مادر شاه قلی میرزا که دختر محمدعلی خان زند بود به اتفاق ای باجی دختر مجنون خان پازوکی میبایست به عمارت کلاه فرنگی شاه شهید که مجلس تحویل در آنجا منعقد میشد و بعد از تحویل درهای آن بسته بود بیایند. احدی به خوانچهها و مجموعههای اسباب تحویل دست نمیزد. روز مزبور درب اتاق باز میشد. این دو خانم در حضور حضرت خاقانی دو ظرف از آن خوانچهها را برمی داشتند و میان باغ انداخته میشکستند.
بعد از آن تمام اهل حرمخانه آن ظروف را میبایست بشکنند و اسباب هفت سین را یغما کنند. به یکدیگر میریختند و فریادها و خنده ها و زد و خوردهای غریب میشد.بعد از اتمام این کار غنچه دهن و گنجشکی که از خدمه حرم بودند دو نفر کنیز سیاه تنومند را که یکی گل عنبر و یکی مشک عنبر نام داشتند و سپرده به مادر الله وردی خان جبه دار بودند می آوردند… زنها جمع میشدند این دو کنیز را با لباس میان حوض می انداختند و آن دو نفر در میان حوض آب مشغول کشتی میشدند. مابقی در اطراف حوض های و هوی میکردند.
بعد که کنیزها از آب بیرون می آمدند موقع شاباش میشد.خود خاقان بدست مبارک شاهی زیادی می پاشیدند. همه اهل اندرون در آن موقع بهم میریختند. از خانم ها و شاهزاده خانم ها و خادمان حرم بلکه غلام بچه ها و خانه شاگرد و خواجه سرایان بر کله یکدیگر میزدند. پول را از زمین میربودند. آن وقت شاهزادگان میآمدند به حضور.
آش ماست مخصوصی که طبخ حضوری بود و دیگها بر سر بار بود یک گاودوش چینی یعنی کاسه ای که دسته داشت و او را شیرخوری میگفتند هر یک در دست داشتند و با همان ظرف اش از دیگ ها برداشته میخوردند. غذا در آن روز منحصر به همین آش بود و به همین طریق مذکور خورده میشد.بعد از صرف آش در خدمت حضرت خاقان مشغول به قمار میشدند… روز سیزده عید باید بدین منوال بگذرد. (ص۵۴)
با سپاس از دکتر سعید میرسعیدی
“احمدمیرزا عضدالدوله، تاریخ عضدی، نشر علم، چاپ اول ۱۳۷۶”
ممالک محروسه ایران