خانه » همه » مذهبی » سیر تربیتی آیت الله نخودکی

سیر تربیتی آیت الله نخودکی

سیر تربیتی آیت الله نخودکی

انسان چیست؟ این سؤالى است كه وقتى ماجراى زندگى بعضى را مطالعه مى‏كنى، تمام ذهنت را پر مى‏كند. این گِل متعفن كه با «نفخت فیه من روحى»(1)، مسجود ملائكه شد، حال هم مى‏تواند با پیروى از هواى نفس و شیطان، خود را به رده‏هاى پایین‏تر از چهار پا و به طرف گل متعفن بكشاند و هم ظرفیت این را دارد كه از فرشتگان بالاتر رود. آیة‏الله نخودكى از این

eb05eefe 9647 4e07 812e 7a16e7b21366 - سیر تربیتی آیت الله نخودکی

0026689 - سیر تربیتی آیت الله نخودکی
سیر تربیتی آیت الله نخودکی

 

 

انسان چیست؟ این سؤالى است كه وقتى ماجراى زندگى بعضى را مطالعه مى‏كنى، تمام ذهنت را پر مى‏كند. این گِل متعفن كه با «نفخت فیه من روحى»(1)، مسجود ملائكه شد، حال هم مى‏تواند با پیروى از هواى نفس و شیطان، خود را به رده‏هاى پایین‏تر از چهار پا و به طرف گل متعفن بكشاند و هم ظرفیت این را دارد كه از فرشتگان بالاتر رود. آیة‏الله نخودكى از این دسته انسان‏هاست. او از كسانى است كه سراسر زندگى‏شان نور است. 80 سال عمر وى، «نورٌ على نور» بود.(2) افراد زیادى در طول تاریخ 80 سال عمر را پشت سر گذاشته‏اند؛ اما تعداد معدودى به این رتبه رسیده‏اند. وى چنان از عمر – این مهلت بشر – براى رسیدن به مطلوب بهره جست كه انسان غرق تعجب و خجالت مى‏شود. زندگى جریان دارد و روزها از پى هم مى‏گذرند؛ هم براى آنان كه از نفس خود، اسبى راهوار، براى طى طریق یار ساخته‏اند و هم براى كسانى كه عمرشان «چراگاه شیطان»(3) است و خود چون اسبى رام، مطیع ابلیس هستند.
حدود 150 سال پیش در نیمه ماه ذى القعده الحرام، كودكى به نام حسنعلى در یكى از محلات اصفهان به دنیا آمد. پدر وى، ملاعلى اكبر، مردى زاهد و پرهیزگار و داراى روشى منحصر به فرد در زندگى بود. هر درآمدى كه كسب مى‏كرد، نیمى را براى خانواده خود هزینه مى‏كرد و بقیه را به سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام‏ الله ‏علیها اختصاص مى‏داد.
پدر، این یگانه فرزند خردسال خود را در هر سحرگاه – كه خود به تهجد و عبادت مى‏پرداخت – بیدار مى‏كرد و او را با نماز، دعا و راز و نیاز آشنا مى‏ساخت. او از هفت سالگى فرزند را تحت تربیت و مراقبت، انسانی خودساخته و عارف بزرگوار، حاج محمد صادق تخته فولادى قرار داد. این كودك، از همان زمان، به نماز، روزه، مستحبات، نوافل شب و عبادت مى‏پرداخت و تا 11 سالگى كه این مرد بزرگ دار فانى را وداع گفت، تحت تربیت وى بود. شیخ حسنعلى از 12 تا 15 سالگى با وجود نداشتن استاد، تمام روزها، جز روزهاى حرام، روزه بود.(4) در ماه محرم، از روز اول تا نهم روزه مى‏گرفت و به آب افطار مى‏كرد و عصر عاشورا، كمى تربت تناول مى‏كرد و شب‏ها تا صبح به عبادت مشغول بود. او تا پایان عمر، دو ماه رجب و شعبان را به رمضان وصل مى‏كرد و ایام البیض(5) هر ماه را روزه مى‏گرفت؛ شب‏ها تا صبح بیدار مى‏ماند و آرام نداشت.
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ
از یمن دعاى شب و ورد سحرى بود
او علاوه بر تهذیب نفس، از اوایل جوانى به كسب دانش و تحصیل علوم مختلف مشغول بود. او خواندن، نوشتن و ادبیات عرب را در اصفهان فرا گرفت و در همین شهر، نزد استادان بزرگ آن زمان به تحصیل فقه، اصول، منطق و فلسفه پرداخت. تفسیر قرآن را از پسر مرحوم كاشفى آموخت و پس از آن، براى تكمیل تحصیلات خود به نجف رفت و از درس‏هاى سیدمحمد فشاركى و سید مرتضى كشمیرى استفاده مى‏كرد.
 

براى این كه با مقام معنوى وى آشنا شویم، به این حادثه كه در 24 سالگى او روى داد، توجه كنید:
جواهرات حاكم اصفهان، ظل السلطان مفقود شد. او عده زیادى از خدمت‏كاران را تحت شكنجه و آزار قرار داده تا اعتراف به دزدى كنند. وزیر او در یك جلسه، نزد آقاى نخودكى و یكى از عالمان، از این آزار و اذیت خبر داد. آقاى نخودكى فرمود اگر قول بدهد دزد را نخواهد من جاى جواهرات را مى‏گویم. و باید دست خط و امضا بدهد كه دزد را نمى‏خواهد. بعد از امضا و دست خط ظل السلطان، آقاى نخودكى گفت: در خارج از شهر، در فلان نقطه، قنات متروكه‏اى است؛ در داخل چاه، زمین را حفر كنید؛ جواهرات آن جاست. پس از یافتن جواهرات، وزیر نزد آیة‏الله نخودكى آمد و گفت: ظل السلطان، دزد را مى‏خواهد. آقا گفت: شما چطور تعهد خود را نادیده مى‏گیرید. ظل السلطان گفت: من این حرف را نمى‏فهمم؛ من دزد را مى‏خواهم. آقا گفت: من اول شرط كردم و شما هم قبول كردید و كارى از من ساخته نیست.
ظل السلطان گفت: من دستور مى‏دهم كه تو را فلك نمایند تا اقرار كنى. كار كه به این جا رسید، شیخ حسنعلى گفت: اگر قرار است من مضروب شوم، تو براى این امر، بهتر هستى. بنابراین، به موكلین و نیروهاى نامرئى كه در اختیارش بود، امر كرد تا او را به حیاط باغ حكومتى برده، بر پایه بستند و شروع به چوب زدن كردند و وقتى خدمت‏كاران هم جلو مى‏رفتند، خود مضروب مى‏شدند و فرار مى‏كردند. او نیم ساعت چوب خورد و بعد از این واقعه، او از اصفهان خارج شد و به مشهد مقدس سفر كرد. در مشهد، علاوه بر درس و تحصیل، به تزكیه نفس و ریاضت‏هاى شرعى پرداخت.
پس از آن به اصفهان بازگشت و دوباره براى ادامه تحصیلات به نجف اشرف رفت و بعد براى تزكیه نفس به مشهد بازگشت و در حجره‏اى از صحن عتیق، به امور معنوى مشغول شد. در این سفر، در مدتى بیش از یك سال، هر شب تمام قرآن مجید را در حرم امام رضا علیه‏السلام قرائت كرد و نزد عالمان آن عصر، به كسب علوم ظاهرى پرداخت.
آیة‏الله نخودكى مدتى هم به شیراز رفت و در آن مدت، صبح‏ها در مطب حاجى میرزا جعفر، طبیب مشهور عصر، به معاینه و معالجه بیماران سرگرم بود و عصرها، كتاب قانون بوعلى را نزد وى مى‏خواند. در یادداشتى كه از خود آیة‏الله نخودكى به دست آمده، چنین نوشته شده است:
نیست علمى كه مرا نیست به آن استقصا
اى بسا گنج كه خوابیده به ویرانه ماست.
وى از تمام علوم ظاهرى و باطنى اطلاع و آگاهى داشت و معتقد بود كه بعد از علم توحید، ولایت و احكام شرعیه كه تعلم آنها واجب است، تحصیل سایر علوم نیز لازم و پسندیده است. آیة‏الله نخودكى؛ فقه، تفسیر، هیئت و ریاضیات را براى طلاب تدریس مى‏كرد؛ ولى در فلسفه و علوم الهى با آن كه متبحر كامل بود، تدریس نداشت و معتقد بود كه طالب این علم، باید ابتدا اخبار معصومین علیهم‏السلام را كاملاً مطالعه كرده باشد و علم طب را نیز بداند و در حین تحصیل، باید به تزكیه نفس بپردازد؛ زیرا پیامبر، ابتدا مردم را تزكیه و تصفیه مى‏كرد و بعد كتاب و حكمت. بخشى از معضلات علم حكمت و فلسفه جز به مكاشفه حل شدنى نیست و… .

پي‌نوشت‌ها:
 

1.ص (38)، آیه 72.
2. نور (24)، آیه 35.
3. دعاى مكارم اخلاق امام سجاد علیه السلام.
4. روز عید فطر و قربان.
5. 13 تا 15 هر ماه را ایام البیض مى‏گویند.
 

منبع:کتاب نشان از بی‌نشان‌ها

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد