- به نظر میرسد اثبات شعور جمعی به تفسیر و قرائتی که در قانون مورفیک و صد میمون کن کایز آمده، مشکل است؛ زیرا این نظریه به صورت مطلق معتقد است، هر آگاهی فردی به آگاهی جمعی مرتبط است؛ و بر این باور است: زمانی که سطح جدید آگاهی میان تعداد معینی از افراد ایجاد شود و به طور چشمگیر و معنادار رفتارشان تغییر کند، آگاهی بدون ارتباط مستقیم به دیگران منتقل میشود.[1] روشن است پذیرش چنین نظریهای به صورت مطلق به جبرگرایی منتهی خواهد شد.
- بر اساس منابع و مآخذ دینی باید گفت: نظریه اسلام در این زمینه نظریهای متعادل است؛ زیرا هم استقلال فکری و نظری افراد جامعه را پذیرفته، و هم تأثیر جامعه بر افکار و عقاید و آداب و رسوم افراد را میپذیرد؛ زیرا از نظر اسلام، انسان از نظر تفکر و اندیشه آزاد و مختار است، و جبر مطلق چه از ناحیه خداوند باشد و چه از ناحیه جامعه پذیرفته نیست؛ توضیح نفی جبر مطلق از ناحیه خداوند در مبحث جبر و اختیار بیان شده است،[2] اما مجبور نبودن انسان از ناحیه جامعه را نیز میتوان از آیاتی که تقلید کورکورانه از پدران و محیط را سرزنش میکند دریافت کرد.[3] علاوه بر این تمام انبیای الهی برای اصلاح افکار و عقاید فاسد حاکم بر جامعه خودشان مبعوث شدند و با آن مبارزه کردند؛[4] بنابراین اگر افراد جامعه از نظر تفکر و اندیشه مستقل نباشند و در پذیرش افکار، عقاید، آداب و رسوم حاکم و غالب جامعه مجبور باشند، بعثت و قیام انبیا بیمعنا و لغو خواهد بود.
اما از آنسو هر چند افراد جامعه از نظر تفکر و اندیشه مستقلاند و در پذیرش افکار و عقاید حاکم و غالب بر جامعه، مجبور نیستند، ولی تأثیر افکار و عقاید و آداب و رسوم جامعه بر تفکر و اندیشه افراد نیز قابل انکار نیست.[5]
- در بحث وجود جامعه و نحوه وجود آن، محققان و اندیشمندان اسلامی بر این باورند که جامعه و شعور جمعی به نوعی دارای وجود واقعی است؛ استاد مطهری در تبیین و توضیح این نظریه میگوید: «جامعه مرکب حقیقى است از نوع مرکبات طبیعى ولى ترکیب روحها و اندیشهها و عاطفهها و خواستها و ارادهها و بالاخره ترکیب فرهنگى نه ترکیب تنها و اندامها. همچنان که عناصر مادى در اثر تأثیر و تأثر با یکدیگر زمینه پیدایش یک پدیده جدید را فراهم مىنمایند و به اصطلاح فلاسفه اجزاء ماده پس از فعل و انفعال و کسر و انکسار در یکدیگر و از یکدیگر استعداد صورت جدیدى مىیابند و به این ترتیب مرکب جدید حادث مىشود و اجزاء با هویت تازه به هستى خود ادامه مىدهند؛ افراد انسان که هرکدام با سرمایهاى فطرى و سرمایهاى اکتسابى از طبیعت وارد زندگى اجتماعى مىشوند روحاً در یکدیگر ادغام مىشوند و هویت روحى جدیدى که از آن به «روح جمعى» تعبیر مىشود مىیابند. این ترکیب، خود یک نوع ترکیب طبیعى مخصوص به خود است که براى آن شبیه و نظیرى نمىتوان یافت؛ …قرآن براى «امت» ها (جامعهها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است. بدیهى است که «امت» اگر وجود عینى نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصیان معنى ندارد. اینها دلیل است که قرآن به نوعى حیات قائل است که حیات جمعى و اجتماعى است. حیات جمعى صرفاً یک تشبیه و تمثیل نیست، یک حقیقت است، همچنان که مرگ جمعى نیز یک حقیقت است.در سوره اعراف آیه 34 مىفرماید:وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ.هر امتى (هر جامعهاى) مدت و پایانى دارد، مرگى دارد؛ پس آنگاه که پایان کارشان فرا رسد، ساعتى عقبتر یا جلوتر نمىافتند».[6]
البته این شعور جمعی پذیرفته شده توسط محققان اسلامی با موضوع صد میمون تفاوت دارد؛ زیرا در نظریه صد میمون، موضوع انتقال مرموز شعور جمعی از یک جامعه با جامعه دیگری که هیچ ارتباط مستقیمی با آنان ندارد، مطرح میشود؛ در حالیکه نظریه محققان مسلمان در مورد اصل وجود جامعه به عنوان شعور جمعی و آثار مربوط به آن است.
[1]. ر. ک: http://www.padidehtabar.com/fa/news
[2]. ر. ک: 223؛ 130؛ 1896 و 60833.
[3]. «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولىّ (و یار و یاور و تکیهگاه) خود قرار ندهید! و کسانى از شما که آنان را ولىّ خود قرار دهند، ستمگرند! بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى که به دست آوردهاید، و تجارتى که از کساد شدنش میترسید، و خانههایى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند جمعیّت نافرمان را هدایت نمیکند». توبه 23 و 24.
[4]. «بلکه آنها میگویند: «ما نیاکان خود را بر آئینى یافتیم، و ما نیز به پیروى آنان هدایت یافتهایم.و اینگونه در هیچ شهر و دیارى پیش از تو پیامبر انذارکنندهاى نفرستادیم، مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا میکنیم. (پیامبرشان) گفت: «آیا اگر من آیینى هدایتبخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید آورده باشم(باز هم انکار میکنید)؟!» گفتند: « (آرى،) ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهاید کافریم!». زخرف، 22 تا 24. «افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبرى براى هدایت آنان نیامد، مگر اینکه او را استهزا میکردند!». یس،30.
[6]. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار، ج 2، ص 238 – 241، تهران، صدرا.