نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
سَبَبیّت و طَریقیّت
نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
سبب عبارت است از چیزی كه هرگاه مانعی در كار نباشد باعث به وجود آمدن چیزی شود. چنانچه آتش سبب سوختن است. (1)
از بحثهای مطروحه در «اماره» اینكه آیا «اماره» از باب سببیّت حجت است یا طریقیت؟ (2) معنای طریقیت اماره این است كه اماره تشریع شده تا مكلف را به واقع برساند كه در صورت اصابه بهواقع «منجّز» خواهد بود، و در صورت تخلف از واقع و به خطا رفتن «معذر» است. به دیگر سخن كار «اماره» بنابر طریقیت «منجّزیّت و معذریّت» است و مجعول در این فرض حكم وضعی است، نه تكلیفی، و منظور از سببیّت اماره این است كه وقتی اماره بر امری اقامه شد، خود اماره موجب حدوث مصلحتی در مؤدّی «اماره» میشود، به گونهای كه در صورت خطا، شارع برای چنین شخصی طبق «اماره» حكم ظاهری جعل میكند. و مجعول در این فرض حكم تكلیفی ظاهری است.
مثال: وقتی در خبر آمده «نماز جمعه واجب است»، اگر در واقع نماز جمعه واجب نباشد، با فرض چنین امارهای و بنابر سببیّت، شارع حكم ظاهری به عنوان وجوب نماز جمعه برای فردی كه اماره برای او اقامه شد، جعل خواهد كرد. اما بنابر طریقیت اگر مكلف در روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند، معذور است.
افتراق بین سببیّت و طریقیت در اماره (3)
1.بنابر سببیّت، عمل بر طبق «اماره» فینفسه دارای مصلحت بوده، به خلاف طریقیت كه مصلحت منحصراً در صورت ادراك واقع است. 2.نتیجه سببیّت جعل حكم تكلیفی و نتیجهی طریقیت جعل حكم وضعی است. 3.بنابر سببیّت حكم واقعی از فعلیّت ساقط میشود (چه اماره اصابه به واقع كند یا نكند)، زیرا بنابر سببیّت حكم ظاهری فعلی جعل شده، پس اگر واقع هم بر فعلیّت باقی بماند، اجتماع مثلین یا ضدّین پیش خواهد آمد، و اما بنابر طریقیّت در صورت اصابه بهواقع، منجزیّت و در صورت خطا، سقوط واقع از فعلیت لازم میآید. 4.اگر مكلف بر طبق «اماره» عمل نكند بنابر سببیّت (چه در صورت اصابه و چه در صورت خطا) بر شارع عصیان كرده زیرا مخالفت حكم ظاهری شده است. اما بنابر طریقیت در صورت اصابه، مخالفت با واقع و در صورت خطا، تجرّی خواهد بود. 5.در بعضی از موارد بنا بر سببیّت مجزی است و بنابر طریقیت مجزی نیست. مثال: اگر انسان عادلی خبر داد كه سوره جزء نماز نیست، و مكلف براساس این خبر نماز بیسوره به جا آورد، سپس معلوم شد كه سوره جزء نماز است، بنابر سببیّت چنین نمازی صحیح و بنابر طریقیت باطل خواهد بود.
آیا اماره طریق است یا سبب؟
حق این است كه «اماره» به عنوان طریقیت حجّت است، زیرا مهمترین دلیل حجیّت اماره «بناء عقلاء» بود، و عقلاء قطعاً به جهت كاشفیت اماره از واقع و به امید اینكه با اماره به واقع برسند، آن را حجت دانسته و بر طبق آن عمل میكنند. (4)
پینوشتها:
1. ما یلزم من وجوده الوجود و من عدمه العدم.
2.اصول الفقه، ج3، ص 39؛ كفایة الاصول، ج2،ص 49.
3.اصطلاحات الاصول، «السببیّته و الطریقیّه».
4.اصول الفقه، ج3، ص 40.
منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم