شمه اي از نصايح امام محمد غزالي به فرزندش (1)
شمه اي از نصايح امام محمد غزالي به فرزندش (1)
براي دنيايت به اندازه ي اقامتت در آن کار کن و از بهر آخرتت به اندازه ي بقا و پايندگي در آن تلاش و کوشش کن و براي خدا به اندازه ي نيازت به او عمل کن و براي آتش به اندازه اي گناه کن که صبر و شکيبايي بر آن داشته باشي. (2)
اي فرزند! زماني که اين حديث را شنيدي، ديگر نيازي به علم زياد نداري.
فوايد هشت گانه ي رستگاري
غزالي در قسمت ديگر، خطاب به فرزندش فوايد هشت گانه ي رستگاري را چنين بر مي شمارد:
آورده اند که حاتم از اصحاب و مريدان شقيق بلخي بود. روزي شقيق از او چنين سؤال کرد: حدود سي سال با من مصاحبت کردي، حال بگو در اين مدت چه حاصل کرده اي؟ گفت هشت فايده از علم تو حاصل کرده ام و آن ها براي من کافي است و اميد دارم که خلاص و نجات من در آن ها باشد. شقيق پرسيد: آن ها کدامند؟
حاتم پاسخ داد:
فايده ي اول – به مردم نظر کردم و ديدم که هر کسي محبوب و معشوقي اختيار کرده و بدو محبت و عشق مي ورزد، بعضي از آن ها او را تا نزديکي [به] امراض مرگ بار همراهي مي کنند و بعضي تا لب گور و سپس او را رها مي کنند و در تاريکي قبر تنهايش مي گذارند و هيچ يک از آن ها با او در گور نرفت و مونس وي نشد. پس با خود انديشيدم که بهترين مونس انسان آن است که در قبر، همدم او گردد و آن انيس را غير از اعمال صالح نيافتم و آن را محبوب خود گرفتم، شايد چراغ قبر من باشد و همدم من در تنهايي گور گردد.
فايده ي دوم – مردم را ديدم که از هواي خود تبعيت مي کنند و بر مراد نفس خويش مي روند. پس در اين آيه انديشه کردم که خداوند مي فرمايد: «و اما من خاف مقام ربه و نهي النفس عن الهوي؛ و اما آن که از عظمت پروردگارش بترسد و از هواي نفس دوري کند، پس به درستي که جايگاهش در بهشت است». (نازعات: 40) و يقين حاصل کردم که قرآن حق است و صادق. پس با هواي نفس خويش مخالفت نمودم و آماده ي مجاهدت با نفس خود شدم و آن را از هوا و هوس باز داشتم تا در طاعت خداي تعالي آرام گرفت و مطيع گشت.
فايده ي سوم – ديدم هر کسي سعي در جمع کردن مال دنيا کرده و بدان چنگ مي زند. پس در گفته ي خداوند متعال انديشيدم که فرموده است: «ما عندکم ينفد و ما عند الله باق؛ آنچه در نزد شماست نابود شد و آنچه نزد خداست ابدي خواهدبود». (نحل: 96) پس محصولي که از متاع دنيا اندوخته بودم در راه خداي تعالي بخشيدم و آن را ميان بينوايان تقسيم کردم تا شايد در نزد حق ذخيره اي براي من باشد.
فايده ي چهارم – ديدم عده اي از مردم شرف و عزت خودرا در کثرت و بسياري قوم و خويش مي پندارند و بدان فريفته مي شوند و عده اي ديگر عزت و افتخار خويش را در ثروت اندوزي و زيادي اولاد دانسته و بدان افتخار مي کنند. برخي نيز شرف و بزرگواري را در غصب اموال مردم و ستمگري و خون ريزي يافته اند و گروهي نيز بر اين باورند که کرامت و بزرگي در اتلاف مال و اسراف و تبذير آن مي باشد و در اين ميان، به فرموده ي حق تعالي انديشيدم که فرمايد: «ان اکرمکم عند الله اتقاکم؛ گرامي ترين شما نزد خداوند پرهيزکارترين شماست». (حجرات: 13) پس تقوا را برگزيدم و اعتقاد حاصل کردم که قرآن، حق است و پندار مردمان، باطل و از بين رفتني است.
فايده ي پنجم – ديدم که عده اي از مردم عده ي ديگر را نکوهش و از آنان غيبت مي کنند و ريشه ي آن را در حد حسد بردن به مال و مقام و علم يکديگر يافتم. پس در فرموده ي باري تعالي دقت نمودم که گفته است: «نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحياه الدنيا؛ ما طبق مصلحت، معاش مردم را بين آنان قسمت مي کنيم». (زخرف: 32) پس فهميدم اين روزي از جانب خداوند تعيين شده. آنگاه بود که به عبادت پروردگار پرداختم و بر کسي حسد نبردم.
