شخصیت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل تسنن
منبع:راسخون
مقدمه
قرآن کریم تنها منبعی است که همهی مسلمانان به آن اعتماد دارند و آن را پذیرفته اند. تمسک به قرآن و ائمه انسان را از سقوط حتمی در وادی ظلالت نجات میدهد؛ و ترک آن انسان را از راه دور کرده و سرگردان و گرفتار میکند. برای درک کردن و فهمیدن قرآن به اهل بیت نیازمندیم تا به عنوان الگو و مفسر قرآن به تفسیر آن بپردازند و همچنین برای درک و فهم مقام بسیار ولای ائمه و الگو گرفتن از آنها در زندگی نیاز به آیات قران داریم این منبع سرشار الهی بسیاری از صفات آنها را بیان میکند. علاوه بر آیات قرآن صدها روایت و حدیث اهل سنت در منابع معتبر آمده است. در منابع تفسیری اهل سنت چندین روایت در شأن و منزلت ائمه به ویژه حضرت فاطمه (ع) یافت میشود که برای شناخت شخصیت والای دختر پیامبر گرامی نقش بسزایی دارد. به درستی که چشم فلک تا به امروز بانویی با این کمالات معنوی ندیده و نخواهد دید. بانویی که صدها آیهی قرآنی ثناخوان اوست، مادر یازده امام و کوثر قرآن است بانویی که کلام خداوند گواه بر صداقت اوست و مثل و مانندی ندارد. طهارت و عصمت او را قرآن بازگو میکند. بانویی که سرور زنان و پاره تن پیامبر اکرم است. اما چه شد که بعد از وفات پدر بزرگوارش بیش از دو ماه و حداکثر شش ماه زنده نماند و ناله های او در و دیوار مدینه را به لرزه درآورد؛ و در سن هجده سالگی در راه دفاع از ولایت به درجهی والای شهادت نائل شد.
خلاصه زندگی حضرت فاطمه (ع)
حضرت فاطمه زهرا (ع) در سال پنجم بعثت در شهر مکه چشم به جهان گشود. وجود نورانی آن حضرت قبل از آفریدن آسمانها و زمین از نور عظمت خداوند آفریده شده و موجب قبولی توبهی آدم و حوا گردید. او که پاره تن مصطفی، دارای صدها عنوان فضیلت، کوثر قرآن و همسر علی مرتضی و مادر حسنین و حجت خدا بر خلایق بوده است. پدرش حضرت محمد خاتمالانبیاء و مادرش خدیجه کبری، محبوبهی رسول اسلام بوده که همهی کس پیامبر بوده و پیامبر در تمام طول زندگی احترام خاصی برای او قائل بوده و بعد از وفات از او همیشه به نیکی یاد میکرد. رسول خدا (ع) چون به همسرش علاقه زیاد داشت و همیشه او را به نیکی یاد میکرد، عایشه اعتراض میکرد و میگفت : خدیجه پیرزنی بیش نبود، چرا این قدر از او یاد میکنی!؟ خداوند بهتر از خدیجه به تو عطا کرده است. پیامبر غضبناک شد و فرمود : به خدا سوگند! (1) خدا بهتر از او به من نداده است. خدیجه وقتی ایمان آورد که مردم کفر ورزیدند و مرا تصدیق نمود وقتی دیگران تکذیبم کردند. خدا نسل مرا در اولاد او قرار داد. عایشه میگوید : از آن به بعد تصمیم گرفتم خدیجه را به بدی یاد نکنم! و در جایی دیگر میگوید : به هیچ زنی مانند خدیجه رشک نمیبردم، با این که سه سال قبل از عروسی من مرده بود، چون رسول خدا از او خیلی تعریف میکرد و خدا به او دستور داده بود که به خدیجه بشارت دهد که در بهشت قصری برایش مهیا شده است. برای فضیلت خدیجه همین کافی است که پیامبر اکرم (ع) او را یکی از چهار زن با فضیلت عالم و سرور زنان جهان معرفی کرده است. (2) بعد از پدر بزرگوارش همسرش علی (ع) با فضیلت ترین مرد عالم بشریت بود که همهی وجودش را برای سرافرازی، سربلندی و بقایای دین اسلام و خاتمالانبیاء سپری کرد. مردی که همهی فضیلتها و کمالات انسان کامل را دارا بود و همهی صفات خوب در او جمع بود. همهی مردم، خودی و بیگانه به او احترام میگذاشتند. شخصی که برای همهی مردم چه در نسلهای گذشته و چه در آینده الگو بود. فرزندانش ادامه دهندهی نسل کوثر و سید و سردار جوانان اهل بهشت هستند و دخترانش مانند خود او مدافع حریم ولایت و امامت بودند
سرچشمه وجود فاطمه (ع) از میوه بهشتی
روایاتی مختلف درباره انعقاد نطفه فاطمه (ع) در شب معراج به سبب خوردن میوه بهشتی در منابع اهل سنت دیده میشود. افرادی مثل ابن عباس (3)، عایشه (4)، سعد بن مالک (5)، سعد بن ابی و قاص (6) و غیره این روایات را نقل کرده اند. سیوطی «متوفای 911 ه. » در زیر آیهی اول سوره اسراء، روایتی را از عایشه نقل میکند که عایشه آن را از رسول خدا شنیده بود که پیامبر فرمودند : «وقتی مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم و به درختی از درختان بهشت برخوردم که زیباتر و خوش میوه تر از همهی درختان بود. یک دانه از میوهی آن درخت را خوردم و همین میوه در صلب من نطفه ای شد وقتی به زمین آمدم و با خدیجه همسرم، همبستر شدم، فاطمه را حامله شد و اکنون هر وقت مشتاق بوی بهشت میشوم فاطمه را میبویم. » (7) و معراج برای پیامبر تکرار شد و بعضی از دانشمندان مثل ابونصرالقشیری، ابن العربی سهیلی و شیخ عزالدین، معراج را دو مرتبه پذیرفته اند. (8) بنابراین حدیثهای انعقاد نطفهی فاطمه از میوه بهشتی در شب معراج هیچ اشکال و ابهامی ندارد. یکی از دانشمندان اهل سنت، سبط ابن جوزی (متوفای 654 ه) میگوید : من در کتابی به نام موالید اهل البیت دیده ام با خط محمد بن الخشاب و او از ابی منصور محمد بن عبدالملک بن خرون و او از حسن بن عرفه از ابن دوما از احمد بن نصر بن عبدالله الذراع الهزانی از حرب بن محمد المؤدب از حسن بن محمد العمی ابصری از محمد بن سنان از محمد بن مسکان از ابی نصر از جعفر بن محمد الصادق روایت نقل نموده که فرمود : «فاطمه پنج سال بعد از نبوت متولد شد و همراه پدرش هشت سال در مکه و ده سال در مدینه زندگی کرد و بعد از رحلت رسول خدا (ع) همراه علی هفتاد روز زنده ماند و طبق روایت دیگر چهل روز زنده ماند و در سن هجده سالگی رحلت نمود.» (9)
وجود فاطمه (ع) قبل از تولد آدم و حوا
ابن حجرعسقلانی (متوفای 852 ه) روایتی از امام حسین عسکری و او از پدرانش و آنها از جابرین عبدالله و او از پیامبر نقل کرد. که پیامبر فرمود: «وقتی که خداوند حضرت آدم و حوا را خلق کرد، آنها در بهشت میخرامیدند و افتخار میکردند؛ و میگفتند : آیا کسی هم از ما زیباتر وجود دارد؟ در همین حالت بودند که ناگاه چشمشان به بانویی افتاد که مانند او را ندیده بودند و نور زیادی از او میدرخشید که چشمها را خیره میکرد. عرض کردند : پروردگارا این کیست؟ خداوند فرمود : این صورت فاطمه، سیده و سرور زنان فرزندان توست. گفتند : این تاج که بر سر دارد چیست؟ خداوند فرمود : آن تاج علی شوهر اوست. باز هم سؤال کردند : دو گوشوارهاش چیست؟ خداوند فرمود : دو فرزند اوست و بعد خداوند فرمود : اینها در خزانهی علم من قبل از دو هزار سال که تو را خلق کنم وجود داشته اند. » (10)
خداوند اسم مولود را فاطمه (ع) میگذارد!
ذهبی (متوفای 748 ه) از ابن عباس روایت کرده است : «هنگامی که فاطمه دختر رسول خدا (ع) به دنیا آمد، نام او را (منصوره) گذاشت. ناگهان جبرئیل نازل شد و گفت : ای محمد! خداوند به شما و دخترتان سلام میرساند و میگوید : مولودی محبوبتر از این به دنیا نیامده و او ملقب به اسمی بهتر از این اسمی که گذاشتی میشود و او (فاطمه) نامیده میشود، زیرا او شیعیانش را از آتش دور میکند.» (11)
فلسفه نامهای فاطمه (ع)
فاطمه :
روایات زیادی از امام علی (ع) (12)؛ امام علی بن موسی الرضا (ع) (13)؛ و از ابن عباس (14)؛ ابوهریره (15) و از جابر آمده است که پیامبر گرامی اسلام (ع) فرمود : «انّما سمّیت ابنتی فاطمة؛ لاُن الله فَطَمَها و فَطَمَ من أصبها من النار» همانا دخترم، فاطمه (ع) نام نهاده شده است، زیرا خداوند وی و کسانی که او را دوست دارند، از آتش جهنم بریده و نجات داده است. البته در منابع شیعه علل دیگری نیز ذکر شده است. امام صادق (ع) فرمود : فاطمه (ع) نامیده شد، زیرا خداوند خلق را از معرفت او باز داشته است. آن حضرت در روایت دیگری میفرمایند : «او را از شرک بریده است. »
بتول :
و فاطمه را بتول نامیدند، چون او در مقابل زنان آن زمان از جهت فضل و دین و حسب، جدا بود و بعضی میگفتند : چون انقطاع از دنیا به سوی خداوند داشته است. (16) عبیده ی هروی در کتاب (الغریبین) مینویسد : «فاطمه را چون مثل و مانندی نداشت (بتول) نامیدند.» (17) زبیدی میگوید: به خاطر شباهتش با مریم در منزلت نزد خداوند او را بتول نامیدند.
ازدواج فاطمه
فاطمه زهرا (ع) دختر پیامبر اکرم و از دوشیزگان ممتاز آن زمان بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. فاطمه (ع) این جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی را از پدر و مادرش به ارث برده بود. شخصیت و عظمت پیامبر اکرم روز به روز زیادتر میشد. به همین علت دختر عزیزش مورد توجه بزرگان و ثروتمندان قریش قرار داشت و به خواستگاریش میآمدند ولی پیامبر طوری رفتار میکرد فکر میکردند مورد غضب پیغمبر قرار گرفته اند. (18) رسول خدا فاطمه را برای علی نگاه داشته بود و دوست داشت از جانب او پیشنهاد شود. (19) عمر و ابوبکر نیز از خواستگاران فاطمه بودند ولی پیغمبر قبول نکردند و پاسخ دادند : فاطمه هنوز کوچک است و تعیین همسرش با خداست. اصحاب رسول خدا احساس کردند که پیغمبر دوست دارد فاطمه را با علی کابین ببندد ولی از جانب علی پیشنهاد نمیشد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاز و گروهی دیگر در مسجد انجمن داشتند. در بین سخنهایشان، سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت : که مدتی است که اعیان و اشراف عرب فاطمه را خواستگاری مینمایند اما پیامبر اکرم پیشنهاد را نپذیرفته و در جوابشان گفته اند : تعیین همسر فاطمه با خداست. ولی علی (ع) تا حال در مورد خواستگاری فاطمه اقدامی نکرده است. گمان کنم علت اقدام نکردنش فقر و تهیدستی باشد. سلمان فارسی میگوید : عمر و ابوبکر و سعد بن معاز نزد علی (ع) رفتند. ابوبکر گفت : یا علی تو در تمام کمالات بر سایرین برتری داری، و میدانی که رسول خدا به تو علاقه زیادی دارد. اشراف و بزرگان قریش به خواستگاری فاطمه آمده اند ولی پیغمبر دست رد به سینه همه زده، گمان میکنم خدا و رسول، فاطمه را برای تو گذاشته اند؛ و شخص دیگری قابلیت این افتخار را ندارد. نمیدانم به چه علت شما در این اقدام کوتاهی میکنی؟ علی وقتی سخن ابوبکر را شنید اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود : به خدا سوگند! همه خواستگار فاطمه اند، منهم بدین موضوع علاقه دارم. یگانه چیزی که مرا از این موضوع باز داشته فقر و تهیدستی است. ابوبکر عرض کرد : یا علی! این سخن نفرمایید، زیرا دنیا و اموال دنیا در نظر خدا و رسول ارزشی ندارد. من صلاح میدانم هر چه زودتر در این کار اقدام نمایید و در خواستگاری فاطمه تعجیل نمایید. (20)
خواستگاری فاطمه
علی (ع) نزد پیامبر رفت و عرض کرد : یا رسول الله پدر و مادرم فدای تو باد، من در خانه شما بزرگ شدم. بهتر از پدر و مادر، در تربیت و تأدیب من تلاش نمودی و به برکت وجود شما هدایت شدم. یا رسول الله به خدا سوگند اندوخته دنیا و آخرت من شما هستی. اکنون موقع آن شده که برای خودم همسری انتخاب کنم و تشکیل خانواده دهم، اگر صلاح بدانی و دختر خودت فاطمه (ع) را به عقد من درآوری سعادت بزرگ نصیب من شده است. رسول خدا که در انتظار چنین پیشنهادی بود صورتش از شادمانی برافروخته شد، فرمود : صبر کن تا از فاطمه هم اجازه بگیرم. پیغمبر نزد فاطمه (ع) رفت، فرمود : دخترم! علی بن ابی طالب (ع) را به خوبی میشناسی برای خواستگاری آمده است، آیا اجازه میدهی تو را به عقدش درآورم؟ فاطمه از خجالت سکوت کرد و چیزی نگفت. پیغمبر (ص) سکوت او را علامت رضایت دانست.
مهریه فاطمه علیها السلام
در بعضی منابع اهل سنت چهارصد درهم مهریه آمده است و در برخی دیگر زمین مهر، فاطمه ذکر شده است. (21) در برخی منابع، شفاعت امت به عنوان مهریه فاطمه ذکر شده است، چنان که قهرمانی (متوفای 1019 ه) نقل میکند : «هنگامی که فاطمه شنید پدرش او را به عقد علی درآورد و مهراش را درهم قرار داده، به پدرش میگوید: پس فرق من با بقیه دختر ها که مهرشان درهم است چیست؟ من میخواهم درهم را برگردانید و از خدا بخواهید مهر من را شفاعت گنه کاران امت شما قرار دهد. خداوند مهریهی فاطمه زهرا (ع) را شفاعت گنه کاران امت پدرش قرار داده است. »
فرزندان فاطمه (ع)
در روایات متعددی نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود : اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. به این ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (ص) با مهری اندک برخلاف رسمهای جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود به خانه امام علی (ع) قدم گذاشت. ثمره این ازدواج، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن بود. امام حسن (ع) از امامان 12 گانه میباشند که در دامان چنین مادری تربیت یافته اند. زینب که بزرگترین دختر فاطمه (ع) به شمار میآید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیلالقدر و خردمند بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (س) حضور داشت و نقش عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود. رسول خدا (ص) میفرمایند: خدا ذرهی پیغمبران را در صلی خودشان قرار داده ولی نسل مرا در صلب علی (ع) مقرر فرمود پس من پدر اولاد فاطمه هستم. (22) فاطمه (ع) میدانست باید مانند امام حسینی تربیت کند که در موقع احتیاج اسلام، جان خود را در راه دفاع از دین و اسلام فدا کند و به وسیلهی خونهای خود عزیزانش را درخت اسلام را سیراب کند. میدانست باید دخترانی همانند زینب و ام کلثوم پرورش دهد که به وسیلهی ایراد خطبه های دستگاه ظلم و ستم بنی امیه را رسوا و مفتضح سازند، و جلو مقاصد شوم آنان را بگیرد. میدانست باید فرزند بردبار همانند امام حسن (ع) تربیت کند که در موقع حساس اسلام، دندان بر جگر بگذارد و برای حفظ اسلام و ساختن زمینهی انقلاب اساسی، سکوت کند و به وسیله صلح با معاویه، به مردم بفهماند که اسلام تا بتواند جنگ را کنار میگذارد و صلح پیشه میکند؛ و به این وسیله فریبها و ظاهر سازی و حقه بازی معاویه را آشکار سازد. اینها همه نشان دهندهی روح پر عظمت و نیروی فوقالعادهی حضرت زهرا (ع) است.
اولاد فاطمه (ع) ذریه ی پیامبر (ع)
تنها فرزندان فاطمه (ع) در عالم بشریت، ذریه ی پیامبر هستند. برخی دانشمندان اهل سنت روایتی از عاصم بن بهدله آوردند که گفت : در مجلسی که حجاج هم حضور داشت ذکر حسین بن علی شد. حجاج گفت : حسین از ذریه ی پیامبر نیست و در نزد حجاج یحیی بن یعمر هم حضور داشت. وقتی او این سخن حجاج را شنید گفت: ای امیر تو دروغ گفتی. حجاج گفت : یا بر آنچه گفتی مصداق قرآنی میآوری یا تو را میکشم. یحیی بن یعمر پاسخ داد : (و مِن ذُرّیتَةِ داوُد و سُلَیمانَ و أیُّوبَ و یوسُفَ و موسی … تا قول خداوند) و ذَکَرِیّا و یَحیی و عیسی و إلیاسس (23) خداوند در این آیه خبر از ذریه بودن عیسی از آدم داده است به طریق مادرش همین طور حسین بن علی ذریه محمد ذریه محمد از طریق مادرش است. (24)
فاطمه (ع) از دیدگاه علی (ع)
امیرالمؤمنین سخنان فراوانی درباره زهرا دارد. کلام اول را بامداد اولین روز عروسی در جواب سؤال پیامبر اکرم فرمود. رسول خدا (ص) صبح اولین روز عروسی وارد حجله شد، از داماد پرسید : همسرت را چگونه یافتی؟ او در جواب عرض کرد: بهترین کمک است برای اطاعت از خدا. ابی الورد بن ثمامه نقل میکند که علی به ابن اعبد فرمود : میخواهی برایت از خودم و فاطمه سخن بگویم؟ فاطمه نزد رسول خدا محبوب ترین فرد خانواده بود. او نزد من بود که کثرت آسیاب کردن بر دستهایش نشانه گذاشت، و از بس آب با مشک حمل میکرد جای مشک بر بدنش مانده بود، آن قدر خانه را جاروب میکرد که لباسش غبار اندود شده بود و آن قدر آتش اجاق را روشن میکرد که لباسش سیاه شده بود. از کار کردن در خانه به او آسیب رسیده بود. روزی شنیدم نزد رسول خدا غلامی را آورده اند. به او گفتم : بهتر نزد پدرت بروی و از او درخواست غلامی کنی که به تو در کار خانه کمک کند. فاطمه نزد پیامبر رفت و او را در حال سخن گفتن دید. پس حیا کرد و بازگشت. فردای آن روز رسول اکرم نزدمان آمد و ما در بستر بودیم. فاطمه از خجالت سرش را به زیر لحاف برد. پدر کنارش نشست و فرمود : دیروز در خواست تو از من چه بود؟ فاطمه سکوت کرد. دوباره پرسید و جوابی جز سکوت نبود. گفتم: به خدا سوگند به شما خواهم گفت. ای رسول خدا او از بس در خانه من آسیاب کرد، اثرش بر دستانش ماند، از بس با مشک آب حمل کرد، اثرش بر بدنش ماند، آن قدر خانه را جاروب کرده که لباسش غبار اندود شده است، آن قدر آتش اجاق را روشن ساخته که لباسهایش سیاه شده است. خبر دار شدیم که غلامی نزد شما آورده اند. به او گفتم: از پدرت خادمی بخواه. حضرت در جواب فرمود: میخواهید چیزی یادتان بدهم که بهتر از آن است که از من میخواهید؟ هنگام خوابیدن 34 بار تکبیر و 33 بار تسبیح و 33 بار حمد خدا (الله اکبر و سبحان الله و الحمدالله) را گویید و این برای شما از خادم بهتر است. رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: «فاطمة سیّده نساء العالمین (25)؛ فاطمه سرور زنان عالمین است. »
ایمان و عبادت فاطمه (ع)
پیامبر اکرم دربارهی فاطمه (ع) میفرماید: در اعماق دل و باطن روح زهرا ایمان به خدا چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا از همه چیز خودش را فارغ میسازد. (26) اما حسن (ع) میفرماید : مادرم زهرا را در شب جمعه دیدم که تا صبح مشغول عبادت خدا بود. تا سفیدهی صبح در حال رکوع و سجود بود. شنیدم همهی مؤمنین را یک به یک نام میبرد و دعا میکرد، اما برای خودش دعا نکرد. عرض کردم : مادر جان چرا برای خودت دعا نمیکنی؟ فرمود اول همسایه بعد خویشتن. (27) حسن بصری میگفت: فاطمه زهرا از عابد ترین مردم بود. در عبادت حق تعالی آنقدر بر پا میایستاد تا پاهای مبارکش ورم نمود. پیامبر اکرم میفرماید: فاطمه دخترم بهترین زن عالم است. پارهی تن من میوه دل من، نور چشم من و روح و روان من است. حوریه ای به صورت انسان است. وقتی که در محراب عبادت میایستد نورش برای فرشتگان آسمان میدرخشد. خدا به فرشتگان خطاب میکند بندهی مرا میبینید که چگونه در مقابل من به نماز ایستاده و تمام اعضای بدنش از ترس میلرزد و غرق عبادت است! ای ملائکه آگاه باشید که همهی پیروان فاطمه (ع) را از عذاب دوزخ در امان دادم. (28) البته شخصی که در دامان وحی رشد و نمو کند و تحت تربیت پدری مانند محمد (ص) قرار گیرد و شب و روز گوشش با صوت قرآن آشنا باشد، و در مرکز نزول قرآن تولّد یافته و در همه حال آنقدر عبادت کرد تا پاهای مبارکش ورم کرد و در خانهی شوهری مانند علی (ع) زندگی کند، باید چنین مقام شامخی را در عبادت داشته باشد. پیامبر خدا (ص) فرمود: «یا فاطمه! إنّ الله یغضب لغضبِک و یرضی لِرِضاکِ (29)؛ ای فاطمه (ع) بی شک خداوند از غضب تو غضبناک و از رضای تو راضی میشود. »
فاطمه (ع) بعد از مرگ پدر
حضرت فاطمه (ع) بعد از مرگ پدر بزرگوارش چند ماهی بیشتر زندگی نکرد. در همان مدت کوتاه آنقدر گریه کرد که او را یکی از (بکائین) زیاد گریه کنندگانن شمردند؛ و هیچگاه خندان دیده نشد. (30) ریه های زهرا علتهای گوناگونی داشت. مهمترین چیزی که بانوی بزرگ اسلام را ناراحت میکرد این بود که میدید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقی منحرف شده، و بدبختی ملت از نتیجه حتمی آنست. حضرت زهرا (ع) چون پیشرفت اسلام را دیده بود انتظار داشت که همان طور پیشرفت کند و بت پرستی را از بین ببرد. ولی کاخ امیدش یک مرتبه در هم فرو ریخت. علی بن ابی طالب (ع) میفرمایند : فاطمه (ع) روزی پیراهن پدرش را از من خواست. پیراهن را نزد او دادم و دختر پیامبر آن قدر پیراهن را بویید و بوسید و گریست تا بی حال شد. وقتی فاطمه را در آن حال دیدم پیراهن را از او مخفی کردم. (31) وایت شده وقتی رسول خدا از دنیا رفت، بلال که مؤذن پیامبر بود دیگر اذان نگفت؛ روزی فاطمه (ع) پیغام داد : دوست دارم یک مرتبه دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم. بلال شروع به اذان گفتن کرد: الله اکبر، الله اکبر، فاطمه به یاد پدرش افتاد و گریه کرد. وقتی بلال گفت: اشهدان محمدا رسول الله، فاطمه از شنیدن نام پدر غش کرد. به بلال خبر دادند دیگر اذان نگفت و اذان را قطع کرد. وقتی فاطمه به هوش آمد به بلال فرمود : اذان را تمام کن. اجازه بده بقیه را نگویم زیرا برای شما میترسم. (32) اطمه (ع) بعد از پدر آنقدر گریه میکرد که همسایگان به ستوه آمده، خدمت علی (ع) آمدند و گفتند : سلام ما را به فاطمه ابلاغ کن و بگو یا شب گریه کن روز آرام بگیر یا روز گریه کن شب استراحت کن، گریه تو آسایش را از ما گرفته. فاطمه در جوابشان فرمود : عمر من به آخر رسیده و در بین شما چندان توقفی ندارم. فاطمه (ع) روزها دست حسن و حسین (ع) را میگرفت و سر قبر رسول خدا میرفت و به فرزندانش میفرمود : عزیزانم این قبر جد شماست که شما را دوستتان داشت. علی بن ابی طالب (ع) هم برای آسایش فاطمه سایبانی در تبیع بنا کرده بود که بعداً بیتت الاحزان نامیده شد. (33) نس میگوید : هنگامی که از خاکسپاری رسول خدا (ص) فارغ شدیم و به خانه برگشتیم فاطمه (ع) فرمود : ای انس چگونه راضی شدید بر بدن رسول خدا خاک بریزید! (34)
اندوه فراوان در بستر بیماری
علت رنجوری و ناتوانی روز افزون زهرا تنها بیماری نبود، بلکه افکار و غصه های فراوان، اعصاب آن بانوی بزرگ را خراب میکرد. گاهی که در اطاق کوچک خود تنها بود فکرهای گوناگونی بر آن حضرت هجوم میآورد : آه چگونه به وصیتهای پدرم اعتناء نکردند و خلافت شوهرم را غضب نمودند؟ آه آیا من همان فاطمه و عزیز کرده پیغمبرم که در بستر بیماری افتاده ام و در اثر ضربات همین امت جنین خود را سقط کرده و از درد مینالم و مرگ را جلوی چشمم مشاهده میکنم!؟ آه مرگ من نزدیک است و در روزگار جوانی از دنیا خواهم رفت، اما کودکان یتیمم را چه کنم؟ حسن و حسین و زینب و ام کلثومم یتیم و بی سرپرست میشوند، آه، چه مصیبتهایی بر سر عزیزانم وارد خواهد آمد، چندین بار از پدرم شنیده بودم که میفرمود : حسنت را مسموم میکنند، و حسینت را با شمشیر به قتل میرسانند. گاهی حسین کوچک را میگرفت و زیر گلویش را میبوسید و برای مصیبتهای آن اشک میریخت. گاهی حسن را به سینه میچسباند و بر لبهای معصومش بوسه میزد. گاهی گرفتاریهای آینده زینب و ام کلثوم را به یاد میآورد و برای آن گریه میکرد. آری امثال این افکار ناراحت کننده بود که زهرای عزیز را رنج میداد و روز به روز رنجورتر و ضعیفتر میشد.
وصیت فاطمه
بیماری زهرا در حدود چهل روز طول کشید و روز به روز حالش بدتر میشد. یک روز به علی بن ابی طالب (ع) گفت : ای پسر عمو آثار مرگ را در خودم مشاهده میکنم. فکر میکنم هر چه زود به پدرم ملحق میشوم، میخواهم وصیت کنم. علی (ع) اتاق را خلوت کرد و کنار فاطمه (ع) نشست و فرمود : هر چه دلت میخواهد وصیت کن و مطمئن باش به وصیت تو عمل خواهم کرد. فاطمه (ع) با چشمان فرو رفتهاش و صورت پژمرده نگاهی به شوهر مهربانش کرد و گفت : ای پسر عمو! تاکنون در خانه ت دروغ نگفتم، خیانت نکردم، هیچگاه از دستوراتت سر پیچی نکردم. علی (ع) فرمود : به خدا سوگند دوری و جدایی تو بر من سخت است. اما چه کنم که در برابر مرگ چاره ای نیست. به خدا قسم مصیبتهای مرا تازه کردی و مرگ تو حادثهی بزرگی است، چه مصیبت دردناکی!؟ به خدا قسم این مصیبت را هرگز فراموش نمیکنم، انا الله و انا الیه راجعون، آنگاه ساعتی با هم گریستند؛ و به یاد دوران کوتاه زندگی زناشویی که جهانی از صفا و مهر و علاقه و پاکدامنی بود اشک ریختند و به یاد زحمات طاقت فرسا و گرفتاری و فداکاریهای همدیگر ناله کردند. بعد از اینکه کمی آروم شدند علی بن ابی طالب سر همسرش را به دامان گرفت و فرمود : هر چه میخواهی وصیت کن مطمئن باش که به همه وصیت تو عمل میکنم. فاطمه موضوعات زیر را وصیت کرد :
1.ای پسر عمو! مردها بدون زن نمیتوانند زندگی کنند و تو نیز به زن احتیاج داری، از تو میخواهم با دختر خواهر امام ازدواج کنی، چون او با فرزندان من مهربان است. (35) 2- فرزندان من یتیم میشوند با آنها مهربان باش و مدارا کن. سرشان فریاد نزن، و برای دلگرمی آنها یک شب کنار همسرت و یک شب کنار فرزندانم بمان. (36) 3- برای من طوری تابوت تهیه کن که بدنم موقع حمل جنازه پیدا نباشد. (37) 4- مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار، نگذار اشخاصی که حقم را غصب کردند و اذیت و آزارم نمودند به تشییع جنازه ام بیایند و برای من نماز بخوانند. (38) 5- به هر یک از زنان رسول خدا دوازده وقیه بده. 6- به هر یک از زنان بنی هاشم دوازده وقیه بده 7- به امام دختر خواهرم نیز چیزی بده. (39)
بعد از وفات فاطمه وصیت نامه مکتوب زیر نیز بدست آمد :
بعد از من بوستان ذی الحسنی، بوستان ساقیه، بوستان دلال، بوستان غراف، بوستان رقمه، بوستان هیثم، بوستان ام ابراهیم در اختیار علی بن ابی طالب باشد. بعد از او در اختیار فرزندم حسن، بعد از حسن در اختیار حسین و بعد از آن در اختیار فرزند ارشد آن باشد. نویسنده : علی. شاهد : مقداد، زبیر. ابن عباس نیز روایت کرده که وصیت نامه زیر از حضرت زهرا بدست آمده :
بسم الله الرحمن الرحیم. این وصیت نامهی فاطمه دختر رسول خداست. به یگانگی خدا شهادت میدهم. شهادت میدهم که محمد (ص) رسول خداست. بهشت و دوزخ حق است. در وجود قیامت شکی نیست و خداوند مردگان را زنده میکند. یا علی خدا مرا همسر تو قرار داد تا در دنیا و آخرت با هم باشیم و اختیارم در دست تو است. یا علی مرا شبانه غسل بده و کفن کن و بر من نماز بخوان و به خاک بسپار و به هیچ کس اطلاع نده. اکنون با شما وداع میکنم. سلام مرا به فرزندانم که تا قیامت به وجود میآیند برسان.
آگاهی فاطمه(ع) از رحلت خود :
از ام سلمه روایت شده که : «فاطمه بیمار بود و همان بیماری به مرگش انجامید و من از او مراقبت میکردم. روزی که حال او بهتر بود و علی برای کارهای بیرون از خانه رفته بود، به من گفت : برایم آب بیاور. آب را آوردم و او به بهترین صورت، خود را شست. بعد گفت : لباس تازه ام را بیاور. لباس را آوردم و او پوشید و گفت : زیرا انداز مرا وسط اتاق پهن کن. انجام دادم، رو به قبله، دستهایش را زیر گونهاش قرار داد و به پهلو خوابید و گفت : اجل من رسیده و من خود را پاکیزه کردم، پس مرا کسی برهنه نباید ببیند و از دنیا رفت. »
فاطمه (ع) در آخرین لحظات زندگی :
علی (ع) میفرماید : فاطمه در شب وفات به من فرمود : پسر عمو! اکنون جبرئیل برای سلام نزدم آمده و میگوید : خدا سلام میرساند و میفرماید : وقتش نزدیک است در بهشت با پدرت ملاقات کنی. سپس فرمود : و علیکم السلام. بعد به من فرمود : اینک میکائیل نازل شد و از طرف خدا پیام آورد. سپس فرمود : و علیکم و السلام. در این هنگام چشمایش را باز کرد و فرمود : به خدا سوگند عزرائیل است، برای قبض روح من آمده است. بعد به عزرائیل گفت : روح مرا بگیر ولی با من مدارا کن. در آخرین لحظهی زندگی فرمود : پروردگارا به سوی تو میآیم نه به سوی آتش. اینها را گفت و چشمهایش را بست و پاهایش را دراز کرد و جان خود را تسلیم کرد. حسن و حسین (ع) روی جنازهی مادر افتادند و آن را میبوسیدند و گریه میکردند. حسن میگفت : مادر جان با من سخن بگو. حسین میگفت : مادر جان من حسین توأم پیش از آنکه روح از بدنت بیرون رود با من سخن بگو. علی (ع) فرمود : ای دختر پیغمبر! وجود تو تسلی بخش من بود، بعد از تو از که تسلیت جویم؟ (40)
تشییع و تدفین
صدای گریه و ضجه از شهر بلند شد، به سوی خانهی حضرت فاطمه حرکت نمودند، حسن و حسین کنار حضرت علی (ع) نشسته بودند و گریه میکردند ام کلثوم هم گریه میکرد و میفرماید: یا رسول الله اکنون تو را از دست دادیم. همهی مردم بیرون خانه جمع شده بودند و منتظر خروج جنازهی زهرا بودند. ناگهان ابوذر از خانه خارج شد و گفت : پراکنده شوید زیرا تشییع جنازه به تأخیر افتاد. (41) عمر و ابوبکر به علی (ع) تسلیت گفتند و عرض کردند : یا ابالحسن مبادا قبل از ما بر جنازهی فاطمه نماز بخوانی. (42) علی بن ابی طالب در همان شب فاطمه (ع) را به اتفاق اسماء غسل را دو کفن کرد. بچه های یتیم فاطمه اطراف جنازه گریه میکردند. وقتی غسل و کفن فاطمه تمام شد صدا زد : ای حسن، ای حسین، ای زینب، ای ام کلثوم بیایید با مادرتان وداع کنید که دیگر او را نخواهید دید. یتیمان زهرا (ع) روی جنازهی مادر افتاده میبوسیدند و میگریستند. علی (ع) یتیمان را از روی جنازهی مادر برداشت. (43) بر جنازه نماز خواندند و حرکت کردند. عباس و فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمار و حسن و حسین (ع) و عقیل و بریده و حذیفه و ابن مسعود در تشییع جنازه شرکت نمودند. (44) جنازه مبارک آن حضرت را در تاریکی شب، وقتی همه خواب بودند آهسته و در سکوت به طرف قبر حرکت کردند، مبادا که منافقین بفهمند و مانع از دفن آن حضرت شوند. جنازه را کنار قبر گذاشتند، امیرالمؤمنین (ع) خودش بدن نازنین همسرش را داخل قبر گذاشت و با عجله تمام، خاک روی قبر ریختند. (45)
علی بر مزار زهرا(ع)
مراسم دفن را با سرعت و پنهانی انجام دادند. مبادا دشمن مطلع شود و از دفن زهرا مانع گردند. همین که علی (ع) از دفن فارغ شد. غم و اندوه فراوان بر او هجوم آورد. خدایا! چگونه یادگار رسول خدا را در زمین دفن کردم! چه همسر فداکار و مهربان و پاکدامنی از دست دادم! چقدر در خانه ام زحمت کشید! آه از پهلوی شکسته و بازوی ورم کرده و کودک سقط شدهی زهرا! خدایا امیدوار بودم تا آخر عمر با همسرم به سر ببرم، اما افسوس که مرگ ما را از هم جدا کرد، آه با یتیمان فاطمه چه کنم؟ علی (ع) قبر فاطمه را از ترس با خاک هموار کرد. هفت یا چهل قبر تازه در نقاط مختلف درست کرد تا جای آن شناخته نشود (46) و بعد به خانه برگشت. عمر و ابوبکر و بقیه مسلمانان، بامداد، برای تشییع جنازه به خانهی علی (ع) آمدند، وقتی مقداد خبر داد که زهرا دیشب به خاک سپرده شد. عمر به ابوبکر گفت : نگفتم که چنین میکنند؟ عمر گفت : طبق وصیت فاطمه، او را شبانه دفن کردند. عمر گفت : حسادت و دشمنی شما بنی هاشم تمام شدنی نیست. من تصمیم دارم قبر فاطمه را بشکافم و بر او نماز بخوانم. علی بن ابی طالب (ع) فرمود: به خدا سوگند اگر بخواهی چنین کاری انجام دهی با شمشیر خونت را میریزم. عمر وقتی این وضع و تهدیدات را دید از تصمیمش منصرف گشت. (47)
فاطمه(ع) و معامله با خدا
مفسر معروف اهل سنت میبدی این آیه را میآورد : (من ذالّذِی یُقرِضُ اللهَ قرضاً حَسَناً فَیُضا عِفَهُ لهُ أضعافاً کثیرةً) 48؛ کیست که به خداوند قرض نیکویی دهد تا خدا آن را برای او چندین برابر کند. سپس بعد از این آیه، این روایت نقل میکند : روزی علی (ع) وارد خانه شد، حسن و حسین پیش فاطمه زهرا گریه میکردند، علی گفت : ای فاطمه چه شده است این روشنایی چشم و میوهی دل من چرا میگریند؟ فاطمه گفت: یا علی! بچه ها گرسنه اند و از روز گذشته تاکنون هیچ چیز نخورده اند و دیگی روی آتش گذاشته بود. علی گفت : چه چیز در دیگ است؟ فاطمه گفت: در دیگ چیزی جز آب نیست، دلخوشی این بچه ها را در آتش گذاشته ام تا فکر کنند که چیزی میپزم، علی ناراحت و دل تنگ شد، عبایش را تنش کرد و به بازار رفت. شش درهم داد و طعامی خرید. ناگهان سائلی گفت : (من یقرض الله یجده ملّیاً وضیّا) علی آنچه داشت به وی داده و باز آمد و به فاطمه گفت. فاطمه فرمود : (وفّقت با أبا الحسن ولم تزل فی خیر)، نُوشت با یا ابالحسن، علی بازگشت تا به مسجد رسول برود و نماز بخواند، اعرابی را دید که شتر می فروخت، گفت: یا ابا الحسن این شتر را میفروشم بخر، علی گفت : نمیتوانم بهایی ندارم، اعرابی گفت : به تو فروختم تا وقتی که غنیمتی در رسد یا عطایی از بیتالمال به تو در آید، علی (ع) آن شتر را به شصت درهم خرید، اعرابی دیگر پیش او آمد و گفت : یا علی! این شتر را به من میفروشی؟ گفت : میفروشم. گفت: به چند؟ علی (ع) گفت: به چقدر خواهی، گفت به صد و بیست درهم میخرم، علی گفت: باشد به صد و بیست درهم میفروشم. به خانه بازگشت و به فاطمه گفت: این شصت درهم را بهای شتر میدهم و شصت درهم خود را به کار میبریم. بیرون رفت تا شصت درهم اعرابی که شتر را از آن خریده بود بدهد. رسول خدا (ص) را دید گفت : یا علی کجا میروی؟ علی قصهی خود را بازگو کرد. رسول خدا شادی نمود و او را بشارت داد و تهنیت کرد، گفت : یا علی آن اعرابی نبود، آن کس که شتر را به تو فروخت جبرئیل بود و آن کس که شتر را از تو خرید میکائیل بود و آن شتر ناقه ای بود از ناقه های بهشت، این آن قرضی بود که تو به خداوند دادی و درویش را با آن خوشحال کردی! (49)
فاطمه (ع) و آیات تأویل شده دربارهی او
در قرآن آیاتی در خور فاطمه (ع) آمده است که در زیر به آن اشاره شده است.
فاطمه(ع) راستگوترین عالم
(یا اَیُّها الّذینَ آمنوا اتّقُوا اللهَ و کونوا معَ الصّادِقین) 50؛ ای کسانی که ایمان آوردید از (مخالفت) خداوند به پرهیزید و با راست گویان باشید. حسکانی در ذیل آیه از امام باقر (ع) روایت آورده که فرمود : (و کونوا معَ الصّادقین)) با آل محمد باشید. (51) وایت دیگری از عبدالله بن عمر آمده که گفت: «خداوند همهی اصحاب محمد را از خدا بترسند سپس به ایشان فرمود : (و کونوا معَ الصّادقن)) باید با راستگویان باشید یعنی با محمد و اهل بیتش. (52)) بط ابن جوزی مینویسد : «»ا علی و اهل بیتش باشید.» (53)) صداق بارز و اکمل صادقین فاطمه زهرا (ع) است و حتی اسقف اعظم مسیحیت هم بر صداقت زهرای مرضیه گواهی دارد.
فاطمه(ع) محبوبه پیامبر(ص)
ابن مردویه از ابوهریره نقل میکند که علی از پیامبر پرسید : «یا رسول الله کدام یک از من و فاطمه در نزد تو محبوبتریم؟ فرمود : فاطمه محبوبتر است نزد من از تو، ولی تو گران قدری از فاطمه، و گویا تو را میبینم که کنار حوضم مردم را از آن دور میکنی، و کنار آن حوض به عدد ستارگان آفتابههایی هست، و تو، حسن و حسین، فاطمه، عقیل و جعفر اهل بهشتید آن گاه این آیه را قرائت کردند: (إخواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلین) آن چنان در برابر هم هستید که به پشت سر یکدیگر نمینگرید.» (54)
فاطمه(ع) وسیله بین خدا و مردم
«أولئکَ الّذینَ یدعونَ یَبتَغونَ إلی ربّهِمُ الوسیلَة أیُّهُم أقرَبُ ویرجونَ رحمتَهُو یخافونَ عذابَهُ إنَّ غذابَ ربّکَ کان محذوراً» (55)آنهایی که خداوند را میخوانند هر کدام از آنها که قربشان به خداوند بیشتر است خواهان وسیله نزدیکتری به خداوند میباشند و دائماً به رحمت خداوند امید دارند و از عذاب خداوند ترسان میباشند هرآینه از عذاب پروردگارت باید فرار کرد و ترسان بود. حسکانی از عکرمه روایت کرده که وی گفت : (أولئکَ الّذینَ یدعونَ یَبتَغونَ إلی ربّهِمُ الوسیلَة) یعنی ایشانند کسانی که میخواهند خدا را میگیرند به سوی پروردگارشان محکم ترین وسیله را، گفت : «ایشان، پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند. » (56)
فاطمه رستگار و پیروز
(انّی جزَیتُهمُ الیَومَ بِما صبرُوا أنّهُم هُمُ الفائزُون) (57)؛ امروز من به آنان پاداش میدهم به واسطه آنچه بردباری نمودند، زیرا صبر کنندگان رستگاران میباشند. حسکانی زیر این آیه از عبدالله بن مسعود روایت کرده که گفت : (انّی جزَیتُهمُ الیَومَ بِما صبرُوا) یعنی پاداش میدهم ایشان را به بهشت به سبب صبر و بردباری علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین در دنیا بر گرسنگی و تنگ دستی و طاعات و به سبب آن چه صبر نمودند بر ترک گناه و صبر نمودند برای خدا بر. ر …ر دنیا که ایشان رستگارانند و از حساب در نجاتند. (58)
فاطمه (ع) امان مردم از عذاب
(و ما کانَ اللهُ لیعذِّ و أنتَ فیهِم) (59) و خدا تا تو در میان آنها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد.ابن حجه هتیمی این آیه را در شأن اهل بیت ذکر کرده و سپس میگوید : «پیامبر (ص) اشاره به سوی معنایی کرده که در اهل بیتش وجود دارد و برای اهل زمین اهل بیتش امان میباشند همان طور که وجود خود پیامبر برای آنان امان است. در این باب احادیث زیادی وجود دارد مثل» النجوم أمان لأهل السماء؛ و اهل بیتی امان لأمّتی… (60)
فاطمه مجاهده
(و الذّینَ جاهَدُوا فینا لنَهدِ یَنّهُم سُبُلَنا) (61) و کسانی که در راه ما میکوشند هر آیینه راههایمان را به آنها نشان میدهیم.در زیر این آیه روایتی از امام باقر (ع) آمده که میفرماید : «این آیه درباره ما اهل بیت نازل شده است.» (62) و فاطمه محور اهل بیت است.
غذای پر برکت در خانه فاطمه (ع)
روایتی از جابر نقل نمودند که میگوید :رسول خدا چند روز را بدون آن که غذایی خورده باشد، گذراند تا آن که فشار گرسنگی بر ایشان سخت شد، سپس به دنبال غذا به خانه های همسرانش سرکشی کرد ولی چیزی نیافت، آن گاه سوی فاطمه رفت و فرمود : دخترم! آیا چیزی برای خوردن داری؟ من گرسنه ام. او گفت : به خدا سوگند، نه. بعد از رفتن پیامبر همسایهی فاطمه دو قرص نان و تکه ای گوشت برایش فرستاد. او نیز آنها را گرفت و در کاسه ای گذاشت و گفت : «والله! لأوثرنّ بهذا رسول الله (ص) علی نفسی و من عندی» به خدا سوگند حتماً رسول خدا (ص) فرستاد تا او را بیاورند. رسول خدا (ص) به سوی فاطمه بازگشت. فاطمه گفت : خداوند چیزی به ما داد که برای شما کنار گذاشتم. فرمود : دخترم آن را بیاور. فاطمه پارچه را از روی کاسه برداشت و ناگهان دید ظرف پر از نان و گوشت است؛ با دیدن آن حیران ماند و دانست از برکت خداست پس خدا را شکر کرد و جلوی پیامبر آوردند. پیامبر غذا را دید او هم خدا را شکر کرد و پرسید دخترم، این طعام را از کجا آوردی؟ گفت پدرم : (هوَ من عندِ اللهِ إنّ یرزُقُ من یَشاءُ بغیرِ حِساب)) (63) پیامبر اکرم حمد خدا کرد و سپس فرمود : «الحمدالله الّذی جعلکِ شبیهة نساء بنی إسرائیل» حمد از آن خدایی است که تو را بسان بانوی زنان بنی اسرائیل قرار داد.
نور خدا در خانه فاطمه (ع)
(فی بُیوتِ أذنَ اللهُ أن تُرفعَ و یُذکُرَ فیها اسمُهُ یُسبّحُ لهُ ئ الآصالِ رجالٌ لاتُلهیهِم قجارةٌ و لابَیعٌ عن ذکرِ اللهِ و إقامِ الصّلاةِ و إیتاء الزّکاةِ یخافونَ یوماً تتقلَّبُ فیهِ القُلوبُ و الانصار) (4)نور خدا در خانههایی است که خداوند اجازه داده است که رفعت یابد و در آن اسم او یاد شود. در حالی که در آن خدا را صبح گاه و شام گاه تسبیح میکنند، مردانی که هیچ تجارتی و نه معامله ای، آنان را از یاد خدا غافل و سرگرم نمیکند و نماز به پا داشته و زکات میدهند، و از روزی که دل و دیده ها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند. انس بن مالک روایت آورده که : «رسول خدا این آیه را تلاوت نمود. مردی بلند شد و از آن حضرت پرسید : این کدام خانههاست! خانه علی و فاطمه از این خانههاست؟ فرمود : بله، افضل خانه های انبیاء میباشد. (65)»
علم و دانش فاطمه
امام حسن عسکری (ع) فرمود: زنی خدمت فاطمه (ع) شرفیاب شد و گفت : مادر ناتوانی دارم که در امر نماز به مسئله مشکلی برخورد کرده و مرا خدمت شما فرستاده که سؤال کنم و مسئله را مطرح کرد. حضرت فاطمه (ع) جواب مسئله را داد. آن زن برای دومین بار مسئله دیگری را پرسید و حضرت فاطمه (ع) جوابش را داد. بعد از آن مسئله سوم را پرسید و همچنین تا ده مسئله پیش رفت. حضرت فاطمه همه را جواب داد. سپس آن زن از سؤال پرسیدنش خجالت کشید و عرض کرد : ای دختر رسول خدا! دیگر مزاحم نمیشوم خسته شدید. فاطمه فرمود : خجالت نکش، هر سؤالی داری بپرس تا جوابت را بدهم، من از جواب دادن به سؤالات تو خسته نمیشوم، بلکه با کمال میل جواب میدهم. اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را بر بام حمل کند و در وجه آن مبلغ صد هزار دنیا را اجرت بگیرد آیا از حمل بار خسته میشود!؟ زن پاسخ داد: نه خسته نمیشود، زیرا در برابر آن مزد زیادی دریافت میکند. حضرت فاطمه فرمود : خدا در برابر جواب هر مسئله آن قدر به من ثواب میدهد که بیشتر است از اینکه بین آسمان و زمین پر از مروارید باشد. با این وجود آیا از جواب دادن خسته میشوم؟ امام حسن عسکری فرمود : دو نفر زن که یکی از آنها مؤمن بود و دیگری معاند بود، در یک مطلب دینی با هم تنازع داشتند. برای حل اختلاف خدمت حضرت فاطمه رفتند و جریان را برای آن حضرت تعریف کردند. چون حق با زن مؤمن بود حضرت فاطمه گفتارش را با دلیل و برهان تأیید کرد؛ و بدین وسیله بر زن معاند پیروز گشت، و از این پیروزی خوشحال شد. حضرت فاطمه به زن مؤمن فرمود: فرشتگان خدا بیشتر از تو شادمان شدند و غم و اندوه شیطان نیز بیشتر از غم و اندوه زن معاند میباشد. آنگاه امام حسن (ع) فرمود: و به این جهت خدا به فرشتگانش فرمود : در عوض خدمتی که فاطمه به این زن مؤمن کرد بهشت و نعمتهای بهشتیاش را هزار هزار برابر آنچه قبلاً مقرر بود قرار دهید و همین روش را دربارهی هر دانشمندی که مؤمنی را هدایت کند و ثوابش را هزار هزار برابر کنید.
فضائل حضرت زهرا(ع)
امام صادق (ع) فرمود: فاطمه نزد خدا به نه اسم خوانده میشود: فاطمه، مبارکه، صدیقه، طاهره، زکیه، مرضیه، راضیه، محدثه، زهرا، علت اینکه فاطمه نامیده شد این است که از شرور و بدیها معصوم و محفوظ است.پیغمبر (ص) به فاطمه فرمود : خدا به واسطه غضب تو غضب میکند و به واسطه خشنودی تو خشنود میگردد. (66) رسول خدا (ص) فرمود : هنگامی که قیامت بر پا شود، منادی حق از عرش ندا میکند، ای مردم چشمهایتان را ببندید فاطمه میخواهد از صراط عبور کند. (67) عایشه میگوید : بعد از رسول خدا کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم. (68) پیغمبر (ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. اذیت او اذیت من خشنودی او خشنودی من است. (69) پیغمبر (ص) فرمود : بهشت مشتاق دیدار چهار زن است : اول مریم دختر عمران، دوم آسیه زن فرعون، سوم خدیجه دختر خویلد، چهارم فاطمه دختر محمد. (70) پیغمبر (ص) فرمود: فاطمه حوریه ای است به صورت انسان. (71) امام صادق (ع) فرمود: فاطمه را بدان جهت فاطمه نامیدند که مردم قدرت ندارند حقیقت او را درک کنند. (72) پیغمبر (ص) فرمود: اگر علی نبود، برای فاطمه شوهر لایقی وجود نداشت. (73) ابن عباس میگوید : از رسول خدا پرسیدم : آن کلماتی که حضرت آدم از خدا یاد گرفت و به وسیلهی آنها توبهاش قبول شد چه بود؟ فرمود : خدا را قسم داد به حق علی و محمد و حسن و حسین و فاطمه (ع) بدان جهت توبهاش قبول شد. (74) پیغمبر اکرم در حالی که دست فاطمه (ع) را در دست داشت فرمود : هر کس این را میشناسد که میشناسد، و هر کس نمیشناسد، این فاطمه دختر محمد، و پاره تن من و قلب و روح من است. هر کس او را اذیت کند مرا اذیت نموده و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است. (75) پیغمبر (ص) فرمود : بهترین زنان عالم چهار نفرند: مریم دختر عمران، دوم آسیه زن فرعون، سوم خدیجه دختر خویلد، چهارم فاطمه دختر محمد. (76) پیغمبر به فاطمه فرمود: دخترم! خدا به دنیا توجه نمود و مرا بر تمام مردم برگزید. در مرتبه دوم باز به دنیا نگاه کرد و همسر تو علی را بر سایرین برتری داد. برای سومین بار به آن توجه کرد و تو را به زنان عالم برتری داد و در مرتبه چهارم توجه کرد و حسن و حسین (ع) را بر جوانان اهل بهشت امتیاز داد. (77) ام سلمه میگوید : فاطمه شبیه ترین مردم بود، به رسول خدا. (78)
نتیجه گیری:
در ابتدا توسط روایات نقل شده از تشیع و منابع معتبر اهل تسنن بیان نمودیم که سرچشمه وجود حضرت زهرا (س) از میوه های بهشتی بوده است و در شب معراج به سبب خوردن میوه بهشتی توسط پیامبر نطفه پاک ان حضرت شکل گرفت؛ و اثبات این مطلب که نام حضرت را خداوند متعال برای ان حضرت انتخاب فرمود و خطاب به پدر گرامیش توسط جبرییل فرمود:ای محمد نام این دختر را فاطمه بگذار چرا که او سبب جدایی شیعیان از آتش جهنم است؛ و سپس به بررسی نامهای ان حضرت پرداختیم و دلیل نامگذاری ان حضرت به این اسماء را بیان نمودیم. در ادامه به ماجرای درس آموز خواستگاری ان حضرت و ازدواج با امیرالمؤمنین (ع) و مهریه ای که پدر گرامیش برای ان حضرت قرارداد پرداختیم. در ادامه به بررسی شخصیت ان بزرگوار و خصایص اخلاقی منحصر به فرد ان حضرت و سیره اخلاقی و تربیتی ان بزرگوار بیان نمودیم؛ و سپس دیدگاه امیر مؤمنان علی بن ابی طالب در مورد ان حضرت بیان داشتیم؛ و سپس به بیان دوران زندگی ان حضرت بعد از رحلت پدر و مصیبتهای که بران بزرگوار وارد شد؛ و جریان مرگ ان حضرت وصیت نامه گوهربارش که خطاب به همه شیعیان است و نحوه به خاک سپاری غریبانه ان حضرت توسط امیرالمؤمنین (ع) پرداختیم.
پینوشتها:
1. سبط ابن جوزی، ص 273
2. ر. ک : همین اثر در بحث فاطمه سرور زنان عالم
3. یوسف قرمانی، اخبار الدول و آثار الاول، ج 1، ص 256
4. همان؛ علی ابوبکر خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 5، ص 293؛ موفق بن احمد خوارزمی، همان، ج 1، ص 105 و احمد طبری، همان، ص 36
5. حاکم نیشابوری، ج 3، ص 156
6. سیوطی، الدرالمنلور، ج 5، ص 218
7. سیوطی، همان
8. سیوطی، الحضائص الکبری، ج 1، ص 297
9. تذکرة الخواص، ص 288 و نیز ر. ک : احمد طبری، همان، ص 52.
10. عسقلانی، لسان المیزان، ج 3، ص 345
11. میزان الاعتدال، ج 2، ص 400 و ج 3، ص 349
12. احمدطبری، ص 26
13. احمد طبری، همان
14. میزان الاعتدال، ج 2، ص 400
15. متقی هندی، کنزالعمال، ج 12، ص 109
16. النهایة فی غریب الأثر، ماده (ب، ت، ل)، ج 1، ص 94
17. مرتضی حسینی، حضرت فاطمه در کتاب اهل سنت، ص 21
18. کشف الغمة، ج 1، ص 353
19. کشف الغمة، ج 1، ص 354
20. بحارالانوار، ج 43، ص 125
21. موفق بن احمد، ج 1، ص 107
22. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 387
23. انعام 6، آیه 84 و 85
24. حاکم نیشابوری، همان، ج 3، ص 164
25. محی الدین، یحیی بن خرام، تهذیب الاسماء، ص 192، ح 118
26. بحارالانوار، ج 43، ص 46
27. کشف الغمر، ج 2، ص 94 دلائل الامامة ص 56
28. بحار، ج 43، ص 172
29. حاکم نیشابوری، همان، ج 3، ص 154
30. طبقات ابن سعد، ج 2 بخش 2 ص 85
31. بحارالانوار ج 43 ص 157
32. بحارالانوار ج 43 ص 157
33. بحارالانوار ج 43 ص 177
34. اسدالغابه تألیف ابن اثیر ج 5 ص 524
35. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 362
36. بحارالانوار ج 43 ص 178
37. بحارالانوار ج 43 ص 192
38. بحارالانوار ج 43 ص 192
39. دلائل الامامة ص 42
40. بحارالانوار ج 43 ص 186
41.بحارالانوار ج 43 ص 192
42.بحارالانوار ج 43 ص 199
43.بحارالانوار ج 43 ص 179
44. بحارالانوار ج 43 ص 183
45. بحارالانوار ج 43
46. بحار ج 43 ص 183
47. بحارالانوار ج 43 ص 199
48. بقره 2 آیه 245
49. کشفالاسرار، ج 1، ص 662-663
50.توبه (9) آیه 119
51.همان
52.شواهد التنزیل، ج 1، ص 261-262
53.تذکرة الخواص، ص 25
54.مناقب، ص 271
55.اسراء (17) آیه 57
56.شواهد التنزیل ج 1 ص 342
57.مؤمن (23) آیه 11
58.شواهد التنزیل ج 1 ص 408
59.انفال (8) آیه 33
60.الصواعق المحرقه ص 152
61.عنکبوت (29) آیه 69
62.شواهد التنزیل ج 1 ص 442
63.آل عمران (3) آیه 37
64.نور (24) آیه 36
65.الدر المنثور ج 6 ص 203
66. کشف الغمه ج 2 ص 84 اسدالغابه ج 5 ص 522
67 .کشف الغمه ج 2 ص 83
68.کشف الغمه ج 2 ص 89
69.کشف الغمه ج 2 ص 92
70. کشف الغمه ج 2 ص 92
71. دلائل الامه ص 52
72.بحارالانوار ج 43 ص 65
73.کشف الغمه ج 2 ص 98
74.کشف الغمه ج 2 ص 91
75.کشف الغمه ج 2 ص 92
76.کشف الغمه ج 2 ص 76
77.کشف الغمه ج 2 ص 91
78.کشف الغمه ج 2 ص 97
فهرست منابع:
1.الاربلی، ابی الفتح، کشف الغمه، دارالاضواء، بیروت، لبنان،1405 ه ق
2.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت، لبنان،1403 ه ق
3.حسکانی، حاکم، شواهد تنزیل، موسسه طبع والنشر،1411 ه ق
4.آشوب، ابن شهر، مناقب، چاپخانه الحیدریه، نجف اشرف،1376 ه ق
5.ابن اثیر، عزالدین، اسد الغایه، بیروت، دارالفکر، بیروت، لبنان،1409 ه ق
6.هاشمی، محمد بن سعد، طبقات، دارالکتب العلمییه، بیروت، لبنان،1410 ه ق
7.ابن کثیر، ابوالفداء، النهایه، دارالفکر، بیروت، لبنان،1407 ه ق
8.ابن حجر، لسان المیزان، موسسه اعلمی المطبوعات، چاپ سوم، بیروت، لبنان،1390 ه ق
9.الهندی، المتقی، کنزالعمال، موسسه الرساله، بیروت، لبنان 1409 ه ق
10.الذهبی، میزان الاستدلال، دارالمعرفه للطباعه والنشر، بیروت، لبنان 1382 ه ق
/ج