شهادت ثالثه (1)
اصل جواز «شهادت به ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام» در دین ثابت است، زیرا که بر حسب روایات وارده از طریق عامّه و خاصّه، اعتراف به ولایت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام همراه شهادتین، رجحان دارد و هرگز بدعت محسوب نمی شود. حال اگر کسی بگوید پس چرا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم مردم را نسبت به این امر ملزم نفرمود؟ در جواب باید گفت: که این به خاطر رعایت حال امّت بوده است که به جاهلیت اولیه برنگردند و مرتد نشوند، زیرا که اگر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم است را در این مورد ملزم می ساخت، قطعاً قبول نمی کردند، کما اینکه زیربار خلافت امیرمؤمنان علی علیه السلام که از طرف خدا و توسط نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز هیجدهم ذی الحجه در بیابان غدیر خم منصوب به خلافت و جانشینی بلافصل آن حضرت شد، نرفتند و بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن فجایع را به وجود آوردند.(1)
پس بنابراین جهر به شهادت ثالثه«اشهد انّ علیاً ولی الله» در اذن و اقامه، خارج از بدعت است، زیرا که با استناد به عموماتی که دلالت بر رجحان گفتن «شهادت ثالثه» دارد، حکم به مشروعیت آن داده شده است که از جمله آن ادله روایت قاسم بن معاویه از امام صادق علیه السلام است که آن حضرت فرمود:
«اذا قال احدکم لا اله الا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فلیقل علی امیرالمؤمنین علیه السلام»(2).
«هریک از شما که گفت: لا اله الا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، پس باید به دنبال آن بگوید، علی امیرالمؤمنین».
و اگر تنزل بکنیم و بگوئیم که این اخبار از لحاظ سند ضعیف است، اخبار «تسامح در ادله سنن» جبران آن را نموده و ضعف آن را برطرف می نماید.
این خلاصه گفتار ما است که به صورت کبرای کلّی با هر عملی که رجحانش به دلیلی خاص یا عام ثابت شده باشد، همراه است. چه موضوع مورد بحث «شهادت ثالثه» باشد یا موضوعات دیگر.
شهادت ثالثه از چه زمانی آغاز شد؟
«شیخ عبدالله مراغی» که از علماء نامی اهل سنت است در کتاب «السلافه فی امر الخلافه» در رابطه با زمان آغاز «شهادت ثالثه»، دو روایت زیر را نقل می نماید:
1) سلمان فارسی رحمه الله در زمان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در اذان و اقامه بعد از شهادت به رسالت رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم به ولایت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز شهادت می داد. یکی از اصحاب به محضر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شده و عرضه داشت: یا رسول الله! امروز چیز عجیبی شنیدم که هرگز به گوشم نخورده بود! آن حضرت فرمود: چه شنیدی؟ گفت: سلمان را دیدم که در اذان بعد از شهادت به رسالت، به ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام شهادت می داد! پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چیز خوبی شنیده ای.(3)
2) یکی از اصحاب به خدمت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شده و عرض کرد: یا رسول الله! ابوذر را دیدم که در اذان بعد از شهادت به رسالت، به ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام نیز شهادت می داد! پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مگر فراموش کرده ای که در غدیرخم گفتم:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه».
«من مولای هر کس که باشم، علی نیز مولای اوست».
هر کس این پیمان را بشکند، جز به خودش آسیب نمی رساند(4).
براساس این دو روایات، گفتن «اشهد ان علیا ولی الله» در اذان سابقه طولانی دارد و به زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برمی گردد. و از تعابیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کاملاً روشن است که بر آن صحّه گذاشته و به اصلاح آن را «تقریر» فرموده است.
پس بنابراین مشی فرهنگی مؤمنان، مَشرب دینی و باور باطنی حق باوران اسلام بر آن است که هر کجا که نام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر زبان جاری می شود، نام امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز بر زبان جاری می شود. و رهنمودهای فراوانی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه طاهرین علیه السلام در این باره در اختیار است که از مضمون آن می توان مشی فرهنگی فوق را به دست آورد. از جمله:
روایتی چند در پیوند نبوّت با ولایت
1) از ابن مسعود روایت شده که ایشان گفت: حضرت ختمی مرتبت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«وقتی که به آسمان برده شدم (یعنی به معراج رفتم) جبرئیل علیه السلام به من گفت که من مأمور شدم به اینکه بهشت و جهنّم را به شما نشان دهم، فرمود: پس بهشت و آنچه از نعمتها در آن است را دیدم و آتش و آنچه از عذابهای دردناک در آن است را دیدم و برای بهشت هشت درب بوده و بر هر دری از بهشت چهار کلمه بود که هر کلمه از آن چهار کلمه بهتر است از دنیا و آنچه که در دنیا است برای کسی که بشناسد آن چهار کلمه را و به آنها عمل کند. جبرئیل به من گفت:آنچه بر درها است را بخوان. فرمود: به جبرئیل گفتم که همه را خواندم. و آنچه بر درهای بهشت نوشته شده بود اینست: پس بر درب اوّل بهشت نوشته شده بود:
لا اِله اِلّا اللهُ، مُحَمّدٌ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، برای هر چیز چاره ای است و چاره زندگی در دنیا چهار خصلت و خوی نیک می باشد 1-قناعت 2- ترک کینه 3-ترک حَسد 4-همنشینی با اهل خیر (که اهل ولایت و محبّت می باشند).
و بر درب دوّم بهشت نوشته شده بود:
لا اله الّا الله. محمّد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. برای هر چیز چاره ای است و چاره خوشحالی در آخرت (و نجات از شدائد آن) چهار چیز است:1-دست کشیدن بر سر یتیمان 2-مهربانی کردن بر بی سرپرستان 3-کوشش کردن در برآوردن حاجتهای مسلمانان (که اهل ولایت و محبّت می باشند)4-دلجوئی و جویاشدن از احوال فقراء و تهیدستان.
و بر درب سوّم بهشت نوشته شده بود:
لا اله الّا الله، مُحَمَّدً رَسُول الله صلی الله علیه و آله و سلم عَلِیٌّ وَلیُّ الله علیه السلام هرچیزی نابود است مگر وجه خدای متعال (که مقصود محمّد و آل محمّد علیه السلام می باشند که ایشان وجه خدای متعال هستند و هیچوقت فانی نخواهند شد) برای هر چیزی چاره ای است و چاره سلامتی در دنیا چهار خصلت و خوی نیکو است:1-کم سخن گفتن 2-کم خوابیدن 3-کم راه رفتن 4-کم خوردن.
و بر درب چهارم بهشت نوشته شده بود:
لا اله الّا الله مُحَمَّدَ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عَلیٌّ ولیُّ الله علیه السلام. پس هر کس که ایمان به خدا و روز آخرت دارد پس باید مهمانش را اکرام و احترام کند، و هر کس که ایمان به خدا و روز آخرت دارد باید پدر و مادرش را اکرام و احترام کند. و هر کس که ایمان به خدا و روز آخرت دارد، باید گفتار نیک بگوید یا ساکت بشود.
و بر درب پنجم بهشت نوشته شده:
لا اله الّا الله. مُحَمَّدٌ رَسُول الله صلی الله علیه و آله و سلم. عَلیٌّ وَلیُّ الله علیه السلام. پس هر کس که می خواهد دشنام به او داده نشنود و هر کسی که می خواهد ذلیل و خوار نشود و هر کسی که می خواهد ظلم و تعدّی به او نشود و ظلم و ستم نکند و هر کسی که می خواهد به دست آویز محکمتر چنگ بزند پس باید بگوید: لا اله الّا الله (جَلّ جَلالُه) مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم. عَلیٌّ وَلیُّ الله علیه السلام.
و بر درب ششم بهشت نوشته شده بود:
لا اله الّا الله. محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علیٌّ ولیُّ الله علیه السلام. پس هر کسی که دوست دارد قبرش گشاد و پهن باشد پس باید مساجد را بنا کند (برای اعلام و ابلاغ ولایت) و هر کسی که دوست دارد که کرمهای زیرزمین او را نخورند پس باید مسجدها را جاروب نماید…
و بر درب هفتم نوشته شده بود:
لا اله الا الله محمدٌ رسوُلُ الله صلی الله علیه و آله و سلم علیٌّ وَلیُّ الله علیه السلام. روشنائی و سفیدی قلبها در چهار خصلت و خوی می باشد: 1-عیادت کردن از مریضان 2-به دنبال جنازه ها حرکت کردن 3- برای مردگان کفن خریدن 4-قرض را اداء کردن.
و بر درب هشتم بهشت نوشته شده بود:
لا اله الا الله محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علی ولیُّ الله علیه السلام. پس هر کسی که می خواهد در این درهای هشتگانه داخل شود پس باید چنگ بزند به چهار خصلت و خوی نیک: 1-صدقه دادن 2-سخاوت و بخشش داشتن 3-خُلق و خوی نیکو داشتن(بدرفتار نبودن)4-و خود را از آزاربندگان خدا نگه داشتن. بعد از این دیدم دربهای جهنم را…(تا آخر حدیث)(5)»
2) از حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:پدرم از پدرش به من خبر داد که حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«وقتی که به آسمان برده شدم پس نظر کردم به ساق عرش و دیدم که بر روی آن نوشته شده:
«لا اله الّا الله، محَمَّد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ایَّدته بَعلیٍّ و نَصَرته بعَلیٍّ(6) و دیدم که در جاهای متعدده نوشته شده بود: علیّ و عَلیّ و علیّ و علیّ و محَمّد و محمّد و جعفر و مُوسی و حَسَن و حَسَن و حسین و حجّت علیه السلام پس شمردم و دیدم که تعداد آنها 12 نفر است».(7)(مراد دوازده امام معصوم می باشند که چهار نفر از ایشان نامشان علی علیه السلام و دو نفر از ایشان نامشان محمّد و یکی جعفر و حضرت موسی و دو نفر دیگر نامشان حسن و یکی حسین و دیگری حضرت حجّت علیه السلام است).
3) از بُکیر بن اَعیَن روایت شده که او گفت: از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام سؤال کردم به چه علّت خداوند حجرالاسود را در رکنی که الان در آن است قرار داد. و برای چه علّتی پیمان و عهد بندگان را خداوند در این سنگ قرار داده و در غیرش قرار نداده و سبب در این امر چیست؟ پس حضرت در ضمن بیانی فرمود:
«و اما سبب اینکه خداوند متعال این سنگ را از بهشت بیرون کرد پس آیا می دانی در اصل این سنگ چه بوده است؟ بُکَیر عرض کرد نه، حضرت فرمود:
حجرالاسود فرشته بزرگی از فرشته های بزرگ در نزد خدای متعال بوده و بدرستی که خدای عزوجل عهد و میثاق را (که در عالم ذرّ از تمامی خلق گرفته) در نزد این فرشته بزرگ به ودیعه و امانت گذاشته و آنرا به آن ملک فروخورانید(به مانند طعامی که لقمه می شود و در دهان بچه قرار داده می شود) برخلاف سائر ملائکه (که خدای متعال این کار را با آنها نکرد) زیرا بدرستی که خدای متعال وقتی که از خلق پیمان به ربوبیّت برای خودش و به نبوت برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و به وصایت برای حضرت علی علیه السلام گرفت شانه های ملائکه سست گردیده و لرزید و اوّل کسی که از ملائکه سرعت گرفت به اقرار آن به عهد و پیمان. همین فرشته بزرگ بود. (یعنی حجر الاسود) و در میان ملائکی ملکی پرمحبّت تر برای مُحمّد و آل محمد علیه السلام از این فرشته نبود پس به این خاطر خداوند متعال او را از میان ملائکه اختیار کرد، و آن پیمان را به او فروخورانید(و به صورت لقمه در دهان گذاشت) پس این حجر الاسود در روز قیامت می آید در حالی که برایش زبان گویا و چشمی بینا خواهد بود تا اینکه شهادت بدهد برای هر کسی که به نزد او آمده باشد در این مکانی که الان است و آن پیمان را حفظ کرده باشد (و ضایع نکرده باشد)».(8)
4) حسین بن خالد از امام هادی علیه السلام روایت می کند که گفت: آن حضرت به من فرمود:
«آیا می دانی که نقش انگشتر حضرت آدم علیه السلام چه بوده است؟ عرضه داشتم: نه. فرمود: نقش انگشتر حضرت آدم علیه السلام این چنین بوده است:
«لا اله الّا الله، محمَّدً رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ وَلیُّ الله علیه السلام(9).
5) از امام مُحمّد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:
«ای جابر خدای یگانه بود و چیزی غیر از او نبود، نه معلومی و نه مجهولی، پس در اول آفرینش حضرت مُحمّد صلی الله علیه و آله و سلم را همراه با ما اهل بیت از نور عظمت خودش خلق نمود، تا اینکه فرمود: سپس خداوند متعال شروع کرد که مکان را خلق بفرماید (مراد از بدا در مورد پروردگار این است که اراده و مشیت او بر خلق مکان، قرار گرفت و به آن تعلّق گرفت و اراده و مشیت خداوند متعال از صفات فعل است و در نزد اهل بیت علیه السلام نه صفات ذات) پس خلق نمود مکان را و بر آن نوشت:
«لا اله الا الله محمَّدً رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ امیرالمُومنین و وَصیُّهُ»(یعنی حضرت علی علیه السلام امیرمؤمنان و وصیّ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است) و به او تأیید و یاری نمودم رَسول خودم را.
سپس خداوند متعال عرش را خلق نمود و بر پرده های عرش نوشت مثل آنچه را که بر «مکان» نوشت. سپس خداوند متعال آسمانها را آفرید و بر اطراف و کناره های آسمانها نوشت آنچه را که بر «مکان» و پرده های عرش نوشت. سپس بهشت و جهنّم را آفرید و همان کلمات را که بر مکان نوشته شده بود، بر این دو نوشت، سپس فرشتگان را آفرید و در آسمان آنها را جای داد و از آنها پیمان گرفت برای خود به ربوبیّت و برای حضرت مُحمّد صلی الله علیه و آله و سلم به نبوّت و برای حضرت علی علیه السلام به ولایت (کلیّه الهیّه)، سپس هوا را آفرید و بر آن نوشت آنچه را که بر «مکان» نوشت و سپس خدای متعال جنّ را آفرید و آنها را در هوا جای داد و از آنها پیمان گرفت برای خودش به ربوبیّت و برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به نبوّت و برای حضرت علی علیه السلام به ولایت مطلقه و سپس زمین را آفرید و بر اطراف و کناره های آن نوشت آنچه را که بر «مکان» نوشت. (سپس حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود) ای جابر به این کلمات آسمانها بدون ستون ایستاده و برپاست و زمین ثابت و برقرار است، سپس خدای متعال حضرت آدم را آفرید و از روی زمین(یعنی از پوست و ظاهر زمین او را آفرید) سپس تسویه نمود او را (یعنی جسد او را به اعتدال آراست) و از روح خود در او دمید (چون خداوند باری تعالی این روح مخلوقه را برای خود اختیار کرده لذا نسبت به خودش داده چنانچه کعبه را خانه خود نام گذاشته است)و سپس فرزندان آن حضرت را از صُلب او بیرون آورده و از همه آنها پیمان گرفت به ربوبیّت برای خودش و به نبوت حضرت مُحمّد صلی الله علیه و آله و سلم و به ولایت مطلقه حضرت علی علیه السلام(10)».
6) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود:
«بادمجان بخورید که همانا او درختی است که در جنّه الماوی آنرا دیده ام و او شهادت داده برای خداوند متعال به حقّ و به نبوّت برای من و به ولایت مطلقه برای حضرت علی علیه السلام(11).
7) از حضرت امام رضا علیه السلام روایت شده در ضمن حدیثی که از پدر بزرگوارش از پدران گرامیش از امام امیرمؤمنان علی علیه السلام رسیده که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«به درستی که اوّل چیزی که بنده بعد از مرگش از آن سؤال می شود، سه چیز می باشد، شهادت به لا اله الّا الله، شهادت به رسالت حضرت مُحَمّد صلی الله علیه و آله و سلم، شهادت به ولایت تو بر مؤمنین به سبب آنچه را که خدای متعال و من برای تو قرار داده بودیم(12)».
8) از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده که در ضمن حدیثی طولانی فرمود:
«به درستی که خدای متعال به موسی بن عمران علیه السلام وحی نمود: ای (بندگان من آگاه باشید و بیدار شوید) پس شهادت دهید به اینکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بهترین و برترین خلق من است و به درستی که حضرت علی علیه السلام برادر و وصی و وارث علم و جانشین او در امتش می باشد و بهترین کسی است که بعد از آن حضرت باقی می ماند و به جای او قرار می گیرد(13)».
9) شخصی از امام جعفر صادق علیه السلام پرسید:
«کیف سمّیت الجمعه؟
«چرا جمعه را جمعه نامیده اند؟»
امام علیه السلام پاسخ داد:
«لان الله عزوجلّ جمع فیها خلقه لولایه محمد و وصیّه فی المیثاق، فسمّاه یوم الجمعه(14)».
«زیرا که در آن روز خداوند جمع نمود خلق خود را نسبت به ولایت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و وصیّ او(از امام امیرمؤمنان علی علیه السلام)».
10) از جابر روایت شده که فرمود: از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود:
«وقتی که حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام متولد گردید صورتش مثل خورشید تابان می درخشید پس سجده نمود و به زبان فصیح و آشکار فرمود:
شهادت می دهم که معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست و شهادت می دهم به درستی حضرت مُحمّد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده خداست و شهادت می دهم که همانا من وَلیّ خدا و وصیّ رسول خدایم و به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نبوّت ختم می گردد و وصایت به من تمام می شود و من امیرمؤمنان هستم».
و حضرت ابوطالب علیه السلام بعد از شنیدن این کلمات از فرزندش، تعجّب نمود(15)».
11) از عبدالله بن عباس روایت شده که وقتی که فاطمه بنت اسد علیه السلام مادر امیرمؤمنان علی علیه السلام از دنیا رفت، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که او را در قبر گذاشت، خطاب به او فرمود:
«اگر نکیر و منکر نزد تو آمدند و سؤال نمودند: پروردگارت کیست؟ بگو: الله پروردگار من است و حضرت مُحمّد صلی الله علیه و آله و سلم پیغمبر من است و فرزندم امام و صاحب ولایت بر من است(16)».
12) روایت شده که جبرئیل امین در هنگام تزویج حضرت زهرا و امیرمؤمنان با تُرَنج بهشتی به زمین فرود آمد و عرضه داشت:
«ای رسول خدا! به درستی که خداوند متعال به شما امر می فرماید که این ترنج را به علی بن ابی طالب علیه السلام بدهی، پس حضرت آن ترنج را به حضرت علی علیه السلام دادند، وقتی که آن ترنج در کف مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گرفت، دو قسمت گردید: بر یک قسمت نوشته شده بود:
لا اله الّا الله محَمَّدٌ رَسُول الله صلی الله علیه و آله و سلم، علی امیرالمؤمنین علیه السلام
و بر قسمت دیگر نوشته شده بود: این ترنج هدیه ای است از خدای طالب غالب بسوی حضرت علی علیه بن ابیطالب علیهما السلام(17)».
13) از حکیمه دختر امام جواد علیه السلام درباره کیفیّت ولادت حضرت حجّت علیه السلام نقل شده که فرمود:
«نزدیک فجر اوّل(یعنی نزدیک به اذان صبح) بود پس برگشتم و شیطان در قلبم وسوسه می کرد (که امام عسکری علیه السلام فرموده بودند امشب فرزندی از ما متولّد می شود در حالی که هنوز خبری نبود لذا شیطان در قلب او از جهت این کلام امام وسوسه می نمود) حضرت امام عسکری علیه السلام فرمود: عجله نکن. (تا اینکه می گوید) من به حرکت حضرت نرجس علیه السلام از خواب بیدار شدم، و به او گفتم: استعانت می جویم به نام خدا بر تو. پس آنگاه خودش را به سینه ام چسبانید. پس به سجده افتاد و مولود هم سجده نمود و فرمود:
لا اله الا الله محمَّدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیَّ حُجَّهُ الله علیه السلام(18)».
14) از حضرت امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود: نقش نگین انگشتر حضرت ابوطالب علیه السلام این بوده است:
«راضی شدم به رُبوبیّت(و پروردگاری) خدای متعال و به نبوّت پسر برادرم حضرت مُحمّد صلی الله علیه و آله و سلم و وصایت پسرم حضرت علی علیه السلام(19)».
15) از قاسم بن معاویه نقل شده که او گفت: خدمت امام حعفر صادق علیه السلام عرضه داشتم که این مخالفین (اهل سنت) درباره معراج حضرت ختمی مرتبت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم حدیثی را نقل می کنند: که وقتی که آن حضرت به معراج برده شد، دید که بر عرش نوشته شده بود:
لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، اَبوبکرِ الصِّدیق.
پس امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: سُبحان الله! تغییر دادند همه چیز را حتی این را؟ عرضه داشتم: بله.
حضرت فرمود به درستی که خداوند عز و جلّ وقتی که خلق کرد عرش را نوشت بر عرش:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام».
