طلسمات

خانه » همه » مذهبی » شمولیت مومن

شمولیت مومن

در ابتدا بهتر است در مورد چیستی اسلام و معنای ایمان داشتن بدان و فرد مومن کمی سخن بگوییم و در پایان به بررسی اصل پرسش بپردازیم.
تعریف اسلام
در بعضى از آیات قرآن از واژه «اسلام» و مشتقات آن استفاده شده است( آل عمران ، آیه 19 و 85؛ بقره، آیه 28؛ حجرات ، آیه 14؛ زخرف، آیه 69 و … . در اینجا این پرسش رخ مى نماید که مقصود از این «اسلام» چیست و اسلام چه نسبتى با ایمان دارد؟
گاهى مقصود از اسلام، جوهره ادیان الهى است که مى خواهند آدمى تسلیم محض خداوند متعال باشد. آل عمران (3)، آیه 19. گاهى منظور از اسلام، شهادت زبانى به وحدانیت خداوند و حقانیت رسول خدا حضرت محمد(ص) است. حجرات (49)، آیه 14. گاهى نیز اسلام با ایمان مترادف است. یونس (10)، آیه 84.

امّا در یک برآیند کلى مى توان گفت: اسلام عبارت است از «تسلیم»؛ ولى تسلیم هر چیزى به حسب خود او است. اسلامِ قلب، همان اعتراف و اذعان است که ایمان نام دارد و اسلامِ زبان، اقرار است و اسلامِ بدن، انجام دادن افعال مطلوب خداوند مى باشد. امّا اسلامِ مطلق و بى قید، آن است که «تسلیم»، تمام شؤون آدمى را فراگیرد و طبیعى است که چنین اسلامى، ایمان را هم به همراه دارد. پس هر مسلمانى مؤمن نیز هست؛ اما گاهى اسلام فقط در سطح زبان یا افعال مى باشد. قرآن، این گونه افراد را تا هنگامى که معلوم نشود در نهان خانه دل کافرند، از مسلمانان مى شمارد.

رابطه ایمان و اسلام

حقیقت آن است که با توجّه به آیات گوناگون قرآن، مى توان گفت: ایمان و اسلام در یکدیگر تنیده اند و مى توان هر مرتبه اى از این دو را مرتبه دیگرى قلمداد کرد. دیدگاه علامه طباطبایى در این زمینه چنین است:
– اسلام داراى مراتب است و دلیل آن این آیه شریفه است: ( … اذ قال له ربّه اسلم قال اسلمت لربّ العالمین) بقره (2)، آیه 131. «آن گاه گرامى گردید که خداوند به او فرمود: اى ابراهیم! سر به فرمان خداوند فرو آور، عرض کرد: مطیع فرمانم». حضرت ابراهیم تسلیم خداوند و مسلمان بود؛ ولى این آیه حکایت دارد که اسلام، داراى درجات بالاترى نیز هست که این چنین به حضرت ابراهیم امر مى شود تا به مراتب بالاتر اسلام نایل گردد.

مراتب اسلام

مرتبه اول، اقرار زبانى و گفتن شهادتین است؛ چه قلب موافقت بکند چه نکند. حجرات (49)، آیه 14.

مرتبه دوم، انقیاد اجمالى قلب در برابر آموزه هاى دینى و خداوند متعال است. لازمه این مرتبه انجام دادن عمل صالح است؛ گرچه در بعضى از موارد امکان تخطى از اوامر الهى نیز وجود دارد. آیات 69 سوره «زخرف» و 208 سوره «بقره» ناظر به این مرتبه از اسلام است.
مرتبه سوّم، انقیاد تفصیلى قلب در برابر امرها و نهى هاى خداوند است؛ به شکلى که گویا خداوند را مى بیند و اگر نبیند احساس مى کند که خداوند او را مى بیند. در این مرتبه، آدمى از دل و جان تسلیم خداوند است. نساء (4)، آیه 65. اخلاق فاضله، تسلیم، رضا، زهد، ورع، حب و بغض فى الله از لوازم این مرتبه است.
مرتبه چهارم، به معناى واگذارى تمام ساحت هاى وجودى خود، به اختیار خداوند است. بقره (2)، آیه 128 کسب این مرتبه، تنها به دست اولیاى الهى است. از این رو برخى این مرتبه از اسلام را «اسلام اکبر» خوانده اند. سید بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ص 74؛ نگا: المیزان، ج اوّل، صص 283 و 284 و 301 – 303.

درباره اسلام و ایمان، توجّه به دو روایت ذیل بسیار سودمند است:
1. از معصوم(ع) سؤال شد: کمترین شرایطى که آدمى را شایسته عنوان «مؤمن» مى سازد، چیست؟ فرمود: «باید شهادت و گواهى دهد که جز خداى به حق، معبودى دیگر نیست و نشاید جز خداى یکتا، هیچ چیز دیگر را پرستش نماید و به رسول خدا(ص) و امامان اقرارکند». مجمع البحرین، ص 499، (چاپ سنگى).
2. امام صادق(ع) مى فرماید: «گاهى بندگان خدا پیش از آنکه مؤمن باشند، مسلمانند؛ ولى نمى توانند پیش از مسلم بودن مؤمن باشند. پس اسلام در رتبه اى و پایه اى قبل از ایمان قرار دارد. در عین حال داراى وجوه اشتراکى با ایمان است. اگر کسانى مرتکب گناهان کوچک و بزرگ گردند – که خداوند متعال از آن نهى فرموده است – چنین کسانى را باید بیرون از حوزه ایمان دانست و باید عنوان ایمان را از آنان سلب کرد و صرفاً عنوان اسلام را براى آنها در نظر گرفت.
اگر توبه کنند، به سراى ایمان باز مى گردند و جز حالت انکار و استحلال، آنان را به سوى سراى کفر سوق نمى دهد. استحلال به این صورت است که درباره حلال خدا، بگویند حرام است و درباره حرام قائل به حلیّت و اباحه آن گردند و قلباً نیز اعتقاد پیدا کنند. در چنین شرایطى است که آنان از حوزه و سراى اسلام فراتر رفته و در وادى کفر وارد مى گردند». اصول کافى، ج 3، ص 44 و 45.

پس تنها کسانى که به خداوند معرفت دارند و این معرفت در حد یقین اجمالى و علم اجمالى باشد، در زمره مؤمنان خواهند بود. امّا غیر مؤمنان، از اسلام ظاهرى تا نفاق، کفر و شرک چنین معرفتى ندارند؛ بلکه یا در شک و ریب غوطه وراند، یا در جهل و نادانى، یا در گمان و ظن و یا هر سه با هم. همچنین علت «کفر، نفاق و شرک» تنها در موانع شناختى ریشه ندارد؛ بلکه گاهى موانع گرایشى و علل و عوامل اخلاقى و روانى است که موجب این سه مى گردد.
نتیجه بحث : حال از گفته های پیشین روشن می گردد که مومن یعنی فرد معترف به خداوند و وحدانیت او و تصدیق کننده فرستاده و پیامبرش ، باید اضافه کرد که مسلمان و مومن در زمان حضرت نوح یعنی فردی که از حضرت نوح تبعیت می کند و در زمان حضرت موسی ، پیروان آن پیامبر و در زمان حضرت عیسی ، معتقدان به رسالت او و در زمان پیامبری حضرت محمد (ص) نیز مومن کسی است که دنباله رو باشد. اما نکته قابل طرح در زمان حاضر این است که چه بسا فردی نه از سر کوتاهی و تقصیر خود بلکه بخاطر عاملی خارج از خود قادر به یافتن حقیقت نگردد و همچنان مثلا دین حضرت عیسی را حق بداند اما همواره آماده پذیرش حقیقت است و چون به وی عرضه شد گردن می نهد و تسلیم آن می گردد و هیچگاه با حق سر عناد و ستیزه جویی ندارد ، چنین فردی هم چون به دستورات دین خود که آن را حق می داند عمل کند در سویدای دل مومن و مسلمان است. اما اگر پنهان شدن حقیقت بر او بخاطر کوتاهی و تقصیر خود او باشد و یا چون حق را دریابد با آن به مخالفت برخیزد ، او دیگر مومن حقیقی نیست و در نگرش اسلامی به او مومن اطلاق نمی گردد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد