الف) فقاهت؛
باید کسی که در رأس قوه مقننه جامعه اسلامیجای دارد، بیش از هر کس دیگری با کتاب و سنّت آشنایی داشته باشد. از دیدگاه اسلامی، قانون فقط زمانی قانونیت مییابد که به تصویب و امضای فقیه ترین فقیهان زمان برسد و هر راه دیگری طی شود بر خلاف مصالح جامعه اسلامیو مخالف با تعالیم دین مقدس اسلام خواهد بود.
ب) آگاهی به اوضاع و احوال زمانه؛
پیداست که وضع قوانین متغیر تأمین کننده مصالح جامعه، تنها با شناخت کامل از کتاب و سنت امکان پذیر نیست، زیرا وضع چنین قوانین به دو امر بستگی دارد: یکی علم به اصول کلی موجود در کتاب و سنت، و دیگری فهم و تشخیص مسائل جزئی در هر حادثه و زمان خاص. پس زمامدار جامعه اسلامیعلاوه بر فقاهت و اطلاع از اصول و قواعد کلی شرعی، باید داناترین مردم به اوضاع و احوال موجود و مصالح جزیی افراد جامعه باشد وگرنه در برابر مسائل و مشکلات اجتماعی نمیتواند جامعه اسلامیرا به سر منزل مقصود رهنمون گردد.
ج) تقوا و پارسایی؛
رهبر جامعه باید با تقوا ترین و پارسا ترین مردم باشد. در غیر این صورت، مردم از خواهشهای نفسانی و غرض ورزیها و سود جوییهای شخصی در امان نخواهند بود.
معارف قرآن ج9،آیت الله مصباح یزدی