اين دعا يافت. از آن حضرت تقاضا كرد تا آن را برايش املا كند. امام فرمود: اين دعاى خضر پيامبر است و سپس به كميل فرمود: بنويس (همه دعا را او نوشت) .
در يكى از فرازهاى اين دعا آمده است: … اى خداى من! گيرم كه بر عذاب تو صبر كنم بر فراق تو چه كنم؟
در عذابت گيرم آوردم شكيب
چون بسازم با فراقت اى حبيب
آتش تو گلشن ريحان من
دوزخ تو جنت رضوان من
چون تو تيغم مى‏زنى شهپر بود
تيغ تو بر تاركم افسر بود (52)

15. در بيان حديث: «من عرف نفسه فقد عرف ربه‏» . (53)
 

صاحب‏نظران روح را از مقوله ماده نمى‏دانند. چون يك مرده موجودى است كه از يك حيث، شباهت‏به ذات حق دارد گرچه تفاوت ره بسيار است و خالق را با مخلوق نمى‏توان مقايسه كرد، ولى از حيث غيرمادى بودن شباهتى در ميان است. اگر ويژگى‏هاى مجرد [غيرمادى بودن] را ارزيابى كنيم، راه براى عقل و انديشه در جهت‏شناخت‏خدا باز مى‏شود و مساله خداشناسى روح، در عين بى‏نشانى، داراى هستى غيرقابل انكار و صاحب تاثير است.
هر كسى كو عارف نفس خود است
عارف پروردگار سرمد است
مى‏شناسد هست‏بى‏جا و مكان
هم نشان يابد ز بود بى‏نشان (54)

16. در بيان حديث: «كل ما ميزتموه باوهامكم فهو مخلوق مثلكم و مردود اليكم‏» . (55)
 

ذات خدا را از راه توجه به آثار وجود آن مى‏توان شناخت. آثار حكمت، هوش، حيات، هدف‏دارى و غايت‏مندى در ابعاد مختلف طبيعت موج مى‏زند و ما از اين راه كشف مى‏كنيم كه خالق آن داراى صفات و ويژگى‏هاى برتر است و در باب شناخت ذات خدا، هرگز نبايد با عقل ناقص خود به اين ميدان عظيم تاخت.
عنقا شكار كس نشود، دام، بازگير
كانجا هنوز باد به دست است دام را
اى مگس، عرصه سيمرغ، نه جولانگه توست
عرض خود مى‏برى و زحمت ما مى‏دارى
بر اين اساس در احاديث آمده است: «لاتفكروا فى ذات الله بل تفكروا فى صنعه; در چگونگى ذات خدا، عقل و فكر خود را خسته نكنيد كه جز تحير، سرگردانى و سرانجام شك و عقب‏گرد اعتقادى نتيجه ندارد، بلكه در آفريده‏هاى آن دقت كنيد تا بر يقين شما افزوده شود» . اين مسئله به دليل آن است كه درك ذات خدا فراتر از ابزار دركى است كه در اختيار ما هستند. اگر تصويرى از خدا در ذهن خود فراهم سازيم و بپنداريم كه اين تصوير مى‏تواند از ذات خدا حكايت كند، سخت در اشتباهيم، زيرا آن تصوير، جز مخلوق ذهنى ما نيست و هرگز حكايت از وجود يكتا و لايتناهى الهى ندارد.
علم تو جانا به جز تصوير نيست
خود ببين تصوير جز تاثير چيست
خود خيالت مى‏تراشد صورتى
سازد آن را بهر فهمت آلتى
آن‏چه در ذهن تو آيد اى فتى
هست مخلوقى چو تو بى‏دست و پا (56)

پي نوشت ها :
 

41) بحارالانوار، ج 15، ص 28 و ج 16، ص 406 و ج 57، ص 199.
42) ديوان طاقديس، ص 94.
43) بحارالانوار، ج 69، ص 293 و ج 71، ص 327 و ج 89، ص 129.
44) ديوان طاقديس، ص 398.
45) بحارالانوار، ج 4، ص 197 و ج 5، صص 12 و 22 و ج 71، ص 127 و ج 78، ص 354.
46) ديوان طاقديس، ص 349.
47) بحارالانوار، ج 59، ص 163 و ج 63، ص 332 و ج 70، ص 59 و 161.
48) ديوان طاقديس، ص 303.
49) بحارالانوار، ج 5، ص 121 و ج 70، ص 9 و ج 97، صص 94 و 98.
50) ديوان طاقديس، ص 265.
51) بحارالانوار، ج 87، ص 304.
52) ديوان طاقديس، ص 215.
53) بحارالانوار، ج 2، ص 32 و ج 69، ص 293.
54) ديوان طاقديس، ص 143.
55) بحارالانوار، ج 69، ص 293.
56) ديوان طاقديس، همان.
 

منبع : www.naraqi.com
ادامه دارد ….
ae

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد