خانه » همه » مذهبی » شفاعت پيامبر(ص) در قيامت بااذن خدا براي اهل لا اله الا انت است و آن ها كساني هستند كه معبودي غير خداوند ندارند، اما شامل كساني كه به هر نحو، توسل يا… غير خدا را عبادت مي‌كنند نمي‌شود.

شفاعت پيامبر(ص) در قيامت بااذن خدا براي اهل لا اله الا انت است و آن ها كساني هستند كه معبودي غير خداوند ندارند، اما شامل كساني كه به هر نحو، توسل يا… غير خدا را عبادت مي‌كنند نمي‌شود.

براي رسيدن به جواب اين سؤال اول بايد معناي عبادت روشن شود تا ما در مقايسه‌اي بتوانيم روشن سازيم كه آيا توسل همان عبادت است يا متفاوت و غير از آن است.
براي عبادت تعاريف مختلفي گفته شده است، بعضي تعريف عبادت را خضوع و تذلل گرفته‌اند… بعضي گفته‌اند عبادت يعني خضوع بي ‌نهايت… و بعضي عبادت را به آن خضوعي اطلاق مي‌كند، كه از اعتقاد به اولوهيت سرچشمه مي‌گيرد… اما تعريف ديگر اين است كه عبادت به معني خضوع در برابر كسي است كه او را ربّ مي‌دانيم… و تعريف آخر اين كه عبادت، خضوع در برابر كسي كه او را خدا يا مبداء كارهاي خدايي بدانيم.[1]تعريف اول درست نيست؛ زيرا اگر عبادت به معني خضوع و تذلل باشد نبايد هيچ موحدي در روي كره زمين پيدا شود، زيرا هركس به نوعي در مقابل افراد و چيزهاي بالاتر از خود خضوع و تذلل نشان مي‌دهد و علاوه بر اين خود قرآن نيز در مواردي ما را به خضوع و تذلل در مقابل غير خدا دعوت مي‌كند. مانند آن جاي كه به انسان دستورمي‌دهددر مقابل والدينش خاضعانه وذليلانه رفتار كند. «واخفض لهما جناح الذُلّ من الرحمة»[2]اما نقص تعريف دوم در اين است كه در تناقض با قرآن مجيد است. زيرا با آن كه ملائكه در مقابل آدم به سجده افتادند و خضوع بي  ‌نهايت در مقابل او انجام دادند ولي خداوند آن را عبادت انسان تلقّي نكرد، والاّ بايد ملائكه با اين عمل شان مشرك مي‌شدند. و شيطان موحّد مي‌شد[3] يا از سجده حضرت يعقوب و فرزندانش در مقابل حضرت يوسف قرآن ؛به عبادت يوسف نام نمي‌ برد و آن هارامشرك معرفي نمي كند.
اما آن چه بايد در مورد تعريف سوم گفت اين است كه، بايد الوهيت را به معناي خدايي بگيريم نه به معناي معبود. زيرا طبق گواهي آيات شريفه قرآن مجيد الوهيت به معناي خدايي است و معبود بودن از لوازم آن است. نه معناي آن.
چنانكه قرآن كريم مي‌فرمايد:
«يا قوم اعبدوا الله مالكم من اِلهٍ غيره»[4]بنابراين اگر منظورازالوهيت همان خدايي باشد اين تعريف استوار است و قابل خدشه نيست. اما اگر به معناي معبود بگيريم اين تعريف دوري خواهد بود. و ما بايد عبادت را با معبود و معبود را با عبادت تعريف كنيم.[5]اما تعريف چهارم و پنجم صحيح هستندو آيات قرآني نيز مؤيّد آن ها است. چنان كه قرآن مجيد مي فرمايد:
«..و قال المسيح يا بني اسرائيل اعبدو الله ربّي و ربّكم»[6]، و آيه ديگر مي‌فرمايد: وإنّ الله ربي و ربّكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم[7].
بنابراين عبادت آن خضوع و تذلل در برابر چيزي يا كسي است كه از اعتقاد به الوهيت، ربوبيت و خدائيت او سرچشمه بگيرد[8].

فرق عبادت با توسل:
اما براي رسيدن به مقايسه‌اي كه دراول گفته شد بايد يك مقدمه ديگر را نيز در نظر داشت، و آن اين كه هر چند كه جهان با تمام اموراتش تحت تدبير و ربوبيت و الوهيت حق تعالي است ولي از طرفي جهان آفرينش، يك جهان سازمان يافته و منظم بوده و هر فعل بدون اسباب خاص خودش كه همگي به خداوند منتهي مي‌شود تحقق پيدا نمي‌كند و خداوند نيز در بعضي از آيات شريفه به تأثير اسباب اشاره مي‌كند. مانند آيه شريفه:
«حتّي اذاجاء احدكم الموت توفّتهُ رسلنا»[9]در جمع ميان اين دو قسم از فاعليت (فاعليت خدا و فاعليت اسباب) بايد گفت كه اين دو قسم در طول هم هستند. و خداوند فاعل مستقل است ولي فاعليت انسان به تبع فاعليت خداوند است. در اين حال اگر كسي به اسباب به ديده استقلال بنگرد و آن ها را در تدبير بعضي از امور كارگر بداند و در مقابل آن ها خاضع و ذليل باشد بايد اعتراف كردکه به شرك آلوده شده است[10]ولي كسي كه به ديده استقلال به آن ها نمي‌ نگرد و آن هارامدبّر بعضي امور نمي‌داند خضوع در برابر آن ها عبادت محسوب نمي‌شود زيرا آن ها بيش از يك سبب قراردادي از طرف خداوند نيستند. و خودشان كاملاً مطيع و فرمان بردار اوامر و نواهي الهي هستند و چنان كه درموردفرشتگان، خداوند متعال مي‌فرمايد: «عباد مُكرَمون لايسبقونه بالقول و هم بامره يعملون»[11]چنان كه قرآن كريم مايه شرك مشركان عصر رسول خدا را تلقي استقلال و ربوبيت و تدبير امور جهان نسبت به معبودهاي شان معرفي مي‌كند و درباره عده‌ّاي ازاهل کتاب که دانشمندان وراهبان شان راشريک خداقرارداده بودند مي فرمايد:
«اتّخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله»[12]حال كه معناي دقيق عبادت و شرك مشخص شد،بايدگفت تعظيم و احترام و خضوع ما در مقابل انسان هاي كه در اثر عبادت و اطاعت خدا به مقام قرب الهي رسيده‌اند و هيچ‌گونه تفويضي در تدبير امور عالم به آن ها نشده است وآن هاهيچ نحوه استقلالي را از خود ندارند.شرك محسوب نمي ‌شود. زيرا چنان كه گفته شد آن چه خضوع و تذلل به معناي عبادت را از توسّل تمييز مي‌دهد. دو چيز است كه بايد در كنار هم باشد.
1 . اعتقاد به استقلال و تفويض تدبير امور به افراد يا اشياء.
2 . خضوع و تذلل در مقابل آن ها به خاطر همان اعتقاد.
حال آن كه در توسّل هيچ كدام از شرائط يادشده در عبادت، وجود ندارد و انسان در توسّل به اولياء الهي، خداوند را به مقام يا ذات پاك ائمه معصومين  ـ عليهم السلام ـ قسم مي‌دهد تا به احترام آن ها حاجتش را برآورده كند. يا از ائمه معصومين  ـ عليهم السلام ـ كه ممات آن ها با حيات شان فرقي ندارند مي‌خواهد كه قضاي حاجتش را از خداوند بخواهند.
 و اين هيچ ارتباطي با عبادت آن ها ودر نتيجه شرك ندارد. چرا كه مشركان به معبودهاي خود استقلال و تدبير در امور قائل بودند و آن ها را در تدبير و سرنوشت عالم مؤثر مي‌دانستند.
به طور خلاصه، هر نوع عملي كه از چنين اعتقادي (الوهيت و ربوبيت) سرچشمه بگيرد و حاكي از يك نوع سرسپردگي باشد عبادت شمرده خواهد شد. و در برابر آن، هرگونه رفتاري كه از چنين اعتقادي سرچشمه نگيرد و فردي بدون داشتن چنين اعتقادي در برابر موجودي خضوع كند و يا تكريم و تعظيم نمايد عبادت و شرك نخواهد بود.[13] 
پي نوشت ها:
[1]  . سبحاني، جعفر، آيين وهابيت، ص 202-189.
[2]  . اسراء/ 24.
[3]  . سبحاني، جعفر، آئين وهابيت، ص 190، با تلخيص.
[4]  . اعراف/ 59.
[5]  .سبحاني، همان ص 192 و 193، با تلخيص.
[6]  . مائده/ 72.
[7] مريم/36
[8]  . سبحاني، جعفر، مستفاد از آئين وهابيت، ص 197 و 198.
[9]  .انعام/ 61.
[10]  . سبحاني، جعفر، آيين وهابيت، ص 201.
[11]  . انبياء/ 26.
[12]  . توبه/ 31.
[13]  . سبحاني، جعفر،آئين وهابيت، ص 203.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد