1. علي در حالت نماز، پيکان از قدم مبارکش بيرون کشيدند، متوجه نشد، چگونه در حال نماز متوجه سائل شد؟! يعني صداي سائل از درد بيرون کشيدن تير موثرتر هست؟!
2. حالت رکوع از حالاتي هست که ايما و اشاره در آن ممکن نيست، زيرا دو دست بر زانو قرار دارند و سر نيز خم شده و پايين هست، از اين رو با سر و صورت نمي توان اشاره کرد، صرف نظر از استبعاد اين که علي در نماز متوجه سائل شده باشد، چگونه در حال رکوع به سائل ايما و اشاره کرده و او را به سوي خود خوانده که به نمازش خللي وارد نشود؟
با توجه به مجموعه شبهاتي که از ناحيه مخالفان درباره آيه شريفه ولايت: «إِنَّمَا وَلِيُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ».[1] ايراد گرديده و اصولا هيچگونه پشتوانه علمي منطقي ندارند، نياز به پرداختن به تک تک اين گونه شبهات نمي باشد زيرا خيلي از آن ها در رديف قضايايي است که «قياساتها معها» دليل بطلان شان در خود آن شبهات و ايرادها موجود است، و با اندک تأمل و دقت توسط خواننده منصف و آگاه، حتي خوانندگان اهل سنت، واضح البطلان مي باشد.
بنابراين در اين نوشتار به نکات اصلي و اساسي موجود در آيه بر اساس دلالت خود آيه و روايات وارده در شأن نزول آن و نيز شواهد مسلم تاريخي و ادبي، به صورت کلي و مستدل مي پردازيم که اساس هرگونه شبهه و شبهه پردازي را درباره آن از بين مي برد و بحول و قوه الهي حقيقت را «کاالشمس في رابعة النهار» در معرض ديد همگان و در منظر انظار اهل نظر و انديشه قرار مي دهد؟ مگر کساني که مصداق آيه شريفه: «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ».[2] باشند:
الف: در بسياري از کتب اسلامي و منابع اهل تسنن، روايات متعددي مبني بر اين که آيه مورد سئوال در شأن علي ـ عليه السلام ـ نازل شده، نقل گرديده که در بعضي از آن ها اشاره به مسأله بخشيدن انگشتر در حال رکوع نيز شده و در بعضي نشده، و تنها به نزول آيه درباره علي ـ عليه السلام ـ قناعت گرديده است.
از جمله ابن عباس از ابوذر غفاري نقل مي کند که گفت:
«… روزي از روزها با رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در مسجد نماز مي خواندم، سائلي وارد مسجد شد و از مردم تقاضاي کمک کرد، ولي کسي چيزي به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدايا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاي کمک کردم ولي کسي جواب مساعد به من نداد؛ در همين حال علي ـ عليه السلام ـ که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزديک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد، پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که درحال نماز بود اين جريان را مشاهده کرد، هنگامي که از نماز فارغ شد سر به سوي آسمان بلند کرد و چنين گفت: خداوندا برادرم موسي از تو تقاضا کرد که روح او را وسيع گرداني و کارها را بر او آسان سازي و گره از زبان او بگشائي تا مردم گفتارش را درک کنند، و نيز موسي درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزير و ياورش قرار دهي و به وسيله او نيرويش را زياد کني و در کارهايش شريک سازي. خداوندا! من محمد پيامبر و برگزيده توام، سينه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علي را وزير من گردان تا به وسيله او، پشتم قوي و محکم گردد».
ابوذر مي گويد: «هنوز دعاي پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پايان نيافته بود که جبرئيل نازل شد و به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ گفت: بخوان، پيامبر فرمود: چه بخوانم؟ گفت: بخوان «انما وليکم الله…».[3]اين شأن نزول از طرق مختلفي نقل شده که گاهي در جزئيات و خصوصيات مطلب با هم تفاوت هايي دارند اما اساس و عصاره همه يکي است.
اين روايت را «ابن عباس و عمار ياسر و عبدالله بن سلام و سلمة بن کهيل و انس بن مالک و عتبة بن حکيم و عبدالله ابي و عبدالله بن غالب و جابر بن عبدالله انصاري و ابوذر غفاري» نقل کرده اند.[4]و افزون بر ده نفر که به نام آنان اشاره شد، از خود امير المومنين ـ عليه السلام ـ نيز اين روايت در کتب اهل سنت نقل شده است.[5] جالب اينکه در کتاب «غاية المرام» تعداد 24 روايت در اين باره از طرق اهل تسنن و 19 روايت از طرق شيعه نقل کرده است.[6]کتاب هاي معروفي که اين حديث در آن نقل شده از سي کتاب تجاوز مي کند که همه از منابع اهل سنت است، از جمله محبّ الدين طبري در «ذخاير العقبي» و علامه قاضي شوکاني در کتاب «تفسير فتح القدير» ج2، و در «جامع الاصول»، ج9، و در «اسباب النزول» واحدي، و در «تذکرة» سبط بن جوزي، و در «نور الابصار» شبلنجي، و در «تفسير طبري» و در «کتاب الکافي الشاف» ابن حجر عسقلاني، و در «مفاتيح الغيب» رازي، ج3، و در «تفسير در المنثور» ج2، و در کتاب «کنزالعمال» ج6، و «مسند» ابن مردويه، و «مسند» ابن الشيخ، و علاوه بر اينها در «صحيح نسائي» و کتاب «الجمع بين الصحاج السته» و کتاب هاي متعدد ديگر، اين احاديث آمده است.[7]با اين حال چگونه مي توان به اين همه احاديث عنوان جعلي داد و يا ناديده گرفت، در حالي که در شأن نزول آيات ديگر به يک يا دو روايت قناعت مي کنند، اما گويا تعصب اجازه نمي دهد که اين همه روايات و اين همه گواهي دانشمندان درباره شأن نزول آيه مورد نظر مورد توجه قرار گيرد. و اگر بنا شود در تفسير آيه از قرآن اين همه روايات ناديده گرفته شود ما بايد در تفسير آيات قرآني اصولا به هيچ روايتي توجه نکنيم، زيرا درباره شأن نزول کمتر آيه اي از آيات قرآن اين همه روايت وارد شده است.
اين مسأله به قدري روشن و آشکار بوده که «حسان بن ثابت» شاعر معروف عصر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در اشعار خود که درباره علي ـ عليه السلام ـ سروده چنين آورده است: تو بودي که در حال رکوع زکات بخشيدي. جان به فداي تو باد اي بهترين رکوع کنندگان، و به دنبال آن خداوند بهترين ولايت را درباره تو نازل کرد و در ضمن قرآن مجيد آن را ثبت نمود.[8] پس دراينکه آيه کريمه فوق درباره علي ـ عليه السلام ـ نازل شده هيچ ترديدي وجود ندارد.
ب: اين آيه با کلمه «انما» که در لغت عرب به معناي انحصار مي آيد شروع شده و مي گويد:
«ولي و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است: خدا و پيامبر و کساني که ايمان آورده اند، و نماز بر پا مي دارند و در حال رکوع زکات مي دهند». شکي نيست که رکوع در اين آيه به معناي رکوع نماز است، نه به معناي خضوع، زيرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن، هنگامي که رکوع گفته مي شود به همان معني معروف آن يعني رکوع نماز است، و علاوه بر شأن نزول آيه و روايات متعددي که در زمينه انگشتر بخشيدن علي ـ عليه السلام ـ در حال رکوع وارد شده و پيش از اين به آن اشاره نموديم، ذکر جمله: «يقيمون الصلوة» نيز شاهد بر اين موضوع است، و ما در هيچ مورد نداريم که تعبير شده باشد زکات را با خضوع بدهيد، بلکه بايد با اخلاص نيت و عدم منّت داده.[9]هم چنين شکي نيست که کلمه «ولي» در آيه به معناي دوست و يا ناصر و ياور نيست زيرا ولايت به معناي دوستي و ياري کردن مخصوص کساني نيست که نماز مي خوانند، و در حال رکوع زکات مي دهند، بلکه يک حکم عمومي است که همه مسلمانان را در بر مي گيرد، همه مسلمين بايد يکديگر را دوست بدارند و ياري کنند، حتي آنهايي که زکات بر آنها واجب نيست، و اصولا چيزي ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به اينکه بخواهند در حال رکوع زکاتي بپردازند، آنها هم بايد دوست و يار و ياور يکديگر باشند. از اينجا روشن مي شود که منظور از «ولي» در آيه فوق ولايت به معناي سرپرستي و تصرّف و رهبري مادي و معنوي است، به خصوص اينکه اين ولايت در رديف ولايت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و خداي متعال قرار گرفته و هر سه با يک جمله اداء شده است. و به اين ترتيب، آيه از آياتي است که به عنوان يک نصّ قرآني دلالت بر ولايت و امامت علي ـ عليه السلام ـ مي کند.[10]ج: در ادبيات عرب و در خود قرآن مکرر ديده مي شود که از مفرد به لفظ جمع، تعبير آورده شده است از جمله در آيه مباهله مي بينيم که کلمه «نسائنا» به صورت جمع آمده در صورتي که منظور از آن طبق شأن نزول هاي متعددي که وارد شده فاطمه زهرا ـ عليها السلام ـ است، و هم چنين «انفسنا» جمع است در صورتي که از مردان با پيغمبر اکرم(ص) کسي جز علي ـ عليه السلام ـ در آن جريان نبود.
و در آيه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد مي خوانيم: «الذين قال لهم الناس انّ الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ايمانا» بعضي از مفسران شأن نزول آن را درباره «نعيم بن مسعود» که يک فرد بيشتر نبود مي دانند.
و هم چنين در آيه 52 سوره مائده مي خوانيم: «يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ» در حالي که در مورد «عبدالله ابي» وارد شده است. و هم چنين در آيه اول سوره «ممتحنه» و آيه 8 سوره «منافقون» و آيات 215 و 274 سوره بقره تعبيراتي ديده مي شود که عموما به صورت جمع است ولي طبق آنچه که در شأن نزول آنها آمده منظور از آن يک فرد ـ بوده است.[11] بنابراين مناقشه در خصوص آيه ولايت يک مغالطه بيش نيست.
اين تعبير يا به خاطر اين است که اهميت موقعيت آن فرد و نقش مؤثري که در اين کار و قضيه داشته روشن شود و يا به خاطر آن است که حکم در شکل کلّي عرضه شود، اگر چه مصداق آن منحصر به يک فرد بوده باشد، در بسياري از آيات قرآن ضمير جمع به خداوند که احد و واحد است به عنوان تعظيم گفته شده است. البته انکار نمي توان کرد که استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح، خلاف ظاهر است و بدون قرينه جائز نيست، ولي با وجود آن همه رواياتي که در شأن نزول آيه ولايت وارد شده است، قرينه روشني بر چنين تفسيري خواهيم داشت، و حتي در موارد ديگر به کم تر از اين قرينه نيز قناعت مي شود.
د: زکات دادن در حال رکوع يک کار عمومي نيست که بشود آن را به صورت يک اصل کلي ذکر کرد بلکه اين مطلب نشان مي دهد که اشاره به يک واقعه معيّن است. هم تصريح نکرده است، تصريحي که تمرّد (و سرپيچي) از آن نزد دوست و دشمن تمرّد (و سرپيچي) از قرآن شمرده شود، و هم تفصيح کرده است يعني طوري بيان نموده که هر آدم بي غرضي مي فهمد که در اين جا يک چيزي هست و اشاره به يک قضيه است. «الذين يؤتون الزکاة و هم راکعون» در حال رکوع زکات مي دهند» يک امر معمولي نيست، يک قضيه استثنائي است که اتفاقا رخ مي دهد. اين قضيه چه بوده است؟ مي بينيم همه اعم از شيعه و سني گفته اند که اين آيه درباره علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ است.[12] اين اولا.
و ثانيا: به طور کلي انفاق کار خير را زکات مي گويند. اين زکات اصطلاحي که امروز به کار مي رود، در عرف فقهاء علم شده است براي زکات واجب، و الا در قرآن اين طور نيست که هر جا دارد: «يقيمون الصلوة و يؤتون الزکاة» مقصود همين زکات واجب باشد. زکات يعني صاف کردن مال، پاک کردن مال و حتي پاک کردن روح و نفس. قرآن به طور کلي انفاق مالي را زکات مال يا زکات روح و يا زکات نفس مي گويد. (همان گونه) که کلمه صدقه هم همينطور است؛ امروز صدقه مفهوم خاصي دارد، مثلا مي گوئيم صدقه سرّي. قرآن هر کار خيري را مي گويد صدقه. و لذا کساني از اهل سنت هم که خواسته اند به مفهومي که از اين آيه برداشت شده، ايراد بگيرند، به اين کلمه اش ايراد نگرفته اند (که علي ـ عليه السلام ـ مالي نداشت که زکات بر او واجب باشد) و يا اينکه زکات به انگشتر تعلّق نمي گيرد، چون آنها وارد به ادبيات عرب هستند و مي دانند که زکات اختصاص به زکات واجب ندارد.[13]هـ: و اما اينکه در حال رکوع و مناجات با خداوند، چگونه توجه به غير خدا آنهم از علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ ، ممکن است و يا اينکه اصولا در حال نماز و رکوع که اعضا و جوارح نمازگزار هر کدام مشغول اند، چگونه انفاق به اين صورت (دادن انگشتر با اشاره) ممکن است؟ جواب اين است که: اولا اينکه علي ـ عليه السلام ـ در نماز از خود بي خود مي شد، يک حقيقتي است؛ اما اينطور نيست که همه حالات اوليائ خدا، هميشه مثل همديگر بوده است؛ خود پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هر دو حال برايش نقل شده؛ گاهي در حالش يک حالت جذبه اي پيدا مي کرد که اصلا طاقت نمي آورد که اذان تمام شود، مي فرمود: «ارحنا يا بلال» زود (باش) که شروع کنيم به نماز.
گاهي هم درحال نماز بود، سر به سجده مي گذاشت، امام حسن و امام حسين يا نوه ديگرش مي آمد روي شانه اش سوار مي شد و حضرت با آرامش صبر مي کرد که اين بچه نيفتد، سجده اش را طول مي داد تا اينکه او بلند شود. يک وقتي پيغمبر اکرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ايستاده بود به نماز، جلو محل نماز، گويا کسي آب دهان انداخته بود، پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ يک قدم به جلو رفت و با پايش روي آن را پوشاند و بعد برگشت، که فقهاء از اين (قضيه) مسائلي را در باب نماز استخراج کرده اند، بنابراين، حالات مختلف بوده اند.[14]اين مطلب از نظر عرفاني و عرفا نيز قابل تحليل است و آن اينکه: اگر انجذاب خيلي کامل شد، در آن حالت برگشت است يعني شخص در عين اينکه مشغول به خدا است، مشغول به ماوراء هم هست. و (در واقع) اين کار از قبيل عبادت در عبادت است.[15] همان گونه که نمازش متشکل از قيام و قعود، رکوع و سجود و… مي باشد، قيام و قعود و رکوع و سجودشان نماز است و در هر حال مشغول نماز است بي آنکه شبهه تحقق کل در جزء لازم بيايد. ساير کارهاي شان مانند اعطاء زکات به مستمند و يا پوشاندن آب دهان در حال نماز با قدم هايش، نيز عبادت است بي آنکه خللي در نمازشان پديد آيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ امامت و رهبري، شهيد مرتضي مطهري قدس سره.
2ـ تفسير نمونه، ج4، آيت الله مکارم شيرازي، ناصر.
3ـ ترجمه تفسير الميزان، ج6، علامه طباطبائي قدس سره.
4ـ امام شناسي، سيد محمد حسين حسيني طهراني.
پي نوشت ها:
[1]. مائده / 55.
[2]. بقره / 7.
[3]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1374ش، ج4، ص423.
[4]. همان.
[5]. سيد شرف الدين، المراجعات، تحقيق حسين الراضي، 1402ق، ص232 ـ 240.
[6]. تفسير نمونه، همان، ج4، ص425.
[7]. اميني، ابراهيم، الغدير في الکتاب و السنة والادب، بيروت، دارالکتاب العربي، 1397ق، ج2، ص52.
[8]. تفسير نمونه، همان، ج4، ص426.
[9]. طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسين، 1374ش، ج6، ص5 تا 20.
[10]. تفسير نمونه، همان، ج4، ص423 تا 426.
[11]. همان، ص228.
[12]. مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، تهران، صدرا، 1365ش، ص161.
[13]. همان، ص179ـ181.
[14]. همان.
[15]. همان، ص181؛ رخشاد، محمد حسين، در محضر طباطبائي، نشر سماء قلم، 1386ش، ص163.