طلسمات

خانه » همه » مذهبی » شخصيت سالم و اميد

شخصيت سالم و اميد

شخصيت سالم و اميد

هر انساني دوست دارد بداند تا چه اندازه از شخصيت سالم برخوردار است و آيا او اصلا داراي شخصيت سالم هست يا خير ؟
براي مشخص شدن اين مطلب ، معيارها و ملاك هاي فراواني وجود دارند كه انسان مي تواند با جستجو كردن آن ملاك ها در وجود خود بفهمد كه آيا از شخصيت سالم برخوردار است يا خير؟

b860f748 4ce0 4872 a7f7 8511fde102ed - شخصيت سالم و اميد
mki08 - شخصيت سالم و اميد
شخصيت سالم و اميد

نويسنده:سيد مصطفي باقري
هر انساني دوست دارد بداند تا چه اندازه از شخصيت سالم برخوردار است و آيا او اصلا داراي شخصيت سالم هست يا خير ؟
براي مشخص شدن اين مطلب ، معيارها و ملاك هاي فراواني وجود دارند كه انسان مي تواند با جستجو كردن آن ملاك ها در وجود خود بفهمد كه آيا از شخصيت سالم برخوردار است يا خير؟
طبيعتا هر انساني دست دارد از اين موهبت سعادتمند نه برخوردار باشد و دوست دارد خودش را ارزشمند ، كارآمد و مفيد بداند و به اعتقاد روان شناسان ، براي فرد، هيچ حكم ارزشي ، مهم تر از داوري او درباره ي خويشتن نيست و ارزشيابي شخص از خويشتن ، قطعي ترين عامل در روند تحول رواني او شمرده مي شود. (1)
اما سؤال اين است كه : از كجا بايد شروع كنم ؟ به عبارت ديگر ، انسان هايي كه تصوير ذهني خوبي از خود دارند، چگونه اند ؟ چگونه مي انديشند؟ و چگونه به اين موفقيت بزرگ رسيده اند ؟!
در جواب همه ي اين سؤال ها بايد گفت : يك خصوصيت بارز در همه ي انسان هاي موفق و سالم از نظر شخصيتي وجود دارد كه اگر آن را برداريم ، بدون شك ، آنها از صعود و موفقيت ، باز خواهند ماند. حتما مي پرسيد آن ويژگي اعجازآميز چيست؟ شايد خودتان هم جواب را يافته باشيد: « اميد » !
آري . « اميد » ، اكسير معجزه كننده اي است كه وجودش از انسان ، فردي مثال زدني ، الگو ، و مورد غبطه ي ديگران مي سازد ؛ فردي که جايگاهش و موفقيت هاي پي در پي اش آرزوي ديگران مي شود . و به طور كلي ، جنبه ي اصلي شخصيت آدمي، مقاصد سنجيده و آگاه يعني اميدها و آرزوهاي اوست.(2)
شما قدري به انسان هاي كارآمد و موفق اطراف خود بنگريد . خواهيد ديد كه آنچه در وجودشان بيش از هر چيز ديگر، خودنمايي مي كند، اميد به آينده و اميد به نتيجه است و شايد آنها با عمل خود به ما مي گويند: اگر مي خواهيد كارتان مثمر ثمر باشد، اميدوارانه زندگي كنيد .

عوامل تسهيل كننده ي اميد

حتما شما هم از خود مي پرسيد براي رسيدن به اين نقطه ( يعني اميدواري ) چه بايد كرد ؟ چگونه انسان مي تواند اميدوارانه زندگي كند ؟ حقيقتا اميد ، آرزوي همه ي ماست ؛ اما نمي دانيم اين گوهر گران مايه را از كجا بايد تهيه كنيم ؟!

1. توجه به نااميدي ( تخريب باورهاي نامعقول )

يكي از عواملي كه باعث ايجاد اميد در زندگي افراد مي شود، توجه به نقطه مقابل آن ( يعني نااميدي) است . حتما تعجب مي كنيد . نااميدي ؟! يعني چه ؟!
يعني اين كه شما به اين مطلب فكر كنيد كه نا اميدي چه سودي مي تواند براي انسان داشته باشد ؟ آيا مشكلي از مشكلات را حل مي كند؟ و آيا نااميدي بهتر است و منطقي تر يا اميدواري ؟
نا اميدي ، كه گاهي به صورت نهفته و ناخودآگاه وجود دارد و ريشه در تزلزل و ترديد دارد. تزلزل و ترديد يا همان عدم اطمينان و عدم قدرت تصميم گيري ، چيزي است که باعث ايجاد نااميدي مي شود. احتمالا شما ، ناخودآگاه ، آنچه را به عنوان خواسته ي خود بيان مي کنيد ، رد مي کنيد . آري ! اين سخن ، کمي تعجب آور است ؛ اما در مواردي که ناکام مانده ايد ، به اين احتمال که خود باعث ناکامي خود شده ايد نيز فکر کنيد . مفهوم موفقيت بزرگ براي بسياري از انسان ها مملو از ترس و اضطراب است. (3) همين که به موفقيتي بزرگ فکر مي کنند، ترس و اضطراب ، تمام وجودشان را مي گيرد و نتيجه ي آن چيزي جز شکست و نااميدي نخواهد بود. آري ! ترديد و تزلزل ، مانند منواکسيد کربن است ، غير قابل رديابي ؛ اما مرگبار.
حال مشاهده مي کنيد که توجه به نااميدي و شناسايي ريشه هاي آن و از بين بردن آن ، خود به خود ، اميد را در دل انسان زنده مي کند و شاخه هاي اميد در وجود فرد جوانه مي زند. اين همان مقابله با افکار نامعقول است ؛ (4) افکاري که در خيلي ها وجود دارد و مانعي بزرگ ( و در برخي موارد ، نامرئي ) است در مقابل پيشرفت فرد. « من نمي توانم …» ، « من استحقاقش را ندارم …» ، « من نبايد …» و … از اين گونه افکار هستند که قبل از اين که به ما اجازه ي فکر کردن درباره ي موفقيت بزرگ را بدهند، خود نمايي مي کنند و نمي گذارند طعم خوش اميدواري چشيده شود. بايد اين افکار به افکار مثبت « من مي توانم …» ، « من استحقاقش را دارم …» و « من بايد …» و … تبديل شوند.

2. مشخص بودن هدف

مشخص بودن هدف، يکي ديگر از عوامل تسهيل کننده ي اميد است. « هدف ها و برنامه هايي که داريم ما را به جلو مي رانند » . (5 )در حقيقت ، اين که بداني دقيقا چه مي خواهي يا مي خواهي چه کسي باشي ، خود ، باعث ايجاد اميد بيشتري مي شود. قبل از هر چيز ، هدف را کاملا مشخص کن که « داشتن هدف ها کانون وجود آدمي را تشکيل مي دهد و بشر را از حيوان ، سالمند را از کودک ، و در بسياري از موارد نيز شخصيت سالم را از شخصيت بيمار ، متمايز مي سازد » . (6)

3. هدف را مناسب استعداد و ظرفيت انتخاب کردن

شايد عامل سوم ، خود فرد باشد. اين که من خودم را انسان خوبي بدانم يک طرف قضيه است و طرف ديگر ، اين است که اين انسان خوب ، چه ظرفيت هايي دارد . به اين مثال تکراري توجه کنيد : فردي براي انتخاب همسر دلخواه و موردنظر خود در جستجوست ؛ اما او قبل از اين که دنبال همسر دلخواه باشد بايد خودش را ، خانواده اش را ، و نيز فرهنگش را خوب شناخته باشد و بعد ، همسري را انتخاب کند که با اين خانواده و فرهنگ ، انطباق داشته باشد.
در بحث اميد هم بايد بگوييم شخص با توجه به ظرفيت هايي که دارد بايد تصميم بگيرد. فرض کنيد کسي استعداد خوبي در زمينه ي صنعت دارد ، اما اميدوار است که شاعر خوبي بشود . او در حقيقت ، از مسير اصلي ، منحرف شده است ؛ چون به نتيجه ي دلخواه نمي رسد و در وجود او، نااميدي ، جاي اميدواري را خواهد گرفت . بنابراين ، با توجه به توانايي ها و ظرفيت هاست که موفقيت ، معنا پيدا مي کند. نه هدف را آن قدر بزرگ در نظربگيريم که « علامت نزدن باشد» و نه آن قدر کوچک که موفقيت ، معنا پيدا نکند.

ويژگي هاي افراد اميدوار

به نظر شما يک انسان اميدوار ، چه ويژگي هايي مي تواند داشته باشد؟ آيا او هم از تصور موفقيت بزرگ ، هراسناک مي شود؟ از شکست خوردن مي ترسد ؟ يا شايد يک انسان اميدوار که موفق هم هست ، هرگز شکست نخورده ؟ يا همه مقدمات موفقيت برايش فراهم بوده ؟
در جواب بايد بگوييم : همه ي انسان هاي اميدوار که طبيعتا موفق هم هستند ، با خواستن ، تلاش و اعتماد به نفس بالا ، به اوج موفقيت رسيده اند .

1. خواستن

آري ! اولين ويژگي افراد اميدوار ، « خواستن » است . اين خواستن است که باعث موفقيت مي شود ؛ چون موفقيت از « اراده ي محکم » سرچشمه مي گيرد و نخست به صورت جرقه اي از اميد ، ظاهر مي شود و سپس به صورت يک فکر در مي آيد که بذر اميد را در روح شما بارور مي کند.(7)خواستن يا همان « ميل » تا به وجود نيايد ، هيچ حرکتي در شما ايجاد نمي شود.

2. بلندي همت

انسان اميدوار در پيشرفت ، هرگز به مرحله اي قانع نمي شود و جمله ي « تا همين جا کافي است » در قاموس وي وجود ندارد . او دوست دارد قله هاي موفقيت را يکي پس از ديگري و بدون هيچ حد و نهايتي فتح کند ؛ چون در غير اين صورت ، ديگر نمي شود به او « اميدوار » گفت. درست است که او اول هدفش را مشخص مي کند اما اين طور نيست که وقتي به هدف مورد نظر خود رسيد ، ديگر به تمام آرزوهايش رسيده باشد و از فعاليت و تلاش ، صرف نظر کند. و ديگر اين که او حتي چيزهاي خيلي بزرگ را هم براي خود، بعيد و دور نمي داند . به اين جمله توجه کنيد : برخي از افراد ، چيزهايي را مي بينند و مي گويند : « چرا ؟» ؛ اما من در رؤياي خود، چيزهايي را مي بينم که هرگز وجود نداشته اند و به خود گفته ام : « چرا نه ؟ » . (8 )

3. اعتماد به نفس

اميدوار بودن ، ويژگي سومي هم دارد و آن عبارت است از : « اتکا به نفس ( متکي بودن به خود و نه به ديگران ) » . انسان اميدوار از اين خوشحال مي شود که خودش با تلاش خودش به موفقيت برسد. اصلا موفقيت زماني معنا پيدا مي کند که با سعي و تلاش شخصي به دست آمده باشد. والا نامش موفقيت نخواهد بود ، و نه تنها باعث اميدواري نخواهد شد ، بلکه فرد ، احساس کوچکي و پوچي خواهد کرد و اين فکر که « من نمي توانم …» در وجودش رشد خواهد کرد .

توکل و ايمان

اين بحث ، مجال خوبي است تا ببينيم توکل و اميد به خدا ( ايمان ) ، چه رابطه اي مي توانند با هم داشته باشند . آيا توکل همان اميد است ؟ يا چيزي فراتر از آن ؟
پاسخ اين سؤال با دقت در معناي « توکل » روشن مي شود . توکل از ماده وکالت به معناي سپردن کارها به ديگري و نائب قرار دادن او براي خود است . (9)حقيقت وکالت در امور عادي انسان ها نيز همين است . از اين جهت ، هر اندازه وکيل ، آگاهي ، توانايي ، امانتداري ، درستکاري ، علاقه و دلسوزي به موکل داشته باشد ، ارزش وکالت او بيشتر مي شود فائق آمدن موکل بر مشکلات و سختي ها قطعي تر .
عين اين حقيقت در مورد توکل انسان به خدا نيز حکمفرماست . انسان در طول زندگي با مشکلات و سختي ها ي فراوان روبه رو مي شود و با توجه به محدوديت هايي که دارد به تنهايي نمي تواند بر همه ي آنها فائق آيد . چنين انساني براي جبران ضعف خود، در عين استفاده از عوامل طبيعي و مادي بايد به نيروي غيبي و قدرت بي پايان تکيه کند (10) که اين تکيه گاه ، خود ، عالم توليد اميد بيشتري در وجودش مي گردد. و آن تکيه گاه ، کسي جز خداي قادر مهربان نمي تواند باشد و اين مطلب از توصيه هاي مهم دين ماست که انسان مؤمن هرگز توکلش را از خداي متعال قطع نکند . و گفته مي شود: « هر کس بر خدا توکل کند خداوند کفايتش مي کند » (11) و يا اين که : « انسان مؤمن فقط بايد به خداوند اميدوار باشد» (12) البته اين تنها دستور قرآن کريم و روايات نيست ؛ بلکه تحقيقات روان شناسي هم به اين مطلب تأکيد مي کنند.
به عنوان نمونه ، کرال و همکاران در اين باره مي گويند : « رفتارهايي از قبيل عبادت ، توکل به خداوند، زيارت و … مي توانند از طريق ايجاد اميد و نگرش هاي مثبت ، باعث آرامش دروني فرد شوند. بارور به اين که خدايي هست که موقعيت ها را کنترل مي کندو پاسخگوي نيازهاي ماست تا حد زيادي باعث کاهش اضطراب در افراد مي شود ، به طوري که اغلب افراد مؤمن ، ارتباط خود را با خداوند، مانند ارتباط با يک دوست بسيار صميمي توصيف مي کنند و معتقدند که مي توان از طريق اتکا و توسل به خداوند ، اثر غير قابل کنترل را به نحوي کنترل نمود » . (13)
مشاهده مي کنيد که « توکل » يعني درجه ي بالاي اميدواري که فقط اين گونه اميد را بايد نسبت به خداي بي همتا داشت و بس ! نامش را هم توکل گذاشتند تا با اميد انسان به ديگر انسان ها و مخلوقات خداوند ، اشتباه نشود . يعني اين گونه اميد که بالاترين درجه محسوب مي شود را فقط بايد نسبت به خداوند داشت و در حدي است که مي تواند اثرات به ظاهر غير قابل کنترل را نيز به نحوي کنترل کرد .
توکل و اميد به خداوند ، تا اين اندازه ، منافاتي با تلاش و فعاليت نخواهد داشت . عده اي در زمان پيامبر (ص) دست از کار و تلاش برداشته بودند و صرفا عبادت مي کردند به اين اعتقاد که ما متوکليم ( به خداوند توکل کرده ايم ) و خدا روزي ما را خواهد داد ؛ اما پيامبر با ديدن آنها فرمود : « شما متوکل نيستيد ؛ بلکه سربار ديگران هستيد » . (14)

پي نوشت ها:

1. ر.ک به : توکل به خدا ، محمد صادق شجاعي ، ص 9 .
2. روان شناسي کمال ، دوان شولتز ، ترجمه : گيتي خوشدل ، تهران : پيکان ، 1379 ، ص 16 .
3. اگر موفقيت يک بازي است ، اين ها قواعد بازي است، شري کارتر – اسکات ، ترجمه : منيژه شيخ جوادي ، ص 35 .
4. ر.ک به : از حال بد به حال خوب ، ديويد برنز ، ترجمه : مهدي قراچه داغي ، تهران : پيکان ، هفتم ، 1380 .
5. ر.ک به : روان شناسي کمال ، ص 16 .
6. همان جا.
7. ر.ک به : اگر موفقيت يک بازي است اينها قواعد بازي است ، ص 27 .
8. همان جا ، ص 46 .
9. مفردات راغب ، ص 531 .
10. توکل به خدا ، محمد صادق شجاعي ، ص 33 .
11. سوره ي طلاق ، آيه 3 .
12. بحارالانوار ، ج 71 ، ص 138 .
13. توکل به خدا ، محمد صادق شجاعي ، ص 26 .
14. مستدرک الوسائل ، ج 2 ، ص 288 .

منبع: کتاب حديث زندگي

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد