شناسایی کارکرد آرایه های ادبی قرآن
در این نوشتار برشماری ساحت های اعجاز بیانی و ساختاری قرآن مجید را پی می گیریم.
زیبایی ها و دلربایی های روساخت قرآن، سجع ها و جناس ها، ترکیب ها و تشبیه ها، کنایه ها و استعاره های آن، چنان شکوه آمیز و شگفتی آفرین و شیفتگی اندود است که دیده هر بیننده ای را سوی خود می کشاند و او را خیره خویش می سازد.
جناب ابن أثیر از شش نوع صنعت لفظی نام برده است: « سجع و ترصیع و تجنیس و موازنه و اختلاف صیغ واژگان و تکریر حروف. » وی شناسه های سجع بلیغ را نیز این عناصر می داند: گزینش درست واژگان و انتخاب ترکیب مناسب و پیروی لفظ از معنا و دلالت بر معنایی جز آنچه در عبارت است. (1)
جناب ابن جزی کلبی از 22 گونه و جناب سیوطی نیز از کاربست 42 نوع آرایه ادبی در قرآن کریم سخن گفته اند. (2)
به گفته ادیب معاصر جناب جلال الدّین کزّازی:
میان سه فنّ یا دانشِ زیباشناسی سخن، بدیع برونی ترین فنّ یا دانش است. آرایه های بدیعی در سنجش با ترفندهای شاعرانه در « بیان » یا شگردها و شیوه های هنری که در « معانی » از آن ها سخن می رود، کمتر نهادین و درونی و سرشتین است… آرایه های بدیعی، از آن روی که زیورهای برونی و پیکرینه سخن هستند و با سرشت و ساختار درونی آن نمی آمیزند و فرو نمی تنند، در هنرورزی و زیبایی، بایسته و ناگزیر شمرده نمی شوند. سخن تپنده و پرشور و زنده، نمی تواند نیازی بنیادین و نهادین بدان ها داشته باشد. (3)
اکنون برخی از آرایه های ادبی را با بیان نمونه ای از قرآن و ادب فارسی برمی رسیم:
آذین های لفظی و ساختاری
برخی زینت بخش های ظاهری سخن بدین شرح است:
آرایه یکم سجع:
آواز کبوتر را می گویند که با آوای هم آهنگ و همگون می خواند. در زبان ادیبان، یکسانی دو یا چند واژه قرینه در چند واج یا واج های پایانی، نیز در وزن ( هجا ) یا هر دوی آن هاست. سجع در نثر، بسان قافیه در شعر است. (4)
به گفته نصر حامد أبوزید:
در مقطع انذار، هدف اصلی اثرگذاری است که در زبانی کوبنده و آهنگین نمود می یابد. این سبک بیان، به گونه ای فراگیر در سوره های کوتاه و مکّی رواج دارد… دومین ویژگی اسلوبی که سوره های مکّی را از مدنی می تواند جدا سازد، رعایت « فاصله » است، چنان که این خصیصه را می توان از ابزارهای زبانیِ زبانِ گذار دانست. (5)
گفتنی است این آرایه در سور عتایق ( جزء 29 و 30 ) بیشتر به چشم می خورد و گونه های سه گانه ای دارد: (6)
1. مطرّف:
همسانی در واج های پایانی ( حروف رویّ: حرف اصلی قافیه و سجع )؛ مانند « فیل و تضلیل و أبابیل و سجیل » در سوره فیل و « أدبر و أسفر و کبر و بشر و یتأخّر » در ( إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ * نَذِیراً لِلْبَشَرِ * لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ) (7) و « و قاراً و أطواراً » در ( مَا لَکُمْ لاَ تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَاراً * وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَاراً ). (8)
نمونه فارسی:
مراد از نزول قرآن تحصیل خوب است، نه ترتیل سوره مکتوب.
ای خدا! اگر بهشت چون چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است.
2. متوازن:
همسانی در وزن و هجا؛ مانند سربندهای آیات سوره نبأ و آیات آغازین سوره طور (1-6) و طارق (1-4) « بعید و حفیظ و منیب و مزید » در:
( وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ * هذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ * مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جَاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ * ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ * لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ ). (9)
نمونه فارسی:
طالب علم عزیز است و جوینده مال ذلیل.
3. متوازی:
همسانی در واج و وزن ( برترین گونه سجع )؛ مانند فواصل آیات سوره الرحمن ( 33 بار ) و سوره شمس ( 15 بار ) و « مخضود و منضود و ممدود » در ( فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ * وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ * وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ ) (10) و « مرفوعة و موضوعة » در ( فِیهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ * وَ أَکْوَابٌ مَوْضُوعَةٌ ) (11).
نمونه فارسی:
تلمیذ بی ارادت، عاشق بی زر است و رونده بی معرفت، مرغ بی پر، عالم بی عمل، درخت بی بر و زاهد بی علم، خانه بی در.