و وقتی که خداوند عز و جلّ آب را بر خلق نمود نوشت در محلّ و مکان جریان آب این سه جمله را:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام»
وقتی که خداوند عز و جلّ کرسی را خلق نمود بر پایه های آن نوشت:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام»
و وقتی که خداوند متعال خلق نمود اسرافیل را بر پیشانی او نوشت:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام»
و وقتی که خداوند عز و جلّ جبرئیل را خلق نمود بر دو بال او نوشت:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام»
و وقتی که خداوند آسمانها را خلق نمود بر اطراف و کناره های آن نوشت:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام»
و وقتی که خداوند زمینها را خلق نمود در طبقه های آنها نوشت:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام»
و وقتی که خداوند کوهها را خلق نمود، بر سر آنها نوشت:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام»
و وقتی که خداوند عز وجلّ خورشید را خلق نمود بر او نوشت:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام»
و وقتی که خداوند ماه را خلق نمود، بر او نوشت:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام»
و آن سیاهی که در ماه می بینید همین است.
پس زمانی که یکی از شما بگوید «لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم» پس باید بگوید عَلیٌّ امیرالمُومینَ علیه السلام(20)»
16) از ابن مسعود روایت شده که ایشان گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«هنگامی که خداوند متعال خلق کرد حضرت آدم علیه السلام را و روح را در او دمید، حضرت آدم علیه السلام عطسه کرد، پس گفت:
«الحمدلله» پس وحی نمود خداوند متعال بسوی او: ای بنده من، حمد مرا کردی، قسم به عزّت و جلال خودم اگر نبود بندگانی که قصد کردم که آنها را از صُلب تو خلق نمایم(یعنی آنها را در این دنیا از صلب تو ظاهر نمایم) هر آینه تو را خلق نمی کردم.
پس بلندکرن سرت را ای آدم و بنگر؛ پس بلند کرد حضرت آدم علیه السلام سرش را و دید که درعرش نوشته شده:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله نَبیٌّ الرّحمَه و عَلیٌّ مُقیمَ الحجّه».
«نیست معبودی جز الله عز و جلّ و حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست و پیام آور رحمت است و حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام، بپادارنده حجّت خداست».
پس هر کسی که بشناسد حق او را رستگار و طاهر می گردد و هر کسی که حقّ آن ولیّ را انکار نماید کافر و محروم از رحمت است و سوگند بر خودم یاد نمودم و به عزّت و جلالم که داخل بهشت نمایم هر کسی که او را اطاعت کند اگر چه مرا معصیت نماید و بر خودم قسم خوردم اینکه داخل آتش نمایم هر کسی که معصیت او را کند (به اینکه زیر بار ولایت کلّیه او نرود) اگرچه اطاعت مرا کند(21)».
17) از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده در معنی قول خداوند تعالی:
«الیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصّالح یرفعه»
«به سوی خداوند متعال بالا می رود سخن و کلام پاکیزه و عمل شایسته».
که حضرت در تفسیر این آیه شریفه فرمود:
سخن پاکیزه قول مؤمن است[که بگوید]:
«لا اِلهَ اِلّا الله، مُحمّد رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم،عَلیٌّ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام و خلیفه رسول الله».
«نیست معبودی مگر خدای تبارک و تعالی، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست، حضرت علی علیه السلام ولی خدا و جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم.
و فرمود:
عمل شایسته عبارت است از اعتقاد قلبی به اینکه این کلام پاکیزه یعنی توحید و نبوّت و ولایت حق است و از نزد خداوند متعال است و شکی در آن نیست که از طرف پروردگار عالمیان است.(22)
18) روایت شده که جماعتی از یَمَن خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند:
«ما از ملتهای پیشین از آل نوح هستیم و برای پیغمبر ما جانشینی به نام سام بود. و او خبر داده در کتابش به اینکه همانا برای هر پیغمبری معجزه ای و وصیّی می باشد که آن وصیّ جای او می نشیند. پس وصی شما کیست؟ پس حضرت اشاره فرمود به دست مبارک خویش به سوی حضرت علی علیه السلام.
پس آنها گفتند ای محمد اگر ما از او سؤالی کنیم که حضرت سام پسر نوح را به ما نشان بدهد آیا این کار را انجام می دهد؟
پس حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود، بله به اذن خدا و به علی علیه السلام فرمود: یا علی، برخیز و با اینها داخل مسجد شو و پای خود در نزد محراب بر زمین زن،
پس حضرت علی علیه السلام روانه شد در حالی که در دستهای آنها کتابهایی بود تا اینکه آن حضرت داخل محراب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شدند و دو رکعت نماز خواندند.
پس از جا برخاست و پایش را بر زمین زد، زمین شکافته شد و لَحَد و تابوتی ظاهر شد، پیرمردی از تابوت برخاست که به مانند ماه شب چهارده می درخشید و خاک را از سرش کنار می زد و محاسنش تا ناف می رسید و صلوات فرستاد بر حضرت علی علیه السلام و گفت:
«اَشهَد ان لا اله الّا الله و انّ محمداً رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم سیِّدَ المُرسَلینَ انّک عَلیٌّ وَصیُّ محَمّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم سیِّد الوَصییّن».
شهادت می دهم که معبودی جز الله نیست و اینکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسول خدا و آقا و سید پیامبران می باشد و اینکه همانا تو ای علی وصی آن حضرت و آقا و سید اوصیاء هستی و من سام پسر نوح هستم.
پس آن جماعت کتابهای خودشان را گشودند، و حضرت سام را همانطوری که در کتابها از او تعریف شده بود، یافتند. سپس آن جماعت گفتند که از حضرت سام بن نوح می خواهیم که سوره ای از کتاب خودش را بخواند، پس حضرت سام شروع به خواندن نمود، تا اینکه یک سوره را تمام کرد. سپس حضرت سام سلام کرد بر آقا امیرمؤمنان علی علیه السلام و خوابید در قبر خود همان طوری که از قبل بود(23)».
پی نوشت ها :
1. جهت اطلاع بیشتر به بخش 38 کتاب حاضر «هجوم به خانه وحی» مراجعه فرمائید.
2. احتجاج، طبرسی، ج1، ص 231-230، بحارالانوار، ج27، ص 1.
3. جواهر الولایه، ص 379، شهادت ثالثه، ص 34.
4. جواهر الولایه، ص 379، شهادت ثالثه، ص 36.
5. فضائل ابن شاذان ص 154 -152. منشورات المطبعه الحیدریه و مکتبتها فی النجف الاشرف 1381 هجری؛ فرائد السمطین، حموینی، ج1، ص 240-239، ح 186.
6. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج1، ص 224، ح 300 و 301 و 304؛ نظم دُرر السمطین، زرندی حنفی، ص 120؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ترجمه الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، ج2، ص 353، ح 857؛ مجمع الزوائد، ج9، ص 121؛ حلیه الاولیاء، ج3، ص 26؛ ینابیع الموده، قندوزی حنفی، ص 19 و 94؛ منتخب کنزالعمال، مطبوع در حاشیه مسند احمد بن حنبل، ج5، ص 35؛ ریاض النضره، محب الدین شافعی، ج2، ص 227؛ فرائد السمطین، ج1 ص 236 ح 183 و 184؛ و …
7. کفایه الاثر، ص 245-244.
8. علل الشرایع، شیخ صدوق، ص 431-439؛ اثباه الهداه، ج2، ص 16، ح 64.
9. مکارم الاخلاق، شیخ طبرسی، فصل پنجم، ص 170.
10. بحارالانوار، ج25، ص 18-17 ح 31.
11. مستدرک الوسایل، ج16، ص 430، ح 20451.
12. غایه المرام، سیدهاشم بحرانی، ص 258؛ اثباه الهداه، ج2، ص 31، ح 129.
13. اثبات الهداه، ج2، ص 152، ح 665.
14. وسائل الشیعه، ج5، ص 64، ح 7، باب 40؛ ابواب صلاه الجمعه و آدابها.
15. طوالع الانوار، سیدمهدی موسوی، ص 167، مطبعه الرشدیه طهران، اثبات الهداه، شیخ حرّ عاملی، ج2، ص 465، ح 217.
16. اثباه الهداه ج2، ص 59، ح 263.
17. دلائل الامامه، طبری، ص 13.
18. القطره، ج2، ص 276، ح 1.
19. مجالس المؤمنین، ج1،ص 163.
20. احتجاج، شیخ طبرسی، ج1، ص 231-230؛ بحارالانوار، ج27، ص 1.
21. فضائل ابن شاذان، ص 152.
22. تفسیر علی بن ابراهیم، ج2، ص 208؛ احقاق الحق، ج4، ص 144.
23. مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 339.
منبع : تهرانی، حسین؛ (1427 ه.ق)، سؤالات ما شامل 313 سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(1427ه.ق).