فايده ي ششم – ديدم مردم به سبب اغراض دنيوي يکديگر را دشمن مي دارند. آنگاه در فرموده ي خدا انديشيدم که فرمود: «ان الشيطان لکم عدو فاتخذوه عدوا؛ به درستي که شيطان، شما را دشمني آشکار است. پس شما نيز او را دشمن داريد. (فاطر: 6)و دانستم که سزاوار نيست به غير از شيطان و پيروانش به احدي کينه بورزم و آن را دشمن بدارم.
فايده ي هفتم – ديدم هر کسي در طلب قوت و معاش خود سعي و کوشش فراوان مي نمايد و بدين سبب حتي در حرام و شبهه مي افتد و خود را بي مقدار مي دارد. پس من در اين آيه تأمل کردم که خداوند فرموده است: «و ما من دابه في الارض الا علي الله رزقها؛ هيچ جنبنده اي در زمين من نيست مگر آنکه روزي اش بر عهده ي خداوند است». (هود: 6) و متوجه شدم که روزي ام بر عهده ي خداوند متعال است و خداوند رساندن آن را تضمين مي نمايد. پس به عبادت مشغول شدم و آز و طمع به ديگران بريدم.
فايده ي هشتم – ديدم هر کسي به مخلوقي اعتماد و توکل دارد. عده اي به دنيا و درهم، بعضي به مال و مقام، برخي به کسب و حرفه و گروهي به مانند خود متکي هستند. پس از آن در گفته ي خداوند متعال دقت کردم که مي فرمايد: «من يتوکل علي الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شيء قدرا؛ هر آن کسي که به خدا توکل نمايد، خداوند او را کافي است. به تحقيق، امر خدا بر همه چيز جاري است. به درستي که خداوند بر هر چيزي اندازه و مقداري معين کرده است. (طلاق: 3) پس بر خداوند عزوجل توکل نمودم و پروردگار برايم کافي است و بهترين کارگزار است.
شقيق گفت: خداوند تو را موفق گرداند. به درستي که من در تورات، انجيل و زبور و فرقان (قرآن) نظر افکندم و ديدم که اين چهار کتاب بر اين هشت مسئله دور مي زند و هر که به اين فوايد هشت گانه عمل نمايد، دستورات اين چهار کتاب را به کار بسته است. فرزندم! از اين دو حکايت دانستي که به علم فراوان نيازمند نيستي.
غزالي در ادامه به فرزندش مي گويد:
اي فرزند! بدان که منشور نصايح از حضرت محمد (ص) بود. پس اگر از اندرز هاي آن حضرت چيزي به تو رسيده است، تو را به نصيحت من چه حاجت؟ و اگر از آن نصيحت ها به تو چيزي نرسيده است، پس به من بگو در سال هاي گذشته چه تحصيل کرده اي!
اي فرزند! از جمله اندرز هايي که نبي خدا به امت خود فرمود، اين است: نشانه ي اعراض خداوند متعال از بنده آن است که وي (بنده) به چيزي که او را سودمند نيست، مشغول شود. بي گمان، انساني که ساعتي از عمرش را در راهي غير از عبادت پروردگار سپري سازد، شايسته است که بر آن حسرت فراوان خورد و کسي که عمرش از چهل سال تجاوز کند و خير او را بر شرش نچربد، بايد آماده ي رفتن به دوزخ گردد. اي فرزند! پند دادن آسان است، ولي دشواري در پذيرش آن است؛ زيرا اندرز در کام هواپرستان به ويژه آنان که به طلب علم رسمي و فضايل و مناقب دنيوي مشغولند، تلخ بود و منهيات (3)و مشتهيات (4) محبوب ايشان مي باشد؛ زيرا طالب علم پندارد که علم به تنهايي وسيله ي نجات وي خواهد بود و رستگاري او در گرو تحصيل علم است و وي را به عمل حاجت نيست. آخر اين شخص مغرور نمي داند که چون علم حاصل کند و بدان عمل ننمايد، حجت بر وي مؤکدتر و تمام گردد، چنان که پيامبر اکرم (ص) فرموده است: «روز رستاخيز، عذاب دانشمندي که خداوند از عملش به او بهره اي نرسانده از همه ي مردم بيشتر است».
پس اگر صد سال درس بخواني و هزار کتاب جمع آوري کني، سزاوار رحمت خداوند نمي گردي مگر با عمل به آموخته هايت. (5)
«و ان اليس للانسان الا ما سعي». (نجم: 39)
پي نوشت:
1. امام محمد غزالي، ايها الولد، ترجمه: باقر غباري، ص 51- 54.
2. همان، ص 50.
3. منهيات: چيز هاي تهي شده و خلاف شرع و ناروا.
4. مشتهيات: چيز هاي خواسته شده و آرزو کرده شده.
5. ايها الولد، ص 36.
منبع: گلبرگ جوان، شماره ي 113