یادسپاری
گونه های سه گانه سجع را در برخی سوره های پایانی قرآن مجید می توان تماشا کرد؛ مانند سوره تکویر. در این زمینه نگاشته آقای عباس اعرابی هاشمی به نام « نظم آیات الهی در نگارش » ( جزء 29-30 ) در خور مطالعه است.
آرایه دوم. جناس:
یکسانی دو یا چند واژه به کار رفته در یک یا چند جمله، در واج های سازنده، با اختلاف در معنا را « جناس » می نامند که گونه های فراوان دارد. اکنون به برخی اشاره می کنیم. (12)
1. تامّ:
همسانی ساختاری در تعداد و ترتیب واج ها ( خواندن و نوشتن ) و ناهمسانی معنایی؛ مانند « ساعة » در آیه ( وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ ) (13).
نمونه فارسی:
باید کتابی نوشت که در آن، داد ستمدیدگان توان داد. برادر که در بند خویش است، نه برادر نه خویش است.
2. ناقص:
ناهمسانی ساختاری و معنایی که چند نوعش را نام می بریم:
أ. حرکتی:
یکسانی واژگان در صامت ها و اختلاف در مصوّت ها و حرکات کوتاه؛ مانند « منذِرین و منذَرین » در آیه ( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ * فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ ) (14).
نمونه فارسی:
مکن تا توانی دل خلق ریش *** وگر می کُنی، می کَنی بیخ خویش
ب. افزایشی:
پدیداری صامت های افزوده در آغاز یا میان یا انجام واژه ها؛ مانند:
( کَلاَّ إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ * وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ * وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ * وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ * إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ). (15)
نمونه فارسی:
بختم آر یار شود، رختم از این جا ببرد *** دل من هست از این بازار، بیزار
یاد یاران، یار را میمون بود *** خاصّه کان لیلی و این مجنون بود
ای ز لعل آتشینت در گلنار نار *** غیر دل بردن نداری ای بت مّکار کار
ج. اختلافی:
ناهمسانی واژگان در صامت ها و مصوّت های آغازی یا میانی یا پایانی؛ مانند نخستین آیه سوره همزه: ( وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ) (16) و « یهدین و یسقین و یشفین و یحیین » در آیه ( الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ * وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ * وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ * وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ) (17) و « ینهون و ینأون » در ( وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ ) (18) و « تفرحون و تمرحون » در ( ذلِکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ ) (19) و « شهید و شدید » در ( وَ إِنَّهُ عَلَى ذلِکَ لَشَهِیدٌ * وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ) (20) و « ناضرة و ناظرة » در ( وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ) (21) و آیه سوم از سوره مدّثر: ( وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ ) که این گونه اخیر را گاه « جناس قلب » می خوانند.
نمونه فارسی:
دلا! ز رنج حسودان مرنج و واثق باش *** که بد به خاطر امّیدوار ما نرسد
سرو چمان من چرا، میل چمن نمی کند *** همدم گل نمی شود، یاد سمن نمی کند
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار *** طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد
آرایه سوم. اشتقاق:
هم ریشگی حقیقی یا پنداری ( زمین و زمان ) دو یا چند واژه را گویند که سبب یکسانی واج های آن می شود. آری، تکرار واج های همسان بر سنفونی درونی سخن می افزاید؛ مانند آیه ( قَالَ یَا أَسَفَا عَلَى یُوسُفَ ) (22) و ( أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ). (23)
نمونه فارسی
لب میالای به شعری که ندارد شوری *** شاعری قدر تو داند که شعوری دارد
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد *** دل رمیده ما را انیس و مونس شد
آرایه چهارم. ترصیع و موازنه:
آوردن دو جمله همپایه که پایان آن دو، دارای سجع های متوازی و همگون باشد، زینت « ترصیع » را به نمایش می گذارد؛ مانند آیه ( وَ آتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ * وَ هَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ). (24)
نمونه فارسی
1. ترصیع
گر بنوازی به لطف، ور بگدازی به قهر *** حکم تو بر من روان، زجر تو بر من رواست
2. موازنه
در دام تو محبوسم، در دست تو مغلوبم *** وز ذوق تو مدهوشم، در وصف تو حیرانم
ما برون را ننگریم و قال را *** ما درون را بنگریم و حال را
آرایه پنجم. تصدیر و تکرار:
کاربست واژه ای را در آغاز و انجام سخن، « تصدیر و تکرار » می نامند و گاه آن را « ردّ العَجُزِ عَلَی الصَّدر » می خوانند؛ مانند آیه ( وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ ) (25) و ( وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ) (26).
نمونه فارسی
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست *** عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
پینوشتها:
1- ر.ک: ابن اثیر، المثل السّائر، ص 74-98.
2- ر.ک: ابن جُزی، التسهیل لعلوم التنزیل، ج1، ص 17-19؛ عبدالرحمن سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج2، ص 225، نوع 58.
3- جلال الدین کزّازی، بدیع، ص 26-27.
4- برخی قرآن پژوهان کاربرد این کلمه را درباره آیات قرآن بر نمی تابند، گاه آن را انکار یا به جایش اصطلاح « رئوس یا فواصل آیات » را به کار می برند. خاستگاه این نگرش، پیشینه سجع در ادب عرب است که پیشه شاعران و کاهنان بود ( ر.ک: ابن سنان خفاجی، سرّ الفصاحة، ص 165 ).
جناب باقلانی متوفّای 403 ق، با وجود سجع در قرآن مخالف بود. به گفته وی، اگر قرآن از سجع برخوردار می بود، بی شک عرب ها توان همانند آوری را می داشتند، چون آنان اهل این صنعت بودند و هرگز ناتوان نمی گشتند، پس اعتقاد به وجود سجع در آیات الهی همان اندیشه صرفه است ( ر.ک: اعجاز القرآن، ص 86-100 ).
جناب علیّ بن عیسای رمّانی نیز وجود فواصل را بلاغت آور، ولی سجع را عیب اندود می داند. چون در فاصله، الفاظ در پی معنا می روند، اما در سجع، معانی تابع الفاظ اند که این، نقض حکمت دلالت به شمار می رود ( ر.ک: النّکت فی اعجاز القرآن، ص 97 ).
با این همه، جناب ابن سنان خفاجی، سخن رمّانی و باقلانی را به گونه علمی رد می کند ( ر.ک: ابن سنان خفاجی، سرّ الفصاحة، ص 165 به بعد، نیز بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 57 به بعد ) و جناب أبوهلال عسکری با وجود سجع در قرآن موافق است و آن را از اسرار بلاغی کتاب آسمانی می داند ( ر.ک: أسرار البلاغة، ص 321 به بعد؛ المختار من کتاب الصّناعتین، ص 137 به بعد ).
در خور درنگ این که نزاع در نام گذاری شایسته قرآن پژوهان نیست. بر آنان بایسته است که بر پایه اقتضای آن حقیقت نورانی سخن بگویند.
حقیقت نورانی سخن بگویند. بی شک این گرامی گفته الهی، نوعی ساختار آهنگین دارد که شورنده و کوبنده و توفنده، دلبر و دلساز و دلسوز است و توده شنوندگان را به شگفتی و آفرین گویی واداشته و تابلوهای زیبای زندگی انسانی را در عرصه اندیشه و انگیزه، اخلاق و اعمال، برای آنان نمایان می سازد. پس برای این هنرنمایی قرآن باید نامی پیش نهاد.
قرآن پژوه معاصر جناب صبحی صالح، پس از گزارش اندیشه زیبای جناب سیّد قطب در این زمینه، چنین می نویسد: « و إنّ هذه الموسیقی الداخلیّة لتنبعث فی القرآن حتّی مِنَ اللّفظة المفردة فی کلّ آیةٍ من آیاته، فَتکادُ تستقلّ بجرسها و نغمها – بتصویر لوحة کاملة فیها اللون زاهیاً او شاحباً و فیها الظلّ شفیفاً او کثیفاً » ( مباحث فی علوم القرآن، ص 334 ).
استاد مصطفی محمود نیز می نویسد: « الموسیقی الباطنة سرٌّ من أسرار المعمار القرآنی لا یشارکه فیه أیُّ ترکیب ادبیّ و کذلک حین تقول: ( الرَّحْم?نُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ) ( القرآن، محاولة لفهم عصری، ص 245 ).
5- ر.ک: مفهوم النص ( معنای متن )، ص 152.
6- برای آشنایی با دیگر گونه های نارایج ( مرصّع و متماثل و متقارب و توأم و التزام ) ر.ک: بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 70-100؛ محمدهادی معرفت، التمهید، ج5، ص 218-219.
7- مدّثّر، آیه 33-37.
8- نوح، آیه 13-14.
9- ق، آیه 31-35.
10- واقعه، آیه 28-30.
11- غاشیه، آیه 14.
12- گاه این آرایه را صنعت ازدواج ( همراهی دو واژه متغایر المعنی و به ظاهر همگون ) نیز می نامند.
13- روم، آیه 55.
14- صافّات، آیه 72-73.
15- قیامت، آیه 26 – 30.
16- همزه، آیه 1.
17- شعراء، آیه 78-81.
18- انعام، آیه 26.
19- غافر، آیه 75.
20- عادیات، آیه 7-8.
21- قیامت، آیه 22-23.
22- یوسف، آیه 84.
23- واقعه، آیه 59.
24- صافّات، آیه 117-118.
25- احزاب، آیه 37.
26- آل عمران، آیه 8.
منبع مقاله :
حیدری فر، مجید؛ (1392)، مهندسی فهم و تفسیر قرآن، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم